فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ثوابیهویی
اسکرین شات بگیرید
عکس هر شهیدے که اومد😍
۱۴ شاخه گل صلوات بهش هدیه کن🌹
#شهید_محسن_فخری_زاده
#ترور
#مرگ_بر_اسرائیل
#انتقام_سخت
🌷 @taShadat 🌷
🔸طرحجدید
شهیدبابکنوری❤️
💰هزینهاستفاده:
🔉قرائتدعایفرج
😍بهنیابتازشهید
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
#ترور #انتقام_سخت
#شهید_محسن_فخری_زاده
@taShadat
🔸طرحجدید
شهیدمحسنحججی❤️
💰هزینهاستفاده:
🔉قرائتدعایفرج
😍بهنیابتازشهید
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
#ترور #انتقام_سخت
#شهید_محسن_فخری_زاده
🔸طرحجدید
شهیدامیداکبرۍ❤️
💰هزینهاستفاده:
🔉قرائتدعایفرج
😍بهنیابتازشهید
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
#ترور #انتقام_سخت
#شهید_محسن_فخری_زاده
@taShadat
مسافر.mp3
4.43M
🔊 #صوتی
📌 سبک#نماهنگ
📝این جمعه هم رفت😭
🎤 سید رضا #نریمانی
▪️#جمعه #حضرت_مهدی
#ترور
#انتقام_سخت
🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چگونگی لحظه #ترور / #شهید_محسن_فخریزاده از زبان فرزند ایشان
🔸فرزند شهید: صحنه تروریستی سادهای نبود در حقیقت جنگی تمام عیار بود!
🌷 @tashadat 🌷
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_بیست_و_چهار
💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود،
#دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید
و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید.
ابوالفضل هم دلش برای حرم #داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :
«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!»
و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد
و اینبار نه فقط #تکفیریهای داخل شهر
که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است.
💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست #ارتش_آزاد افتاده ....
و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند.
از هجوم وحشیانه ارتش آزاد،
بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند و #سقوط شهرکهای اطراف داریا
، پای فرار همه را بسته بود.
💠 محلههای مختلف #دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید
و مصطفی به عشق دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود.
دو ماه از اقامتمان در #زینبیه میگذشت
و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و #ترور عادت کرده بودیم،.
مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود
تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد.
#ادامه_دارد..
🌷 @tashahadat313 🌷