eitaa logo
تاریخ پهلوی
49.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
16 فایل
✍دانستن حق مردم است 📑حقایق دوران پهلوی به روایت اسناد ☎️ادمین : @abozar_zaman تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2123169822Cc0f10b760f
مشاهده در ایتا
دانلود
‍🔴شاه واسه هر کی اعلیحضرت باشه واسه من نیست! 🔹 در مصاحبه اش با آقای در مورد (ملکه مادر) می گوید: «اعلیحضرت یک روز آمده بودند پشت در اتاق من ایستاده بودند. اتفاقاً آن روز ملکه آمده بودند خانه من داد و فریاد می کردند. می گفتند تو واسه چی آمده ای اینجا؟ چرا زنِ شوهر من شدی؟ کی به تو اجازه داد بیایی هووی من بشوی؟ من خونسرد بودم. جواب دادم اختیار من دست پدرم بود. شوهر شما که حالا شوهر من هم هستند، با ابوی من صحبت کردند؛ اجازه ازدواج با من را هم گرفتند. حالا شما اگه ایرادی داری برو به اعلیحضرت بگو، چرا به من می گویی؟ ایشان فرمودند: زکی اعلیحضرت کیه دیگه؟ این آقا در منزل ما بوده، صاحب منصب زیردست بابام بوده. واسه هر کی اعلیحضرت باشه واسه من نیست! اعلیحضرت پشت در بودند. آمدند تو با عصا رفتند به طرف ایشان، ایشان هم فوراً فرار کردند. خیلی از شوهر خودشان می ترسیدند.» 📚معتضد، خسرو، دو دختر قاجار در قصر شاه پهلوی، تهران، البرز، 1380 ✅کانال تاریخ پهلوی👇 https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
تاریخ پهلوی
رضا [شاه] اهل نماز و روزه نبود و برای خودش استدلالاتی داشت که با ما در میان می گذاشت. رضا می گفت مگر
می توانستند موقع خوردن و نخوردن را تشخیص بدهند به توپ افطار و سحر بی اعتماد می ساختند تا جایی که اکثراً خواستار آن شدند شلیک توپها متوقف و توپها جمع آوری شوند! (چاپ دوم، تهران: نشر به آفرین، ۱۳۸۰) صفحه ۲۴۱. ✅کانال تاریخ پهلوی👇 https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
وقتی در نیویورک بودم تلویزیون‌ها خبر دادند به دستور محمدرضا زندانی شده است. برادرش که مثل خودش یک آدم خنثی است و عادات و حرکات زنانه دارد و با یک لحن مخصوصی صحبت می‌کند، آمد پیش من و گریه و زاری کرد که تلفن بزنم به محمدرضا و از او تقاضای استخلاص امیرعباس را بکنم. گفتم من یک همچی کاری نمی‌کنم. چشمش کور برود زندان تا آدم بشود! آقا شاید باورتان نشود که این آدم... همیشه ایام یا در محوطه سعدآباد قدم می‌زد یا در خانه‌ای که در حوالی تجریش داشت با خواننده‌ها و نوازنده‌ها و مطرب‌ها خوش بود و یا مجالس خراب بر پا می‌کرد... آخه این هم شد نخست وزیر؟! یادم هست همین هویدا وقتی به دستور از نخست وزیری خلع شد، آمد پیش من و با چشمان سرخ شده از گریه و صدای محزون و گرفته دست مرا بوسید و استدعا کرد پیش محمدرضا شفاعتش را بکنم تا در پست نخست وزیری باقی بماند! گفتم: من در امور مملکت دخالت نمی‌کنم و کاری به این کارها ندارم اما تو در این ۱۳ سال چه کار درستی انجام دادی که من حالا بروم و به واسطه آن محمدرضا را وادارم تا تو را در نخست وزیری نگه دارد؟! (همسر رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی) صفحه ٤٦٧. ✅کانال تاریخ پهلوی👇 https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c