↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسألةُ ۳۰،المُعَرَّفُ بأل🔹
🔻یکی از ادات مشخص کردن و معرفه کردن"ال" است
مثلا وقتی گفته شود،زارنِی "الصدیقُ" یعنی "آن دوست" به دیدارم آمد و قطعا فرق دارد با زارنِی "صدیق"ٌ که معنایش میشود،"دوستی" به دیدارم آمد.
#آیا "همزه"به تنهایی حرف تعریف است.؟
یا "لام" به تنهایی حرف تعریف است.؟
مشهور تر این است که "همزه" و "لام" (أل) باهم برای تعریف است.
🔹أل،اقسامی دارد، "اسم موصول" حرف تعریف،حرف زائد.
💥أل تعریف(که مفید "تعریف" است)،بر دو قسم است،ألِ عهد و ألِ جنس.
💥ألِ "عهد"سه نوع است،
⚡️۱."الِ عهدِ ذکری"(مدخول أل قبلا ذکر شده است)مثلِ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ.
⚡️۲."أل عهدِ ذهنی،یا عهدِ علمی" ِ(مدخول أل،در ذهن مخاطب و متکلم است )
مثلِ أَذاهِبٌ الیٰ البیتِ(خانه ای که در ذهن متکلم و مخاطب هست)
⚡️۳.أل عهدِ حضوری(مدخول أل حاظر است نزد متکلم و مخاطب) مثلِ اليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم و اَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتي.
#الیومَ حاظر است نزد هر دو.
#خلاصه صفحه ۳۴۹ تا ۳۵۲
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسألةُ ۳۰،المُعَرَّفُ بأل🔹
🔻گفتیم که أل تعریف(که مفید "تعریف" است)،بر دو قسم است،ألِ عهد و ألِ جنس اولی بررسی شد.
#منظور از ال جنس،چیزی است که داخل بر نکره میشود که آن نکره مفید معنای "جنس محض" است و بر سه قسم است.
⚡️۱.داخل میشود بر جنسی و همه آن جنس را شامل میشود و به جای "ال" میتوان لفظ "کل" را حقیقتا استعمال کرد،مثل إِنََّ الانسانَ لفی خسرٍ که معنایش إِنََّ کلَ انسانٍ لفی خسرٍ
⚡️۲.آنچه داخل میشود بر جنسی و بر مجموع صفات مدخول ال دلالت دارد
مثلِ "أَنتَ الرجلُ علما"ً یعنی تو از جهت صفتِ "علمیت"تمام مردهایی،در اینجا لفظِ "کل"به صورت "مجاز" می آید نه به صورت حقیقی،زیرا تو تمام "مَردها" نیستی.
⚡️۳.آنچه که مدخولش،دلالت بر جنسی دارد بدون اعتبار "قلت" یا "کثرة"
مثل" وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ "
#اسم دیگر ال در این قسم سوم،ألِ حقیقت،طبیعت و ماهیت است.
#خلاصه صفحه ۳۵۲ تا ۳۵۵
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسألةُ ۳۱،أَل الزائدة🔹
💥أَل الزائدة،داخل بر "معرفه" و "نکره" میشود ومفید تعریف نیست
#مثال ۱
"الحُسَین بن العلی سیدُنا و مَولانا"
دو کلمه "حسین" و "علی" قبل دخولِ "أَل" معرفه به علمیت هستند.
#مثال ۲ که بر نکره داخل شده و باز مفید تعریف نیست"أُدْخُلوا أَلاولَ فالاَولَ"
کلمه "الاولَ" حال و نکره است و أَل در او مفید تعریف نیست.💥
⚡️أَل الزائدة دو نوع است،زائدة "لازمة' و زائده "غیر لازمة"،
منظور از "لازمة"،آنچه که همراه است با اسم معرفه ای و هرگز از او جدا نمیشود مثل ألْسَّموْئل،أَلْیَسَعِ،أللاتِ ألعُزَّی،
یا همراه هست با بعضی ظروف مثل ألآنَ و
یا همراه هست با بعضی اسماءِ موصول مثل أَلْتِی،ألْذِی،ألذین،أللاتِی⚡️
#از جمله أل زائدة لازمة،ألِ علمِ بلغلبه است(ان شالله خواهد آمد)
اما "أل زائدة غیر لازمة"،آنچه که گاه هست و گاه نیست و بر دو قسم است،
اول:أل در اسمی که به خاطر ضرورت "شعری" "أَل" می گیرد مثل
و لَقَد جَنَیْتُک أکمواً و عَساقِلا/ولَقَدْ نَهَیْتُک عَنْ بَناتِ الاَوبَر
#أل در بَناتِ الاَوبَر به خاطر ضرورت است،چون علم جنس با ال استعمال نمیشود.
