تاریخ حوزه طهران
✍در دوران حکومت پهلوی، تشکلها و حزبهایی توسط علما پدید میآمد تا ضمن ایجاد یکپارچگی، بتواند در حوا
✍ در سالهای پس از انقلاب، تصدیگری برخی نهادهای حوزوی در امور سیاسی، فرهنگی و حوزوی، موجب فراغت جمع گستردهای از طلاب و روحانیون از آسیبشناسی و راهبری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده است؛ در حالیکه خلأ آن به شدت احساس میشود.
در سالهای اخیر تعدادی تشکیلات طلبگی به صورت خودجوش در تهران شکل گرفته است تا بتواند گامی در حل این بحرانها بردارد. تشکلهایی در سطح طلاب برخی مدارس، تشکلهایی فرا مدرسهای، و تشکلهایی متعلق به وعاظ.
با این حال جای تشکیلاتی در سطح علما و روحانیون شهر خالی است. تشکیلاتی جدا از نهادی چون شورای عالی حوزه علمیه تهران، و متشکل از مجموعهای از علمای شهر که بتواند نقش ناظر و راهبر در مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... در سطح تهران بلکه کشور ایفا کند. قطعا چنین تشکیلاتی با تنوع افکار و سلایق، قدرتمند و اثرگذار خواهد بود و میتواند جایگاهی مطالبهگر نسبت به مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران، شورای عالی، امور مساجد، سازمان تبلیغات، اوقاف و... داشته باشد.
#جریان_شناسی_حوزه_تهران
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔰 مهاجرت علما به تهران!
✍ حقیقت آن است که اگر هجرت یا بازگشت برخی از فقها و حکمای گذشته به تهران نبود، هرگز #حوزه_تهران به معنای حقیقی آن شکل نمیگرفت.
شکلگیری #حوزه_حکمی_تهران با هجرت یکی از حکما یعنی #ملا_عبدالله_زنوزی از اصفهان به تهران آغاز شد و حکمای طبقه بعدی هم همگی مهاجر بودند.
نخستین فقهای بزرگ حوزه تهران نیز عدهای از شاگردان #صاحب_جواهر و #صاحب_ریاض و #شیخ_انصاری بودند که از اقامت در حوزه نجف دست کشیدند و از میان همه شهرها تهران را برای اقامت، تدریس و ترویج برگزیدند.
این مجموعه از حکما و فقها از آغاز تا چندی پیش، علت محدثه حوزه تهران بودند، اما امروز که این حوزه کهن نیازمند علت مبقیه است، دچار مهاجرت معکوس شده و متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، این خلأ شدت یافته و به یک بحران تبدیل شده است.
گذشتگان در مهاجرت به تهران چه انگیزه و اندیشهای داشتند که عالمان این عصر به آن نمیاندیشند؟!
حتی در دوران طاغوت، آن زمان که حوزه علمیه قم به اقتدار رسیده بود، حوزه تهران همچنان در اوج بود؛ هم در فقاهت و هم در حکمت؛ مساجد و محلات هم سرشار از مجتهدانی مردمی و خدوم. اینان عمدتا شاگردان حاج شیخ یا آیتالله بروجردی و امام خمینی یا حوزه نجف بودند که ترجیح دادند به تهران بیایند و در حوزه تهران به تدریس و تبلیغ بپردازند.
اما مشکل امروز چیست؟ علما به چه میاندیشند که از تهران، پایتخت نظام اسلامی دوری میکنند؟ چه موانعی برای مهاجرت فقها و حکما به تهران وجود دارد؟
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
📷 نمایی از یک حجره در یکی از مدارس تهران قدیم
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷آیتالله #سید_احمد_خوانساری در میان جمعیت کثیری از مردم تهران 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 مهاجرت علما به تهران
نقدی بر تصدیگری نهادهای حاکمیتی
✍ در تاریخ #حوزه_تهران، #مهاجرت_علما به تهران به چند شکل اتفاق میافتاد:
۱. بازگشت به زادگاه: برخی از علما متولد تهران بودند و پس از تکمیل تحصیلات عالی خود در حوزه نجف یا مراکز علمی دیگر به زادگاه خود بازمیگشتند.
۲. مهاجرت به دعوت مردم، شخصیتهای با نفوذ، یا علمای تهران: این مورد بسیار اتفاق میافتاد و معمولا دعوت کنندگان با در نظر گرفتن یک مسجد یا مدرسه جهت اقامه نماز و تدریس، امکانات حمایتی برای حضور و فعالیت یکی از علما را فراهم کرده و از وی میخواستند به تهران مهاجرت کند.
۳. مهاجرت به توصیه استاد و مرجع بزرگ آن عصر: در زمان قاجار، شیخ انصاری، میرزایی شیرازی، آخوند خراسانی و... به این امر اهتمام داشتند. هرچند جناب میرزایی شیرازی بیش از سایرین به ضرورت این امر توجه داشت. در دوران پهلوی هم مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آیتالله بروجردی و امام خمینی با هوشیاری، در موارد متعددی از برخی علما و مجتهدین به ویژه شاگردان توانمند خود میخواستند به تهران هجرت کنند.
۴. مهاجرت به دعوت حکومت: در زمان قاجار موارد متعددی از این امر به چشم میخورد. از جمله دعوت از حکیم ملا علی نوری و ملا محمد شریعتمدار استرآبادی توسط فتحعلی شاه، دعوت از میرزا ابوالقاسم زنجانی توسط محمدشاه قاجار جهت مقابله با فتنه بابیها، دعوت از شیخ اسماعیل بهبهانی توسط ناصرالدین شاه و...
۵. مهاجرت به تهران به دلیل ضرورت دینی یا سیاسی که آن عالم شخصا احساس میکرد.
🔸در سالهای پس از انقلاب اسلامی، روند مهاجرت علما به تهران، رفته رفته کاهش یافته و از این جهت با فضایی بحرانی مواجهیم.
در چرایی این امر تحلیلهای متعددی بیان میشود که یکی از آنها تصدیگری نهادهای حاکمیتی مانند مرکز مدیریت حوزه، امور مساجد، سازمان تبلیغات اسلامی و... در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که باوجود مزیتهایی که دارد، آسیبهای را در پی داشته است.
🔹در در دوران طاغوت، آسیبهای اجتماعی و دینی در جامعه، علما را بر آن میداشت که با هر سختی و کمبودی که هست بسازند و خود در این میدان (مهاجرت) قدم بگذارند؛ اما بعد از انقلاب، گویا خیالشان از این بابت راحت شد و عرصه را به نهادهای مربوطه واگذار کردند و خود در مراکز حوزوی مقیم شدند.
ورود نهادهای حاکمیتی هم باعث کاهش اقدامات مستقیم مردم، مدارس علمیه، مراجع تقلید و رجال با نفوذ در دعوت و حمایت از علما جهت مهاجرت شد و چه بسا جهت مدیریت صحیح این عرصه، با ورود بدنه مردمی متدین مقابله نیز شد.
به نظر میرسد که یا نهادهای مربوطه باید هرچه زودتر اقدام شایسته و هوشمندانهای در این زمینه کنند، یا با کاهش تصدیگری مستقیم و محدود ساختن خود به جنبههای تسهیلگری، حمایتی و نظارتی، به پایگاههای مردمی در ورود به این عرصه میدان بیشتری بدهند.
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
#یادداشت ضرورت احیاء ظرفیت جمعی حوزه تهران در ادامه👇
#یادداشت
ضرورت احیاء ظرفیت جمعی حوزه تهران
✍ آمارها حاکی از آن است که تعداد طلاب و روحانیون تهران بیش از ۱۰ هزار نفر است. فرد فرد این مجموعه در هر گوشه پایتخت به فعالیت و خدمتی از تحصیل، تدریس، تبلیغ، امامت جماعت و مدیریت اشتغال دارند، اما این جمعیت به دلیل گستردگی تهران و عدم تمرکز و اجتماع طلاب، کارکردهای جمعی خود را از دست داده است.
در تاریخ معاصر، اجتماع روحانیون شهر منشأ آثار فراوانی بوده که در تاریخ مشروطه و برخی از تحصنهای صورت گرفته در آن مانند حضرت عبدالعظیم علیه السلام نمونههای خوبی از آن در دست است.
در دوران پهلوی دوم چه در زمان نهضت ملی و چه در زمان نهضت امام خمینی (مانند تحصن در دانشگاه تهران)، این اجتماعات طلبگی بسیار موفق عمل میکرد.
متأسفانه در حال حاضر از ظرفیت جمعی #حوزه_تهران بهرهبرداری مناسبی نمیشود. هر از گاه فراخوانهایی از سوی مرکز مدیریت حوزه تهران صورت میگیرد اما با استقبال چندانی مواجه نمیشود.
تصور کنید در یکی از مطالبات دینی، اجتماعی یا اقتصادی، جمعیت ۱۰ هزار نفری طلاب و روحانیون تهران در جایی مثل خیابان انقلاب، میدان بهارستان یا میدان امام خمینی و... تجمع کنند. چقدر این تجمع بزرگ اثرات بیرونی خواهد داشت!
به نظر میرسد برای حل این مشکل، نیرویی فراتر از مدیریت حوزه تهران باید شکل بگیرد که وقتی به میدان میآید طیفهای متنوعی از حوزه را فعال کند.
شما تا به حال، همه علما و مدرسین تراز اول تهران را در یک جا جمع دیدهاید؟! آنقدر ندیدهایم که برایمان سؤال میشود مگر چه تعداد عالم تراز اول و دوم داریم؟ تصور کنید این ظرفیت ارزشمند در تهران فعال شود.
حوزه تهران حتی یک #جامعه_مدرسین ندارد تا بتواند با بهرهگیری از قدرت این جمع، مسائل اصلی و مهم حوزه تهران در سطح کلان را رفع و رجوع کند و زمینهای برای برانگیختن ظرفیت جمعی آن باشد، در حالی که به شدت جای خالی آن در مناسبات درونحوزوی، مناسبات اجتماعی، و ارتباط با حاکمیت، احساس میشود. و البته منظور، جامعهای فراتر از شورای عالی حوزه تهران است تا از ظرفیت بیشتر علمای پایتخت بهره ببرد.
به علاوه ما در حوزه تهران نیازمند شکلگیری تشکلهای حوزوی هستیم، با گرایشهای مختلف تا هریک ظرفیتی برای سازماندهی و فعال کردن بخشی از جمعیت طلاب و روحانیون باشند.
یک روز روحانیون مبارز تهران احساس نیاز کردند تا مجموعهای فعال به نام #جامعه_روحانیت_مبارز شکل دهند. به مرور در سالهای اخیر، با کند شدن فعالیت جامعه و از دست دادن ضریب تأثیرش، امروز نیازمند شکلگیری تشکلهای نوین، فعال و تازه نفس با جهتگیریهای درست در مختصات نیازهای امروز حوزه و جامعه هستیم.
این مجموعهها که نام برده شد، در کنار هم شاید بتوانند علاوه بر زنده کردن ظرفیت جمعی حوزه تهران، برخی کاستیهای علمی، معنوی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حوزه را آسیبشناسی و مرتفع کنند.
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
#جریان_شناسی_حوزه_تهران
#جریان_سازی_حوزه_تهران
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍حکیم #مهدی_الهی_قمشه_ای پس از تحصیل در قمشه، اصفهان و مشهد، به عزم سفر به حوزه نجف به تهران آمد و موقتا در #مدرسه_عالی_سپهسالار اقامت گزید. ملاقات قمشهای با آیتالله #سید_حسن_مدرس که در آن وقت اداره امور مدرسه را برعهده داشت، وی را از سفر به حوزه نجف منصرف کرد و به استفاده از محضر آیتالله مدرس و حکیم #میرزا_طاهر_تنکابنی و سپس تدریس ادبیات و فقه و حکمت در دانشکده معقول و منقول پرداخت که مدت ۳۵ سال تا زمان بازنشستگی ادامه یافت و پس از آن در خانه خود به تدریس ادامه داد.
🔹حکیم الهی قمشهای درباره سفر خود به تهران و ترک سفر به نجف چنین سرود:
زمانه وانگهی زد خیمهگاهم
به طهران پایتخت و تاج کشور
از آن جنت پس از دوران تحصیل
مرا مسکن به طهران شد مقرر
به طهران آمدم تا کز ری و قم
شتابم زی عراق و کوفه یکسر
عرفت الله من فسخ العزائم
به ملک ری مرا انداخت لنگر
📚زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی حکیم الهی قمشهای ص۱۵ و ۱۶
🔸پینوشت:
همواره در #حوزه_تهران عالمانی بزرگ برای آن دلسوزی میکردند و با درکی صحیح از واقعیتهای اجتماعی و وضعیت حوزه، از دانشمندان بزرگ دعوت میکردند تا در آن اقامت گزینند و آن را پربارتر سازند و این باوجود همه محدودیتهایی بود که روحانیت در دوران #حکومت_پهلوی در شهری مثل تهران داشت. این امر منوط به فهمی درست از موقعیت راهبردی حوزه پایتخت است!
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡مَدرسهای بیاستاد!
مدرسه یا خوابگاه؟
✍ قوام مَدرس به استاد و شاگرد است. از گذشته چنین بود که با تدریس یک استاد به شاگردان خود، مَدرسی شکل میگرفت و جا و مکان آن هم مهم نبود؛ در خانه استاد، در مسجد استاد، در یک مدرسه یا حرمی مطهر. اصل با وجود استاد بود که جویندگان علم را گرد میآورد.
استاد، خود شاگردش را میآزمود و رتبه علمیاش را تأیید میکرد و همان تأیید کتبی یا شفاهی استاد و نهایتا توان تدریس دانش توسط آن طلبه کافی بود که خروجی مدرسها را به ظهور رساند؛ چه مدرسهای خانگی و چه مدرسهای.
نمونههای تاریخی میگوید که مدرسهها گاهی پس از شکلگیری مَدرسها به یمن وجود یک یا چند استاد، به همت اهل خیر بنا شدهاند و گاه نیز بانیان خیر، مدرسه ساختهاند و با دعوت از اساتید مبرز در علوم مختلف و از بلاد دیگر، مدرسهایی پدید آوردهاند تا جویندگان معارف الهیه، انگیزهای برای هجرت به این مدرسه بیابند.
