من که خوشحال بودم که یک بخاری بهتر می دهد، با دیدن این یکی بخاری یکهو لبخندم یخ کرد. دیگر این دفعه به جای بخاری آتیش من روشن شد. گفتم: «این چیه؟ مال دوره الیور توییسته؟»
بخاری رو گذاشت جلویم و گفت: « داداش سالم سالمه. شیشه اش رو که عوض کنند، به شمع هاش یه دستی بکشند. غری پشتش رو درست کنند. یه فندک و ترموکوبل هم درست کنند دیگه چیزی نمی خواد.»
من که کلافه شده بودم گفتم: «همین؟ چیز دیگه نمی خوای. تعارف نکنی ها»
گفت: «نه قربونت فقط درستش که کردند استفاده که کردند بگو برش گردونند.»
عصبانی شدم و داد زدم: «یه خوبش رو بده. بابا فکر کن داری واسه زن و بچه خودت میخریش»
نمیدانم چرا این را که گفتم انگار بهش برخورد. با اوقات تلخی رفت و یک بخاری بیاورد. آمد برش دارد کَفِش روی زمین ماند. این یکی رو باید با جارو خاک اندازه جمعش میکرد.
من که دیدم هر لحظه بمانم یه بخاری زیرخاکی تر میدهد، زیر خاکی و بمب هسته ای و همه آهن قراضه ها رو ول کردم و رفتم و گفتم: «بمون با بخاریات خوش باش. ارزشت به اندازه همین بخاریاست که دلت فقط به حال بخاریات میسوزه.»
از خانه اش زدم بیرون و همه اش به این فکر میکردم که ماه رمضان ماه سنجش عیار آدم است. بعضی عیارشان را با احسان و ایثار بالا میبرند و بعضی هم به داشته هایشان میچسبند و به اندازه همانها عیارشان مشخص میشود.
#محمدحسین_علیان
#رمضان
#روزه
#سبک_زندگی
#احسان
#مواسات
#کمک_به_دیگران
@tanzac
آب روی آتیش
گزارشگر: با سلام. امروز هم در سطح شهر اومدیم تا با شما صحبت کنیم. در خدمت یکی از شهروندان خوب هستیم. آقا سلام علیکم. نماز روزههاتون قبول باشه.
شهروند: با سلام خدمت ملت غیور ایران زمین و درود و سپاس بر تمامی بزرگان و تشکر از مسئولان و ...
گزارشگر: حالا بگذریم.
شهروند: نه؛ واسه چی بگذریم. از بچگیم آرزوم بوده که جلوی دوربین از این حرفها بزنم.
گزارشگر (به فیلمبردار اشاره میکند که قطع کند): عزیزم لازم نیست ادای کسی را دربیاری و حرف گندهای بزنی. خودت باش. راحت.
شهروند: چقدر؟
گزارشگر: چقدر چی؟
شهروند: چقدر راحت باشم؟
گزارشگر: اصلا ولش کن. همینطوری بهتره. خب اگه اجازه بدی بریم سراغ مصاحبه.
(و دوباره فیلمبرداری آغاز میشود.) آقا نماز روزه هاتون قبول باشه.
شهروند: قبول حق.
گزارشگر: خب بریم سراغ موضوع برنامه. تو ماه رمضون انسانها زبون روزه اخلاقشون هم بهتر میشه. ولی بعضا دیده میشه که به خاطر گرما و تشنگی و گرسنگی و فشار کار و خستگی و مشکلات، کنترلشون رو از دست میدن و عصبانی میشن.
شهروند: بله. ممکنه.
گزارشگر: ممنون بابت تأییدتون. حالا شما وقتی با یک آدم عصبانی روبرو میشید یا خودتون عصبانی بشید چه کار میکنید؟
شهروند: چارلز دیکنز میگه: مواظب سه چیز باش که چگونه میگذرد: اول دوران جوانی که زود میگذرد، دوم عمر انسان که ناغافل میگذرد، سوم یک آدم عصبانی که پشت سر شما توی صف نونوایی ایستاده و دعواش میشه، این دیگه تا یک مشت به شما نخوره به این سادگیها نمیگذرد. از ما میشنوید بی خیال نون بشید و زود محل رو ترک کنید.
گزارشگر کمی به شهروند خیره میشود و کمی به دوربین. مانده وسط مصاحبه چه کار کند. تصمیم به ماستمالی میگیرد و میگوید: البته ترک کردن محلی که آدم توش عصبانی شده یکی از راههای کنترل خشمه. روانشناسها هم گفتن که اگر کسی عصبانیه، مکانش رو تغییر بده.
شهروند: بله. منم کتابهای این روانشناسان رو خوندم.
گزارشگر: واقعا؟
شهروند: بله. این روانشناسان طرفدار مکتب فلنگیسم هستم.
گزارشگر: بله؟
شهروند: چون با اولین دعوایی که میبینند زود فلنگ رو میبندن.
گزارشگر: نه. منظورم اینه که برای فروکش کردن خشم آدم جابجا بشه یا حتی حالتشو تغییر بده. مثلا اگه ایستاده است بشینه یا اگه نشسته بایسته.
شهروند: بله. بله. کاملا درسته. من خودم هر کی عصبانی میشه پونصدبار بهش بشین پاشو میدم دیگه عصبانی نمیشه. یعنی جرئتشو نداره.
گزارشگر: اصلا اینها رو ول کنید. یک لیوان آب دوای کاهش خشمه.
شهروند: گل گفتی. من خودم هر کی عصبانی میشه با یک لیوان ساکتش میکنم.
گزارشگر: احسنت. فقط با یک لیوان؟
شهروند: دقیقا. دیگه به لیوان دوم نرسیده. همون اولی رو که زدم توی سرش افتاده و آروم شده.
گزارشگر از کوره در میرود و داد میزند: چرا دری وری میگی بابا؟
شهروند: مثل اینکه کنترل خشمتو از دست دادیا. وایستا یک لیوان آب بیارم آرومت کنم.
گزارشگر و فیلمبردار پا به فرار میگذارند و شهروند وظیفهشناس هم لیوان به دست به دنبالشان!
#محمدحسین_علیان
#رمضان
#روزه
#سبک_زندگی
#کنترل_خشم
#کظم_غیض
#کمک_به_دیگران
@tanzac