↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹مشهورترین مواضع حذف خبر🔹
💥۱-خبر"کَوْن عامی"باشد و مبتدا بعد از "لولا امتناعیه" بیاید،مثل "لولا علیٌّ لَهَلَک عُمَر"،که تقدیر چنین بوده،"لولا علیٌّ مَوجودٌ......."
#منظور از "کَوْن عامی"،هر آنچه دلالت بر وجود کند،مثل موجودٌ،حاصلٌ و..
و منظور از "کَون خاص"،آنچه وجود یافته است و الان بعد از وجودش،متصف به حکمی شده است،مثل"
لولا السفینةُ واسعَةّ ما حَمِلَت مئات الرکاب"،که قطعا کشتی موجود بوده و بعد از وجودش،از وسعتش خبری داده ایم.
💥۲-لفظ مبتدا "قسم صریح" باشد،مثلِ"لَحیاةُ ابی لا أُنْصُرُ الظالمَ"،به تقدیر "لَحیاةُ ابی قَسَمِی ...."
#اگر مبتدا قسم صریح نباشد،یا لام ابتدا نگرفته باشد،حذف خبر واجب نیست،مثل"عَهْدُ اللهِ قَسَمِی لا أرْتَکـِبُ ذَنباً"
💥۳-خبر،بعد از معطوف به "واویی"بیاید که این "واو"،علاوه بر عطف،مشعر معنای مَعیَّت هم هست مثلِ"الطالبُ و کتابُهُ" که خبر لفظِ "متلازمان" است.
💥۴-خبری که بعد از او "حالی"می آید که دلالت بر خبر محذوف میکند البته،صلاحیت برای خبر واقع شدن ندارد
مثل"مُساعِدَتِی الرَجُلَ محتاجا" یعنی "اذا یا اذْ کانَ محتاجاً"،ونمیتوان گفت مُساعدتی محتاجٌ،پس"محتاجاً"حال و ذوالحال،ضمیر فاعلی در فعل محذوف(کان) است.
#اذ یا اذا خبر برای مبتدا هستند که اضافه شدند به "کان تامه"
💥۵-حذفی که از عرب شنیده شده مثلِ"حَسْبُک یَنَم الناسُ"،که "حَسْبُک اللهُ بوده"
#خلاصه صفحه ۴۲۴ تا ۴۲۹
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹ملاحضَة🔹
💥اگر مبتدا مقدم شود،بر ادات شرط،و جواب این شرط "فا" گرفته باشد،خبر مبتدا وجوبا محذوف میشود،
مثلِ "الطفلُ إنْ یَتَعلمْ فَهو نافِعٌ" دخول "فاء"بر جمله اسمیه دلیل بر این است که این جمله،جواب است نه اینکه خبر باشد،
ولی اگر "جوابِ در معنی"مقرون به "فاء" نباشد،نقش آن خبر است و جواب واقعی،محذوف است.
مثلِ "الطفلُ إنْ یَتَعلمْ هو نافِعٌ"(هو نافِعٌ،جمله خبریه و محلا مرفوع است)
🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ-سابقا،گفته شد از جمله موارد "حذف وجوبی خبر"،حالی که دلالت بر خبر کند،ولی صلاحیت برای خبر واقع شدن ندارد،که در آن مثالها مبتدا مصدر "صریح" بود،اکنون میفرماید،فرقی ندارد،چه مبتدا مصدر صریح باشد چه "موول"
مثلِ"أَنْ أُساعِدَ الرجلَ مُحتاجاً" به تقدیر"أَنْ أُساعِدَ الرجلَ إذا کان مُحتاجاً"
💥ب-گاه،بر مبتدا اسمی توسط واو،عطف میشود،سپس بعد از"معطوف" چیزی می آید،که ثابت میشود حصولش برای "معطوف علیه"یا برای"معطوف"
مثل"محمدٌ و الفرسُ یباریها"،در این مثال محمد مبتدا است،و عطف شده به محمد، الفرسُ و بعد فعل "یُباریها"،واقع شده که حصولش برای"محمد"است ولی اثری هم بر الفرسُ دارد،و مثل اینکه گفته شده "محمدٌ یُباری الفرسَ"(محمد مسابقه داد با اون اسب).
#اکنون خبر کجاست.؟
⚡️ترکیب اول: گفته شود خبر محذوف است و تقدیر چنین بوده"محمدٌ و الفرسُ یباریها مُسرعان"
⚡️ترکیب دوم:همچنین جایز است واو را حالیه گرفت،و جمله حالیه بی نیاز کننده از خبر است.
#ترکیب اول بهتر است،زیرا اصل این است که مبتدا خبری اصیل داشته باشد،نه چیزی دیگری که دلالت بر خبر کند و همچنین این ترکیب در همه جا صحیح است.
#خلاصه صفحه ۴۲۹ تا ۴۳۱
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹المسألة ۴۰،تعددُ الخبر-تعددُ المبتدا🔹
💥تعدُد خبر،برای مبتدای واحدی،زیاد اتفاق میفتد،
چه مبتدا "مذکور" باشد مثلِ"الشوقیٌّ شاعرٌ ناثِرٌ حکیمٌ"،و چه،محذوف باشد،مثل قول شاعر
"غریبٌ مشوقٌ مُولَعُ بادٍ" به تقدیر"أنا غریبٌ......"
#تَعدُد خبر،سه نوع است.
💥۱-"لفظ" و "معنی" خبر تکرار شود،به گونه ای که هر کدام از آنها،معنای خاص خود را داشته باشند
مثلِ"وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (۱۴) ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ (۱۵) فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ (۱۶)"
#در این حالت جایز است حرفِ عطفِ "مناسبی"ذکر شود،و همه خبرها عطف شوند به خبر اول،مثلا"هُوَ الْغَفُورُ و الْوَدُودُ و ذُو الْعَرْشِ.
#یا اینکه حرفِ عطف ذکر نشود و همه "مستقلا" خبر باشند،مثل آیه که حرف عطف ذکر نکرده است.
💥۲-لفظ خبر تکرار شده است تا در رساندن "یک معنای واحدی" شریک باشند،به این صورت که الفاظ متعدد،هر کدام معنای مختلفی دارند ولی در کنار هم که می آیند مُشعِر به یک معنی واحدی هستند،
مثل"الرجلُ طویلٌ قصیرٌ" و منظور این است که آن مرد قدش متوسط است.
#با اینکه هر کدام از این الفاظ(طویلٌ قصیرٌ)،خبر هستند و مستقلا نقش خبر میگیرند،اما به صورت فرد،فرد مقصود "نیستند" بلکه با هم مقصود هستند.
#ذکر "حرف عطف" در این نوع جایز نیست.
💥۳-تعدُد خبر در لفظ و معنی به خاطر تعدد "مبتدا"باشد.
#تعدُد مبتدا دو حالت دارد.
أ- مبتدا حقیقتا متعدد است و دارای دو فرد یا بیشتر است مثلِ" الصدیقانِ مهندسٌ طبیبٌ" یا "ألاصدقاءُ مهندسٌ طبیبٌ شاعرٌ"
ب-مبتدا حکما مُتعدد است،یعنی مبتدا یک فرد است که اجزائی دارد مثلِ "جسمُ الانسانِ رأسٌ و جذعٌ و اطرافٌ.
#ذکر حرف عطف در این قسم واجب است،و زمانی که حرف عطف ذکر شود خبر دوم را در اعراب، "معطوف" میگویند نه خبر.
#تعدد خبر،در"خبر جمله"و "شبه جمله" هم اتفاق می افتد.
#خلاصه ۴۳۱ تا ۴۳۴
@talcheslkotob
#طلبه فاضل ایلامی،که داوطلبانه جهت خاموش نمودن مزارع آتش گرفته اهل روستا رفته بود،بر اثر"غرق شدن"در آب درگذشت.
#شادی روحش فاتحه ای قرائت بفرمایید.
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥أ-بعضی اخبار "متعدد"،صلاحیت ندارند "نَعت"برای "خبر اول" واقع بشوند،
مثلِ ۱ "وَهُوَ الْغَفُورُ،الْوَدُودُ، ذُو الْعَرْشِ"
#الوَدُودُ و "ذُو الْعَرْشِ" صفت برای
"الْغَفُورُ" نیستند،چون این معنی هرگز مراد نیست.
#مثال ۲"الرجلُ یَعْلمُ الفقهَ غاصِبُ"
#غاصِب صفت خبر اول(یَعْلمُ الفقهَ)،نیست چون موصفی در کلام نیست.
💥بعضی از اخبار متعدد،صلاحیت دارند که "نَعت"خبر اول شوند مثلِ"هذا اسدٌ یَزارُ".
#جمله"یزارُ"صلاحیت دارد،صفت "اسدٌ" باشد و همچنین صلاحیت دارد "خبر دوم" واقع شود،در هر دو صورت محل آن مرفوع است.
💥بعضی الفاظ واجب است که نعت باشند برای خبر،و خبر دوم نیستند به خاطر "دلیلی معنوی".
مثال ۱ "حامدٌ رجلٌ صالحٌ"(رجلٌ خبری است که متمم فایده ای نیست مگر اینکه صفتی برایش بیاید)
# مثال ۲"الفاعلُ اسمٌ مرفوعٌ متاخرٌ عن فعلِه"(چون فاعل اسمی است موصوف به اوصاف بالا).
#بعض الفاظ واجب است خبر دوم باشند به خاطر"دلیلی لفظی"
مثل"خاسِئینَ"در قول خدای تعالی "کُونُوا قِرِدَةً خاسِئینَ"،چون "جمع مذکر سالم" نمیتواند نَعت برای "غیر عاقل" شود.
#خلاصه صفحه ۴۳۴ تا ۴۳۶
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥ب-در دو صورت مبتدا "مُتعدد"میشود که پر از پیچیدگی و سختی است و "عدم قیاس" به این دو صورت نیکو است.
💥۱-مبتدا های مُتعدِد،خالی هستند از ضمیر مثلِ"صالحٌ،محمودٌ،هندٌ مکرمتُه مِن اجلِه"
#در این صورت،اولین خبر برای آخرین مبتدا است و ضمیر بارز در این خبر اول راجع است به دومین مبتدا "از آخر"،و ضمیر بعدی راجع است به سومین مبتدا "از آخر" 👇👇👇👇
# یعنی خبر هندٌ،مکرمتُه است،و ضمیر "ه" در مکرمتُه،راجع است به 'محمود' و ضمیر'ه' در من اجلِه،راجع است به 'صالِح'
#ترجمه؛هند اکرام میکند محمود را به خاطر صالح.
💥۲-مبتدا "مُتعدد"میشود،و غیر از مبتدای اول همه ضمیر دارند،و این "ضمایر"راجع اند به ماقبل خودشان.
مثلِ"محمدٌ عمُهُ،خالُهُ،أخوهُ قائم"
#ترجمه:برادرِ خاله یِ عُمو مُحَمد ایستاده است.(عمو محمد،یک خاله دارد،که آن "خاله"یک برادری دارد،آن "برادر" ایستاده است).
#خلاصه صفحه ۴۳۶ تا اول ۴۳۷
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹المَسألة ۴۱،مواضعُ إقتران الخبر بالفاء🔹
💥خبر چه ”مفرد“و چه ”غیر آن“ گاه همراه با ”فاء“می آید،البته،در صورتی که،وقوعِ خبر،نتیجه ی قطعی ماقبلش باشد،دخولِ”فاء“ بر خبر واجب است،و در غیر این صورت، دخولِ”فاء“ جایز است.
#مثال دخولِ”فاء“ بر خبر وجوبا،"ألذی یأتی زیداً فله درهمٌ"،یعنی آن کسی که پیش زید برود،درهمی بهش میدن،و اگر کسی نرود،قطعا درهم بهش نمیدن.
#خلاصه،دخولِ”فاء“چه به صورت ”وجوبی“ و چه به صورت ”جوازی“ در شرایطی است که،اولا ”خبر“ شبیه جواب شود،یعنی خبر نتیجه ماقبل و مُستقبل الزمان باشد،ثانیا مبتدا شرایط زیر را داشته باشد،
💥۱-هر اسمِ موصولِ عامی که صله ی آن جمله ی فعلیه ایست که غالبا مستقبل المعنی است،یا صله ”ظرف و جار و مجروری“است که متعلق است به فعلی با شرایط بالا.
💥۲-هر نکره ی عامی که،"صفت" آن جمله فعلیه ایست که ”مستقبل المعنی“ است غالبا،یا اینکه ”صفت“ظرف و جار و مجروری است که متعلق است به فعلی با شرایط بالا.
مثلِ "رَجلٌ یُکْرِمُنِی فمَحبوبٌ"
#در تمام مثالها ادات شرطی در کار نبود،چون این مثالها "شبه شرط"و "شبه جوابند" و اگر ادات شرط بیاید،خود "شرط" و "جواب"حاصل میشود،که از بحث ما خارج است.
#اگر خبر،همراه با”فاء“ بیاید،تقدم مبتدا بر خبر واجب است.
خلاصه صفحه ۴۳۷ تا ۴۳۹
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی. 🔹زیادةٌ و تفصیلٌ🔹
💥تمام مواضع دخولِ”فاء“.
💥۱.خبرِ مبتدایی که آن مبتدا بعد از”أمَّا“آمده است مثلِ"أمَّا الوالِدُ فرحیمٌ"
💥۲.مبتدا "اسم موصول" که "صله ی آن "جمله فعلیه"ایست که فعل آن مستقبل،و صلاحیت دارد که جمله شرط باشد.
💥۳.مبتدا "اسم موصول" که صله آن ظرف یا جار و مجروری است،که متعلق هستند به فعل مستقبل.
💥۴.مبتدا "نکره عامی"است که بعد از آن "جمله فعلیه ای" که زمانش مستقبل است آمده واین جمله صفت آن مبتدای نکره است.
💥۵.مبتدا "نکره عامی" است که بعد آن، ظرف و جار و مجروری آمده که متعلق است،به فعلِ مستقبل و این ظرف و جار و مجرور صفت مبتدا هستند.
💥۶.مبتدا مضاف به یکی از پنج قسم بالا باشد،یعنی مبتدا مضاف به "اسم موصول" یا "نکره عامی"باشد که تمام شرایط بالا را داشته باشند.
مثلِ ”کتاب الذی یتعلم فمصون“ ، ”قلم الذی أمامَک فجید“ٌ
💥۷.مبتدا لفظِ ”کل“ یا هم معنای کل باشد(جمیع) که اضافه شده به نکره موصوفه با شرایطش(نکره ای که صفت آن فعل مستقبلی است که صلاحیت جمله شرط واقع شدن دارد،یا صفت آن جار و مجرو یا ظرفی است که متعلق است به فعلی با شرایط مذکور)
مثلِ"کلُ رجلٍ یهمل فصغیرٌ"
#در جمیع موارد بالا خبر میتواند به صورت مفرد،جمله یا شبه جمله بیاید و خبر جمله باید خالی از ادات شرط باشد،و ”دخول فاء“بر خبر در قسم اول "واجب"و در سایر اقسام جایز است.
💥اگر یکی از شرایط سه گانه مفقود شود،"ممنوع" است دخول فا بر خبر،مثال فقد عمومیت،"سعیُک الذی تبذله فی الخیر محمودٌم"
مثالِ فقد استقبال،"الذی زارنی امسِ مشکورٌ"
مثال جمله ی صله یا صفت که شرایط شرط شدن ندارد،
"مَن لَنْ یَزورنی مسیئٌ." یا"مَن میتواند نکره موصوفه یا اسم موصول باشد.
#خلاصه صفحه ۴۳۹ تا ۴۴۲
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.
💥گاه،فاء بر خبری که مبتدای آن لفظ ”کُل“است به صورت جوازی داخل میشود،گاه لفظِ”کُل“اضافه میشود به غیرِ موصوف مثلِ”کُل نعمةٍ فَمِن الله“
و گاه لفظِ”کُل“ اضافه میشود به موصوفی از غیر موارد مذکور
مثلِ”کُل أمرٍ مفرحٍ او مؤلمٍ فنتیجةٌ لعملِ صاحبِه“
💥زمانی که مبتدا”أل“موصول باشد،و صِله ی آن صفت صریحِ "مستقبل الزمن" باشد،جایز است دخولِ(فاء) بر خبر.
مثل"وَالســارقُ وَ الســارِقَةُ فَاقطعُوا أیْدیَهما"
💥اگر ناسخی بر مبتدایی که شبیه شرط شده است وارد شود "دخول فاء" بر خبر ممنوع است،البته اگر نواسِخ"إنَّ،أَنَّ،و لٰکِنَّ" دخولِ فاء بر خبری که مبتدای آن شبیه شرط شده است ممنوع نیست بلکه جایز است،
مثلِ"وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ"
💥زمانی که اسمی عطف شود بر مبتدایی که خبر آن مقرون به فاء است،تاخیر معطوف از خبر واجب،
مثلِ"الذی عندَک فَمودبٌ و الخادمُ.....
#خلاصه صفحه ۴۴۲ تا ۴۴۳
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹نواسخُ الإبتدا:کان و اخواتها🔹
💥تعریف نواسخ:کلماتی که داخل میشوند بر"مبتدا" و"خبر"و اسم و اعراب آن دو را تغییر میدهند.
#مثلِ زیدٌ قائمٌ،که با وجود”کانَ“
میشود”کانَ زیدٌ قائماً“،با وجود "إنَّ" میشود"إنَّ زیداً قائمٌ" و با وجود"عَلِمَ"میشود"عَلِمْتُ زیداً قائماً".
#نواسخ انواعی دارد،که در مثالهای بالا روشن شد،بحث الان در خصوص کانَ و اخوات آن است،که مبتدا را "مرفوع" واسم خود قرار میدهند و خبر را "منصوب"و خبر خود قرار میدهند،و اسم این افعال،افعال ناقصه است.
💥افعال ناقصه،سیزده فعل هستند(کانَ،ظَلَّ،باتَ،أصبح،أضحی،أمسی،صار،لیس،زال،برح،فتئ،إنفک و دامَ)
💥همه ی این افعال در اموری مشترک هستند،و مهمترین امور مشترک آنها،
🔹۱-عمل نمیکنند،مگر به شرطِ "موخر" بودن اسم از آن افعال.
🔹۲.خبرشان باید غیر انشائی باشد،پس صحیح نیست"کانَ الضعیفُ عاوِنهُ"
🔹۳.اسم و خبر باید با هم ذکر شوند و هیچ کدام حذف نشوند جز در خصوص"لیس" و "کان"که با شرایطی که می آید جایز است.
🔹۴.مقدم نشود خبر بر آنها،زمانی که اول این افعال"ما"و "إن"نافیه باشد.
🔹۵.اگر خبرِ فعل ماضی از این افعال،مضارع باشد،معنی مضارع ماضی میشود مثلِ أصبح زیدٌ یَعلمُ..
⚡️این بحث ادامه دارد...
#خلاصه صفحه۴۴۳ تا ۴۴۶
@talcheslkotob
↫ بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـــ ↬
الٰهُمَّ صَلِّ علیٰ مُحمَّدٍ و آل مُحمَّدٍ و عَجِّل فرَجَهُم.
#النحو_الوافی.🔹نواسخُ الإبتدا:کان و اخواتها🔹
💥از جمله شرایط”افعال ناقصه“ این است که خبرشان،جمله فعلیه ماضوی نباشد،جز ”کان“که صحیح است خبرش جمله فعلیه ماضوی باشد.
💥از جمله شروط خبر،تمام کنندگی معنا با اسم است و گاهی این تمام کنندگی با نَعت برای خبر اتفاق میفتد.
💥هر کدام از این”افعال ناقصه“ معانی خاص خود را دارند.
💥اما معنی کانَ:متصف شدن اسمش به معنای خبرش،اتصافی مجرد در زمانی مناسب با صیغه کانَ،
💥مثلا "کانَ الطفلُ جاریاً"،یعنی طفل در گذشته حرکت کرد و اگر گفته شود”یَکونُ الطفلُ جاریاً“ یعنی طفل حرکت میکند(الان یا در آینده)
💥و اگر گفته شود"کُن جاریاً"یعنی تو حرکت کن..
در همه مثال ها،اسم،معنی خبر را گرفته است.
#منظور از اتصافِ مجرد،این است که مبتدا معنی خبر را بگیرد و هیچ دلالتی بر"نفی"،"دوام" یا "تحول"ندارد،و همچنین دلالتی بر این ندارد که "چه وقتی" اعم از صبح،ظهر و یا عصر،مبتدا معنای خبر را گرفته است.
💥گاه کانَ به کمک قرینه،بر استمرار خبر برای مبتدا دلالت دارد،و مقید به زمان خاصی نیست، مثلِ"کان الله غفوراً رحیماً"
💥گاه "کانَ"به معنی صار،است مثلِ"احتَرقَ الخشبُ فکانَ تُراباً،چوب سوخت و تبدیل به خاک شد"
💥گاه کانَ تامه میشود و فقط احتیاج به فاعل دارد،در این صورت معنایش،غالبا حَصلَ و وُجِدَ است،
مثلِ ”إشترقت الشمسُ فکانَ النورُ“
💥از صیغه شِش ماضی کانَ،تا پایان صیغه های ماضی،کاف مضموم میشود،کُنَّ،کُنْتَ،کُنْتُما..
#سایر احکام مختص به "کانَ" ان شاء الله،خواهد آمد.
#خلاصه صفحه ۴۴۶ تا ۴۵۰
@talcheslkotob