در حوزه قدیم تهران، یک مدرسه بود به نام صدر یک استاد اصلی در حکمت داشت به نام #آقا_محمدرضا_قمشهای. اشتغال دیگری هم نداشت. مدرسه #دارالشفاء تهران، محل تدریس #میرزای_جلوه بود. او هم اشتغال دیگری نداشت. #مدرسه_منیریه بود و حکیم هیدجی. #مدرسه_سپهسالار قدیم بود و #آقا_علی مدرس. #مدرسه_کاظمیه را تنها برای میرزا علیاکبر تفرشی بنا کردند و مدرسش شکل گرفت. میرزا عبدالرحیم نهاوندی از شاگردان شیخ اعظم انصاری را در تهران نگهداشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد. در عین حال، #حاج_ملا_علی_کنی در خانه درس میداد؛ #میرزای_آشتیانی در خانه درس میداد. در این دوران اخیر هم #آیتالله_جعفری_اراکی را در تهران نگهداشتند تا استاد فقه و اصول مدرسه مروی شود و شد.
چه بسیار مدرسهها که چون خالی از مَدرس و مُدرّس است، خوابگاهی بیش نیست. چیزی که امروز نمونهاش کم نیست!
چندی پیش به مدرسه علمیهای در شهری غیر از قم سر زدم که بسیار خرج تجدید بنا و توسعه و تزئین آن شده است. دیدم بر اتاقی نوشته: مدرس درس خارج. پرسیدم در این مدرسه کدام بزرگوار درس خارج میدهد؟! مدیر مدرسه گفت: چون در اینجا درس خارج رسمی نداریم، درس خارج آیتالله جوادی آملی به صورت برخط برای طلاب پخش میشود!
این است حال روز مدرسههایی که خوابگاهی بیش نیستند! بهتر نیست بجای مدرسهسازی، شرایط هجرت و اقامت اساتید برجسته از مراکز اصلی علم به حوزههای پیرامونی را فراهم کنیم؟
با یک بررسی مختصر در حوزههای کهن شهرهای ایران میتوان فهمید که چه تعداد از علمای قدیم آن بومی و چه تعداد مهاجر بودهاند.
علمای مهاجر به بلاد، چه انگیزههایی داشتند که از فعالیت علمی در قم و نجف و رسیدن به مرجعیت دست میکشیدند و سختی غربت و معاشرت با مردم و تربیت دینی اجتماع را به جان میخریدند؟! در شهری دیگر، اداره مسجد _ مدرسهای اصیل را برعهده میگرفتند؛ به حوزهاش رونق بخشیدن و مربی راستین مردم میشدند.
امروز چه اتفاقی رخ داده که دیگر آنگونه که باید نیست؟
همگی نام #حاج_آقا_رضی_شیرازی را شنیدهایم. یک فقیه و حکیم بزرگ که اگر نجف میماند یا به قم میرفت در شمار مراجع بود. اما در تهران اقامت گزید و به حوزهاش قوامی غیر قابل انکار بخشید! مسجدی در یوسفآباد را برگزید و دغدغهاش شد تعلیم و تربیت. مدرسش در خانه و مسجد بود. چه بسیار شاگرد تربیت کرد. در حیاط مسجد صندلی میچید تا برای دختران بیحجاب و پسران گرایش یافته به فرقههای غیر اسلامی فرصت گفتگو فراهم کند و چه بسیار موفق شد.
آیا قرار نیست این سلسله پرافتخار استمرار یابد؟!
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡وضعیت مالی و معیشتی طلاب در حوزه قدیم تهران
✍وقتی با نگاه به تاریخ حوزه تهران از لزوم مهاجرت علما و مدرسین عالی مقام به حوزه پایتخت سخن میگوییم، مسأله دشواری معیشت ایشان نیز مطرح میشود.
از اینرو به نکات و نمونههای زیر توجه کنید:
۱. بانیان مدارس قدیم تهران که عمدتا از رجال متنفذ حکومت و بازاریان متمول بودند، رقباتی وقف مدرسه علمیه میکردند تا پشتوانه مالی مدرسه باشد و بعضاً در متن وقفنامه حقالتدریسی برای مدرس اصلی مدرسه و سایر اساتید و طلاب لحاظ میکردند. واقف مدرسه مروی، از فتحعلی شاه قاجار حکمی مبنی بر معافیت ابدی مالیاتی مدرسه مروی گرفته بود. این هوشمندیها این مدرسه را تا سالها محوریترین مدرسه حوزه تهران قرار داده بود.
۲. در وقفنامه مدرسه مروی و سپهسالار قدیم، یک مدرّس اصلی و یک تالی مدرس لحاظ شده بود که پشتوانه علمی مدرسه بودند و حقالتدریسی برای ایشان لحاظ شده بود. این جایگاه غیر از تولیت بود. از اینرو عمدتا تولیتهای مدرسه مروی محل تدریسشان در خانه یا مسجد خودشان بود. به این شکل تولیت مدرسه وظیفه یافتن، دعوت و حمایت مالی از مدرسان توانمند و خوشنام را برعهده داشت.
