❗️تقلب در انتخابات سال ۱۳۷۲ به روایت احمد توکلی:
🔹️در مجلس هفتم تا نهم تعداد قابل اعتنایی از نمایندگان از من #حلالیت طلبیدند که ما در سال ۷۲ (تنها سالی بود که رای ها را با مداد نوشته بودند) تا صبح نشستیم اسم تو را #پاک کردیم و اسم #هاشمی را نوشتیم.
🔸️اما موضوع این است که حتی اگر این کار دو، سه میلیونی رای جا به جا کرده باشد، اما باز هم من رئیس جمهور نمیشدم. #واقعا معتقد هستم که نمیشود شش میلیون رای را بالا پایین کرده باشند . در نهایت می توانستند دو میلیون رای را جا به جا کرده باشند که #تعیین_کننده نیست.
🎙 منبع: (گفتگوی احمد توکلی با سالنامه #اعتماد ۱۳۹۶)
📸تصویر برگه رای انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۲
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀 سیدابوالحسنالرضا- بخش دوم 🔸️امام فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما #نشانههایی برای آن ق
🌀 سیدابوالحسنالرضا- بخش سوم
🔸️#حسنبن_مثله جمکرانی میگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ «#علی_المنذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا #جعفر_کاشانی زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیهالسلام، #حدود بنای مسجد را نشان میداد.
🔹️سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از #جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی! خادم گفت: سید از سحر در انتظار توست. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسنبن مثله! من در خواب بودم که #شخصی به من گفت: حسنبن مثله، از جمکران نزد تو میآید، هر چه او گوید، #تصدیق کن و به قول او #اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀 یهودیان قم
✏️محمد مهیار
🔺️بخش اول
🔸️ یهودیان در مرکز ایران، از جمله در منطقه جوباره اصفهان، در حوالی خیابانِ فعلیِ محتشم در کاشان، و در سه راه بازار #قم و احتمالا در چند شهر دیگر میزیستهاند.
🔹️شغل آنها غالباً #خرّازی، #بزّازی، #طلا_فروشی و دیگر حِرَفی بود که به نوعی با خرید و فروش عتیقه پیوند داشت.
🔸️من خود از این یهودیان، خاطراتی دارم؛ هنوز کودکی پنج شش ساله بودم که در کوچه پسکوچههای قم فروشندگان #دورهگردی را میدیدم که قیافه ای بسیار متین و موقّر داشتند؛ یعنی وضعِ ظاهرشان چند سر و گردن از دیگران بالاتر بود؛
🔹️این فروشندگان دوره گرد، #الاغی داشتند که بارش پارچه بود، و شاگردی که آن الاغ را هدایت میکرد؛ فروشنده #یهودی در حالی که نیم متری فلزّی در دست داشت، چند قدم جلوتر از الاغ و شاگردش حرکت میکرد و #جار میزد: بزّازی، بزّازی.
🔸️این نکته را هم ناگفته نگذارم که مردم به این فروشندگان دوره گردِ یهودی #اعتماد کامل داشتند و یهودیان هم سعی میکردند این اعتماد آسیب نبیند.
🔹️باری، قاعده فروشِ، نقد که نبود، غالباً #نسیه و یا تهاتر با اشیای کهنه و عتیقه، بدین صورت بود که فروشنده بساطش را که تماماً شامل پارچههای ارزان قیمت بود، داخل خانه مشتری و در وسط حیاط پهن میکرد و با به نمایش گذاشتن پارچههای #رنگارنگِ چیت و کُدَری و دارایی و دَبیت و غیره دلِ خریدار را میبُرد.
ادامه دارد...
#یهودیان_قم
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom