🔸یک گزارش تاریخی از دیدار محمدرضا پهلوی با اساتید مدرسه عالی سپهسالار در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۴۱ و پس از سخنرانی توهین آمیز وی در قم خطاب به علما و مراجع تقلید که آنها را #ارتجاع_سیاه خواند 👇👇
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
🔸یک گزارش تاریخی از دیدار محمدرضا پهلوی با اساتید مدرسه عالی سپهسالار در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۴۱ و پس از
✍ پس از طرح رفراندوم لوایح ششگانه #انقلاب_سفید شاه در سال ۱۳۴۱، امام خمینی و جمعی از علمای قم در برابر آن موضعگیری و شرکت در آن را تحریم کردند. قرار بود محمدرضا پهلوی در تاریخ ۴ بهمن ۴۱ به قم سفر کند. مخالفت و مقاومت علما و متدینین موجب وقوع درگیریهایی در سوم بهمن در قم شد. محمدرضا پهلوی در سفر به قم با عدم استقبال مردم و علما مواجه شد و حتی وقتی برای دیدار با آیتالله مرعشی نجفی به خانه ایشان رفت، با در بسته برخورد کرد و بازگشت. مجموع این حوادث خشم وی را برانگیخت و در سخنرانی خود ضمن توهین به علما، آنها را #ارتجاع_سیاه خواند.
🔻۱۸ بهمن مصادف با ۱۱ رمضان، محمدرضا پهلوی برای نشان دادن ارتباط خود با علما و روحانیون به بازدید مدرسه سپهسالار که زیر نظر حکومت اداره میشد رفت.
با وجود حوادثی که در قم رخ داده بود و مراجع تقلید مواضع صریحی علیه حکومت اتخاذ کرده بودند، اما طلاب و مدرسان مدرسه سپهسالار استقبال گرمی از محمدرضا پهلوی کردند.
ساواک نیز دستور داده بود آن روزها تصاویر و گزارشهای مربوط به ارتباط شاه با علما و زیارت از حرمهای شریفه منتشر شود. از اینرو روزنامه اطلاعات به تفصیل به گزارش این بازدید پرداخت. اجمالی از این گزارش تقدیم میشود:
📃 «در شبستان شرقی مسجد دانشجویان #دانشکده_معقول_و_منقول و طلاب مدرسه عالی سپهسالار به حضور شاهنشاه رسیدند...
آنگاه شاهنشاه از مقابل صف دانشجویان دانشکده معقول و منقول عبور کردند و آنان را مورد تفقد و عنایت قرار دادند و یکی دیگر از دانشجویان قطعه شعری خواند که مورد توجه قرار گرفت.
در این موقع شاهنشاه به قسمت شمالی مسجد تشریف فرما شدند. در جلوی در مدرسه عالی سپهسالار آقایان روحانیون و استادان و مدرسان دانشکده معقول و منقول از جمله آقایان عصار، لواسانی، فروزانفر، راشد، ابن الدین، آیت الله زاده مازندرانی، ترابی، کاشانی، علامه وحیدی، گرجی و راد به حضور شاهنشاه شرفیاب شدند.
▪️در آغاز حجت الاسلام آقای #شیخ_محمدعلی_لواسانی به شاهنشاه خوش آمد گفت و افزود: روح مرحوم سپهسالار از تشریف فرمایی شاهنشاه به این مکان خرسند و امید است توجه شاهانه همیشه به این موسسه روحانی و علمی ادامه داشته باشد...
▪️در این موقع آقای ظهیرالاسلام نیابت تولیت مسجد و مدرسه سپهسالار پیرامون امور مسجد و مدرسه مطالبی حضور شاهنشاه بیان نمود.
▪️سپس آقای راشد استاد دانشکده معقول و منقول اظهار داشت: موجب کمال شکرگزاری است که شاهنشاه همیشه نسبت به جامعه روحانیت ابراز تفقد و عنایت میفرمایند و همیشه تاکید میکنند که میل دارم جامعه روحانیون در این زمان طوری تبلیغ و ترویج دین بکنند که حقانیت دین اسلام به مردم فهمانیده شود و این شاید بزرگترین مسئله در زمان ما باشد...