۳. شاهزاده هماخانم نوه فتحعلی شاه در بازگشت از سفر عتبات، ملا علیمحمد طالقانی از شاگردان شیخ انصاری را با خود به تهران آورد و جایی اسکان داد و همزمان شروع به ساخت مسجد و مدرسه و خانهای برای وی کرد. این مسجد و مدرسه تا سالها از پررونقترین مراکز سنگلج بود، با حمایت همهجانبه به ویژه حمایت مالی از یکی از علمای بزرگ آن روزگار تا به پایتخت هجرت کند!
۴. علمایی چون حاج ملاعلی کنی به دلیل توانمندی و هوشمندی اقتصادی، در زمینه کشاورزی و آبادانی روستاها و احداث قنوات تلاش وافری داشتند و از این طریق ثروت شایانی کسب کردند. همینطور است سید محمدباقر جمارانی که در همان دوره میزیست.
۵. سید عبدالکریم لاهیجی از شاگردان شیخ انصاری که روحیهای عرفانی هم داشت، وقتی از نجف به تهران هجرت کرد، بدون کسوت روحانیت، در بازار مشغول کار شد تا آنکه حاج ملاعلی کنی که خبر آمدنش را شنیده و در پیاش بود، او را یافت و داماد خویش کرد و مدرسی مدرسه مروی را به وی سپرد.
۶. عموما روحانیونی که به منبر و مسجد اشتغال داشتند وضعیت مالی بهتری داشتند. حتی گفته شده شخصیتی چون مرحوم فلسفی بنابر مصالحی، ابتدا پاکت را دریافت میکرد و بعد به منبر میرفت. اما سایر طلاب و روحانیون اگر از حمایت مالی خانوادگی و یا مدارس برخوردار نبودند به شدت در فقر بسر میبردند.
۷. تعداد قابل توجهی از اساتید مبرز حوزه حکمی تهران مجرد میزیستند. از جمله حکیم جلوه، آقا محمدرضا قمشهای، حکیم هیدجی، میرزا محمود حکمی قمی و... . اینان در حجرهای در مدرسه ساکن بودند و در گیر و دار تأمین مخارج اهل و عیال نبودند. درباره میرزا محمود قمی گفتهاند: «ابتلاى به فقر و تنگدستى چنان او را در تنگنا قرار داده بود که در این اواخر نظم فکرى را از دست داده بود».
۸. در بین حکما میرزا حسن کرمانشاهی مدرس راتب مدرسه سپهسالار قدیم چنان در فقر بسر میبرد که برگههای نفیس مکتوبات فلسفی خود را به عنوان کاغذ باطله میفروخت تا مایحتاج خود را خریداری کند. هرچند حکیمی چون آقاعلی مدرس به خاطر پشتوانه خانوادگی و حمایت اعیان و رجال حکومتی وضعیت مطلوبی داشت.
۹. مراجع تقلید تهران به دلیل حمایت مالی مردم و پرداخت وجوهات شرعی و اشتغال به تدریس و محاکم شرع و تولیت موقوفات وضعیت معیشتی بهتری داشتند.
۱۰. حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی پدر دکتر مهدی محقق پس از تبعید به تهران، به کشاورزی مشغول شد. اتاقی اجاره کرد که همسر و برخی فرزندانش در آن ساکن شدند و خودش با پسر بزرگترش در حجره مدرسه سپهسالار قدیم سکونت داشت. با سقوط رضاشاه مجددا به منبر روی آورد و از وضعیت قبلی رهایی یافت.
۱۱. یکی از دلایل خروج طلاب فاضل حوزه تهران از حوزه، درآوردن لباس روحانیت و اشتغال در دانشکده معقول و منقول مشکل معیشتی بود. کم نبودند علمایی که وارد عرصههای حکومتی پهلوی اول میشدند تا از نداری نجات یابند. مدرسه عالی سپهسالار به دلیل پیوند با پهلوی، از طلاب و اساتید حمایت خوبی میکرد و آنها هم از حکومت حمایت میکردند و این مسأله باعث مطرود شدن طیفی از این اشخاص از بدنه سنتی حوزه شد.
۱۲. از این نمونهها بسیار است: آیتالله شیخ احمد مجتهدی که پس از چند سال تحصیل در قم، چنان از نظر مالی در مضیقه بود که تصمیم گرفت به تهران برگشته و در بازار مشغول کار شود. اما ورود به مسجد امینالدوله به واسطه آیتالله حقشناس و اشتغال به منبر و تدریس ایشان را از بحران مالی خارج کرد و...
تحلیل و جمعبندی با شما....
