eitaa logo
طریق عرفان
4.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
900 ویدیو
34 فایل
📿 مراحل و مطالب عرفانی به صورت موضوع بندی 📌انتشار مطالب تحریر کانال فقط با لینک 🗂 فهرست مطالب eitaa.com/tareagheerfan/11223 📲 طریق عرفان در دیگر پیامرسان ها zil.ink/tareagheerfan2 🟢 مسئول کانال @Sayyed_mahdi_h 🟢 ادمین تبادل @MahdiZolfaghary1371
مشاهده در ایتا
دانلود
عبد صالح خدا مرحوم حاج هادی ابهری خان صنمی از رفقای خاص مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی و از بکائین زمان بود. مرحوم حاج اسماعیل دولابی می‌فرمود: حاج هادی ابهری در صحن حرم مولا امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بود و چپق می‌کشید طلبه‌ای از جلوی ایشان رد می‌شود و می‌گوید این پیرمرد خجالت نمی‌کشد در حرم حضرت چپق می‌کشد؟ حاج هادی وقتی این جمله را می‌شنود به طلبه می‌گوید بالام جان گل بورا (بیا اینجا) یک پک بزن. طلبه می‌گوید من به تو اعتراض می‌کنم که چرا این‌جا چپق می‌کشی حالا می‌گویی من هم یک پک بزنم؟ بالاخره به اصرار، طلبه چپق را به لبش می‌گذارد یک‌مرتبه می‌بیند ملائکه فوج فوج در حال صعود و نزول هستند حاج هادی می‌گوید چپق را به من بده می‌گیرد و دوباره به طلبه می‌دهد و می‌گوید دوباره پک بزن و طلبه دوباره همان صحنه را می‌بیند مرحوم ابهری می‌گوید من این‌جا دارم کیف می‌کنم و چپق می‌کشم وگرنه می‌دانم در این‌جا نباید چپق کشید طلبه میگوید نوش جانت من فکر کردم مثل مردم عادی این‌جا نشسته‌ای و چپق می‌کشی. ✴️ مرحوم علامه طهرانی درباره حاج هادی ابهری چنین نقل می‌کند دوستی داشتیم صاحب ضمیر و روشن‌دل و متقی و دل‌سوخته و به‌حق از عاشقان امام حسین علیه السلام بنام حاج هادی خان صنمی ابهری و 83 سال عمر کرد و مدت رفاقت من با او نزدیک به هجده سال طول کشید او نقل می‌کرد در سفری که به عتبات عالیات مشرف شدم و چند روزی در نجف اشرف بودم کسی را نیافتم که با او بنشینم و درددل کنم تا برای دل سوخته‌ام تسکین حاصل شود  روزی به حرم مطهر امیرالمؤمنین مشرف شده زیارت کردم و مدتی در آن‌جا نشستم خبری نشد و از این‌رو به حضرت عرض کردم مولا جان ما مهمان شماهستیم این چند روز است در نجف می‌گردم کسی را نیافتم حاشا به کرم شما، از حرم بیرون آمده بی‌اختیار راه بازار حویش را پیش گرفتم و به مدرسه مرحوم سید محمدکاظم یزدی درآمدم، در صحن مدرسه روی سکویی مقابل حجره‌ای نشستم. دیدم از طبقه فوقانی شیخی خارج شد بسیار زیبا و باطراوت و زنده دل و از همان‌جا به بام مدرسه رفت و اذان گفت و بازگشت تا به حجره رود چشمم به صورتش افتاد دیدم در اثر اذان دو حلقه‌ی نور بر گونه‌هایش می‌درخشد به حجره رفت و در را بست. من شروع کردم به گریه و عرض کردم یا امیرالمؤمنین پس‌از چند روز یک مرد را یافتم ولی او نیز به من اعتنایی نکرد بی‌درنگ شیخ در حجره را باز کرد و رو به من نمود و اشاره کرد که بیا بالا. از جا برخاستم و به طبقه‌ی فوقانی رفتم به حجره‌اش وارد شدم هر دو یک دیگر را در آغوش گرفتیم و مدتی گریستیم سپس هر دو به حال سکوت نشستیم و مدتی یکدیگر را تماشا کردیم آنگاه از هم جدا شدیم این شیخ روشن ضمیر مرحوم آیت‌الله بوده‌است @tareagheerfan