▪️آقای راشد سپس افزود: این نکته را هم باید بگویم که برای شاهنشاه نعمتهایی جمع شده که برای هیچ یک سلاطین ایران جمع نشده است از مسافرتهایی که شاهنشاه فرمودهاند و از مصاحبههایی که با رجال و دیگر سلاطین کردهاند برمیآید که میخواهند مملکت را به پیش ببرند میخواهند واقعاً مردم ایران را زنده کنند و من دعا میکنم که شاهنشاه توفیق این کار را داشته باشند.»
🔸سخنان حسینعلی راشد در این دیدار باعث شد در تجمعات روز عید فطر، بیانیههایی علیه وی منتشر شود.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
#یادداشت
✍ امروز ۳ شهریور سالروز ورود نیروهای متفقین به ایران در ۱۳۲۰ش است. نیروهای روس از شمال و انگلیس از جنوب و غرب وارد خاک ایران شدند و با سرعت به طرف تهران حرکت کردند.
شهرها یکی یکی سقوط میکرد. کوچکترین مقاومتی از سوی ارتش، همان ارتش نوین ایران که سالها بیشترین بودجه کشور صرف آن شده بود، صورت نگرفت. عجیبتر آنکه بدنه اجتماعی ایران هم، در برابر این هجوم کنار کشیدند و بعضاً نیز خوشحال بودند.
رضا پهلوی که دلیل این هجوم را فهمیده بود، حاضر بود تحولات مهمی را رقم بزند تا هم مردم و نخبگان را خوشحال و هم توجه متفقین را جلب کند. اما دیگر کار از کار گذشته؛ بر در و دیوارهای شهر علیه شاه شعار نویسی شده؛ انگلیسیها فهمیده بودند که اگر خودشان رضا را برندارند، عنقریب شورشهای بزرگ اجتماعی، سلطنت را ساقط میکند.
و سرانجام ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و پیش از ورود متفقین به تهران، رضا پهلوی استعفا داد و از تهران به سوی اصفهان و بعد جزیره موریس فرار کرد.
🎥 این حادثه بهانهای شد تا با #ماجرای_رضاخان در ۵ قسمت به بررسی کارنامه رضا پهلوی از کودتای ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۲۰ بپردازیم.
🔻موضوعات:
۱. دگرگونی رویارویی جامعه در دو جنگ جهانی اول و دوم/ با حضور #دکتر_محمدباقر_نوذری
۲. رضاخان، دولت و مجلس/ با حضور #رضا_مختاری_اصفهانی
۳. رضاخان، توسعهگرا یا ضد توسعه/ با حضور: #دکتر_مسعود_رضایی
۴. رضاخان و محاکم شرع/با حضور: حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی
۵. بررسی ریشه مخالفت رضاخان با برخی مظاهر شیعی/ باحضور: محمد دروگر
🗓زمان پخش:
شنبه ۴ شهریور/ ساعت ۲۱:۱۵/ به مدت ۵ شب
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💠آیتالله مرتضی مطهری میفرمود:
در سال ۵۶ قمری بود و ۱۶ شمسی. اولین سال شروع طلبگی ما در قم بود... آنجا ذکر خیر مرحوم آقا میرزا محمدعلی شاهآبادی تهرانی را زیاد میشنیدیم. چون ایشان سالها در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری در قم بودند در آنجا درس معارف میگفتند و بسیاری از بزرگان حوزه علمیه قم از نظر معارف دست پرورده این مرد بزرگ بودند.
مرحوم شاه آبادی که در مسجد جمعه تهران نماز میخواند و یک مرد مجهول القدری بود مردم تهران به او به چشم یک پیشنماز نگاه میکردند ولی یک پیش نماز درجه اول؛ از این بیشتر نه!
...خیلی مشتاق زیارت این مرد بزرگ بودیم.
