eitaa logo
جان‌فدا برای ایران
698 دنبال‌کننده
74 عکس
16 ویدیو
3 فایل
بستری برای اندیشیدن در سطح «ملی»: پیرامون «مردم»، «ایران قوی»، «منافع ملی» در سطح منطقه‌ای: درباره «مقاومت» در سطح «فراملی و جهانی»: درباره مقاومت در برابر نظم جهانی ناعادلانه‌ موجود در سطح «دینی» و «مذهبی»: درباره «هویت دینی» 👤eitaa.com/ahs_tafreshi
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️مضامین بلند دیگر چه صیغه‌ای است؟ 👤حسن انصاری ♦️یکی از گرفتاری‌های ما در بحث نقد حدیث این است که تا سخن از مبانی تاریخی و رجالی نقد حدیث و منزلت راویان در مورد برخی احادیث و متون ادعیه و از این قبیل پیش می‌آید عده‌ای ضمن پذیرفتن مطالب علمی مرتبط با وجود آن‌که این مبانی ضعف حدیثی و یا حتی جعل آن را آشکار می‌کند در عین حال بر این نکته تکیه می‌کنند که آقا این حدیث مضامین بلندی دارد و مضامین نشان‌دهنده صحت حدیث است و بنابراین حدیث نیازمند تأیید صحت از طریق رجالی نیست. ♦️من نمی‌فهمم این‌که حدیثی مضامین بلندی دارد یعنی چه؟ اصلاً ملاک بلند و غیر بلند چیست در این میان؟ فرض کنیم حدیثی مضامینش در روایات صحیحه دیگر مورد تأیید قرار گرفته باشد. خوب مگر این نشانگر آن است که حدیث مورد نظر حتماً صحیح است و جعلی نیست؟ مگر همه احادیث جعلی باید حتماً مضامین غلط و یا سخیف داشته باشد؟ تازه مگر حرف و مضمون بلند نشان دهنده انتساب به ائمه شیعه است. خوب. عالمان مختلف هم می توانسته‌اند طبق تعالیم دینی خود متونی با مضامین خوب و عالی و به اصطلاح بلند تنظیم کنند. وانگهی بسیاری از احادیث جعلی بر اساس ترکیب احادیث صحیح و تغییر الفاظی ساخته می شد. مهم این است که بدانیم هر گفتاری در سیاقی که در آن قرار می‌گیرد معنای تازه‌ای پیدا می‌کند و محدثان دین‌دار البته نسبت‌دادن احادیث ترکیبی و جعلی را به امامان جایز نمی‌دانسته‌اند. البته اصل این حرف از اخباریان شیعه شروع شد و کتاب‌های حدیثی را بی نیاز از نقد رجالی دانستند اما دست آخر به دست شیخ احمد احسایی و میرزا مهدی اصفهانی که رسید دیگر دستمایه‌ای شد برای این‌که هر حدیثی را به دلیل این‌که مضامینش توحیدی به نظر می‌آید و یا به اصطلاح آنان تعابیر بلندی دارد یکسره تلقی به قبول کنند. سهل است این احادیث را تعالیم اهل بیت معرفی می‌کنند. ♦️روشن است که شیوه زراره و محمد بن مسلم و برید و هشام بن الحکم و یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان و شیخ مفید و شریف مرتضی در برخورد با احادیث چنین نبوده است. حالا این شیوه از کجا یکباره سر و کله‌اش پیدا شد باید درباره آن تحقیق مفصلی کرد. 🌐https://ansari.kateban.com/post/2938 🆔@Asre_jadid_57