♈️مرحوم حاج اسماعیل دولابی می‌فرمود: یکبار که همراه حاج هادی ابهری به کربلا مشرف شده بودیم حزن شدیدی مرا احاطه کرد به‌نحوی که حتی حال گریه هم نبود لذا با همان گرفتگی روحی در خانه‌مان حاج هادی از من پذیرایی می‌کرد گاهی هم تنها به حرم مشرف می‌شد یک روز به‌طوری‌که من هم شنیدم با خودش گفت بد نیست بروم بیرون کمی قدم بزنم من هم همراه او راه افتادم و باهم از خیابان جلوی حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام به‌طرف خارج شهر رفتیم در کنار جاده زراعتکاری بود بی‌اختیار کنار بوته‌های باقلا نشستیم، معروفه اصله بوته باقلا غم‌آور است تا من به این نکته توجه کردم غم روی غم آمد و بغضم ترکید و چند قطره اشک از چشمم جاری شد و دلم کمی باز شد بلند شدیم و مقدار دیگری قدم زدیم این‌بار کنار گل‌های بنفشه نشستیم که بهجت آور است حالم کاملاً عوض شد و آن حالت گرفتگی روحی کاملاً از بین رفت حاج هادی هم چپقی چاق کرد و کشید و راه افتادیم به سمت داخل شهر وقتی داخل شهر شدیم دیدم همه مردم مشغول خانه تکانی و تمیز کردن منازلشان هستند گویا خود را برای پذیرایی از مهمانی آماده می‌کردن ابتدا فکر کردم مقصود از این میهمان حاج هادی است تا این خطور از ذهنم گذشت حاج هادی متوجه شد و صلوات فرستاد و دور زد و از من فاصله گرفت یعنی آن مهمان من نیستم دراین‌حال کسی به من گفت اما هیچ‌کس مثل این آقا از این مهمان پذیرایی نکرده است. این را که شنیدم سرم را برگرداندم که یک‌باره نگاهم به گودی قتلگاه افتاد و بدن‌های قطعه قطعه شده و سرهای مطهر را دیدم با دیدن این صحنه حالم منقلب شد و نزدیک بود از حال برم و به زمین بیفتم حاج هادی متوجه شد و کمک کرد به دیوار تکیه کنم تا به‌ حال بیایم. نقل می‌کنند مرحوم حاج هادی ابهری آن‌قدر عاشق و واله امام حسین علیه السلام بود گاهی می‌دیدند در مجالس به‌طرف شخص ناشناس می‌رود و با او روبوسی می‌کند به او می‌گفتند آقای حاج هادی مگر او را می‌شناسی؟ این چه کاری‌ست که انجام می‌دهی؟ می‌گفت این آقا بوی کربلا می‌دهد بویش به من میرسد فهمیدم از کربلا برگشته است مرحوم حاج هادی ابهری در سال 1390 قمری در سن هشتادو سه سالگی در تهران رحلت نمود و پیکر مطهرش حمل به قم و در جوار امامزاده جلیل القدر حضرت علی بن جعفر علیه السلام در کنار مزار استادش مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی به خاک سپرده شد. بعون الله تعالی تمام شد شرح حال مرحوم مهندس حاج سید جلال تناوش رحمت الله علیه. همزمان با ایام ولادت حضرت صاحب الزمان علیه السلام. دعواهم فیها سبحانک و تحیتهم فیها سلام و آخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمین ✴️پایان @tareagheerfan