eitaa logo
خورشید| نوشته‌های تقی دژاکام
467 دنبال‌کننده
188 عکس
9 ویدیو
0 فایل
خبرنگار؛ عا‌شق زیارت و کتاب و موسیقی و باران و گنجشک ارتباط با مدیر کانال با شناسهٔ: @Dejakam
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ سالِ قبولی وسط خیابان مانده بودیم بین ماشین‌های دیگر و مشغول تماشا بودیم که یک‌دفعه چند تا مرد جوان درِ سمت امیر را باز کردند و کشیدندش بیرون. می‌خندیدند و می‌گفتند: «انقلاب پیروز شده. باید برقصی.» امیر چند لحظه مبهوت نگاهشان کرد. چهلم الهه بود و لباس مشکی تنمان بود؛ ولی نمی‌دانم چه در ذهن امیر گذشت که یک‌دفعه شروع کرد به بالاپایین‌کردن دست‌هایش و رقصیدن. اشک از چشم‌هایش می‌آمد؛ اما می‌رقصید و با دست‌هایش اشک‌هایش را پاک می‌کرد. هر دو گریه می‌کردیم. *** از همان روزهای اول ازدواج، کلمه «حاج‌خانوم» از دهن بانو نمی‌افتاد. گاهی آن اوایل آن را با بعضی از خانم‌های فامیل و دوست او اشتباه می‌گرفتم، اما بعد که با نهیب همسر مواجه شدم! فهمیدم جایگاه و شأن مادر خیلی خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. مدتی بعد فهمیدم که جایگاه حاج‌خانوم نجیب ضیا در نزد بانو، منحصر به مادر شهید بودن او نیست؛ این مادرِ الهه بودن مقدمه آشنایی او با حاج‌خانوم برای شنیدن و نوشتن زندگینامه‌ شهید بوده اما بعد اتفاق دیگری افتاده: حاج خانوم سوژه اصلی ماجرا شده و الهه حاشیه! حالا نوبت آن است که من یکی دو باری همراه بانو به محضر این بانوی عزیز مشرف بشوم و خاطراتش را از رفتن به عراق و زیارت در آن شرایط خفقان زمان شاه و عراقِ آن‌زمان بشنوم و خاطراتش را از رفتن‌های مکرر و بدون وقت قبلی به محضر امام بعد از انقلاب، آن هم با آن شور و انرژی فوق‌العاده‌ای که او تعریف می‌کرد و وقتی اسم امام می‌آمد گویی همین الان خدمت امام است و با همان شادمانی و شعف سخن می‌گفت و خاطره تعریف می‌کرد. کتاب خاطرات بانو روزبه‌روز کامل‌تر و پربارتر می‌شد و هر چندشب یک‌بار، بانو بخش‌های جدید یا بازنویسی‌شده قبلی را می‌آورد و با نشاط و سرزندگی مواردی را که در کتاب نیاورده بوده (تا خط سیر اصلی حفظ یا برخی ملاحظات ناشر رعایت شود) می‌خواند یا نقل می‌کرد. درستش این است که در دو سه سال اول زندگی ما «حاج‌خانوم» یا «کتاب حاج‌خانوم» پربسامدترین واژه‌ها و عباراتی بود که در خانه ما استفاده می‌شد. حالا کرونا آمده بود و این ویروس منحوس پای ما را و بخصوص بانو را برای رفتن‌های مکرر به منزل حاج‌خانوم بسته بود، اما تماس‌های تلفنی ادامه داشت تا اینکه حال خانوم نجیب ضیا گاهی تغییر می‌کرد و امکان تماس تلفنی یا صحبت با خودِ حاج‌خانوم هم کمتر دست می‌داد. در این حال‌وهوا، کار بارها و بارها برای تدوین و ویرایش و ضمائم و یکی دو مصاحبه تکمیلی با افراد تازه‌یاب معطل ماند تا اینکه بالاخره تمام شد، اما حالا درگیر انتخاب طرح روی جلد شده بودیم که یا ما نمی‌پسندیدیم یا ناشر یا هردو. یک کمی هم زمان را برای انتخاب متن پشت جلد کتاب از دست دادیم؛ ما خیلی