eitaa logo
🚩 {ترک گناه1} 🏴
2.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
123 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃قرآنی داریم که بخاطر بخشیدن غذا به و و ، سوره نازل کرده (سوره دهر، در شان حضرت زهرا و حضرت علی(ع) آیه 8) 🍃قرآنی داریم که برای نهی از بلند صحبت کردن و آیه نازل کرده. (لقمان 19) 🍃قرآنی داریم که برای طرز راه رفتن آیه دارد: با و سرمستی گویی که هرگز نمیتوانی به بلندی کوهها برسی، راه مرو (اسرا 37) 🍃 قرآنی داریم که 23 مرتبه درباره ها سفارش کرده: از غذا و لباس دادن، تا احترام گذاشتن و دل رو نشکستن. و خوردن مال یتیم رابه خوردن تشبیه کرده. 🍃قرآنی داریم که بیش از 23 مرتبه به احسان و نیکی به و و رعایت حال آنها امر نموده. 🍃قرآنی داریم که آخرین سوره ای که ازش نازل شده، سوره است: هنگامي كه ياري خدا و پيروزي فرا رسد، و مردم را ببيني گروه گروه وارد دين خدا ميشوند. پروردگارت را تسبيح و حمد كن، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است. 🍃قرآنی داریم که یکی از سوره هاش از زبان بنده ها نازل شده: سوره حمد 🍃قرآنی داریم که در یک سوره اش، 70 اسم الهی آمده: سوره 🌺 🍃قرآنی داریم که 32 بار دستور پرداخت (صدقه، انفاق و..) داده و 27 مرتبه زکات را در کنار امر کرده. 🍃قرآنی داریم که 98 مرتبه به و نمازگزارها اشاره کرده. 🍃 قرآنی داریم که نماز نخوندن، غذا ندادن به فقیر، همنشینی و همصدایی با اهل باطل و انکار روز قیامت، را علت شدن جهنمی ها گفته. (مدثر 42-46) 🍃قرآنی داریم که هرگز را با یک جور نمیداند، و گفته اگر به تو بدی کردند، میتوانی مثل خودشان عمل کنی، اما بهتراست با خوبی جواب بدی را بدهی. ( فصلت 34) 🍃 قرآنی داریم که 130 مرتبه به و شکیبایی دعوتمان کرده. 🍃 قرآنی داریم که میگوید کسی که به دیگران میدهد، به قرض داده (تغابن 17) 🍃قرآنی داریم که ادای را دستور الهی میداند (نسا 58) و امانتداری را از صفات مومنان و دوستان خدا (مومنون 8) و خیانت در امانت را در کنار خیانت به خدا و رسول میداند (انفال27) 🍃قرآنی داریم که برای ، برای در زندگی خصوصی مردم و برای بد کردن، آیه نازل کرده و دستور خداترسی داده (حجرات 12) 🍃قرآنی داریم که برای (زیاده روی) نکردن 23 آیه نازل کرده، و اهل زیاده روی در مسائل اقتصادی (تبذیر) را برادران شیطان نامیده. (اسرا 26) 🍃قرآنی داریم که سه چیز را مایه و انسان معرفی کرده: خدا (رعد 28)، (نبا 9)، (روم 21) 🍃قرآنی داریم که بیشترین اسمی که در آن تکرار شده، کلمه "الله" است. 🌺(2699 مرتبه) 🍃قرآنی داریم که پیامبرمان از مهجوریت آن و دوری امتش از ، به خدا شکایت کرده (فرقان 30) و خدا نکند با چنین قرآن زندگی بخش و لطیفی، ما جزء همین شکایت شونده ها باشیم.. بهار قرآن است.. و قرآن دلها. پس هر چه میتوانیم توی این ماه، از سفره قرآن، نعمت برداریم که شفا و رحمت در قرآن است.. 🍃🍃 http://eitaa.com/joinchat/4097376260G3377a092e5
🔴غذای داغ نخورید! 🌷امیر مومنان حضرت علی علیه السلام فرمود: 🌿أقِرُّوا الحَارَّ حَتّى يَبْرَدَ ، فإنَّ رَسُولَ اللّه صلى الله عليه و آله و سلّم قُرِّبَ إلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ : أقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرَدَ ، مَا كَانَ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ لِيُطْعِمَنَـا النَّـارَ، وَالبَرَكَةُ فِي البَارِدِ 🌿 را سرد كنيد؛ زيرا غذاى داغى در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلّم نهاده شد ، آن حضرت فرمودند : بگذاريد تا سرد شود . خداوند به ما نمى خوراند و در غذاى سرد است. 💠کافی ج۶ ص۳۲۱ 🔴 http://eitaa.com/joinchat/1770192901Ce11a98fb87
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔹 قبل از این که به دیگری ضرر بزند، به گناهکار ضرر می‌رساند، همان طور که هیزم پیش از این که پارچه را بسوزاند، ماده و بدنه خود را می‌سوزاند. 🔹گناه، در حقیقت است و قبل از این که به کسی آسیب برساند، خود گناهکار را می‌سوزاند؛ از این رو، قرآن کریم، از ظالمان، تعبیر به «حطب» یعنی هیزم می‌کند: «ظالمان هیزم جهنمند! » (سوره جن، آیه ۱۵) 💠مبادی_اخلاق_در_قرآن صفحه ۱۶۸ @tarkgonah1 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