دوم:أَل لَمْح(اشاره)
مرسوم است که "عرب" اگر "صفتی" را علم کند،گاه در علمیت اشاره ای به وصف هم دارد،مثلا اگر اسم شخصی را عادل بگذارند و در استعمالات او را العادل بخوانند،اشاره به این نکته دارند که إن شا ء الله در کنار اینکه اسم او عادل هست صفتِ"عادلیت" هم در او ایجاد شود این ألِ عادل را أل لَمْح گویند.
#تمام اقسام "علم" صلاحیت برای قبول این أل را دارند،جز علم مرتجل،و علم منقولی که نمیتواند أل بگیرد،مثل علمی که وزن فعل داردی(شَمَّرَ)،یا علمی که مضاف واقع شده است(تاجُ الدین).
#خلاصه صفحه ۳۵۵ تا ۳۵۹
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسألةُ ۳۲،العلم بالغَلَبة🔹
#گاه معرفه شده توسط "أل" عَهد،یا توسط "مضاف" میتوند، افراد متفاوتی داشته باشد،مثل ألْرسول که منطبق میشود بر هر انسالی که به جهتی فرستاده شده،یا مثل إبن عباسٍ،که منطبق بر همه فرزندان عباس میشود.
💥گاه،به خاطر غلبه کلمات بالا در یک شئ ،فقط بر یک مسمی دلالت میکنند و مثل علم شخص میشوند
مثل استعمال الرسول،در نَبیُّنا محمد (علیه السلام)،که مخاطب از شنیدن الرسول،همان را متوجه می شود که از محمد (علیه السلام)،متوجه میشُد
یا استعمال ابن عباس،در عبد الله بن عباس بن عبد المطلب،که مخاطب از از شنیدن نام ابن عباس،فقط عبدالله ابن عباس به ذهنش می آید.💥
⚡️نکته مهم،علم بالغَلَبة،یا أل دارد،یا مضاف است،ألْ در علمِ بالغَلَبة،زائده لازم است،اما،با وجود اینکه "زائده لازمه" است،در "نداء" و در حالت "مضاف" واقع شدن،أل حذف میشود،
مثل" یا رسولُ قد بَلَغتَ رسالتِک"
و مثل" هذا رسولُ اللهِ"⚡️
#اما علم بالغَلَبة،از نوع مضاف،هرگز مضاف بودن،از او جدا نمیشود،چه در "نداء" و چه در غیر نداء.
مثل"یا بنَ عباسٍ قُمْ" و"أنتَ إبنُ عباسِنا العادلُ"
#خلاصه صفحه ۳۵۹ تا ۳۶۳
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
🔺زمانی که "عددی" بخواهد توسط أل،معرف شود،نکات زیر را باید مراعات کرد
⚡️۱.اگر عدد مضاف باشد(این عدد را "مفرد"هم میگویند)،أل داخل بر مضاف إلیه،میشود مثل عَندِی ثلاثةُ ألأقلامِ
⚡️۲.اگر عدد "مرکب" باشد،أل داخل میشود بر جز اول، مثل قَرأتْ ألأحدَ عشرَ کتاباً.(الاحدَ جز اول و عشرَ جز دوم است که با هم ترکیب شده اند)
⚡️۳.اگر عدد،از عُقُود باشد،داخل بر خود عدد میشود،مثل فِی حدیقتِنا العشرونَ کُرسیَّا(منظور از عقود،عشرون،تسعون و بین این دو عدد است)
⚡️۴.اگر عدد،معطوف باشد،بر هر دو عدد(متعاطفین) داخل میشود مثل أنفقتُ الواحدَ و العشرونَ درهما.
💥اگر مضاف إلیه(معدود)،معرفه به أَل باشد،مضاف از او کسب تعریف میکند،خواه،متصل باشند،مثل ثلاثة ألأقلام خواه بین مضاف و مضاف إلیه فاصل،یا فواصلی باشد،مثل
هذه ثلاثُ قطعِ خشب صَنَوبرِ الابواب💥
⭐️باقی ماند از انواعِ "معارف"،دو چیز
أ.نکره ای که "مضاف به معرفه" میشود،که این نکره،به همان رتبه معرفه میرسد،جز مضاف به "ضمیر"که در حکم ضمیر "نیست" بلکه در حکم "عَلم" است.
#اگر مضاف،از الفاظی باشد که غرق در تنکیر هستند،هیچ وقت معرفه نمیشود،مثل،غیر،حسب،مثل....
ب:منادیٰ در نکره مقصوده،یعنی نکره ای که او را قصد میکنی و او را میخوانِی به هر دلیلی،
مثل "یا شرطیُّ أینَ الحوزة"
#درجه تعریف این نوع معرفه،همان درجه تعریفِ اسم اشاره است.