گواهی وقف کاتب/ مالک در برگ آغازين که از نمونه های جالب توجه در زمينه سنت وقف کتاب در ميان زيديه يمن در سده های دور است، چنين است: "وقف هذا الکتاب المبارک مالکه إبراهيم بن فليح بن أسعد بن منصور بن مالک الشرابي (الشراني) النزاري // وقفاً مؤبّداً لله وفي سبيله لا یباع ولا يوهب ولا يورث ولا يملک بشيء من أنواع التمليکات علی نفسه مدة حيوته وعلی الصالح من قرابته بعد وفاته فإن عدموا کان وقفاً علی الزيدية المتعين لآل محمد صلی الله عليه وعلی آله وسلّم فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه علی الذين يبدّلونه إنّ الله سميع عليم. باز به خط متفاوت مشکی اما از خود او: ولا يعار إلا برهن زائد علی القيمة ولا يعار إلا فيما دون التزيد ولا يقف مع المستعير إلّا دون الشهرين ولا يعار إلا من يتعلم لله وللدار الآخرة ومن علم منه خلاف ذلک لم يعر من کتبي شيئاً فيعلم ذلک المتولي ويعمل بحسبه وکتب إبراهيم بن فليح والحمد لله وحده وصلواته علی محمد وآله". باز گواهی کتابت و وقف کاتب: در برگ ۱۰۸ الف بعد از اتمام رساله صلوة يوم وليلة آمده: فرغ من نساخته الفقير إلی الله إبراهيم بن فليح بن أسعد الشرابي النزاري بخطه لنفسه وافق الفراغ يوم الجمعة لليلة بقين من شهر ذي القعدة سنة خمسين وستمائة وقد أوقفه لله وفي سبيله علی نفسه وبعده علی المسلمين وقفاً مؤبداً لا یباع ولا يورث ولا يملک بشيء من أنواع التمليکات فمن بدّله بعد ما سمعه فإنّما اثمه علی الذين يبدّلونه إنّ الله سميع عليم وصلواته علی رسوله سيدنا محمد وآله وسلامه. البته در دنباله بعد از آن از برگ ۱۴۷ الف این مجموعه، متن مصباح الشریعة ديده می شود: نسخه حاضر با اين عنوان است: کتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة من کلام الصادق جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب صلوات الله عليهم رقم کتابت نسخه مصباح الشريعة در برگ ۱۷۱ الف چنین است: "فرغ من نساخته يوم الجمعة لإثنتي عشرة ليلة خلت من محرم أول سنة إحدی وخمسين وستمائة سنة وقف مؤبد لله وفي سبيله لا یباع ولا يوهب ولا يورث ولا يملک/ بعد از آن هم از ۱۷۱ ب به بعد، کتاب السبع الرسائل المنتقاة "تأليف الإمام المرتضی لدين الله محمد بن الإمام الهادي إلی الحقّ يحيی بن الحسين بن القاسم صلوات الله عليهم أجمعين" و تعدادی دیگر از متون زیدی و شیعی دیده می شود. به هرحال نسخه کتاب مسلم است که نزد زیدیان بوده و توسط همان‌ها هم کتابت شده با تاریخ ۶۵۱ ق و با انتساب صریح به امام صادق (ع). این نسخه از آن جهت اهمیت دارد که مجموعه ای از میراث امامان زیدی و از همه مهمتر قاسم رسي را در بر دارد و معلوم است کتاب مصباح الشریعة نیز در همان چارچوب به عنوان بخشی از میراث امامان شیعی در این مجموعه قرار گرفته است. ٢ـ نسخه ای دیگر را نيز در یمن دیده ام در جامع کبیر در مجموعه ای مشتمل بر سه کتاب. در برگ اول نسخه چنین آمده است: الاعلام فيما ابهم في القرآن من الأعلام للفقيه أبي القاسم عبد الرحمان بن أبي الحسين السهيلي الخثعمي. کتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقة من کلام مولانا الإمام جعفر بن محمد الصادق //برسم خزانة کتب مولاي