eitaa logo
تلخیص الکتب.
1.7هزار دنبال‌کننده
58 عکس
13 ویدیو
3 فایل
خلاصه کُتُب نحوی با روشی ساده و قابل درک.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی. ص 24 تا اول ص 28. المسئله 2 الکلام علی اقسام الکلمه الثلاثه الاسم و الفعل و الحرف. اسم:کلمه است که یا دلالت بر چیز محسوس میکند مثل بیت،محمد یا دلالت بر چیزه غیر محسوس میکند مثل مروت،شجاعت و....که در هر دو حالت همراه با زمان نیست مهمترین علامات اسم. 1.جر اگر کلمه ای مجرور شود به حرف جر یا بوسیله مضاف یا به خاطر تبعیت آن کلمه اسم است 2.تنوین،چه به صورت تنوین چه به صورت ن که علمای عروض تنوین را به صورت نون مینویسند مثلا جا زیدن. تعریف تنوین:نون زائد ساکنی است که ملحق میشود به آخر اسماء در لفظ و در کتابت و یا در حالت وقف اثری از تنوین نیست. 3.منادا واقع شود مثل یا علی هر چیزی که ندایش میکنیم اسم است. 4.کلمه الف و لام بگیرد. مثل العدل اساس الملک 5.منسوب الیه بودن:یعنی هر چیزی که حصول یک شی برایش اثبات شود یا عدم حصول یک شی برایش اثبات شود یا از او طلب کنیم احداث یک شی را اسم است مثل هذا سافر محمود لم یسافر سافر یا سعید. پس هذا محمود سعید اسم هستن. سایر علامت عبارت است از. 6.مضاف واقع شود 7.ضمیری به آن عود کند 8.جمع بسته شود یا مثنی شود 9.مصغر شود 10.اسم صریح بدل از آن بیاید کیف علی ا صحیح ام مریض پس کیف اسم است چون بدلش صحیح یا مریض اسم هستن 11.لفظش بر وزن کلمه ای باشد که آن کلمه خلافی در اسمیتش نیست مثل نزال که بر وزن حذام است پس نزال اسم است. 12.اسم معنایش موافق با معنای باشد که در اسمیتش شکی نیست مثل قَطُ که به معنای ماض است مثل عَوضُ که به معنای مستقبل است مثل حیثُ که به مکان است و سه کلمه ماض و مستقبل و مکان خلافی در اسمیتش نیست. @ talcheslkotob
ی صفحه 28 نحو وافی. نکات بسیار مهمی در خصوص اسناد هر گاه کلمه ای مسند الیه باشد و قصد کنی از آن کلمه لفظ آن و لفظش مبنی و غیر علم باشد در اعراب آن دو وجه جایز است. 1.حکایتش کنی به حالت لفظی وعوامل در آخر آن اثری انجام ندهند و اعراب آن تقدیری است مثل مِنْ حرف جر َمن مبتدا و تقدیرا مرفوع 2.به هر سه اعراب مختص به اسم اعراب دهی اورا مثلا مِنٌ حرف جر مِنْ مبتدا و مروفوع لفظا نکته،اگر کلمه دو حرفی باشد و حرف دوم آن لین باشد نیز دو حالت دارد حالت اول، لَوْ حرف شرط لو، مبتدا تقدیرا مرفوع. حالت دوم آخر کلمه را مضاعف میکنیم وسپس ادغام میکنیم پس در لِوْ میگویم لَوٌّ حرف شرط،لو مبتدا و لفظا مرفوع نکته، بعضی از نحویون معتقدند که اگر کلمه دو حرفی بود و حرف دومش صحیح بود یعنی لین نبود وقت حکایت لفظش،اگر علم بود برای شخصی،مضاعف میشود مثلا وقتی اسم شخصی قد شود میتوان بگویم ذَهَبَ قَدٌُ اما اگر علم برای شخصی نشود و قصد شود از او حکایت لفظش مضاعف نمیشود چه آخرش صحیح باشد چه آخرش صحیح نباشد. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. صفحه ۲۹ تا اول ۳۰ اقسام اســــم ۱.ظاهر مثل محمد ۲.مضمر،غیر ظاهر مثل هو،انت ۳.مبهم،اسمی که مراد از او واضح نمیشود مگر به کمک دیگری مثل اسم اشاره و اسم موصول ۴.زائده،البته بنا بر قول کوفیون و ابن مالک که فقط برای تاکید کلام می آید مانند ذا در مثال ما ذا علمتَ که ذا زائده هستش @talcheslkotob
