#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ برای به یاد سپاری املای کلمات توسط فرزندانتان، ...
✅ که مشق نوشتن برایش ...
✅ ... بگوید.
✅ ... بسازد.
✅ ... بنویسد.
✅ ... بنویسد.
✅ ... بکشد.
❌📚براي به ياد سپردن املاي كلمات فرزندتان ،از راههاي متفاوت استفاده كنيد كه درس نوشتم برايش خسته كننده نباشد :
🌈حروف يا صداهاي كلمه را با آواز خواندن بگويد.
🌈حروف يا صداها را با ضرباهنگي كه شما با كف زدن ايجاد مي كنيد بگويد
🌈كارتهاي حروف كلمه را به او بدهيد تا با انها كلمه را بسازد
🌈با چسب يا خمير كلمه را بنويسد
🌈كلمه را با سنگ ريزه يا غلات بنويسد
🌈كلمه را بنويسد و با رنگهاي متفاوت دور هر حرف خط بكشد
* یادش بدهیم در پایان جمله های خبری ساده، نقطه، بگذارد.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
#دستور
✍ انواع یا «ی»
🔶 یای مجهول
🔶 یای معروف
🔶یای موصولی
🔶 یای نکره
🔶 یای وحدت
🔶 یای وقایه
🔷 یای معروف
«یای معروف» یکی از شش واکهٔ زبان فارسی است که واج به شمار میآید، یعنی نقش ممیز دارد و در آواشناسی تولیدی زبان فارسی واکهٔ پیشین و افراشته توصیف میشود؛ مانند واکهای که در واژههای «بید» و «سیر» وجود دارد.
این اصطلاح در مقابل «یای مجهول» به کار میرود و دلیل نامگذاری آن این است که برای فارسیزبانان شناخته است و امروز نیز آن را به کار میبرند.
✅ علاءالدین طباطبایی، ۱۳۹۵ش، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ص ۵۹۸.
#غلط_ننویسیم
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
أللّهُمَّ انصُرِ الإسلَامَ وَ أهلَهُ وَ اخذُلِ الکُفرَ وَ أهلَهُ. أللّهُمَّ انصُر جُیُوشَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ ارحَم زَعِیمَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ أیِّد وَ سَدِّد قَائِدَ المُسلِمِینَ. أللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. اللّهُمَّ عَجَّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ وَ العَافِیةَ وَ النَّصرَ وَ اجعَلنَا مِن أعوَانِهِ وَ أنصَارِهِ وَ شِیعَتِهِ. بِمَنِّکَ وَ جُودِکَ و کَرَمِکَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِینَ.
*برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنیم.*
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
#توضیحات
-چنین: بدینصورت، بدینترتیب
-خلعت: جامهی پیشکش از شاه. در اصل از خلع میآید که یعنی جامه از تنِ کسی بیرون آوردن و جامهی فاخر به تنِ او کردن.
-ساز: ابزارِ جنگ، یا تجهیزات و وسایلِ گوناگون
-تیز: بهشتاب، درجا
-کسی را نبُد پای با او به جنگ / اگر شیر پیش آمدش، گر پلنگ: هیچ کس تابوتوانِ نبرد با او نداشت، چه شیر، چه پلنگ!
-دز: دژ، قلعه
-کش: که او را
-داروگیر: بُنِ مضارع از داشتن و گرفتن، یعنی اسیر کردن و نگه داشتن، که با هم ترکیبیست کنایه از قدرت و شکوه و دبدبه. شبیهِ این در شاهنامه داروکوب داریم و دارورَو و داروبرد که بسیار تکرار میشوند.
-بهخردی گراینده و گُرد بود: درعینِ کمسالی (به جنگابزار) کشش داشت و پهلوان بود.
-بر آیین: بر آیینِ پهلوانی
-بادپا: استعاره از اسبِ تیز چون باد
-پویان: شتابان
-خیرهخیر: بهبیهوده، ابلهانه
-چه مردی؟ و نام و نژاد تو چیست؟ / که زاینده را بر تو باید گریست: (سهراب از هجیر که به جنگِ او آمده میپرسد:) تو که هستی و از کدام تیره؟ که امروز مادرت باید به عزایت بنشیند. نامونشان پرسیدن از جمله آیینهای نبرد است در رجزخوانی و خوار کردنِ حریف. جنگجو با این کار هم نشان میدهد نامِ حریف را نشنیده و نمیشناسدش، پس او حتما پهلوانِ بزرگی نیست! و هم این نام پرسیدن را مقدمهای کُنَد به حرفِ مرگِ او در جنگِ حاضر! اما پهلوانانِ بزرگ گاهی نامِ خود را نمیگفتهاند. از یکسو معتقد بودند نامها طلسمی دارند و با فاش شدنِ نام، آن طلسم از بین میرود و ممکن است آسیبی به صاحبش برسد (شاید این طلسم درعمل همان مشغول شدنِ حریف با نامِ پهلوان باشد، و پرت شدنِ حواسِ او از جنگ)؛ از سوی دیگر، همانطور که گفتیم، گفتنِ نام بهاینمعنی است که صاحبِ آن، شخصیتِ بزرگِ شناختهشدهای نیست و نیاز به معرفی دارد؛ گاهی هم نگفتنِ نام از ترس است -اتفاقی که در همین قصهی رستموسهراب برای رستم خواهد افتاد.
-بس!: بس است دیگر! بهقولِ امروزه: جمعش کن!
-به ترکی نباید مرا یار، کس: (هجیر میگوید که) با خشونت و تُرکتازیِ من، در جنگ نیازی به یار و پشتیبان ندارم. یا: در جنگ با یک تُرک من نیازی به یار و پشتیبان ندارم.
-تنت را کُند کرگس اندر نهان: کرکس تنِ تو را در شکمِ خود خواهد برد! "نهان" ایهام دارد؛ هم معنیِ شکم و درونِ تن میدهد و هم معنیِ پنهان کردن.
-بدآورد: به جنگ
-چنان نیزه بر نیزه برساختند / که یک از دگر بازنشناختند: سهراب و هجیر چنان سخت نیزه بر نیزهی یکدیگر پیچاندند که دیگر هیچ کدام نیزهی خود را از نیزهی دیگری تشخیص نمیداد!
-میان: کمر، کمرگاه و پهلو
-جایگیر: مٶثر، کاری
-سنان بازپس کرد سهرابِ شیر / بُنِ نیزه زد بر میانِ دلیر: سهراب نیزهای که هجیر به او زده و بر او کارگر نشده را پس زده و دستهی آن را بر دلِ خودِ هجیر میزند. تصویری سینمایی و بسیار گیرا که بهسرعت هم در پیِ آن سهراب هجیر را از اسب به زیر میکشد و بر سینهی او مینشیند تا سرش را از تن جدا کُند.
-ز زین برگرفتش بهکردارِ باد / نیامدهمی زو به دلبَرش یاد: سهراب هجیر را تند از جا کَند. در چنگِ سهراب، هجیر وزنی نداشت و دلِ سهراب حتی از آن باخبر هم نشد.
-بر: سینه
-بپیچید و برگشت بر دستِ راست: هجیر به سمتِ راست چرخید، یا بهگونهای درست و مناسب چرخید (و جاخالی داد).
-غمی: غمگین
-زینهار: امان
-چو خشنود شد، پندِ بسیار داد: هجیر از کشته نشدن خوشحال شده و سهراب او را پند میدهد. پند دادن هم جزئی از مفاخرهها و رجزخوانیهای میدانِ نبرد بوده؛ ردّش را در دعواهای امروزه هم میبینیم!
#شاهنامه_خوانی
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
دربارهٔ واژهٔ نجاتغریق و غريقنجات
١. نجاتغريق یا غريقنجات به معنی «نجاتدهندهٔ غریق» است و نجات در این ترکیب صفتگونه است و نه اسم. در برخی واژههای مرکب فارسی، اسم تغییر مقوله میدهد و بهصورت صفتگونه به کار میرود؛ مانند ايراندوست (= دوستدارندهٔ ایران)، بلندپرواز (= بلندپروازکننده)، جاننثار (= نثارکنندهٔ جان)، زودباور (= زودباورکننده)، و گفتاردرمان (= درمانکنندهٔ گفتار).
این واژههای مرکّب صفتاند. در زیرساختِ جزء صفتگونهٔ این ترکیبها (یعنی نجات، دوست، پرواز، نثار، باور، و درمان)، بهترتیب فعلهای مرکب نجات دادن، دوست داشتن، پرواز کردن، نثار کردن، باور کردن، و درمان کردن قرار دارد. پس از حذف شدنِ همکردِ این فعلهای مرکّب، عنصر غیرفعلی یا همان صفتواره بهمانند بن فعل بسیط عمل میکند و بهقیاس صفتهای فاعلی مرکّب مرخم (به تعبیر دستورهای سنتی)، مانند داستاننويس (= نویسندهٔ داستان)، دانشجو (= جویندهٔ دانش) و طلافروش (= فروشندهٔ طلا)، در فرایند واژهسازی به کار میرود.
این فرایند را میتوان اینگونه تحلیل کرد:
نجات دادنِ غريق ◄ نجاتدهندهٔ غريق ◄ غريقنجات
چنانکه، برای مثال، جاننثار را نیز میتوان اینگونه تحلیل کرد:
نثار کردن جان ◄ نثارکنندهٔ جان ◄ جاننثار
٢. نجاتغريق مقلوبِ غريقنجات است؛ چنانکه برای نمونه، کارمزد نیز، در لغت، مقلوب مزدِ کار است. این ساخت یکی از ساختهای صرفی در زبان فارسی است و نمیتوان آن را غلط دانست.
منابع
علاءالدین طباطبایی، ترکیب در زبان فارسی (بررسی ساختاری واژههای مرکّب)، تهران، کتاب بهار، ۱۳۹۵.
علاءالدین طباطبایی، واژهسازی و دستور (مجموعهمقالات)، گردآوردهٔ احمد خندان، تهران، کتاب بهار، ۱۳۹۴.
#غلط_ننویسیم
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
#دستور
✍ پسوند «سار»
این پسوند در گذشته در واژههای بسیاری به کار رفته اما در فارسی امروز به نظر میرسد زایایی خود را از دست داده است.
برای «سار» چند معنی میتوان قائل شد:
1⃣ در برخی واژهها بر مکان دلالت دارد و شاید بتوان گفت که صورتی از «زار» است: نمکسار، لالهسار.
2⃣ در شماری از واژهها یا نسبت را میرساند و یا معنای محصلی ندارد: رخسار، خاکسار.
3⃣ در «شرمسار» بر مفهوم دارندگی دلالت دارد.
4⃣ گاهی به نظر میرسد صورتی از واژۀ «سر» باشد: سنگسار، تیمسار، نگونسار، شاخسار.
5⃣ در مواردی با پسوند «ان» همراه میشود و بر مکان دلالت میکند: کوهساران، چشمهساران، گچساران.
✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۸۹ تا ۹۰.
✅#lotus2090
#غلط_ننویسیم
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
مُقابله به مِثْل/مُعامله به مِثْل:
اصطلاح مقابله به مثل در سالهای اخیر بهمعنای «واکنش همانند» متداول شده است: «اگر عراق شهرهای ایران را بمباران کند ایران هم مقابله به مثل خواهد کرد»، اما ترکیب آن صحیح نمینماید. اصطلاحی که در این مورد بهکار رفته و هنوز هم در گفتار روزمرهی مردم بهکار میرود معامله به مثل است و نه مقابله به مثل و در اغلب فرهنگها نیز آمده است.
وانگهی مقابله خود بهتنهایی بهمعنای «عمل متقابل» است: «عیسی (ع) گفت که قومی که پیش از من آمدند گفتند که دستی به دستی بُرید و چشم به چشم و دندان به دندان، و من آن باطل نکنم لیکن وصیّت میکنم شما را که شرّ را به شرّ مقابله مکنید، بلکه اگر یکی بر جانبِ راست زند از روی شما، شما جنب چپ پیش دارید» (کیمیای سعادت، ج۲، ص۳۵۱). بنابر این مقابله به مثل اگر غلط هم نباشد نوعی حشو است.
#غلط_ننویسیم
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
روزی هر روز ما🌺
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴿طلاق-۳﴾
و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند، و هر که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا امرش را نافذ و روان میسازد و بر هر چیز قدر و اندازهای مقرّر داشته است (و به هیچ تدبیری سر از تقدیرش نتوان پیچید).
#lotus2090
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
پرسش👇
سلام بر شما
خیلی وقتها خوشبختم رو خوشوقتم میگن. خوشوقتم درسته یا خوشبختم؟
پاسخ👇
«خوشبخت»ی نتیجۀ کسب امتیازات و امکانات مادی و معنوی است؛ ولی «خوشوقت»ی حال خوشی است که پس از روی دادن کاری یا اتفاق خوبی رخ میدهد. بنابراین، از دیدن دوست خوشوقت میشویم، نه خوشبخت.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊
https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
هر روز یک نکتۀ ویرایشی
حرف اضافه نامناسب
حرفهای اضافه، خیلی هم اضافه نیستند و اتفاقا نقش مهمی بهلحاظ دستوری دارند؛ درصورتیکه درست و بچا استفاده شوند. در زبان فارسی هم معمولاً هر کلمه، باتوجه به بافت جمله، حرف اضافه خاصی میگیرد. بنابراین، نوع حرف اضافه به بافت جمله بستگی دارد و هر حرف اضافه به کلمه بعد از خود معنای جدید میدهد؛ بههمین دلیل برای بیان معنای خاص، حرف اضافه مناسب همان مفهوم باید بهکار رود.
ویرایشنشده:👇
🔹 او فردی دلسوز و علاقهمند به پیشرفت دانشآموزان است.
دلسوز به پیشرفت (قسمت نادرست جمله)/ علاقهمند به پیشرفت (قسمت درست جمله)
ویرایش شده:👇
🔹 او فردی دلسوز و به پیشرفت دانشآموزان نیز علاقهمند است.
#غلط_ننویسیم
🖊https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۳۰
💫 همه انسان ها تصورشان بر این است که از عقل و درک بالایی برخوردارند و فرزندشان دارای صفت جمال و زیبایی خاصی است.
🔸يكى جهود و مسلمان نزاع مىكردند
🔹چنانكه خنده گرفت از حديثِ ايشانم
🔸به طِيره گفت مسلمان گر اين قبالهی من
🔹درست نيست، خدايا جهود ميرانم (۱)
🔸جهود گفت به تورات مىخورم سوگند (۲)
🔹وگر خِلاف كنم، همچو تو مسلمانم
🔸گر از بسیطِ زمین عقل مُنعَدِم گردد (۳)
🔹بهخود گمان نبرد هیچکس که نادانم
۱_روزی یک نفر مسلمان و یک یهودی با یکدیگر در حال بگو مگو بودند که سخنان آنها برایم خنده دار بود. مسلمان از روی خشم و ناراحتی می گفت که خداوندا اگر رفتار مسلمانیم درست نیست پس تاکنون مانند یک یهودی رفتار کرده ام.
۲_ فرد یهودی درحالی که به تورات کتاب حضرت موسی قسم میخورد گفت: اگر در دینم ذره ای اشتباه کنم مانند تو یک مسلمان هستم
۳_ اگر عقل از تمام گستره عالم حذف شود باز هیچ کس تصور نمی کند که نادان است
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊https://eitaa.com/tamdoneslami_hmfzai_kol_kesvar