#جریان_شناسی_حوزه_تهران
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡 #آسیب_شناسی_حوزه_تهران
💠 چند نمونه از #امور_مساجد و ائمه جماعات در گذشتهی تهران:
۱. آسید ابوالحسن اصفهانی با درکی که از شرایط تهران در اواخر حکومت رضاشاه داشت، شاگرد مجتهد خود شیخ علیاکبر برهان که چندی پیش به هندوستان فرستاده بود، با حکمی دیگر به تهران فرستاد تا امام محله خراسان شود و با بنای مسجد لرزاده، دارالمؤمنینی بسازد.
۲. اهالی یکی از مساجد به واسطه یکی از علما نامهای به محضر آیتالله سید صدرالدین صدر نوشتند و از وی امام جماعت خواستند. آقای صدر، روی منبر درس خارج، نامه را خواندند تا هریک از شاگردان مجتهدش که امکان مهاجرت دارد راهی شود.
۳. تعدادی از متدینین محله تصمیم گرفتند مسجدی برای محله خود بنا کنند. مسجد را ساخته نساخته به قم رفتند و از محضر آیتالله بروجردی خواستند عالمی از افراد مورد اعتماد خود به تهران اعزام کند. آقای بروجردی هم یکی از شاگردان مجتهد، متخلق و مردمی خود را به تهران میفرستاد. شیخ عباس مشکوری به همین نحو به قلهک آمد. یک سفر که به حج رفت، اهالی محل، خانه قدیمی عالم را ظرف یک ماه کوبیدند و از نو ساختند و وسایل خانه را چیدند و امام محله در خانه جدید ساکن شد بیآنکه رنجی ببرد. عجیب نبود. او برای مردم خیلی چیزها از مسجد و هیئت و مدرسه ساخته بود.
۴. اهالی محله کوچه غریبان نزد آیتالله بروجردی رفتند و گفتند و میرزا عبدالکریم حقشناس را برای عهدهدار شدن امور مسجد امینالدوله اعزام بفرمایید. آقای بروجردی درخواست مردم را انتقال دادند. آقای حقشناس تمایل نداشت. حاج آقا روحالله توصیه و تأکید کرد. میرزا عبدالکریم گفت: چرا خودتان نمیروید؟ فرمود: اگر گفته بودند روحالله بیاید رفته بودم! و آیتالله حقشناس به تهران آمد.
۵. آیتالله سید محمدحسین علوی بروجردی داماد آیتالله بروجردی بود. به درخواست آیتالله سید محمد بهبهانی که آن روز در حکم رئیس حوزه تهران بود برای امامت مسجد فخریه به تهران هجرت کرد. روز اول، آیات طراز اول تهران مثل شیخ محمدتقی آملی، سید احمد خوانساری، و شیخ محمدرضا تنکابنی به مسجدش رفتند و پشت سرش نماز خواندند تا تثبیت شود.
۶. عالمان مساجد، عمدتا در مجاورت همان مسجد سکونت داشته و غیر از تدریس دروس حوزوی، اشتغالی جز رسیدگی به امور مسجد و مراجعات مردمی نداشتند. سه وعده در مسجد نماز اقامه میکردند و امام محله خویش بودند.
💡جمعبندی:
این روند بسیاری از مساجد شهر بود. مردم دعوت میکردند، حمایت میکردند و خود نظارت میکردند، چون آن عالم، امام «جماعت» (مردم) بود. روحانیت تهران هم برای خود آقای خوانساری را داشت. کلنگ بسیاری از مساجد را ایشان بر زمین زده بود. ائمه جماعت را تأیید یا احیانا رد میکرد. نظارت او برای سر و سامان یافتن مساجد کافی بود. ائمه جماعات هم دورهمیهای غیر رسمی داشتند و همین اجتماعات عالمانه، تنظیمگر رویکرد فرهنگی و محتوایی مساجد بود. در برخی از این جلسات هفتگی و ماهانه، نکات مثبت و منفی وضعیت مساجد، ائمه جماعت و منبریها مورد گفتگو قرار میگرفت و رویکردی تنظیمگر اتخاذ میشد.
همهچیز مردمی، خودجوش، غیر اداری، و برآمده از اراده جمعی و خودتنظیمی اجتماعی و رابطه منطقی روحانیت و مردم.
#جریان_شناسی_حوزه_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡 #آسیب_شناسی_حوزه_تهران
✍مقایسه موقعیت امروز ائمه جماعات با دیروز آن نیازمند دستیابی به تصویری از جایگاه امام جماعت در سالهای پیش از انقلاب است.
با شروع نهضت روحانیون ایران، دستگاه اطلاعاتی پهلوی کوشید تصویری از کارکردهای گوناگون روحانیت به مقامات بالا ارائه کند که یک قسمت از آن مربوط به امام جماعت است و عیناً در زیر میآید:
📃 «تاریخ سند: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۲
گزارش توصیفی ساواک از تشکیلات روحانیت
...