‌بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی. صفحه ۳۰ تا اول ۳۹. اقسام تنوین مختص به اسم. مقدمه،به مثالهای زیر توجه بفرمایید ۱.ذهب زیــدٌ مررت بزیــدٍ رایت زیداً ۲.ذهب احمـدُ مررت باحمـد َ رایت احمدَ ۳.ذهب سیبویهِ مررت بسیبویهِ رایت سیبویهِ ۴.ذهب سیبویهٍ مررت بسیبویهٍ رایت سیبویهٍ ۵.ذهب هذا مررت بهذا رایت هذا ۶.ذهبت مسلماتٌ مررت بمسلماتٍ رایت مسلماتٍ ۷.ذهب بواقٍ مررت بواقٍ ######################## زید در مثال ردیف اول اسم منصرف است و تنوین او را تنوین تمکین یا تصریف گویند. احمد در مثال ردیف دوم اسم ݟیر منصرف است و تنوین تصریف نمیگیرد. سیبویه در مثال ردیف سوم اسم مبنی است که او را میشناسیم و تنوین نمیگیرد. سیبویه در مثال ردیف چهارم اسم مبنی است که او را نمیشناسیم و مردد بین چندین سیبویه نام است و تنوین او را تنکیر گویم یعنی اسمی که این تنوین را گرفته نکره است. هذا در مثال پنجم مبنی خالص است و هیچ وقت تنوین نمیگیرد. مسلمات نیز اسم معربی است و تنوین آن را تنوین مقابله گویم یعنی تنوینی که مقابله میکند با نون در جمع مذکر سالم یعنی به جمع مذکر سالم نون دادیم و به جمع مونث سالم تنوین میدهیم تا با هم مقابله کنند. بواقٍ اسم معربی است که تنوین آن، تنوین عوض است از حرف اصلی،زیرا ابتدا بواقِیٌ که خوانده میشود بواقِیُن بوده، سپس ضمه بر یا ثقیل بوده و آن را میاندازیم میشود بواقِین بعد التقاء ساکن بین یاء و نون پیش می آید یاء را می اندازیم میشود بواقن بعد تنوین را حذف میکنیم چون اسم غیر منصرف است و میشود بواقِ بعد تنوینی به خاطر عوض از حرف محذوف میاوریم میشود بواقٍ . به این تنوین میگویم تنوین عوض. ‌ # نکته تنوین عوض،گاه عوض از یک حرف محذوف است،گاه عوض از یک کلمه است و گاه عوض از یک جمله و گاه عوض از بیش از یک جمله. عوض از یک کلمه مثل تنوین کل و بعض عوض از یک یا چند جمله مثل تنوین حینیذٍ. پس تنویــــــــــن مختص به اسم چهار قسم است ۱.تنوین تمکُن ۲.تنوین تنکیر ۳.تنوین مقابَلَه ۴.تنوین عِوَض @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو الوافی. زیاده و تفصیل صفحه ی 39..تا اوائل 41 اگر بعد از تنوین،ساکنی بیاید،مکسور شدن تنوین و مضموم شدن تنوین جائز است گرچه در این حالت کسر دادن تنوین بیشتر استعمال شده. مثل وقف خطیبٌ استمعتُ که خوانده میشود خطیـِـبُــنِ استمعتُ در این مثال ساکن اول تنوین و ساکن دوم سین است و همزه نیز وصل است. توجه،اگر بعد تنوین ساکنی بیاید و بعد از ساکن حرف مضمومی بیاید ضمه دادن به تنوین احسن است مثل اقبل عالمٌ اخرُج که خوانده میشود عالمِنُ اخْرُج. در این مثال حرف را که بعد از حرف خا آمده مضموم است. نکته،بعضی از قبائل عرب تنوین را حذف میکنند اگر بعد از او ساکنی بیاید. # حذف تنوین### ۱.وجود الف و لام در کلمه. ۲.اضافه شدن کلمه ی منون. ۳.شبه مضاف شدن مثل لا مالَ لمحمود اگر محمود صفت مالَ باشد و خبر حذف شده باشد. ۴.