بعد از دو سال که از قم برگشتم تهران که میخواستم بروم مشهد من با اشتیاق فراوان رفتم مسجد جمعه که مرحوم شاه آبادی را پیدا کنم.
یکی از خاطراتی که دارم این است که من آن وقت تقریبا وقتی برگشتم تازه یک جوان ۲۰ سالهای بودم. توی مسجد جمعه یک جا همان جلوی ایوانی که ایشان نماز میخواندند نشسته بودم. دیدم دو نفر با همدیگر حرف میزنند. یکی معلوم بود از شهرستان آمده بود تهران. حالا اداری بود، بازاری بود من نمیدانم. به دیگری گفت: «حال که ما چند سال توی این شهر آمدیم، حالا که هیچ استفادهای نکردیم، ولی توحیدی از این مرد (یعنی شاه آبادی) ما آموختیم.»
همیشه من فکر میکنم که چقدر خوب است برای انسان که بتواند لااقل یک نفر را زنده و احیا کند.
📚پارهای از خورشید ص۳۷ و ۳۸
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹علامه سید محمدحسین طهرانی:
هنگامى که تصمیم داشتم از نجف أشرف به طهران مراجعت کنم، مرحوم آیة الله خوئى به من فرمودند: «آقا سیّدمحمّدحسین! شما در نجف بمانید و به طهران نروید؛ اگر در اینجا بمانید بعد از من لا یَخْتلِف علَیکَ اثْنان .» یعنى حتّى دو نفر از علماء هم در مرجعیّت شما اختلاف نمىکنند.
زمانى که ایشان از حضرت آیة الله حاج شیخ محمّد جواد أنصارى همدانى کسب مصلحت مىکنند که براى معنویّت و سلوک عرفانى ایشان کدام بهتر است؟ ایشان فرموده بودند: بعداً جواب میدهم. و پس از یک شبانه روز، در حضور جمعى فرموده بودند: نجف خوب است، طهران هم خوب است، ولى اگر نجف بمانى آنچه کسب مىکنى همهاش براى خودت؛ و اگر در طهران بمانى در آنچه بدست مىآورى شرکت مىکنیم! و چون این پاسخ دلالت بر أرجحیّت طهران داشته، ایشان فوراً تصمیم به مراجعت به طهران مىگیرند.
عدّهاى که از تصمیم ایشان نسبت به بازگشت به ایران با خبر مىشوند نزد آیةالله سیّدعبدالهادى شیرازى رفته و از ایشان تقاضا مىکنند که حکم به تحریم مراجعت و ترک نجف أشرف ایشان نمایند!
علامه مىفرمودند: حضرت آیة الله حاجّ سیّدعبدالهادى شیرازى مرا خواستند و علّت و دلیل مراجعت مرا جویا شدند، بنده عذر آوردم که خانم والده به برونشیت و ورم ریه مبتلا هستند، و به واسطه بادهاى شدید نجف که همراه با گردوغبار است، تنفّس ایشان مشکل مىشود و برایشان ضرر دارد.
آیة الله شیرازى نیز عذر ما را پذیرفتند وگرنه بنا بود حکم کنند.
برگرفته از: نور مجرد ج۱ ص۶۵ و ۶۶
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
✍در گفتگوی امشب، نکات قابل توجی درباره پیوند علمای دین با اجتماع مطرح شده و در این راستا نمونههایی از تاریخ علمای تهران مطرح میشود.
وجود #محاکم_شرعی علما نقش اثرگذاری در تقویت این رابطه داشته و در این قسمت بیان خواهد شد که سیاستهای رضاخانی چگونه با از بین بردن محاکم شرع، سعی در تخریب جایگاه اجتماعی علما و روحانیون و ایجاد گسست میان نهاد حوزه و مردم داشته است.