السيد الإمام العالم العامل ... عفيف الدين محمد بن ... الکردي المهراني .... فراغ از کتابت نسخه الإعلام در صفر ۶۹۲ ق بخط محمد بن عبيد بن محمد بن عيسی الکردي المهراني است و از کتابت مصباح الشريعة بدین ترتیب: کان الفراغ من نساخته في شهر صفر من شهور سنة ۶۹۲ ق، و باز به خط همان کردي مهراني. در این مجموعه کتاب سومی هم دیده می شود، با این عنوان: کتاب رقائق الأخبار مما نقل عن النبي المختار. "رواية أبي الجيوش عساکر بن علي بن اسماعيل بن نصر المقري رضي الله عنه" (روایت در ۵۷۳ ق). کتابی است از قاضي قضاعي مانند خصال شيخ صدوق بر اساس اعداد. نسخه کتاب سومی از آخر افتادگی دارد. این نسخه که معلوم است ریشه سنی دارد و همانطور که می بینیم مشتمل بر دو کتاب از تألیفات اهل سنت است، به هر حال در کتابخانه ای زیدی در یمن موجود بوده و هست (این نسخه در فهرست کتابخانه مکتبه شرقیه جامع كبير هم معرفی شده، جلد سوم، ص ۱۳۸۹). قدیم‌ترین نسخه ای که در فهرستواره دنا از کتاب معرفی شده متعلق است به سال ۷۱۶ ق که البته از آغاز نقص دارد (نک: دنا، ۹/ ۶۵۶). ♦️دور نیست این کتاب در اصل توسط اشعریان صوفی مشرب یمن که می دانیم دلبستگی به قشیری داشته‌اند به زیدیان معرفی شده و‌ آنها آن را اثری از امام صادق (ع) فرض کرده و آنگاه از طریق زیدیان یمن به زیدیان کوفه و نهایتاً عالمان امامی مذهبی مانند ابن طاووس منتقل شده است. 🌐https://search.eitaa.com/?url=https%3A%2F%2Fansari.kateban.com%2Fpost%2F2744 🆔@Asre_jadid_57
⭕️دعائم‌الاسلام فایده زیادی برای مباحث فقهی ندارد. 🔰استاد سیدمحمدجواد شبیری ♦️به نظر می‌رسد نعمان بن محمد در دعائم الاسلام در موارد زیادی روایات را تغییر داده است، مثلاً در بعضی موارد قیدهایی که واضح بوده به روایت اضافه کرده است، قیدهایی را که از جمع بین روایات استفاده می‌شود، در روایت آورده است، در مواردی که امام یک مطلب کلی را فرموده است، تطبیقاتش را ذیل روایت آورده است. به همین دلیل اگر از سایر مشکلات آن مثل مرسل‌بودن روایاتش صرف نظر کنیم، نمی‌توانیم از مشکل تغییراتی که در روایات داده است، صرف نظر کنیم. ♦️وَ الْعِدَّةُ وَ الْحَيْضُ إِلَى النِّسَاءِ إِذَا قُلْنَ صُدِّقْنَ این تعبیر شبیه روایت زراره است. إِذَا أَتَيْنَ بِمَا يُشْبِهُ وَ هَذَا أَقَلُّ مَا يُشْبِهُ «یشبه» به معنای «یمکن» است، این تعبیر در روایات دیگر نیامده است اما در کلمات فقها آمده است که زن اگر ادعای انقضای عده کند، صُدِّقت اذا ادعت فی الوقت الممکن. وَ إِنِ اتُّهِمَتْ اسْتُحْلِفَتْ اگر زن متهم باشد، باید او را قسم دهند. شیخ طوسی روایت سکونی ( عدم قبول قول زن) را بر جایی که زن متهم است، حمل می کند. ♦️شاید نعمان بن محمد این فقره را با توجه به روایات دیگر اضافه کرده باشد، در نتیجه نمی توان عبارات دعائم الاسلام را به عنوان روایت تلقی کرد، بلکه بیش تر فتاوای نعمان بن محمد در آن منعکس شده است، بنابراین در ویژگی ها و خصوصیات قابل اخذ نیست، کلیات آن هم در روایات دیگر آمده است، به همین دلیل دعائم الاسلام فایده‌ی زیادی برای مباحث فقهی ندارد. 🌐https://mfeb.ir/home/taqrir/قبول-قول-زن-در-مورد-عده-مساله‌ی-پنجم-تک-2/ ♦️هیچ تردیدی در این نیست که قاضی نعمان اسماعیلی بوده است. البته همان جوری که حاج آقا هم اشاره می‌فرمودند این‌ها بازیگر هستند و وقتی امثال قاضی نعمان با آن ملایی و باسوادی که از شرح الاخبارش پیداست و اصلاً این‌که کسی بتواند دعائم الاسلام را به عنوان قانون اساسی یک حکومت بنویسد، نشان‌گر قدرت علمی اوست، با امثال معزّ تعامل دارد و این او را تأیید می‌کند و او هم این را تأیید می‌کند تا حکومتشان را راه بیاندازد، دعنا نعیش و خلنا نأکل الخبث هستند. به خاطر بازی دنیا این کارها را می‌کنند. ولی این بازی‌های دنیوی باعث نمی‌شود که ما کسی مثل قاضی نعمان را به خاطر اعتقاد باطنی که حتماً به بطلان مذهب اسماعیلیه داشته است جزء اسماعیلیه ندانیم. او علناً از اسماعیلیه حمایت می‌کرده است و هیچ تردیدی در اسماعیلی بودن وی نیست. ♦️در جلسه قبل هم اشاره کردیم که اصلاً نمی‌توانیم به روایت دعائم الاسلام به عنوان یک روایت دست نخورده تمسک کنیم. خیلی وقت‌ها روایت‌هایش دست‌کاری شده است و بیشتر شبیه نهایة شیخ طوسی است که ولو همان روایت را آورده اما هر جایی که ابهام یا پیچیدگی داشته است برای این‌که بتواند به عنوان کتاب فتوایی در جامعه مطرح شود، روایت را توضیح داده است. 🌐https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry_mohammad/feqh/96/961222/ 🆔@Asre_jadid_57
⭕️متن شناسی؛ از وجوه ذوقی و غیر قابل اعتماد در اعتبارسنجی (نمونه: ذیل دعای عرفه) ▪️این وجه، وجهی ذوقی و بر مبنای اطمینان شخصی استوار است. گفتنی است که روش استناد به متن حدیث برای اثبات اعتبار آن، بسیار روش لغزنده‌ای است و ذوق و سلیقه شخصی و تمایلات فکری در آن بسیار مؤثّر است. ▪️به عنوان نمونه درباره قسمت ذیل دعای عرفه حضرت سیّدالشهداء علیه السلام: «إِلَهِي‏ أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لَا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي‏... »،(۱) برخی از بزرگان، متن حدیث را دلیل بر صدور آن دانسته‌اند، ولی مرحوم مجلسی و برخی از محدّثان دقیقاً برعکس، متن حدیث را شاهد بر عدم صدور آن از معصوم علیه السلام انگاشته‌‌اند. ▪️علّامه مجلسی پس از نقل دعا به همراه ذیل آن به نقل از اقبال، می‌افزاید: «أقول: قد أورد الكفعمي رحمه الله أيضاً هذا الدعاء في البلد الأمين و ابن طاووس في مصباح الزائر كما سبق ذكرهما، ولكن ليس في آخره فيهما بقدر ورق تقريباً، و هو من قوله: "الهي أنا الفقير في غناي" الى آخر هذا الدعاء، و كذا لم يوجد هذه الورقة في بعض النسخ العتيقة من الاقبال أيضاً، و عبارات هذه الورقة لا تلائم سياق ادعية السادة المعصومين علیهم السلام أيضاً، و إنّما هي على وفق مذاق الصوفيّة، و لذلك قد مال بعض الافاضل الى كون هذه الورقة من مزيدات بعض مشايخ الصوفيّة و من الحاقاته و ادخالاته، و بالجملة هذه الزيادة إمّا وقعت من بعضهم أوّلاً في بعض الكتب و أخذ ابن طاووس عنه في الاقبال غفلة عن حقيقة الحال، أو وقعت ثانياً من بعضهم في نفس كتاب الاقبال، و لعلّ الثاني أظهر على ما أومأنا اليه من عدم وجدانها في بعض النسخ العتيقة و في مصباح الزائر، والله أعلم بحقائق الأحوال.»(۲) ▪️همایی در مقدّمه مولوی‌ نامه اشاره کرده که این قطعه بی کم و کاست در منشآت ابن عطاء الله اسکندرانی (متوفّی ۷۰۹ ق) آمده که 45 سال بعد از ابن طاووس وفات کرده است. (۳) ▪️حاج آقا این قطعه را افزوده‌شده به دعا دانسته و درباره‌ی علّت افزوده‌شدن این قطعه می‌فرمودند: «ظاهراً یک صفحه از کتاب ابن عطاء الله در لابلای نسخه‌ای از نسخه‌های اقبال قرار گرفته و برخی از مراجعان تصوّر کرده‌اند که این صفحه، قطعه‌ی پایانی دعای عرفه است. لذا در نسخه‌های متأخّر اقبال، این قطعه به دعا افزوده شده است.» ▪️من اکنون درصدد بحث از این جهات نیستم، فقط می‌خواستم برخورد بزرگانی با گرایشات عرفانی با این قطعه را با برخورد محدّثانی چون مرحوم علّامه مجلسی مقایسه کرده و میزان دخالت پیش‌زمینه‌های ذهنی در زمینه بررسی اعتبار یا عدم اعتبار روایت را با روش متن‌شناسی نشان بدهم. به عقیده‌ من متن‌شناسی، راه روش‌مندی برای شناخت اعتبار یا عدم اعتبار روایات نیست، و تنها در دایره‌ی محدودی می‌توان از آن بهره جست. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ۱.اقبال الأعمال: ج۱، ص۳۴۸-۳۵۰. ۲.بحار الأنوار: ج۹۵، ص۲۲۷-۲۲۸. ۳.مولوی نامه: ج۲، ص۱۸. 📕درس خارج اصول استاد سیّد محمّدجواد شبیری زنجانی، ۱ اسفند ۱۳۸۹ ‌ 🆔@Asre_jadid_57
⭕️نسبت به کتاب سلیم‌بن‌قیس به‌نظر می‌رسد که پیگیری اعتبار یا عدم اعتبار این کتاب، ثمرۀ اساسی‌‌ای ندارد و چندان نسبت به آن نمی‌توانم اظهارنظر جدی کنم. 🔰استاد سیدمحمدجواد شبیری زنجانی ▪️نسبت به کتاب سلیم بن قیس به نظرم می‌رسد که پیگیری اعتبار یا عدم اعتبار این کتاب، ثمرۀ اساسی‌‌ای ندارد؛ چون نوع مضامینی که در این روایت وجود دارد، در روایت‌های دیگر هم آمده است. ▪️البته یک سری اشکالات از قدیم به این کتاب شده است؛ یعنی از زمان ابن غضائری. یکی از این‌ها اشکالی است که ابن غضائری می‌کند که کاملاً هم وارد است. وی می‌گوید: شکی نیست که این کتاب «موضوع» است و قراینی بر این مسئله هم وجود دارد. از جمله در این کتاب آمده ائمه پس از امیرالمؤمنین(ع) دوازده نفرند که با حضرت(ع) سیزده نفر می‌شوند. اما گاهی مراد از 12 بعد از امیرالمؤمنین یعنی 12 با امیرالمؤمنین که مسامحه در تعبیر شده است. ▪️اما اشکال دیگر ابن غضائری که کاملاً وارد است که می‌گوید در روایتی آمده است که محمد بن ابی بکر، پدرش ابوبکر را نصیحت کرد که این قطعاً غلط است؛ زیرا این جزو مسلمات تاریخ است که محمد بن ابی بکر در حجة الوداع در بیداء به دنیا آمده است که بیداء اولِ مسجد شجره است. روایات معتبر بر این وارد شده است و جزو مسلمات و محکمات تاریخ است که نسبت به محمد بن ابی بکر وارد شده است که «نفثت أسماء بنت عمیس بالبیداء» که بیداء همان مسجد شجره است. ولی من تصور می‌کنم حتی همین هم قابل پاسخ است؛ ممکن است محمد بن ابی بکر با برادرش عبدالرحمن اشتباه شده باشد. ▪️به هر تقدیر، اگرچه این ان قلت و قلت‌ها دربارۀ این کتاب وجود دارد، ولی من چندان نیاز به بررسی در این مورد ندیدم؛ زیرا در غالب موارد، مضامین وارده در این روایت، در روایت‌های دیگری هم در کنار آن وجود دارد. وقتی مقالۀ شهادت حضرت زهرا(س) را می‌نوشتم، سعی می‌کردم نسبت به مضامینی که در کتاب سلیم بود از منبع دیگری هم آدرس بدهم که اگر کسی در این منبع اشکالی داشته باشد، منبع دیگر تکمیل کند. به هر حال چندان نسبت به او نمی‌توانم اظهارنظر جدی کنم. 🆔@Asre_jadid_57
⭕️بحثی در باب حدیث عنوان بصری 🔰استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی ▪️دربارۀ عنوان بصری این نکته را باید در نظر داشت که اینکه می‌گویند عنوان بصری مشهور است، مشهور در لسان متأخرین است، و الا در مصادر اصلی حدیثی و رجالی ما اصلاً وجود خارجی ندارد. عنوان بصری روایت معروفی است که اولین بار در مشکاة‌الأنوار سبط شیخ طبرسی (نوۀ مرحوم صاحب مجمع‌البیان) یعنی مرحوم شیخ علی‌بن‌حسن وارد شده و پس از آن هم مرحوم شهید ثانی در منیة‌المرید از خط شهید اول و امثال این‌ها نقل نموده است و در منابع نیامده است. حتی دیدم که برخی گفته‌اند این حدیث در منابع اهل سنت نقل شده است؛ در حالی که حتی در منابع اهل سنت هم تا جایی که من مراجعه کردم چنین حدیثی وجود ندارد. حال این‌که از کجا چنین حدیثی آمده است؛ خصوصاً که شیوه‌های تعبیرش هم اصلا با شیوه‌های تعبیر روایات اهل بیت سازگار نیست. ▪️به نظرم چنین متونی را باید بالکل کنار گذاشت. خدا رحمت کند مرحوم آسید علی قاضی را که معروف بود که محور کارهای ایشان روایت عنوان بصری بوده است. این روش‌ها‌، روش‌های نادرستی است و اگر می‌خواهیم به روایات اعتماد کرده و محور ریاضات‌مان را روایات قرار دهیم، باید به روایاتی اعتماد کنیم که اصل داشته باشد؛ نه روایاتی که در مصادر حدیثی ما وارد نشده است. ▪️اشکال: مضامین این روایت مضامین عالی است. پاسخ: الفاظش که اصلاً با روایات اهل بیت متناسب نیست. البته برخی تعابیرش با روایت‌های مصباح‌الشریعة تطبیق می‌کند ولی مصباح‌الشریعة هم بنابر تحقیق از امام صادق(ع) نیست. آقای بروجردی در جلسه‌ای گفته بودند «العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة» منبع ندارد. کسی در پاسخ ایشان گفته بود منبعش مصباح‌الشریعة است. آقای بروجردی فرموده بودند شما چگونه مصباح‌الشریعة را حدیث می‌دانید؟ در حالی که این کتاب برای شقیق بلخی است. 📕درس خارج اصول، 11 اردیبهشت 1396 🆔@Asre_jadid_57