کلمه غیر منصرف باشد مثل احمد. ۵.وقف کردن بر کلمه منونه در حالت رفع و جر و اگر بر کلمه منصوب وقف کنیم تنوین قلب به الف میشود. ۶.اگر اسم تنوین دار علم،مفرد و موصوفی باشد که صفت آن بلافاصله آمده باشد و صفت آن ابن یا ابنت باشد و اضافه شود این صفت به علم دیگری تنوین حذف میشود مثل هذا محمدُ بنُ هشامٍ گرچه همزه ابن و ابنت نیز حذف میشود. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی الفعل،واقسامه و علامه کل قسم. مقدمه الف.فَهِمَ الطالبُ.سافَرَ الرحاله.رَجَعَ الغائبُ.هریک از کلمات فَهِمَ،سافَر،رَجَعَ دلالت دارند بر دو امر امر اول،معنایی که درک میشود به عقل و آن معنا الفَهْم و السَفَر و الرُجُوع است که او را الحدث نامند. امر دوم،زمانی که حاصل شده در اون زمان این معنا. ب.زمانی که تغییر بدهیم صیغه ی این کلمات را و بگویم یَفهم،یسافر،یرجع باز هم دلالت میکند کلمه در صیغه جدیدش بر دو امر امر اول همان معنا یا حدث است امر دوم زمانی وقوع ان حدث است که میتواند حال باشد یا استقبال نه هم حال است هم استقبال که این به بداهه غلط است. ج.اگر یک بار دیگر صیغه ان کلمات را تغییر دهیم و بگویم افْهَمْ،سافِر،ارجع باز هم دلالت دارد بر دو امر،یک حدث که در اینجا طلب فهم و طلب سفر و طلب رجوع است دوم زمانی که محقق میشود در آن زمان،این طلب و این زمان فقط استقبال است چون وقتی،از شخصی طلب شود،اجابت آن در آینده است. تمام این کلمات فعل هستن پــــــــــس فعل کلمه ای است که دلالت میکند بر دو امر مباشرتا ۱.معنا یا حدث. ۲.زمانی که معنا در آن اتفاق میفتد. فعل بر سه قسم است ماضی مضارع و امر. ## اتین که در اول مضارع قرار دارند فتحه ی آنها واجب است مگر در مضارع مجهول و مضارع ای که ای که غیر حروف اتین چهار حرف دارد مثل یُجِعِّلُ و یُکْرِمُ چون در اصل یُاَکْرمُ است و مثل یُدحرِجُ. اما اِخال لغت فصیحی است با وجود اینکه که قانون آن اَخال است چون فتحه دادن حروف اتین در غیر آنچه ذکر شد واجب است هر یک از اقسام فعل علاماتی دارن علامت فعل ماضی،این است که صلاحیت دخول تاء تانیث ساکن و تا فاعل را دارد. اگر کلمه ای معنای ماضی داشت ولی علامت ماضی را قبول نکرد یا اسم فعل ماضی است، مثل قول امام حسین علیه السلام هِیْهاتَ منا الذله هیهات به معنای بَعُدَ است و یا اسم مشتقی است که معنای ماضی دارد،مثل انت مکرمُ الزیدِ امسِ. علامت فعل مضارع این است که منصوب شود به ناصبی و یا مجزوم شود به جازمی و نیز قبول کند سین و سوف اگر کلمه ای معنای مضارع داشت و علائم مضارع را قبول نکرد یا اسم فعل مضارع است مثل وَیْکَ یعنی اَعْجَبُ یا اسم مشتق به معنای مضارع است مثل زیدُ ضاربُُ عمرا الآن علامت فعل امر نیز معنای طلب و قبول یا مخاطبه است و اگر معنای امر داشت ولی صلاحیت قبول یاء مخاطبه را نداشت اسم فعل امر است مثل صهَ به معنای اٌسکُتْ. @talcheslkotob