🔹 امام جماعت:
امام جماعت در اصطلاح روحانى به کسى گفته میشود که در مساجد نماز گذارده و عدهاى از مسلمین به او اقتدا میکنند. این طبقه از روحانیون بیشتر معروف به زهد و تقوا بوده و کمتر ممکن است به امور سیاسى دخالت نمایند مگر آنکه پیشوایان بزرگ شیعه و مراجع تقلید به آنان توصیه کنند که مثلاً فلان مساله بر خلاف شرع انجام گرفته و براى جلوگیرى از آن به اصطلاح امر بمعروف و یا نهى از منکر واجب است و یا اینکه درباره مسائلى که به نظر آنان بر خلاف شرع میباشد طبق فتواى پیشوایان مذهب شیعه عمل کنند.
این طبقه از روحانیون ممکن است داراى قوه سخنورى بوده و بعد از نماز جماعت به منبر بروند و یا اینکه تنها به برگزارى نماز و دادن جواب مسائل شرعى قناعت کنند ولى در هر صورت اکثرا در مساجد محل یا منازل مقلدین خود جلسات هفتگى تشکیل داده و در اطراف مسائل دینى به مذاکره و بحث میپردازند...
🔹طرز انتخاب امام جماعت:
امام جماعت یک محل به چند طریق ممکن است انتخاب گردد. صحیحترین راه آنکه مورد تایید قاطبه افراد متدین نیز میباشد آن است که مرجع تقلید و یا مجتهدى که نزد اهالى محل #مقبولیت دارد فردى را براى امامت مسجد انتخاب مینماید. به این ترتیب که وقتى مسجدى ساخته شده، واقف آن مسجد و یا مردم محل به مجتهد مورد نظر خود مراجعه از او شخصى را براى امامت آن مسجد طلب میکنند.
راه دیگر عبارت است از انتخاب به وسیله متولى. این راه بیشتر در موقوفات عملى میشود. وجهه امام جماعتى که از این راه تعیین شده در بین مردم چندان زیاد نیست. مثلاً در مسجد شریعت سنگلجى واقع در خیابان فرهنگ اصلاً نماز جماعت بر پا نمیشود. علت آن این است که امام جماعت آن مسجد که سنگلجى استاد دانشگاه است وجههاى از لحاظ مذهبى در بین اهالى محل ندارد و شخصا خودش را کاندید امامت نموده است. لذا پشت سراو نماز نمیخوانند...
از این توضیح معلوم میشود که در انتخاب امام جماعت نیز به سختى میتوان دخالت کرد و اگر مردم احساس کنند امام جماعت از طرف دولت منصوب شده اطرافش جمع نخواهند شد.»
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
💡 #آسیب_شناسی_حوزه_تهران*
✍ ۲۳۸ سال شمسی برابر با حدود ۸۷ هزار روز از آن روز که تهران دارالخلافه (پایتخت) شد میگذرد.
به اینکه حوزه تهران پیش از آن تاریخ یا مثلا ۳۰ سال پس از آن پدید آمده کاری ندارم، اما بدون تردید با دارالخلافه شدن تهران، عالمان آن وارد مناسبات جدیدی شدند.
مثلا آسید حسن تقوی از عالمان اهل معنای تهران که به خاطر استجابت دعایش در شفا گرفتن فتحعلیخان، آقامحمدخان قاجار با او عقد اخوت بست و از آن تاریخ خودش و نوادگانش موسوم به سادات اخوی شدند. تاریخ زیست عالمان این خانواده به قبل از پدیدار شدن حوزه رسمی تهران بازمیگردد.
بگذریم؛
در این ۲۳۸ سال چند عالم در تهران متولد شده، چند نفر وفات کرده و چند نفر به خاک سپرده شدهاند؟
چند فقیه و حکیم در مدارس تهران تدریس داشته و چند طلبه تحصیل کردهاند؟
اصلا چند مدرسه علمیه و مسجد بنا شده و چند امام جماعت در این شهر اقامه نماز داشتند؟
به تعداد همه این ۸۷ هزار روز و شب، عالمان اهل معنایی که از آنها بسیار گفته و شنیدهایم قیام و قعود و رکوع و سجود داشتهاند و واعظانی مجاهد، احکام الهی را بر فراز منابر فریاد زدهاند.
چند عالم در این شهر از خودکامگان سیلی خورده و حبس کشیدهاند و چند اهل علم، سینهشان سپر شکنجه و گلوله شده است؟
حوزه تهران را به خاطر همه این پیشینه پیچیده و پر فراز و فرودش میستایم.
حوزه تهران به همین وسعت و با همین جزئیات #هویت_تاریخی دارد.
کنش علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی امروز عالمان و طلاب این شهر میتواند تمام آن بیش از دو قرن مجاهدت را به ثمر بنشاند و سستیها و غفلتهای ما میتواند همه آنها را تباه کند.
#آمار:
یک روز در زمان #قاجار، تعداد علما و طلاب تهران نسبت به جمعیت آن بیش از ۱ درصد بود؛ آن هم با آن کمیت و کیفیت از فقها و حکما!