#خلاصه صفحه ۳۶۳ تا ۳۶۵
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المَسألَةُ ۳۳،المبتدأ والخبر و ما یَتصِلُ بِهما🔹
💥تعریف مبتدأ:اسم مرفوعی که غالبا در اول جمله،و مجرد از عوامل لفظی "اصلی" است و حکمی برای او ثابت شده است مثلِ"علیٌ عدلٌ"(تعریف مبتدای اسم)
یا "وصفی" است که در "افاده" و "اتمام" جمله،احتیاج به مرفوعش دارد مثلِ"ما حَسَنٌ الظلمُ"(تعریف مبتدای وصفی)💥
💥تعریف خبر:لفظِی که به همراه مبتدا،"جمله" را تکمیل میکند.
#مبتدای وصفی احتیاج به "خبر" ندارد،بلکه نیازمند به "مرفوع" خود میباشد به شرطی که مرفوعش معنای جمله را تکمیل کند مثلِ أ ضاربٌ انتَ فاطمةَ،یا أمضروبَةٌ فاطمةُ
⚡️اگر "وصفی"توسط مرفوعش "نتواند" معنای جمله را تکمیل کند، دیگر مبتدای وصفی نیست مثلِ "ما حاظرٌ والدُه علیُّ"(در این مثال،علیُّ،مبتدای موخر و حاظرٌ خبرِ مقدم است،
والدُه،فاعلِ حاظرٌ است که مضاف به ضمیرِ "ه"شده است).
⚡️ غالبا مقدم می شود بر مبتدای "وصفی" نَفْی یا استفهام،گرچه به صورت خیلی کم جایز است "نَفْی" یا "استفهام" مقدم نشود مثلِ نافعٌ اعمالُ مخلصین.
🔹عامِل "مبتدا" و "خبر"🔹
#اکثر نحویین:عامل در "مبتدا"،ابتدایت است،یعنی مبتدا،توسط ابتدائیت مرفوع شده است،و این عامل،معنوی است(منظور از ابتدایت،آغاز آمدن مبتدا ست)
و عامل در "خبر"،خود "مبتدا" است.
علامه عباس حسن:همین که بدانیم "مبتدا"و "خبر"مرفوع هستند کافی است و خیری در این نوع اظهار نظرات نیست.
#خلاصه صفحه ۳۶۵ تا ۳۷۱
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
⚡️أ:عوامل لفظی "غیر اصلی"(زائد و شبه زائد)،بر مبتدا داخل میشوند.
مثل ۱ "هَلْ مِنْ خالِقٍ غیرُ اللهِ"
مثال۲"رُبَّ رَجُلٍ کریمٍ لَقَیْتُهُ"
#مِن،حرف جر "زائد"و رُبَّ حرف جر "شبیه زائد" است.
⚡️ب:وصف در مبتدای وصفی،شاملِ "اسم فاعل"،"اسم مفعول"،صفت مشبه" و "اسم تفضیل' است،و این امور شرایط مبتدای وصفی را دارند.
#گاه،اسماء جامدی داریم،که ملحق به مبتدای وصفی میشوند و دقیقا مثل مبتدای وصفی عمل میکنند،مثلِ
✨أ أسدٌ الرجلانِ به تاویل أشجاعٌ الرجلانِ
✨أ عربیٌّ الشاعرانِ به تاویل أ منسوبٌ الشاعرانِ للعربِ
✨أ ذوعلمٍ القادمانِ به تاویل أصاحبُ علمٍ القادمانِ
✨أ صُخَیرٌ المرتفعانِ به تاویل أ صخر صغیرٌ
⚡️ج:گفتیم که مبتدای وصفی،غالبا مقدم میشود بر او نَفْی یا استفهام،
و نَفْی گاه،حرف است مثل "ماغائبٌ الشاهدان"ِ و گاه فعل است مثلِ"لَیسَ مضروبٌ الزیدانِ" و گاه اسم است مثل "غیرُ نافعٍ مالٌ حرامٌ"
#اسم لَیسَ،مضروبٌ است، الزیدانِ نائب فاعل برای مضروبٌ و لیس احتیاجی به خبر ندارد،غیرُ مبتدا و مضاف شده به نافعٍ،مالٌ فاعل و بی نیاز کننده از خبر.
#ادات نفی مختص به فعل،مثل لَم،لمّا،لَنْ بر مبتدای وصفی،داخل نمیشوند.
و استفهام "مقدم" بر وصف گاه،حرف است،مثل "أ حافظٌ الصدیقانِ العَهدَ" و گاه اسم است مثلِ "کیفَ جالسٌ الضیوفُ"،یا 'مَنْ مُکرمٌ الآباءُ"،"مَتیٰ قادمٌ الشائحون"
#کیفَ حال مقدم از الضیوفُ است،مَنْ مفعول به برای مُکرِم،متیٰ ظرف متعلق به قادِمٌ.