🔹در گفتگو با حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی
🔸سهشنبه، ساعت ۲۱:۱۵/ شبکه ۴ سیما
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
✍حکیم #مهدی_الهی_قمشه_ای پس از تحصیل در قمشه، اصفهان و مشهد، به عزم سفر به حوزه نجف به تهران آمد و موقتا در #مدرسه_عالی_سپهسالار اقامت گزید. ملاقات قمشهای با آیتالله #سید_حسن_مدرس که در آن وقت اداره امور مدرسه را برعهده داشت، وی را از سفر به حوزه نجف منصرف کرد و به استفاده از محضر آیتالله مدرس و حکیم #میرزا_طاهر_تنکابنی و سپس تدریس ادبیات و فقه و حکمت در دانشکده معقول و منقول پرداخت که مدت ۳۵ سال تا زمان بازنشستگی ادامه یافت و پس از آن در خانه خود به تدریس ادامه داد.
🔹حکیم الهی قمشهای درباره سفر خود به تهران و ترک سفر به نجف چنین سرود:
زمانه وانگهی زد خیمهگاهم
به طهران پایتخت و تاج کشور
از آن جنت پس از دوران تحصیل
مرا مسکن به طهران شد مقرر
به طهران آمدم تا کز ری و قم
شتابم زی عراق و کوفه یکسر
عرفت الله من فسخ العزائم
به ملک ری مرا انداخت لنگر
📚زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی حکیم الهی قمشهای ص۱۵ و ۱۶
🔸پینوشت:
همواره در #حوزه_تهران عالمانی بزرگ برای آن دلسوزی میکردند و با درکی صحیح از واقعیتهای اجتماعی و وضعیت حوزه، از دانشمندان بزرگ دعوت میکردند تا در آن اقامت گزینند و آن را پربارتر سازند و این باوجود همه محدودیتهایی بود که روحانیت در دوران #حکومت_پهلوی در شهری مثل تهران داشت. این امر منوط به فهمی درست از موقعیت راهبردی حوزه پایتخت است!
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
📷سخنرانی آیتالله علامه یحیی نوری در میدان شهدا در تکریم حماسه 17 شهریور و در پی اقامه نماز عید فطر/ سال ۱۳۵۸
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷سخنرانی آیتالله علامه یحیی نوری در میدان شهدا در تکریم حماسه 17 شهریور و در پی اقامه نماز عید فطر/
💠 روایت آیتالله حاج #شیخ_یحیی_نوری از فاجعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷
«از سالها پیش از آن دوره، ما سعی میکردیم تمام ابعاد اسلام را به جوانان بیاموزیم و به همین خاطر در جنب #حسینیه_فاطمیون، #مجمع_معارف_اسلامی را دایر کردیم که در آن، کلاسهای اسلامشناسی و معارف اسلامی را تدریس میکردیم. از شب 23 ماه رمضان سال 1357، این کلاسها را ادامه دادیم تا اینکه در شب 28، رژیم به آن اقدام پلید دست زد و خاک اره آغشته به بنزین زیر پای حاضران در مجلس ــ که در حال بازگشت به خانه بودند ــ ریخت و در حین فرار و پرهیز از آتش، آنان را به گلوله بست که چند تن شهید شدند. آنان اولین شهدای میدان شهدا هستند.
این بود که در روز سیام اعلام کردیم: نماز عید فطر را که قبلا قرار بود در میدان وثوق اقامه شود، در #میدان_شهدا اقامه خواهیم کرد و تذکر دادیم که هیچکس حق ندارد از این کار جلوگیری کند؛ زیرا وقتی که برای میهمانان شاه، چندین خیابان را قرق میکنند، ملتی که این خیابانها متعلق به خودشان است، بهطور طبیعی حق خواهند داشت چند ساعتی، عبادت خود را در بستر این خیابانها برقرار کنند. نماز برگزار شد و بعضی از خبرگزاریها مخابره کردند و در روزنامه کیهان دوشنبه 14 شهریورماه نوشته شد: حدود چهارصدهزار نفر در میدان شهدا نماز عید فطر را اقامه کردند.
