گویا خوابیدهای، اما کجا؟!
عند رَبّ! که از هر #بیداری، بیدارتری
نگاه کن ما را که به #ظاهر بیداریم؛
کمکمان کن که بیدار شویم از خواب #غفلت...
#شهید_ابراهیم_هادی
#شادی_روحش_صلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
👉 @taShadat
📝#بخشیازوصیتنامه
⚜همانگونه که #قبلا هم می گفتم ما الان در سفریم و بالاخره به مقصد خواهیم رسید . همان سفر همیشگی ، واقعی و متاسفانه مورد #غفلت واقع شده ، آدم زرنگ آن است در این فرصت اندک بار سفرش را ببندد
⚜ و برای آن جهان برنامه ریزی کند که متاسفانه من نداشتم ترا به #خدا دعایم 🤲کن بتوانم به این مطالب عمل کنم .
#شهید_محمد_رضا_عسکریفرد🌷
💫شهادت: ۱۳۹۴/۸/۴
@tashadat
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی🌼
شما در اوج💫 حضور ایستاده ای🌸
و #غیبت_ما را می نگری 🌹
و بر غفلت ما می گریی😔
از خدا میخواهیم🤲
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود 🌼
تا جمال دلربای شما💖 را بنگریم 🌸
•♡ټاشَہـادَټ♡•
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج💫 حضور ایستاده ای
و #غیبت_ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی😔
از خدا میخواهیم🤲
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما💖 را بنگریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌹
•♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج حضور ایستاده ای
و #غیبت_ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی
از خدا میخواهیم
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما را بنگریم
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#غفلت
إِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ
بسیاری از مردم، از آیات ما غافلند!
یونس ۹۲🍃
خدایا ما را از آن دسته از افرادی که از آیات تو غافلند قرار نده
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...