بِسم الله الرحمن الرحیم. ❤️❤️❤️میلاد منجی عالم بشیرت خجسته و مبارک باد❤️❤️❤️❤️ النحو الوافی. زیاده و تفصیل صفحه ۴۴ الف.تاء تانیث ساکن که علامتی است برای اینکه فاعل مونث است در آخر فعل ماضی است،ولی تاء تانیث در فعل مضارع متحرک است و در اول فعل مضارع است، اما تاء تانیثی که ملحق به اسما میشود در آخر و متحرک است مثل ضاربه. تاء تانیث متحرک نیز به بعضی حروف متصل میشود مثل رُبَتَ،ثُمَتَ،لاتَ و لعلَّتَ. ب.افعال ماضی وجود دارد که به حسب استعمال حالی آنها دو تا مختص به فعل ماضی را نمیگیرند. مانند. ۱.افعل تعجب ۲.حَبَّذا ۳.عدا ۴.خلا ۵.حاشا این افعال بالا حین استعماشان در موضوعات مذکور جامد هستن و یک حالت واحد دارند و تغییر نمیکنند. ج.تاء تانیث ساکن،مکسور میگردد اگر بعد از آن،ساکنی بیاید مثل کتبتِ الْبنت که ساکن اول تا تانیث است و ساکن دوم لام البنت است و همزه خوانده نمیشود. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو اوافی. بحث سابق تا قسمت دال صفحه ۴۶ نکاتی در خصوص التقاء ساکنین. هر حرف ساکن صحیح که در آخر کلمه می آید اگر بر خورد کند با ساکن دیگر مکسور میشود. مثل خذْ الْعفو که میشود خذِ الْعفو. الا در دو جایگاه. الف.کلمه اول مِن باشد و کلمه دوم اَل باشد که نون من در این حالت مفتوح میشود مثل اَنْفِق مِنَ الْمال الحلالَ. ب.کلمه ی اول منهتی شود به میم جمع که در این صورت مضموم میشود لَکُمُ الْخَیرُ. توجه## اخر کلمه اول حرف مد، واو جمع، یا یاء مخاطب بود حذف میشوند در نطق نه در نوشتن مثال عرفنا العوم، ساَلوا المولی اِساَلی المولی. توجه،جایز است برخورد دو ساکن هنگام وقف کردن مثل وجُودْ،سعیدْ. ودر غیر وقف جایز است به دو شرط ۱.ساکن حرف مد باشد و بعد او حرف مدغم بیاید ۲.این حرف مد و مدغم در یک کلمه باشند مثل ضالِّین،که ساکن اول الف است و ساکن دوم لام اول در ضالین است. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی ادامه ی زیاده و تفصیل،صفحه 46. چهار حالت فعل ماضی. 1.معنا آن در زمان گذشته باشد اما اگر قد بر ماضی مقدم بشود دلالت دارد بر اینکه این گذشته شدن در ماضی،نزدیک به حال است. مثلا،قد ذهب زید یعنی زید تازه رفته و اگر قبل از ماضی ما نافیه بیاید دلالت دارد بر اینکه تازه این اتفاق نیفتاده مثلا ما ذهب زید دلالت دارد بر اینکه زید تازه نرفته است. 2.معنای آن در زمان حال باشد یعنی معنای آن در وقت کلام باشد. مانند الفاظ عقود و ایقاء مثل بعت و مثل افعال شروع طفق و شرع 3.معنای آن در زمان آینده باشد یعنی معنای آن بعد از کلام باشد. حالت چهارم،معنایی داشته باشد که بدون قرینه صلاحیت داشته باشد بر ماضی و مضارع دلالت کند. ##### در موارد زیر لفط ماضی دلالت بر آینده دارد. 1.معنای آن طلب باشد،یا متضمن طلب باشد مثل ساعدک الله یا عزمت علیک الا سافرت. 2.متضمن وعده ای باشد مثل اینکه در اول کتاب بگویی،شرحت لک کل الابواب 3.متضمن امیدی باشد،مثل عسی و اخواتها از افعال رجاء 4.جواب قسم باشد مثل والله لا زرت الخائن 5.فعل شرط یا جواب شرط باشد ان ضربت ضربت. توجه 2.در موارد زیر فعل ماضی صلاحیت دلالت دارد که بر حال و آینده دلالت کند. 1.بعد از همزه تسویه 2.بعد ادات تخصیص 3.بعد از کلما 4.بعد از حیث 5.بعد از اسم موصول 6.بعد از نکره عامه نکته گاهی از فعل ماضی تمام زمانها اراده میشود. مثل کان الله غفورا رحیما. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو الوافی. زیادة و تفصیل صفحه ۵۰. فعل مضارع از نظر زمان،چهار حالت دارد. الف.صلاحیت دارد که بر حال و استقبال دلالت کند و در این حالت اعتبار حال ارجح است. ب.تعیین شود زمانش برای حال و این تَعیُن،زمانی است که همراه شود با فعل مضارع الفاظی که دلالت بر حال دارند مثل الآن،الساعة،حالا،آنفا یا خبر الفاظ شروع قرار گیرد یا اینکه نفی شود به لیس و ان نافیه و ما نافیه و لا نافیه یا اینکه داخل شود بر او لام ابتدا، یا اینکه فعل مضارع و فاعلش حال واقع شوند البته زمان آن نسبت به زمان عاملش حال است مثل جانی زیدُ یضحکُ. ج.تعیین شود زمان او برای مستقبل و این زمانی است که الفاظ مستقبل همراه فعل مضارع بیایند. مثل اذا. ج.اینکه مضارع معنایش ماضی باشد مثل مضارع ای که مقدم شود بر او لم یا لما. توجه،در موارد زیر فعل مضارع،ماضی معنا میشود ۱.اگر بر مضارع لم و لما و اذ و ربما و قد مفید معنای تقلیل مقدم شود. ۲.اگر مضارع با مرفوعش خبر کان و اخوات کان باشد به این شرط که ناسخ به صیغه ماضی باشد. ۳.اگر مضارع به ماضی عطف شود. @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم النحو اوافی تنبیه اول بحث سابق. در موارد زیر فعل مضارع معنای مستقبل میدهد. ۱.معنای فعل مضارع و متعلقاتش در آینده محقق شوند. مثل یدخل الشهداء الجنة ۲. هل بر فعل مضارع مقدم شود.هل تضرب عمرا ۳.معنای طلب بدهد چه خودش چه به کمک الفظ دیگری مثل اول الوالداتُ یُرْضِعن اولادَهن حولین کاملین مثال دوم،لِیُنفِق ذو سعة،ربنا لا تواخذنا در مثال های دوم طلب فهمیده شده از فعل مضارع به کمک الفاظ لام امر و لای نهی است. ۴.مقدم شود بر او ادات شرط و جزا مثل ان و لو که ادات شرط هستتد. ۵. فعل مضارع در معنای وعد یا وعید به کار برده شود یُعَذِّب من یشاء و یَغفِر من یشاء. ۶.همراه شود او را ادات تاکید مثل نون تاکید یضربنَّ یضربنْ ۷.همراه شود او را لام جواب قسم. والله لاَضربُ ۸.همراه شود او را ادات رجاء. لعل الغائب یحضر ۹.مقدم شود او را ادات ناصب. ۱۰.همراه شود او را حروف تنفیس مثل سین یا سوف ### بین سین و سوف در معنا این است که سوف برای آینده دور میاید ولی سین برای آینده نزدیک است ،و در لفظ این است که سوف لام میگیرد ولی سین لام نمیگیرد مثل لَسَوفَ یُعطِیک و نیز جایز است فصل بین سوف و بین مضارع به فعل ملغی مثل سوف اخال ادری که اخال ملغی است،ولی چنین حکمی در سین جایز نیست.#### @talcheslkotob
بسم الله الرحمن الرحیم. النحو الوافی تنبه دوم تا پایان صفحه ۵۷. علامات مشترک بین مضارع و امر. ۱.نون تاکید،چه خفیفه و چه ثقیله. ۲.یا مخاطبة. ###### زمان امر،مستقبل است و هدف از این استقبال دو امر است. ۱.حصول ما لم یحصل یعنی بدست اوردن چیزی که حاصل نیست. ۲.دوام ما هو حاصل یعنی ادامه بدی آن چه که هست،مثل قول خدای تعالی در امرش به نبی (صل الله علیه و آله)یا ایُها النبیُّ اِتَقِ الله. گاهی خیلی کم مراد از امر،معنای ماضی است و این زمانی است که از امر اراده خبر شود، مثل اُقتُلْ و لا لومَ علیک یعنی کشتی و سرزنشی بر تو نیست. @talcheslkotob