علیه‌السلام🕊 🔻آیت‌الله بهجت قدس‌سره: در روایت است که: « در آخرالزمان مثل نگاه‌داشتن 🔥 در دست است». آیا هنوز وقت آن نرسیده است؟! لابد طبلش را میزنند تا بیدار شویم که امروز دینداری از نگاه‌داشتن آتش در دست است!!!!! 📚(در محضر ، ج۳، ص۳۸) http://eitaa.com/joinchat/1770192901Ce11a98fb87
🌹 امام کاظم (ع) می فرمایند: ‌ ❗️شگفتـا! شگفتـا! از آنان كه از خوردنى و آشاميدنى[مضر و بیماری زا] مى كنند، از ترس آنـكه درد، بر آنـان فرود آيـد، چـگونه از پرهـيز نمى كنند، از ترس ، آنگاه كه در بدنهايشان شعله افكند! 🔥 ‌ 📕 مسند الامام الكاظم (ع)،ج۳ص۲۵۱ @tarkgonah1
💠پاداش کسی که خود را در این چهار موقعیت کنترل کند 🌿...عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: 🍃«مَنْ مَلَكَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَى وَ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَضِيَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ.» 📚من‌لايحضره‌الفقيه، ج۴، ص۴۰۰ 🌿از امام صادق (علیه‌السلام) نقل شده است: 🔶«کسی که خود را کنترل کند در: 🔸هنگامی که (به چیزی یا کسی) میل شدید پیدا می‌کند 🔸و هنگامی که (از چیزی یا کسی) بترسد و فراری شود 🔸و هنگامی که (از چیزی یا کسی) خشمگین شود 🔸و هنگامی که (از چیزی یا کسی) خشنود گردد، 👈خداوند بدنش را بر آتش حرام خواهد نمود.» 💠 @tarkgonah1
1.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃اگر دنیا اینچنین است پس وای بر ما ، آتش چگونه است؟ 🌼🍃 گناهانمان را ببخش که این جسم ما تاب را ندارد. @tarkgonah1
‌ ‌ 🔥 و ⭕️ ✍فرزند شیخ می گوید: "پدرم با چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند.. یکی از دوستان پدرم می گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم. یکدفعه من دیدم جناب شیخ با و حیرت به که موی بلند و داشت میکند! از ذهنم گذشت که ایشان به ما می گوید را از نامحرم برگردانید و خودش اینطور نگاه میکند! فهمید و گفت: توهم میخواے ببینی من چی میبینم؟ ببین! من نگاه کردم دیدم همینطور از بدن آن زن مثل ⭕️گداخته، 🔥 و به زمین می ریزد و آتش او به کسانی که به دنبال اوست میکند... جناب شیخ گفت: این زن راه میرود و یقه مرا گرفته اوراه میرود و مردم را همین طور با خودش به آتش 🔥 می بَرَد.”» 📚 کتاب بوستان حجاب ص ۱۰۹ [الهم عجل لولیک الفرج] ❌چشم برزخی ❌عذاب جهنم ــــــــــــــــــــــــ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ●━━━━━━─────── ● °•| @tarkgonah1 |•° ●
🚩 {ترک گناه1} 🏴
🌸 #رمان_سرگذشت_ارواح در عالم برزخ ✍ #قسمت‌هشت از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی #فاصله
🌸 در عالم برزخ ✍ قسمت نهم همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای ، توجه مرا به خود جلب کرد. به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم. دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند... با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند. گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند. فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت: ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد. از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید. نیک مسیر راه را از روی تپه‌ها و گاه از درون دره‌هایی کوچک و بلند انتخاب می‌کرد تا اینکه به ناگاه خود را لب پرتگاه بزرگ و عظیمی دیدم. از نیک پرسیدم: باید از پرتگاه نیز بگذریم؟ گفت: آری. با وحشت به ته دره نگاه کردم، به قدری عمیق بود که انتهایش پیدا نبود. برگشتم و به نیک گفتم: تو که دوست و همراه منی چرا اینهمه آزارم می‌دهی؟! گفت: چطور؟ گفتم: آیا واقعا در این برهوت راه دیگری، که اندکی راحت‌تر باشد وجود ندارد؟! نیک دستی به سرم کشید گفت: راه عبور در این وادی بسیار است، اما هرکس را مسیری است که به ناچار باید از آن بگذرد. با ناراحتی گفتم: آیا لیاقت من این بود که از بالا، آتش و دود آزارم دهد و از پایین، تپه‌ها و دره‌های سخت و جان فرسا محل عبورم می‌باشد؟! یک لبخندی زد و گفت: دوست من بدان این زجرها، بازتاب کردارهای زشت تو در دنیاست. اگر در این مسیر عذاب آن‌ها را تحمل نکنی هرگز به وادی السلام نخواهی رسید. کوچک‌ترین عمل زشت تو در دنیا ضبط گردیده، این‌ها تاوان آن‌هاست... مدت‌ها با رنج و مشقت بسیار مشغول پایین رفتن از دره بودیم که ناگاه، صدای ریزش سنگلاخ‌ها، از بالای دره، مرا به خود آورد. فورا خود را به نیک رساندم، تا چنانچه مشکلی پیش آید، به کمکم بشتابد وحشتزده و مضطرب، در حالیکه چشمانم از حدقه بیرون آمده بود، دیدم که مردی همراه با سنگ‌های کوچک و بزرگ در حال سقوط به ته دره می‌باشد. نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن! به بالای دره نگاه کردم، هیکل بزرگ و سیاهی که قهقه زنان شادی می‌کرد، بر بالای دره ایستاده بود. نیک گفت: این هیکل، گناه آن شخص است که در حال سقوط بود و به واسطه قدرتی که داشت، توانست بر عمل نیک آن مرد چیره گردد و در نتیجه او را به ته دره پرتاب کند... ادامه دارد...
🚩 {ترک گناه1} 🏴
🌸 #رمان_سرگذشت_ارواح‌درعالم‌برزخ ✍ قسمت هفدهم سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابا
🌸 ✍ قسمت هجدهم چند قدمی که از ماموران دور شدیم، به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از به او . با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم، صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود... سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم، نگاهی به او انداختم و گفتم: چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه متوقف خواهند شد.... پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم. رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. نیک به او اشاره کرد و گفت: این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت: این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ... دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم. آدمهایی که داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و آتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند. همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند. اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند. عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند. برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند. آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند... براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد. وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت. جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند. هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد. آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا گذرگاه است. گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟ گفت: محل رسیدگی به ... اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد از کشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری، همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود... بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم. گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند. عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند. عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند. هر از گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد. نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم. با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟ نیک گفت: هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد... ✍ادامه دارد....
🌿 🌸گناه قبل از این که به دیگری ضرر بزند، به گناهکار ضرر می‌رساند، همان طور که هیزم پیش از این که پارچه را بسوزاند، ماده و بدنه خود را می‌سوزاند. 🌸گناه، در حقیقت است و قبل از این که به کسی آسیب برساند، خود گناهکار را می‌سوزاند؛ از این رو، قرآن کریم، از ظالمان، تعبیر به «حطب» یعنی هیزم می‌کند: «ظالمان هیزم جهنمند! » (سوره جن، آیه ۱۵) 📗منبع:مبادی اخلاق در قرآن صفحه ۱۶۸ 🍃🍃