🔴رضا [شاه] اهل نماز و روزه نبود و برای خودش استدلالاتی داشت که با ما در میان می گذاشت.
🔹 رضا می گفت مگر خدا عرب هست که ما باید روزی 5 نوبت با او عربی صحبت کنیم ؟! روزه هم نمی گرفت و می گفت انسان هر وقت گشنه می شود باید غذا بخورد والا دچار مریضی خواهد شد! رضا می گفت اسلام دین و آیین عربهای بیابانگرد است و قبل از اینکه عربها خداشناس شوند، ایرانی ها خداشناس بوده و پیامبر خودشان را داشته اند. اگر چه در این ایام مستخدمین دولت اکثراً روزه می گرفتند، ولی شب نشینی و بیداری تا صبح و مجالس قمار به راه بود. در کوچه و بازار هم کسی سیگار نمی کشید و روزه خور علنی دیده نمی شد اجمالاً شهر منظره ماه رمضان داشت. البته دیگر در مسجدها قالیچه های جانماز اعیان و اشراف پهن نمی شد زیرا متوجه شده بودند رضا برخلاف قاجارها میل دارد ایران را به درجه ممالک پیشرفته اروپایی برساند و بساط این گونه تظاهرات مذهبی را جمع آوری نماید. برخلاف اعیان و اشراف و کسبه و تجار و مردم معمولی و طبقات عوام مساجد را پر می کردند. بعدها که حکومت قدرت و قوام زیادتری پیدا کرد اظهار داشت که می خواهد جلوی این آخوند بازی ها را بگیرد. در اینجا رضا سیاست مخصوصی را به کار بست و دستور داد تا توپ افطار و سحر را بی ترتیب و نامنظم درکنند! بی ترتیبی در ساعات توپ افطار و سحر به این صورت بود که توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت جلوتر از طلوع فجر می انداختند و با این یک تیر دو نشانه زدند! اولاً عامه را که ساعت نداشتند به واسطه درازی ساعات روزه از روزه داری بری می کردند و ثانیاً اشخاص ساعت دار را که بدون توپ هم می توانستند موقع خوردن و نخوردن را تشخیص بدهند به توپ افطار و سحر بی اعتماد می ساختند تا جایی که اکثراً خواستار آن شدند شلیک توپها متوقف و توپها جمع آوری شوند!
📚منبع: #خاطرات_تاج_الملوک (چاپ دوم، تهران: نشر به آفرین، 1380)
صفحه 241.
✅کانال تاریخ پهلوی👇
https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
تاریخ پهلوی
رضا [شاه] اهل نماز و روزه نبود و برای خودش استدلالاتی داشت که با ما در میان می گذاشت. رضا می گفت مگر
می توانستند موقع خوردن و نخوردن را تشخیص بدهند به توپ افطار و سحر بی اعتماد می ساختند تا جایی که اکثراً خواستار آن شدند شلیک توپها متوقف و توپها جمع آوری شوند!
#تاج_الملوک
#خاطرات_تاج_الملوک
#ملکه_پهلوی
(چاپ دوم، تهران: نشر به آفرین، ۱۳۸۰)
صفحه ۲۴۱.
✅کانال تاریخ پهلوی👇
https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c
وقتی در نیویورک بودم تلویزیونها خبر دادند #امیر_عباس_هویدا به دستور محمدرضا زندانی شده است. #فریدون_هویدا برادرش که مثل خودش یک آدم خنثی است و عادات و حرکات زنانه دارد و با یک لحن مخصوصی صحبت میکند، آمد پیش من و گریه و زاری کرد که تلفن بزنم به محمدرضا و از او تقاضای استخلاص امیرعباس را بکنم. گفتم من یک همچی کاری نمیکنم. چشمش کور برود زندان تا آدم بشود!
آقا شاید باورتان نشود که این آدم... همیشه ایام یا در محوطه سعدآباد قدم میزد یا در خانهای که در حوالی تجریش داشت با خوانندهها و نوازندهها و مطربها خوش بود و یا مجالس خراب بر پا میکرد... آخه این هم شد نخست وزیر؟!
یادم هست همین هویدا وقتی به دستور #محمد_رضا از نخست وزیری خلع شد، آمد پیش من و با چشمان سرخ شده از گریه و صدای محزون و گرفته دست مرا بوسید و استدعا کرد پیش محمدرضا شفاعتش را بکنم تا در پست نخست وزیری باقی بماند! گفتم: من در امور مملکت دخالت نمیکنم و کاری به این کارها ندارم اما تو در این ۱۳ سال چه کار درستی انجام دادی که من حالا بروم و به واسطه آن محمدرضا را وادارم تا تو را در نخست وزیری نگه دارد؟!
#تاج_الملوک
#خاطرات_تاج_الملوک
(همسر رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی)
صفحه ٤٦٧.
✅کانال تاریخ پهلوی👇
https://eitaa.com/joinchat/4153737506C363110af5c