مشتاق و مُصر بودیم که گزیده ابتدای همین نوشته پشت جلد کار شود، ناشر محترم زیر بار نمی‌رفت و نرفت. هنوز که هنوز است افسوس می‌خوریم که چرا این بخش جذاب پشت جلد جا نگرفت تا توجه‌ها را بیشتر جلب کند و مشتاقان خوانش کتاب را بیشتر. کتاب که عنوان آن عیناً عبارتی مکتوب و پرامید از شهید الهه است، حالا چند هفته‌ای است چاپ و منتشر شده و خستگی نویسنده پرتلاش و پرانگیزه‌اش را برطرف کرده است اما، راستش را بخواهید هنوز که هنوز است بانو دنبال کسانی می‌گردد که اطلاعات بیشتر و کاملتری درباره خانوم نجیب ضیا داشته باشند. می‌پرسم: مگر قرار است چاپ دوم کتاب را با تغییرات منتشر کنی؟ می‌خندد. برای همسر عزیزم آرزوی توفیقات بیشتر در معرفی و شناساندن شهیدان و برای حاج‌خانوم که مدتی است در بستر بیماری افتاده است آرزوی عافیت کامل دارم. شما هم برایشان دعا کنید. درباره خود کتاب ان‌شاء‌الله در فرصتی زودرس بیشتر و مفصل‌تر می‌نویسم. @tdejakam
✳️ دموکراسی این چیزها را هم دارد! - بخش اول فکر کنم همگی در اینکه انتخابات روز جمعه ایران پر از شگفتانه‌ها و حواشی بعضاً جدید و به نوعی انقلاب در رأی دادن بود موافق باشیم، هرچند در ارزیابی و سوگیری درباره جزئیات آن نظرمان متفاوت باشد. اینکه پرتعدادترین تأیید صلاحیت‌ها را در این دوره شاهد بودیم، اینکه از تمامی سلیقه‌ها و دیدگاه‌ها به‌وفور در بین نامزدها حضور داشتند، اینکه رأی نسل جوان در این انتخابات نقش‌آفرینی بیشتری داشت و مواردی از این دست را نباید خیلی جزو این عجایب محسوب کرد. این اتفاقات در دوره‌های قبل با کم و زیاد و شدت و ضعف سابقه داشته است. اما مواردی چون پشت‌کردن جدی و فراگیر به لیستی رأی دادن و تحقیق و بحث و پیگیری درباره اکثر کسانی که در لیست‌های گروه‌های مختلف بخصوص در بین لیست‌های نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی بودند، قطعاً با این شدت و فراگیری در انتخابات‌های گذشته بی‌سابقه بوده است. همچنین رأی‌های با رودربایستی به بعضی از بزرگان و شخصیت‌های روحانی و غیرروحانیِ استخوان‌خردکرده، در این انتخابات به‌طور محسوسی کاهش پیدا کرد و جوانان و دیگر رأی‌دهندگان بیشتر از آنکه به ریش‌سفیدی و سابقه آنها توجه کنند، ناظر به عملکرد ضعیف، غلط یا ابهام‌آمیز برخی از این افراد، از خیر اعتماد به آنها گذشتند. ممکن است این جوانان و رأی‌دهندگان در تشخیص خوب و بد و ضعیف و قوی بودن افراد اشتباه کرده باشند، حتی ممکن است در تشخیص خوب و خوب‌تر و بد و بدتر هم دقیق عمل نکرده نباشند، اما در هر صورت تلاش خود را برای شناخت و ارزیابی کرده و سپس رأی داده بودند. بازماندن کسانی چون آیت‌الله که از لحاظ سابقه اجرایی و سواد علمی در حد بالایی بودند از ورود به مجلس خبرگان و کسانی چون آقایان و (یاران نزدیک آقایان و ) از ورود مجدد به مجلس شورا آن‌هم در شهر خودشان، یک اتفاق جدید و به زعم من مبارک است؛ مبارک از این جهت که این رأی، لیستی و کورکورانه و برای اسقاط تکلیف یا از ترس رأی‌آوردن فهرست رقیب نبوده و روی تک‌تک آنها بحث و بررسی شده است و این جای شادمانی مضاعف دارد. بخصوص که این رفتار انسان را به یاد این توصیه عتاب‌آلود به رأی‌دهندگان می‌اندازد که: «احدی شرعاً نمی‌تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق‌‎ ‌‏رأی بدهد. و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروه‌ها نظر موافق داشتند،‌‎ ‌‏ولی رأی‌دهنده تشخیصش بر خلاف همۀ آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد‌‎ ‌‏خداوند مسئولیت دارد». از سوی دیگر، شخصیت‌های مرجعی که دیگران به تأسی از آنها می‌توانند یا می‌توانستند در انتخابات شرکت کنند هم رفتارهای یکسانی نداشتند. در میان اصلاح‌طلبان کسانی چون آقایان و اسماعیل‌زهی در انتخابات شرکت نکردند و یا مردم را از حضور منصرف کردند. دومی گفته بود: «مردم از انتخابات ناامید شده‌اند و معتقدند که انتخابات و صندوق رأی نمی‌تواند مشکلات کشور را حل کند. مردم هیچ انگیزه‌ای برای حضور در انتخابات ندارند و بسیار بعید می‌دانم که مردم در انتخابات آینده شرکت کنند». اما مردم نجیب سیستان و بلوچستان در عین اینکه شب قبل از انتخابات با سیل ویرانگری مواجه شدند که مشکلات آن هنوز باقی است، با شرکت پرشور در کارزار هر دو انتخابات مجلس شورا و خبرگان، نمایندگان شیعه و سنی خود را انتخاب کردند و به‌وضوح جواب دندان‌شکنی به شخص مزبور دادند. بگذریم که بعضی اصلاح‌طلبان بعد از رأی نیاوردن و بی‌اعتنایی مردم به آنها، در توییت‌های خودشان از این موضوع ابراز ناراحتی و گلایه کردند و البته برای آمدن خودشان در انتخابات به سر مردم منت هم گذاشتند! اما آقای خاتمی که کاملاً متوجه شده بود رأی‌دهندگان این دوره اقبال چندانی به او ندارند، حتی مانند یکی از دوره‌های گذشته به شهری بجز تهران هم نرفت و رأی نداد و بدین‌ترتیب یک بار دیگر بر محافظه‌کاری و ترسش از تندروهای اصلاح‌طلب صحه گذاشت. این ترس خاتمی مسبوق به سابقه است؛ او پیشتر هم حاضر نشد سالم بودن کلی انتخابات سال ۸۸ را، همان‌طور که خصوصی در یکی دو دیدار دانشجویان اعتراف کرده بود، اعلام کند چرا که از واکنش‌های تندروهای جریان اصلاحات می‌ترسید و این بار هم ترس خود را با شرکت نکردن در انتخابات نشان داد. @tdejakam
✳️ بزرگراه امام خمینی - بخش دوم مرحوم که آن‌موقع نخست‌وزیر لبنان بود در مصاحبه با روزنامه فرانسوی لوموند با عباراتی طنزآمیز اعلام کرد: «اگر هدف اسرائیل، انهدام و نابودکردن جنوب لبنان بوده، در این کار موفق شده است، اما اگر می‌خواست مقاومت و ریشه‌های آن را از بین ببرد، ناکام مانده است!» ۴ ـ در پی هلاکت نخست‌وزیر وقت اسرائیل در آبان‌ماه ۱۳۷۴ توسط یک یهودی ناراضی و توقف مذاکرات صلح میان سوریه و اسرائیل، شیمون پرز که توان از سرگیری مذاکرات صلح را نداشت و از سویی نمی‌خواست انتخابات پارلمانی پیش رو را از دست بدهد، در ۱۱ آوریل ۱۹۹۶ (۱۳۷۵/۱/۲۲) عملیات گسترده نظامی خود را علیه لبنان از هوا، دریا و زمین تحت عنوان «خوشه‌های خشم» آغاز کرد و مناطق مسکونی جنوب بقاع، بیروت و جبل را مورد شدیدترین و بی‌سابقه‌ترین حملات از زمان تجاوز سال ۱۹۸۲ قرار داد. این عملیات ۱۶ روزه باعث وارد آمدن تلفات سنگینی به غیرنظامیان لبنانی شد، اما مهم‌ترین فاجعه در روستای در جنوب لبنان اتفاق افتاد. در ۱۸ آوریل باقیمانده اهالی این روستا که نتوانسته بودند روستای خود را ترک کنند به پایگاه نیرو‌های سازمان ملل در نزدیک روستای قانا پناه بردند تا از حملات ارتش اسرائیل در امان بمانند، اما توپخانه ارتش صهیونیستی با هدف‌گیری دقیق محل تجمع آنان، اکثر آنان را قتل‌ عام کرد. در این اقدام جنایتکارانه بیش از ۱۰۰ روستایی کشته و همین تعداد نیز زخمی شدند. حزب‌الله لبنان نیز در پاسخ به این حملات، شهرک‌های یهودی‌نشین شمال اسرائیل را بشدت زیر آتش موشک‌های کاتیوشای خود قرار داد و ضمن وارد آوردن خسارات فراوان به آنها، موج عظیمی از آوارگی در میان ساکنان این مناطق ایجاد کرد و در نتیجه ضمن اینکه «پرز» زیر فشار‌های داخلی و خارجی مجبور به تن دادن به «تفاهمنامه آوریل» شد، در انتخابات پارلمانی نیز شکست خورد و باز هم حزب‌الله لبنان پیروز از میدان درآمد و باز هم بر محبوبیت گسترده این تشکل افزوده شد و پنج ماه بعد، بار دیگر در انتخابات پارلمانی لبنان به پیروزی خوبی رسید. ۵ ـ علی‌رغم توافق طائف در ۱۹۸۹، اسرائیل هنوز خاک لبنان را ترک نکرده بود. اقبال گسترده مردم لبنان حتی مسیحیان و اهل تسنن به حزب‌الله باعث شد که آنها بتدریج از بهار سال ۲۰۰۰ عملیات ایذایی علیه مقر‌های نظامی اشغالگران صهیونیست در خاک لبنان را بشدت افزایش دهند طوری‌که ارتش اسرائیل مجبور شد یک هفته قبل از اولتیماتوم حزب‌الله در هفتم ژوییه از خاک لبنان (بجز مزارع شبعا) خارج شود. البته برای مزارع لبنانی شبعا هم اسرائیل مجبور شد شش سال بعد در جنگی ۳۳ روزه و در حالی که از زمین و هوا و دریا به لبنان حمله کرده بود، هفت کشته و ۲۲ مجروح بدهد، ضمن اینکه ۳۴ تانک فوق پیشرفته مرکاوای خود را هم به‌طور تحقیرآمیزی از دست داد. اسرائیل متعاقب این ناکامی، اکثر تأسیسات مهم و زیربنایی شهر بیروت را بمباران کرد و ۶ هزار نیروی احتیاط خود را هم به خدمت فراخواند و نخست‌وزیر لبنان را تهدید به حمله و شیعیان منطقه ضاحیه را هم تهدید کرد که از اطراف مقر کنار بروند! این در شرایطی است که این‌بار از اقدامات متقابل حزب‌الله علاوه بر شیعیان و سنی‌ها و مسیحیان لبنان، جنبش اخوان‌المسلمین مصر و گردان‌های الاقصی (شاخه نظامی فتح) نیز ابراز شادمانی کردند و از حزب‌الله خواستند رها کردن دو نظامی اسرائیلی را به آزادی تنها اسرای لبنانی منحصر نکند و آن را به آزادی همه اسیران عرب دربند رژیم صهیونیستی مشروط کند. ۶ ـ از خرداد سال ۱۳۶۱ که جوانان پیش‌گفته در منطقه خلدهٔ بیروت با خبرنگاران خارجی مصاحبه کردند و خود را از پیروان امام خمینی نامیدند تا امروز بیش از ۴۲ سال می‌گذرد. در این‌مدت، جوانان و مجاهدان بسیاری به این تشکیلات پیوسته‌اند، بسیاری از جمله دبیرکل سابق آن () و روز جمعه دبیرکل مجاهد سه دهه اخیر آن عالم بزرگ «سیدحسن نصرالله» به شهادت رسیده‌اند و بسیاری هم‌اکنون درخط مقدم آزادی لبنان و فلسطین علیه اشغالگرانند و روزبه‌روز بر شمار و محبوبیت و تأثیرگذاری آنها نه فقط در بین امت اسلامی که آزادگان جهان افزوده می‌شود. رژیم صهیونیستی اکنون می‌داند که در تمام شهر‌های بزرگ لبنان نام یک خیابان به‌روشنی می‌درخشد: «خیابان امام خمینی». اکنون در منطقه ضاحیه، جوانان تندیس بزرگی از امام خمینی را نصب کرده‌اند که دست‌های خود را به مهربانی بر روی تمام مؤمنان جهان گشوده است. علاوه بر عراق، در شهر‌های بقاع، در جنوب، در نبطیه و بلوار اصلی منتهی به فرودگاه بیروت نیز نام زینت‌بخش خیابان‌ها و مراکز مهم شیعیان، سنی‌ها و حتی مسیحیان لبنان است. @tdejakam
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳ شعر نزار قبانی برای امام خمینی ویدئوی بالا، شعر و صدای شاعر بلندآوازۀ معاصر عرب در ستایش و انقلاب اسلامی ایران است كه چندماه پس از پیروزی انقلاب، در شب شعری که به افتخارش در ابوظبی امارات متحده عربی برپا شده بود، خواند و آن را تقدیم امام خمینی و مردم ایران کرد. همچنین متن این شعر در ماه می ۱۹۷۹ میلادی در مجلۀ لبنان به چاپ رسید. ترجمه‌ فارسی ذیل، توسط انجام شده است: 🔸🔸🔸 بادام در باغ‌های شیراز به شکوفه نشست و رنج‌کشیدگان، سرانجام روزه را به پایان رسانیدند اینان همان پارسیانند که کسریٰ را بعد از چیرگی به زیر کشیده‌اند و بت‌ها را به لرزه درآورده‌اند شیعیان، سنیان گرسنگان، تشنگان زنجیرهایشان را شکسته‌‌اند و لگام‌ها را گسسته فرمانروای مصر برای شاه ایران اشک می‌ریزد و چه خنده‌دار که شهر «اسوان» به پناهگاهی برای یتیمان! تبدیل شده است و -که خدا شمشیرش را بلند نگاه دارد- ندای اسلام و رسولش را سر داده است این‌چنین است که دین به آفرینشی پایدار و به انقلاب و به فتح مبدّل می‌شود @tdejakam
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳ شعر نزار قبانی برای امام خمینی ویدئوی بالا، شعر و صدای شاعر بلندآوازۀ معاصر عرب در ستایش و انقلاب اسلامی ایران است كه چندماه پس از پیروزی انقلاب، در شب شعری که به افتخارش در ابوظبی امارات متحده عربی برپا شده بود، خواند و آن را تقدیم امام خمینی و مردم ایران کرد. همچنین متن این شعر در ماه می ۱۹۷۹ میلادی در مجلۀ لبنان به چاپ رسید. ترجمه‌ فارسی ذیل، توسط انجام شده است: 🔸🔸🔸 بادام در باغ‌های شیراز به شکوفه نشست و رنج‌کشیدگان، سرانجام روزه را به پایان رسانیدند اینان همان پارسیانند که کسریٰ را بعد از چیرگی به زیر کشیده‌اند و بت‌ها را به لرزه درآورده‌اند شیعیان، سنیان گرسنگان، تشنگان زنجیرهایشان را شکسته‌‌اند و لگام‌ها را گسسته فرمانروای مصر برای شاه ایران اشک می‌ریزد و چه خنده‌دار که شهر «اسوان» به پناهگاهی برای یتیمان! تبدیل شده است و -که خدا شمشیرش را بلند نگاه دارد- ندای اسلام و رسولش را سر داده است این‌چنین است که دین به آفرینشی پایدار و به انقلاب و به فتح مبدّل می‌شود @tdejakam