آن روز به رژیم دولت غیرقانونی اعلام کردیم که اگر میخواهید آرای عمومی را ببینید، من بدون کمک علمای دیگر، میتوانم هر کجای تهران که بخواهید، هفتمیلیون نفر را جمع کنم تا چه رسد به فرمان امام خمینی و ادامه دادم: پنجشنبه 16 شهریور، روز راهپیمایی آرام و تظاهرات است که مردم در آن شرکت خواهند کرد.
به بنده ساعت6:30 صبح جمعه 17 شهریور، با تلفن خبر دادند که در دوازده شهر حکومت نظامی اعلام شده است و من بیدرنگ، انتظامات و افراد خود را بسیج کردم؛ چون جلسات صبح جمعه ما 8:30 شروع میشد و مردم ساعت 7 جمع میشدند. از طرف من اعلامیهای تهیه شد به این مضمون: «دولت غیرقانونی برای دوازده شهر حکومت نظامی اعلام کرده و دولت در نظر دارد توطئهای را پیاده کند و امروز تا اطلاع ثانوی، جلسه جمعهها برقرار نیست و مردم متفرق شوند» و این امر تا ساعت 10 صبح مرتب اعلام میشد.
بااینهمه گروههای انبوه مردم از اطراف، به سوی میدان شهدا در حرکت بودند و اطراف خانه و مدرسه من، از طرف نیروهای نظامی محاصره شده بود و بیرون رفتن من بههیچوجه میسر نبود. در ساعت 8:30 صبح بود که عدهای به میدان شهدا رسیدند و در همین لحظه نیروهای نظامی از اطراف آنها را محاصره کردند.
در این موقع اطرافیان ما، از جانب بنده پیامهایی را میبردند و در میدان برای مردم میخواندند و اعلام میکردند: دستگاه در نظر دارد یک کشتار انجام دهد. جالب اینجاست که در این یورش، بههیچوجه از ماشینهای آبپاش و گازاشکآور یا اخطار قبلی به مردم استفاده نکرده بودند تا مردم متفرق شوند، بلکه به محض مشاهده مردم، به کشتار آنها اقدام کردند. در حین کشتار شایع شده بود که بنده را هم کشتهاند و این بر هیجان مردم افزوده بود.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💠 آرزوی مرگ/ پیشگویی مرگ
▪️آیتالله #سید_محمود_طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۵۸ وفات کرد و در میدانگاه بین قطعههای ۱۷ و ۱۹ بهشت زهرا، همانجایی که چهار روز قبل، خطبه نماز جمعه را در آن ایراد کرده بود به خاک سپرده شد.
همسر آیتالله طالقانی که هنگام وفات ایشان در مشهد مقدس بود، پس از ورود به تهران اظهار داشت:
قبل از اینکه عازم مشهد شوم، قرار بود در این سفر با آیتالله باشم. ولی چون ایشان گفتند نمیتوانم مجلس خبرگان را رها کنم به تنهایی به این سفر رفتم. اما هنگام عزیمت، ایشان به من گفتند:
«از امام هشتم بخواه که مرا بخواهد و زندگی من به سر آید. زیرا توان برآوردن خواستههای مردم را ندارم و درماندهام.»
همسر آیتالله طالقانی افزود:
همسرم هفته گذشته در آخرین نماز جمعه که در بهشت زهرا برگزار شد، هنگام افتتاح غسالخانه جدید این مرکز به غسال غسالخانه گفتند:
«من اولین کسی هستم که در این مرکز باید مرا بشویی؛ پس در شستن من دقت کن و مرا خوب بشوی!»
ایشان مقرر کرده است که کلیه وجوهاتی که مردم به حسابهای وی در بانکها واریز کردهاند و با دو امضا است، بعد از مرگ به بیتالمال مسلمین واگذار شود.
آیتالله طالقانی بارها تأکید کرده بودند که بعد از مرگش کلیه کتابهای او حفظ شود و وصیت کردند که وی را در بهشت زهرا (در میان شهدا) به خاک بسپارند.