به گفته جعفر شهری در زمان #رضاخان که جمعیت تهران در حدود ۲۰۰ هزار نفر بود، در حوزه تهران ۱۸ مدرس و ۲۱۰ طلبه فعالیت علمی داشتند؛ یعنی حدود یک هزارم جمعیت.
اکنون که تهران بیش از ۸ میلیون جمعیت دارد، چند عالم و طلبه دارد؟
دقیق نمیدانم! نه من، به نظرم اصلا آمار درستی از این جمعیت نداریم.
#مدیریت_حوزه_تهران نهایتا آمار اساتید و طلاب خودش را داشته باشد که سال گذشته شنیدم ۸ هزار خانم و آقا هستند. (غالب این جمعیت طلبه هستند که عمدتا وارد کنشگریهای اجتماعی نشدهاند)
امور مساجد و ستاد اقامه نماز و سازمان تبلیغات هم باید آمار ائمه جماعات و وعاظ خود در مساجد و مدارس و ادارات و هیئات را بدهند و بعد موارد مشترک حذف شوند. (متأسفانه موارد مشترک کم نیستند)
بعد بر اساس آمار واقعی به تحلیل، آسیبشناسی و بعد برنامهریزی برسیم.
آیا در حوزه تهران مرکزی برای این نوع نگاهها و آمارها و بررسیهای راهبردی وجود دارد؟!
اگر نه، ممکن است در این رشد فزاینده جمعیت پایتخت و مسابقه نابرابر فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی بازنده شویم و ثمرات دو قرن حیات حوزه تهران بر باد رود.
-------------------------------
* این یادداشت پاسخی هم به اظهار نظر یکی از جامعهشناسان درباره جمعیت حوزویان در یکی از برنامههای تلویزیونی است.
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
💠سرای حاج ملا علی کنی ✍این سرا که به نام بانی آن، #حاج_ملاعلی_کنی نامیده میشود، در #چهارسوق کوچک
💡 غفلت از بازار...
✍ پیش از انقلاب، متدینین به تبعیت از نظر مراجع تقلید، از ورود به مشاغل دولتی پرهیز میکردند، زیرا کارمندی برای حکومت پهلوی را معونت ظالمین میدانستند. فرقی هم نمیکرد اهل مبارزه باشند یا نه.
این اعتقاد باعث میشد متدینین و به ویژه نیروهای انقلابی به مشاغل آزاد و فعالیت در بازار رو آورند.
علما و روحانیون هم با همین باور از مشاغل دولتی پرهیز داشتند و اگر برخی از آنها در نهادهای آموزشی یا قضایی مشغول کار میشدند از چشم سایرین افتاده و عملا از جامعه روحانیت طرد میشدند. این امر نیز باعث تمرکز فعالیت روحانیون در مدارس علمیه، مساجد و تکایا میشد که ارتباط تنگاتنگی با بازار داشت. اینها همه بازاری پدید آورده بود که نقشی مهم در مسیر نهضت امام خمینی ایفا کرد. هیئتهای مؤتلفه اسلامی یکی از نهادهای مذهبی سیاسی برآمده از پیوند بازار و علما بود. جریانهای دینی بیتفاوت نسبت به نهضت نیز باز متاثر از پیوند میان بخشی از بدنه بازار و طیفی از علمای سنتی بود و در نتیجه به هویت دینی بازار قوام میبخشید.
پس از پیروزی انقلاب اما غفلتی عارض شد. محدودیتهای گزینش و استخدام در مشاغل دولتی، عمدتا باورمندان به نظام و افرادی که تا حدودی پایبند به ارزشها هستند را (با شدت و ضعفشان) وارد مشاغل اداری کرد، هرچند کلیت ندارد و البته در نهادهای نظامی از حساسیت بیشتری برخوردار است.
کار کارمندی با خصوصیاتی که دارد خیلی از متدینین و حتی طلاب را به خود جلب کرد. بهگونهای که این طیف، مشاغل دولتی را بر اشتغال در بازار ترجیح دادند. سایرین هم که دستشان به کارمندی نمیرسید، ناگزیر به بازار و فعالیت اقتصادی در بخشهای خصوصی روی آوردند.
عده زیادی از روحانیون هم همین مسیر را پیمودند و طی چند دهه، پیوند میان حوزه و بازار دچار گسست شد.
این یادداشت نه به معنای نفی تدین از بازار و بخش خصوصی است و نه به معنای نفی ارتباط روحانیت با بازاریان؛ و البته کلیت هم ندارد؛ بلکه درنگی است بر چالشی که امروز در پیوند میان حوزه و بازار و سستی دیانت و انقلابیگری در این مرکز مهم اقتصادی به چشم میخورد.
این امر یکی از خطاهای راهبردی بود که لازم است حاکمیت، حوزه و متدینین نسبت به آن سیاستگذاری و اقدام نوینی داشته باشند.
#آسیب_شناسی_حوزه_تهران
#بازار_تهران
🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran