الـهـی عظم البلاء💙
قرن در حسرت دیدار تو آغاز شده
نوبـهـار دل من ، حضـرت دلدار بیا🥺💔
#صاحب_الزمان(عج)
#دعای_فرج
#یا_۳۱۳
💥دریافت فایل باکیفیت در پست بعدی💥
طراح:
@admin_heyaaty
عنایت حضرت #بقیه_الله به زوار #سید_الشهدا
(علیهماالسلام):
نعلبندی در #اصفهان زندگی میکرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به #کربلا؛
سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از #یزد #رفیق راه شد.
رفیق بین راه #مریض شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب #سیدالشهدا را بدهم؟
ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش.
#وصیت کرد #مرکب من و همهی اموالی که با من است مال تو، جنازهی مرا به کربلا برسان.
#مرد یزدی جان داد،
نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر #زمین،
دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، #اشک جاری شد.
رو به قبر سیدالشهدا کرد،
گفت: با زائرت چه کنم؟
اگر #جنازه را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟
اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم.
در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛
یکی از اینها از مرکب پیاده شد،
نیزه را به گودال خشک زد،
یک مرتبه #آب زلال جوشید،
خود اینها جنازهی این یزدی را #غسل دادند، #کفن کردند،
بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه #نماز خواند،
بعد هم که نماز تمام شد،
رو کرد به این نعلبند
☀فرمودند:
جنازه را ببر، در #وادی_ایمن کربلا #دفن کن.
جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا،
بعد از بیست روز #قافله رسید.
بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حرفها را چرا میزنی؟
لب فرو بست.
شبی با اهل و عیالش در #خانه نشسته بود،
صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده،
گفت: #ولی_عصر #صاحب_الزمان تو را میخواهد.
همراه او رفت؛
دید #قبلهی_عالم_امکان در عرشه منبری است،
جمعی که پای #منبر نشستند قابل احصاء نیست.
صدا زدند از بالای منبر:
جعفر، بیا!
وقتی رفت،
☀فرمودند:
چرا #لب بستی؟
به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، #حسین_بن_علی علیهماالسلام،
چه نظری داریم.
🔴
.#پنجشنبه_سیاه
اگر امروزه یک آدم عادی در آخر عمرش در بستر باشد و همه بدانند که چند روز دیگر از دنیا می رود اگر #وصیتی داشته باشد همه می گویند بنشینیم ببینیم چه می گوید!مثلا فلان مال را به چه کسی می دهد یا فلان #نصیحت را به که می کند! حتی اگر بنا به عمل کردنش هم نداشته باشند حداقل می شنوند تا آن بنده ی خدا لحظات آخر مرگش دلش خوش باشد که #بازماندگان به وصیتش گوش کرده اند!
حالا فکر کنید ۴..۵روز مانده تا #شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم،حضرت در بستر هستند از افراد حاضر می خواهد که برایش به اصطلاح کاغذ قلمی بیاورند تا وصیتی کند که بعد از او احدی #گمراه نشود،به هر حال تمام دلخوشی #پیامبر همین امت اوست که تا اینجا هدایتشان کرده و لحظه ی مرگ می خواهد به آن ها نصیحت و وصیت کند که گمراه نشوند!
فکر می کنید چه شد!
#عمر_بن_خطاب در جواب پیامبر که قلم و کاغذ درخواست کرده بود گفت :ان رجل لیهجر(این مرد هذیان می گوید)
به همین راحتی در جمع دعوا افتاد و مانع شدند تا پیامبر به بازماندگانش وصیت کند!
این که تمام کارهای پیامبر ناشی از #عصمت اوست و کار اشتباه انجام نمی دهد به کنار و اینکه پیامبر می خواست چیزی بنویسد که مردم بعد از او گمراه نشوند هم به کنار،
اما اینکه بگوییم پیامبر #هذیان می گوید دقیقا مصداق ساب النبی(توهین کردن به پیامبر) است!
و شیعه و سنی معتقدند حکم کسی که به پیامبر توهین می کند قتل است!
البته عده ای از فقهای شیعه کشتن شخص توهین کننده و همچنین اقامه برخی دیگر از حدود شرعی را در شرایط بسط یَد(حکومت امام معصوم علیه السلام)واجب می دانند و شاید به خاطر همین است که در #روایات_شیعه آمده که حضرت #صاحب_الزمان علیه السلام بعد از ظهور، دومی را از قبر در آورده و #آتش می زند.شاید یکی از دلایل این فعل صاحب الزمان علیه السلام همین فعل دومی باشد.
الله اعلم
#یوم_الخمیس
#اعتقادی
#تاریخ