↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ و عَجِّل فرَجهم
#النحو_الوافی.
مواضع اعراب نیابتی:
🚨 مـــــشهـــــــور ترین، مواضعی که حرکات در او تقدیری است.
❶ مقدر میشود حرکات سه گانه(ضمه، فتحه، کسره) بر آخر اسم مقصور.
❷ مقدر میشود ضمه و کسره بر اسم منقوص در حالت رفع و جر.
❸ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر آخر اسم زمانی که اسم ساکن شود به خاطر وقف بر او
مثل "جاء محمد"ْ، و این چنین است وقتی وقف شود در فعل مضارع صحیح الآخر در حالت رفعی و نصبی مثل "یذهبْ، ان یذهبْ"
↫ در این دو مورد اگر گفته شود، مرفوع هستند یامنصوب هستند به حرکت اصلی، و سکون عارضی منع کرده از حرکت اصلی نیز صحیح است.
❹ مقدر میشود حرکات سه گانه جوازا، زمانی که حرف آخر کلمه، ادغام شود در حرف اول کلمه بعد مثل قتل "داوودْ جالوت"، در این مثال دال در جیم ادغام شده.
❺ مقدر میشود حرکات سه گانه بر آخر کلمه ای که به خاطر تخفیف ساکن شده مثل ساکن کردن لام رُسُل در آیه شریفه "قالت لهم رُسُلُهُم".
❻ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر حرف آخری که به خاطر تبعیت،حرکت اصلی را از دست داده است،مثل الحمدُ، که به خاطر تبعیت از لام مابعد میشود "الحمدِ لِلّه"ِ و اسم این حرکت اتباع لاحق است.
❼ مقدر میشود، حرکات سه گانه بر علم محکی، مانند "فَتَحَ اللهُ،علیٌ شاعِر"ٌ.
ذَهَبَ فَتَحَ اللهُ، مررتُ بفَتَحَ اللهُ، رایتُ فَتَحَ اللهُ.
❽ مقدر میشود حرکات سه گانه، بر آخر اسم مضاف به یاء متکلم.
✺↫ بعضی نحوین قائلند که اسم مضاف به یاء متکلم در حالت جری اعرابش تقدیری نیست بلکه ظاهری است مثل "مررت بکتابِی".
❾ مقدر میشود سکون بر آخر فعلی که به خاطر منع التقاء ساکنین حرکت داده ایم
مثل، "لم یَکُنِ المحسن عابدا".
✺↫ و این چنین است اگر به جای کسره، فتحه بدهیم مثل؛ "لم یَمُدَّ العزیز" (حرکت فتحه دال به خاطر تخلص از التقاء ساکنین داده شده، و جزم یَمُدَّ،تقدیری است.)
💐 #نکته: گاه سکون نیز در تقدیر است، در فعلی که اصالتا مجزوم است ولی به خاطر موافقت با قافیه کسره داده اند.
مثل؛ تعلم که جواب شرط است در شعر پایین و حق او سکون است، ولی کسره داده شده به خاطر موافقت با قافیه.
" مَهْمَا تکُنْ عندَ امرئٍ من خلیقةٍ
وان خلها تخفی علی الناس تُعْلَمِ "
#خلاصه صفحه ۱۶۹ تا صفحه ۱۷۳.
🚦 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🏮 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی
مواضع اعراب نیابتی.
🚨مـــــشهـــــــورترین مواضعی که حروف در آن مواضع در تقدیر است.
①: اعراب اسماء سته اگر بعد از آنها ساکنی بیاید.
مثل جاء اَبُوالْفضل که واو اَبُو،خوانده نمیشود و در نتیجه اعرابش در نطق تقدیری است. اگر معیار را کتابت بدانیم، اعرابش ظاهری است.
【عباس حسن: بهتر در نُطق وقف شود به آخر اَبُو که واو ظاهر شود و در نتیجه تقدیری در کار نیست.】
②: مقدر میشود الف مثنی در نُطق، اگر بعدش ساکنی بیاید مثل ظَهَرَ نَجْمَا الشَرقِ.
③: همچنین مقدر میشود در نُطق واو جمع مذکر سالم و یاء جمع مذکر سالم، زمانی که مضاف شود و بعدش ساکن بیاید.
●° مثل ذهب عالمُو الْحق،رایتُ عالمِی الحق.
💐 نکته، شرط تقدیر در موارد فوق، این است که جمع مذکر غیر مقصور باشد، چون اگر مقصور باشد واو و یاء حذف نمیشود؛ مثل: سافَر مصطفَوُالفصلِ رایتُ، مصطفِیَ الفصل.
④: مقدر میشود واو جمع مذکر سالمی که مضاف به یاء متکلم میشود مثل صاحبِیَّ.
⑤ مقدر میشود، نون در افعال خمسه وقتی که بعد از او نون تاکید بیاید، مثل لا تکتُبُنَّ.
#خلاصه صفحه،۱۷۳ تا ۱۷۴.
🔰 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🎴 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی
↫ إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ.
※ طبق قرات فوق، من شرطیه و علامت جزم يَتَّقِ حذف یاء و علامت جزم َيَصْبِرْ سکون است.
اما اگر کسی یَتَّقِی ويَصْبِرْ قراعت کند، دو احتمال وجود دارد:
🔺الف): مَن شرطیه، علامت جزم یَتَّقِی، تقدیدی بر یاء است (سابقا این لغت گفته شد)و علامت جزم يَصْبِرْ، سکون است.
🔺ب): من موصول است و فعل یَتَّقِی مضارع مرفوع به ضمه مقدره است و يَصْبِرْ مرفوع به ضمه مقدره است که سکون عارضیای که به خاطر تخفیف آمده مانع از ضمه شده.
#خلاصه صفحه ۱۷۴ تا ۱۷۵
🌐 @talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
🔹نکره و معرفه:
تعریف نکره: اسمی که دلالت میکند بر شی واحدِ غیرِ معینی مثل رجل، غلام.
※ تعریف معرفه: اسمی که دلالت میکند بر شی واحدِ معینی. مثل علی، محمد
علامت نکره:
۱): خودش مستقیما قبول میکند که الف و لام تعریف بگیرد.
【 مثل رجل که صلاحیت دارد بشود الرجل】
۲): خودش مستقیما الف و لام نمیگیرد ولی معنایش میتواند ال بگیرد.
【مثل ذو که ال نمیگیرد ولی، معنای صاحب دارد که صاحب میتواند ال بگیرد.】
🔰 نکته: بدیهی است این علامات اختصاص به نکره دارد و اگر ال بر معرفه ای وارد شد، آن ال زایده است نه تعریف.
↶ معارف بر هفت قسم هستند.
①: ضمیر(انت هو).
②: علم(عارف،میثم).
③: اسم اشاره(هذا،ذالک).
④: اسم موصول(الذین،مَن).
⑤: اسم ال دار(الرجل).
⑥: مضاف به معرفه(غلامُه،غلامُ حسنٍ).
⑦: نکره مقصوده(یا رجلُ این الحوزه ).
※ منظور از نکره مقصوده یعنی:
『 نکره ای که شما او را قصد میکنی و مستقیما با او صحبت میکنی؛ مثل یا رجلُ این الحوزه و فرض این است که رجل رو بروی شماست.』
#خلاصه صفحه ۱۷۵ تا ۱۸۰
🔺 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
🔰 حکم جمله(چه اسمیه و چه فعلیه) و شبه جمله (ظرف، جار همراه مجرورش) بعد از معارف و نکرات.
🔺اگر جمله یا ظرف بعد از نکره مَحضه بیایند، نقش آنها صفت است.
اما اگر بعد از معرفه مَحضه بیایند نقش آنها، حال است.
🔺 نکته مهم: منظور از نکره محضه این است که اسم نکره ما مضاف به نکره دیگر نشده و هیچ صفتی برایش نیامده است و قابل انطباق به همهی افراد از جنس خود میباشد؛ مثل رجل.
↸ منظور از معرفه محضه: اسم معرفهای است که خالی است از علامتی که نزدیک کند او را به نکره مثل زید که علم است به خلاف اسمی که ال جنس بر او داخل شده مثل الانسان که شبیه نکره شده.
※ اما وقتی نکره غیره محضه(یعنی مثلا مضاف شود به نکره، یا مثلا صفت نکره برایش بیاید) باشد، یا معرفه غیر محضه باشد، جایز است جملات و شبه جملات بعد را صفت یا حال بگیریم.
🌛مثلا لا یفی الانسانُ یَغضِبُ. یغضب میتوان حال یا صفت باشد.
مثال دوم، جائنی رجلٌ کریمٌ یعلم الفقهَ جمله یعلم الفقه نیز دو نقش دارد.
#خلاصه صفحه ۱۸۰ تا ۱۸۲.
🏮 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
√ تتمه ای در خصوص شبه جمله.
①: در شبه جمله ای که بعد از معرفه محضه میآید دو نقش جایز است:
الف: صفت؛ بنا بر اینکه متعلَّق را معرفه در تقدیر بگیرم. مثل جائنی زیدُ فی الحوزه.
ب: حال؛ اگر متعلَّق را نکره (کائنا) در تقدیر بگیریم.
🔰 اگر شبه جمله بعد از نکره غیر محضه بیاید نیز، میتوان حال یا صفت باشد.
🌛قاعده کلی، زمانی که شبه جمله بعد از معرفه یا نکره واقع شود، صلاحیت دارد برای حال واقع شدن یا صفت واقع شدن مگر در یک صورت و آن یک صورت این است که اگر نکره محضه باشد نقش شبه جمله فقط صفت است و نمیتوان حال باشد.
②: اسمایی داریم، که در لفظ نکرهاند و در معنا معرفهاند؛ مثلِ اول در این کلام:
【کان سفری الی الشام عاماً اولَ】
🏮 منظور از اول یعنی دقیقا سال قبل و دقیقا سال قبل مشخص است پس اول ابهام و شیوع و گسترده ای ندارد در معنا ولی لفظش نکره است.
این اسماء نکره اند و دیدیم که در مثال موصوف (عاما) نکره آمد.
اسمایی داریم در لفظ معرفه اند در معنا نکره اند مثل علم جنس، که تمام احکام معرفه را دارند.
③: اسمایی هستند که صلاحیت دارند برای اینکه معرفه باشند یا نکره باشند.
【مثل الانسان اسیر الاحسان】
※ پس کلمه الانسان از نظر لفظش معرفه است و از جهت معنایش نکره است چون شیوع و گستردی فراوانی دارد و مثل این است که بگویی کل انسان.
#خلاصه صفحه ۱۸۲ تا ۱۸۴.
🌀 @talcheslkotob
هدایت شده از تلخیص الکتب.
💠حضرت #امام_خامنه_ای (مدظله العالی):
✅ به پسران جوان نصیحت میکنم که،
ازدواج کنند
و نصیحت میکنم که
در ازدواج #تقوا و #عفاف
دختران را در نظر داشته باشند
و نه «جمال» آنها را ...
@talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
اولین از معارف ضمیر است.
🔰تعریف ضمیر: اسم جامدی است که بر متکلم یا مخاطَب یا غائبی دلالت میکند.
【 اسم دیگر ضمیر متکلم و مخاطب، ضمیر حاضر است زیرا صاحب این ضمیر در وقت نطق باید حاضر باشد.】
🔰حکم ضمیر: ضمیر اسمِ جامدِ مبنی است و به سبب بنائش مثنی و جمع بسته نمیشود و ذاتا و به سبب تکوینش بر مونث، مذکر، مثنی و جمع(چه مذکر چه مونث) دلالت میکند.
√ ضمیر به اعتبارات مختلف، به اقسام زیر تقسیم میشود.
① به حسب مدلولش یا متکلم است یا مخاطب است یا غائب است
② ضمیر به حسب ظهورش و عدم ظهورش تقسیم میشود به بارز و مستتر
منظور از بارز، ضمیری است که در ترکیب و در نطق ظهور دارد مثل انت، و تُ و کَ در نصرتُک و مستتر خلاف بارز است.
🏮ضمیر بارز بر دو قسم است.
➊: متصل، ضمیری است که دائما در آخر کلمه واقع میشود و ممکن نیست بر کلمه یا کلام مقدم شود ومستقل نیست از عاملش و فاصله از عامش نمیگیرد.
➋: منفصل، ضمیری است که از ویژگیهای او این است که واقعه میشود در اول جمله و آغاز میشود کلام به آن و مستقل از عامل است و موخر میشود از عاملش توسط الا.
#خلاصه صفحه ۱۸۴ تا ۱۸۸.
🌀 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
🌼الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
ضمیر متصل به حسب جایگاهای اعرابی به سه نوع تقسیم میشود.
❶ نوعی که فقط در محل رفع است، مثل:
【تَ،تما،تم،تِ،تما،تُن،تُ】 و الف اثنین مثل: نَصرا، و واو جماعت، مثل نَصروا و نون نسوه مثل، نصَرْنَ و یاء مخاطبه مثل، اُنْصُرِی.
❷ نوعی که مشترک بین محل نصب و محل جر است مثل، یاء متکلم، و کاف خطاب(چه مذکر چه مونث)، و هاء الغائب(چه مذکر چه مونث)
مثال: "لا یَنفعُک الا عملُک."
کاف اول نصبی، و کاف دوم جری است.
❸ نوعی که مشترک بین رفع و نصب و جر است.
مثل ناء متکلم.
مثل "رَبَّنا لا تواخذْنا اِن نَسِینا او اَخْطَاْنا"
"نا" اولی مضاف الیه در محل جر، "نا" دوم مفعول به و در محل نصب، و "نا" دوم و سوم، فاعل و در محل رفع است.
#خلاصه صفحه ۱۸۸ تا ۱۹۰
🌀 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐 الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
نکته کاربردی.
①: آوردن ها تنبیه بر ضمیرِ رفعِ منفصلی که خبر او اسم اشاره است فراوان است.
『 مثل ها انا ذا.』
🏮 و اگر خبر این ضمیر منفصل غیر اسم اشاره باشد فراوان نیست مثل قول عمر بن خطاب در روز جنگ اُحُد که گفته است:
【 هذا رسول الله، هذا ابو بکر و ها أنا عمر 】
(عجب،جناب عمر در محضر رسول خدا برای خودش ها تنبیه آورده )
②: گاه بین ها تنبیه و اسم اشاره غیر ضمیر فاصل میشود ها-والله-ذا رجل محبٌ لعلمٍ
#خلاصه صفحه ۱۹۱ تا ۱۹۲.
🚦 @talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
#النحو الوافی.
🚦ضمیر منفصل به حسب جایگاه اعرابی دو قسم است.
۱.مختص به محل رفع، فقط اعراب رفعی میگیرند مثل هو هما هم تا صیغه ۱۴
۲.مختص به محل نصب، فقط اعراب نصبی میگیرند، مثل ایّاه ایّاهما تا صیغه ۱۴.
#بحث جدید.
🚦تقسم میشود ضمیر مستتر به دو قسم.
۱.مستتر وجوبی، ضمیری که ممکن نیست در محل آن اسم ظاهر یا ضمیر منفصل قرار داد.
مثل: انت مستتر در اِضْرِبْ زیدا.
۲.مستتر غیر وجوبی، ضمیری که ممکن است در محل آن اسم ظاهر یا ضمیر بارز قرار داد.
💐در موارد زیر ضمیر، مستتر وجوبی است.
①: ضمیر انت در صیغه ی امر مخاطب مثل اِضْربْ زیدا.
②: ضمیر فاعل باشد برای فعل مضارع صیغه هفتم مثل تضرب.
③: ضمیر فاعل باشد برای فعل مضاره صیغه ۱۳ و ۱۴.
④: ضمیر فاعل باشد برای افعال ماضی ای که مفید استثناء است.
『مثل: خلا، عدا، حاشا. مثل: حضر القومُ خلا زیداً.』
⑤: ضمیر اسم مرفوع باشد برای ادوات استثناء ناسخه و افعال ناسخه، لیس و لایکون هستند.
『جاء القوم لیس زیدا』
⑥: ضمیر فاعل باشد برای افعل تعجب.
『مثل: ما اَحْسَنَ الشجاعةَ』
⑦: ضمیر فاعل باشد برای اسم فعل امر و اسم فعل مضارع مثل آمین به معنای اِسْتَجِبْ و اُفّ به معنای اَتضحرُ.
⑧: ضمیر فاعل باشد برای مصدری که آن مصدر جانشین فعل است.
『 مثل: قیاماً للزائرِ』
#خلاصه صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۶
@talcheslkotob
بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
💐الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو الوافی.
√ اعراب ضمیر مسستر جوازی.
۱. ضمیر مرفوعی مستتر جوازی، یا فاعل است، یا نائب فاعل است، یا اسم برای فعل ناسخ است و گاه فاعل برای اسم فعل است.
🌼 مثال برای اسم فعل البحر هیهات به معنای بَعُدَ جدا که هو در هیهات مستتر شده است.
۲. مرفوع برای یکی از مشتقات محض است، یعنی مرفوع اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبهه است و واضح است که مرفوع اسم مفعول نقشش نائب فاعل است.
【 اما مشتقات غیر محضه یعنی مشتقاتی که اسمیت در آنها غلبه پیدا کرده است دارای ضمیر نیستند مثل احمد.】
※ از جمله مشتقات محضه افعل تفضیل است، که غالبا ضمیر مستتر را رفع میدهد و اسم ظاهر و ضمیر بارز را قیاسا، رفع نمیدهد مگر خلاف قیاس مانند مررتُ برجلٍ افضلَ منه ابوه یا مررتُ برجلٍ افضلَ منه انت که نقش ابوه و انت فاعل برای افعل تفضیل است.
🔰نکته مهم، افعل تفضیل فقط در مسئله کُحل قانونی و قیاسی، اسم ظاهر را رفع میدهد.
مثل «ما رأیت رجلا أحسنَ فی عینیه الکحل کحسنه فی عین زید»
الکحلُ فاعل احسن واقع شده است.
🔺توضیح بیشتر این مسئله ان شاالله در محلش خواهد آمد.
خلاصه صفحه ۱۹۶ تا صفحه ۲۰۰
🚦 @talcheslkotob