#گاه استفهام در تقدیر است
مثل واقِفٌ الرجلانِ أم قاعدان.؟
وجود أم که برای تعیین است،بر استفهامِ مقدری،دلالت دارد.
#خلاصه صفحه ۳۷۱ تا ۳۷۳
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
⚡️د:گفتیم که مبتدای وصفی یا حقیقتا،"مشتق" است،یا "جامدی" است که تاویل به مشتق میرود،
از جمله تاویل به مشتق ها،قول عرب است که میگویند"لا نَولُک أَنْ تَفْعَلَ" که تاویل این قول،"ما مُتَناولُک أَنْ تَفْعَلَ " است،یعنی این قول سزاور تو نیست و شایسته نیست این چنین بگویی.
#نَوْل،مصدری است،که تاویلش "التناوُل" بود، و أَنْ تَفْعَلَ،محلا مَرفوع نائب فاعل برای نَول است،
البته جایز است "نَولک،مبتدا باشد، وأنْ تَفعلَ خبر او باشد.
💥سماعا،شنیده شده است که مبتدای وصفی،حتی "مرفوع" بی نیاز کننده از
خبر را ندارد،مثلِ أقَلُّ رجلٍ یقولُ ذلک،
که گفته شده،مبتدا،در اینجا هیچ احتیاجی به خبر ندارد،و جمله،یقولُ ذالک صفت برای رجلٍ هست نه خبر.
🔻قیل:یقول ذالک،خبر است برای أقلُّ رجلٍ
🔻قیل:أقلُ مبتدا،و رجلٍ،در معنا فاعل اوست،و او را بی نیاز از خبر کرده.
⚡️و:گفته شد که خبر،به همراه مبتدای تکمیل میکند جمله را،اکنون در مثال زیر خبر کجاست.؟
فلانٌ-وإنُ کَثُرَ مالُه-لکنَّه بخیلٌ
جواب:
أ:جمله استدراک خبر فلانٌ است،که تاویلش"فلانٌ معَ کثرةِ مالِه بخیلٌ" یا"فلانُ الکثیر المال بخیلٌ"،در اینجا،"جمله شرط" نوعی قید برای مبتدا شده است.
ب:خبر فلانٌ،محذوف است به تاویل "فلانٌ دائبُ العمل وإنُ کَثُرَ مالُه...
مصنف:هر دو ترکیب عیب دارند،و مثال فوق از عربِ"خالص" شنیده نشده،بلکه عربهای غیر خالص این مثال رو گفته اند.
#خلاصه صفحه ۳۷۳ تا۳۷۵
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسئلةٌ ۳۴،تطابقُ المبتدأ الوصف معَ مرفوعِه و عدمُ تطابقه🔹
💥أ-اگر وصف و مابعدش،هر دو مُفرد بودند،مثل "أ حاظرٌ القلم"ُ،"ما مهزومٌ الحقُ"،دو ترکیب جایز است،اول اینکه،وصف مبتدای وصفی و مابعدش فاعل یا نائب فاعل بی نیاز کننده خبر
و دوم اینکه وصف خبر مقدم،و اسم مرفوع مبتدای موخر.
#دو ترکیب فوق در صورتی است که،دو مفرد(وصف و مابعدش)،در "تذکیر" و "تانیث" هم مطابق باشند،در غیر این صورت،فقط یک نقش جایز است مثل أ طالِعٌ الشمسُ،که الشمسُ "فاعل"و بی نیاز کننده ازخبر است و هرگز مبتدای موخر نیست زیرا نمیتوان گفت الشمسُ طالعٌ(در عود ضمیر به مونث مجازی،مطابقت واجب و لازم است)
# و همچنین "دو ترکیب" جایز است اگر "وصف" از مواردی باشد،که در افراد و تانیث به یک صورت استعمال میشود،مثال أ جُنُبٌ زیدٌ یا أجُنُبٌ الزیدانِ یا أجُنُبٌ الزیدون.
💥اما اگر،وصف و مابعدش،هر دو "مثنی" یا هر دو "جمع" باشند،مثل "ما القائمانِ الزیدانِ"، "ما القائمونَ الزیدونَ"
احسن،این است که وصف،خبر مقدم،و اسمِ مرفوع بعدش،مبتدای "موخر"باشد.
💥ب-اگر وصف "مفرد" و مابعدش مثنی یا جمع باشد فقط "یک ترکیب" جایز است،وصف مبتدای وصفی و مابعدش "فاعل" یا "نائب فاعل"،بی نیاز کننده خبر،مثل أ حاظرٌ الزیدونَ
#اگر وصف مثنی یا جمع باشد،و مابعدش مفرد،مثل ما القائمانِ زیدُ،قطعا چنین مثالی فاسد و بی اساس است.
#خلاصه صفحه ۳۷۵ تا ۳۷۸
@talcheslkotob