🗞منبع: روزنامه اطلاعات، ۲۰ شهریور ۵۸/ ص۲
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
▪️حاج سید علیاصغر رخصفت از دنیا رفت و رهبر فرزانه انقلاب در پیام خود، وی را از مبارزان قدیمی و دوستان دیرین خود خواندند.
چند مرتبه پای خاطرات مرحوم رخصفت نشستم و گوشههایی از آن را در کتاب #عالم_ربانی در شرح حال آیتالله #شیخ_علی_اکبر_برهان روایت کردم.
در ادامه برشی از خاطرات وی را مرور میکنیم.👇
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
▪️حاج سید علیاصغر رخصفت از دنیا رفت و رهبر فرزانه انقلاب در پیام خود، وی را از مبارزان قدیمی و دوست
▪️مرحوم حاج سید علیاصغر رخصفت:
قبل از ۱۳۲۰، مرحوم پدر ما، حاج سید ابوطالب رخصفت، از متدینین خیابان لرزاده و از مریدان سرسخت مرحوم #شیخ_علی_اکبر_برهان در خیابان لرزاده و #مسجد_لرزاده بود.
من از بچگی، از شش، هفت سالگی #مسجد_لرزاده بودم تا مثلاً سی سال و چهل سال بعد از آنکه مرحوم برهان به رحمت خدا رفت. ما بچه بودیم، ولی خب، آن کشش مرحوم برهان، جوانان و افراد بسیاری را خیلی خوب جذب کرده بود.
پدرهای ما خیلی به مرحوم برهان علاقهمند بودند؛ مثلاً اگر شما دو شب به مسجد لرزاده نمیآمدی، شب سوم در خانۀ شما بود و در میزد که شما کجا هستی و چی شده و چرا نمیآیی؟
من حدوداً شانزده سالم بود که دیگر به مرحوم ن#واب_صفوی علاقهمند شدم و به جمع #فدائیان_اسلام پیوستم. در مسجد لرزاده منبر میرفتند و سخنرانی میکردند و البته کار خطرناکی هم بود. بالای منبر علناً به شاه و آمریکا و انگلیس فحش میدادند. راهدادن اینها از سوی مرحوم برهان، از سوی امام جماعتی در تهران و مسجد لرزاده که پایگاه متدینان تهران بود و تقریباً افراد آن هم متدین و از بازاریهای پولدار و استخوانداری بودند که با مرحوم برهان انس داشتند، کار خطرناکی بود.
شبی من تنها گوشۀ مسجد لرزاده، پای ستونی نشسته بودم. در همان حال بودم که مرحوم برهان دست خود را بر روی شانۀ من گذاشت. حدوداً ۱۷ سالم بود. من بچه بودم. یک دستشان روی زمین بود و یک دست روی شانۀ من.
گفت: «آسید علیاصغر، من پیامی دارم برای شما؛ بگویم؟» عرض کردم: «بفرمایید حاج آقا.» گفت: «پدر شما به من پیغام داده که از شما راضی نیست.» گفتم: «چرا حاج آقا؟» گفت: «علاقهمند نیست که شما بین این فدائیان اسلام رفتوآمد میکنی.» من هم در همان حالت بچگی، همین طور که مرحوم برهان نیمهخیز دست خود را روی شانۀ من گذاشته بود، برگشتم و به صورت او نگاه کردم و گفتم: «اینها بد هستند؟ اگر بد هستند مقصر شمایی.» گفت: «من!؟ برای چی من!؟» گفتم: «شما اینها را به مسجد لرزاده آوردهاید و به ما شناساندید. من از اینجا اینها را شناختم.» زد زیر خنده و گفت: «من فقط پیغام پدرت را برای شما آوردم.»
من عکس مرحوم برهان و نواب را زده بودم داخل اتاق. هر وقت که من به خانه میآمدم و احیاناً اوقاتم تلخ بود، مرحوم پدرم میآمد و زیر این عکسها مینشست و میگفت: «چیه؟! آقاتون طوری شده؟» شوخی میکرد و ما را دست میانداخت.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran