eitaa logo
تریبون مستضعفین
1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
52 فایل
کانال رسمی پایگاه اطلاع رسانی تریبون مستضعفین Www.teribon.ir تریبونی برای آنان که رسانه‌ای ندارند
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ شریعتی؛ شاخه دانشگاهی خمینی! 🔹 به فاصله 30 تا 40 روز قبل از درگذشت و پیش از خروج از ایران، برای آخرین بار به مشهد آمد. در دیداری که با علی داشتم می گفت: در زندان بیشترین کتکی که خوردم از این بابت بود که می گفتند: «تو شاخه دانشگاهی هستی و حرف هایی که در سال های اخیر در کتاب هایت آورده ای به حکومت ضربه زده است. می گفتند مدرک داریم که تو خمینی را تقویت کرده ای، هم شکنجه می کردند و هم پیشنهاد می دادند که رویکردم را تغییر دهم و مقام های بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرم، اما من قبول نکردم.» 🔹شاه مي‌خواست جنازه را به ايران بياورد و علي را خودي جلوه دهد ولي ما مي‌خواستيم كه از ايران برود. تا روزي كه خبر دادند جنازه را به سوريه حركت داده‌اند. آقاي گفتند: اگر مي‌شد، در روزنامه‌اي تسليتي بگوييم خيلي خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهي ها حاجي بازاري‌اي بود كه غير از پول چيزي نمي‌فهميد... 🔹بصورت معجزه آسایی این متن اعلاميه را دادم: «استاد محمدتقي شريعتي، سوگند به خدا بر اوجي كه گرفته‌اي غبطه مي‌خورم. شهادت فرزند تاريخ دكتر علي را به پيشگاه پدر و مرشد او تبريك و تسليت مي‌گويم.» حيدر رحيم‌پور ازغدی 🔹رفتيم چاپخانه و گفتم يك جاي خوب چاپ كنيد. فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همة دستگاه ديوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، مي‌دانستم آنجا شلوغ است و نمي‌توانند دستگيرم كنند. 🔹با رفقا رفتيم خانه داماد استاد شريعتي، آقاي اشاره به روضه حضرت علي‌اكبر كردند و بعد فرمودند آگهي روزنامه را به استاد بدهيم، استاد روزنامه را كه ديدند، رو به آقاي خامنه‌اي كردند و گفتند: «آقا، كشتند علي را»؛ گفتند: «بله، اين افتخار نصيب شما شد و ايشان ماندگار شدند» 🔺گوشه ای از خاطرات 🔹 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir 🔹 t.me/teribon
⭕️ شریعتی؛ شاخه دانشگاهی خمینی! 🔹 به فاصله 30 تا 40 روز قبل از درگذشت و پیش از خروج از ایران، برای آخرین بار به مشهد آمد. در دیداری که با علی داشتم می گفت: در زندان بیشترین کتکی که خوردم از این بابت بود که می گفتند: «تو شاخه دانشگاهی هستی و حرف هایی که در سال های اخیر در کتاب هایت آورده ای به حکومت ضربه زده است. می گفتند مدرک داریم که تو خمینی را تقویت کرده ای، هم شکنجه می کردند و هم پیشنهاد می دادند که رویکردم را تغییر دهم و مقام های بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرم، اما من قبول نکردم.» 🔹شاه مي‌خواست جنازه را به ايران بياورد و علي را خودي جلوه دهد ولي ما مي‌خواستيم كه از ايران برود. تا روزي كه خبر دادند جنازه را به سوريه حركت داده‌اند. آقاي گفتند: اگر مي‌شد، در روزنامه‌اي تسليتي بگوييم خيلي خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهي ها حاجي بازاري‌اي بود كه غير از پول چيزي نمي‌فهميد... 🔹بصورت معجزه آسایی این متن اعلاميه را دادم: «استاد محمدتقي شريعتي، سوگند به خدا بر اوجي كه گرفته‌اي غبطه مي‌خورم. شهادت فرزند تاريخ دكتر علي را به پيشگاه پدر و مرشد او تبريك و تسليت مي‌گويم.» حيدر رحيم‌پور ازغدی 🔹رفتيم چاپخانه و گفتم يك جاي خوب چاپ كنيد. فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همة دستگاه ديوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، مي‌دانستم آنجا شلوغ است و نمي‌توانند دستگيرم كنند. 🔹با رفقا رفتيم خانه داماد استاد شريعتي، آقاي اشاره به روضه حضرت علي‌اكبر كردند و بعد فرمودند آگهي روزنامه را به استاد بدهيم، استاد روزنامه را كه ديدند، رو به آقاي خامنه‌اي كردند و گفتند: «آقا، كشتند علي را»؛ گفتند: «بله، اين افتخار نصيب شما شد و ايشان ماندگار شدند» 🔺گوشه ای از خاطرات ✅به تریبون مستضعفین بپیوندید: 🔹 t.me/teribon 🔺 Eitaa.com/teribon_ir 🔸 http://sapp.ir/teribon_ir 🔺http://ble.im/teribon_ir
⭕️ شریعتی؛ شاخه دانشگاهی خمینی! 🔹 به فاصله 30 تا 40 روز قبل از درگذشت و پیش از خروج از ایران، برای آخرین بار به مشهد آمد. در دیداری که با علی داشتم می گفت: در زندان بیشترین کتکی که خوردم از این بابت بود که می گفتند: «تو شاخه دانشگاهی هستی و حرف هایی که در سال های اخیر در کتاب هایت آورده ای به حکومت ضربه زده است. می گفتند مدرک داریم که تو خمینی را تقویت کرده ای، هم شکنجه می کردند و هم پیشنهاد می دادند که رویکردم را تغییر دهم و مقام های بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرم، اما من قبول نکردم.» 🔹شاه مي‌خواست جنازه را به ايران بياورد و علي را خودي جلوه دهد ولي ما مي‌خواستيم كه از ايران برود. تا روزي كه خبر دادند جنازه را به سوريه حركت داده‌اند. آقاي گفتند: اگر مي‌شد، در روزنامه‌اي تسليتي بگوييم خيلي خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهي ها حاجي بازاري‌اي بود كه غير از پول چيزي نمي‌فهميد... 🔹بصورت معجزه آسایی این متن اعلاميه را دادم: «استاد محمدتقي شريعتي، سوگند به خدا بر اوجي كه گرفته‌اي غبطه مي‌خورم. شهادت فرزند تاريخ دكتر علي را به پيشگاه پدر و مرشد او تبريك و تسليت مي‌گويم.» حيدر رحيم‌پور ازغدی 🔹رفتيم چاپخانه و گفتم يك جاي خوب چاپ كنيد. فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همة دستگاه ديوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، مي‌دانستم آنجا شلوغ است و نمي‌توانند دستگيرم كنند. 🔹با رفقا رفتيم خانه داماد استاد شريعتي، آقاي اشاره به روضه حضرت علي‌اكبر كردند و بعد فرمودند آگهي روزنامه را به استاد بدهيم، استاد روزنامه را كه ديدند، رو به آقاي خامنه‌اي كردند و گفتند: «آقا، كشتند علي را»؛ گفتند: «بله، اين افتخار نصيب شما شد و ايشان ماندگار شدند» 🔺گوشه ای از خاطرات ✅به تریبون مستضعفین بپیوندید: http://Eitaa.com/teribon_ir
🔹پرسیدند که حالا بعد از صحبت‌های رهبری دو پست آخر را پاک میکنی؟. عرض کردم خیر، چون تعارضی با سیره و فرمایشات آقا در نوشته‌جات خودم پیدا نمیکنم. 🔸اگر بعد از صحبت دیروز شروع کردیم به تطهیر آقای و دوره افتادیم به یقه‌گیری از همه منتقدین و مدعی هستیم که دیگر حجت تمام شد و نباید نقدی کرد ، تبریک میگویم که علاوه بر عدم فهم و مرام عملی شخص ایشان ، متاسفانه جوگیر هم هستیم. . 🔸هنوز هم معتقدم آقای آملی علیرغم سواد بالای علمی، در مدیریت قوه قضائیه ضعف‌های جدی داشتند، روحیه نقدپذیری بالایی نداشتند و منتقدین خودشان را در عموم اوقات مغرض میدانستند، نسبت به اصل اصیل نظارت مردمی اعتقاد چندانی نداشتند و احساس خاصی به افکار عمومی هم نداشتند، در ساختار پراشکال قوه‌ای که تحویل گرفتند، اصلاحات جزیی انجام دادند و از اصلاحات کلانی غافل شدند،علیرغم ورود به محاکمه برخی افراد دانه‌درشت، در برخی پرونده‌های کلیدی به درستی عمل نکردند و دچار خطای فاحش شدند و البته اطرافیانی داشتند که به نظر میرسد در برخی موارد به راحتی ایشان را مدیریت کرده‌اند. . .🔸درنهایت مجموعه سالهای مدیریت ایشان بر قوه قضائیه را نه تنها پرافتخار نمیدانم که چه بسا در نقاطی باعث شرمندگی هم هست. درباره آنچه در حوزه پرونده هم نوشتم، در بخش اول یک بحث کاملا عقلی و در قسمت دوم نقد یک رفتارشناسی موضوعی مطرح شد که همچنان به آن معتقدم. . 🔸اما هرچه در مکتوبات و اظهاراتم نگاه کردم هیچگاه نه به ایشان کرده‌ام نه ادعا کرده‌ام است و نه مواضع قاطعش را از او گرفته‌ام اما همچنان باب نقد او را بر مدار اخلاق و انصاف ( همان‌طور که باید برای همه باشد) باز میدانم که بر مبنای منطق یادداشت قبلی لازم و واجب هم هست. . ♦️پی‌نوشت۱: عده‌ای گفتند توبه کن 😊 نه در این مورد خاص بلکه از تمامی مواردی که قلمم راه انصاف و اخلاق را نرفته‌ توبه میکنم و از اینکه عافیت‌طلبی از پیگیری حق معذورم کند و با سکوت محافظه‌کارانه صرفا به فعالان عرصه مطالبه طعنه بزنم به خدا پناه میبرم. . ♦️پی‌نوشت۲: عزیزانی که بعد از صحبت رهبری به دنبال انتقام از منتقدین هستند متوجه باشند که ایشان مخاطبین صحبتشان را جریان مومن خطاب کردند، یک وقت داس دستتان نباشد همه را با چوب انحراف و کینه‌شتری و تندرو از انقلاب بیرون کنید. . ♦️پی‌نوشت۳: در اینکه عده‌ای از ما در روش اشتباه میکنیم شکی ندارم و ورود رهبری را در راستای تصحیح و تکمیل برداشت میکنم، که البته اشتباه در روش از بی‌عملی بهتر است. ✍️ http://Eitaa.com/teribon_ir
⭕️ شریعتی؛ شاخه دانشگاهی خمینی! 🔹 به فاصله 30 تا 40 روز قبل از درگذشت و پیش از خروج از ایران، برای آخرین بار به مشهد آمد. در دیداری که با علی داشتم می گفت: در زندان بیشترین کتکی که خوردم از این بابت بود که می گفتند: «تو شاخه دانشگاهی هستی و حرف هایی که در سال های اخیر در کتاب هایت آورده ای به حکومت ضربه زده است. می گفتند مدرک داریم که تو خمینی را تقویت کرده ای، هم شکنجه می کردند و هم پیشنهاد می دادند که رویکردم را تغییر دهم و مقام های بالا تا حد وزارت فرهنگ را بر عهده بگیرم، اما من قبول نکردم.» 🔹شاه مي‌خواست جنازه را به ايران بياورد و علي را خودي جلوه دهد ولي ما مي‌خواستيم كه از ايران برود. تا روزي كه خبر دادند جنازه را به سوريه حركت داده‌اند. آقاي گفتند: اگر مي‌شد، در روزنامه‌اي تسليتي بگوييم خيلي خوب بود. من قبول كردم، رفتم دفتر روزنامه خراسان مسئول آگهي ها حاجي بازاري‌اي بود كه غير از پول چيزي نمي‌فهميد... 🔹بصورت معجزه آسایی این متن اعلاميه را دادم: «استاد محمدتقي شريعتي، سوگند به خدا بر اوجي كه گرفته‌اي غبطه مي‌خورم. شهادت فرزند تاريخ دكتر علي را به پيشگاه پدر و مرشد او تبريك و تسليت مي‌گويم.» حيدر رحيم‌پور ازغدی 🔹رفتيم چاپخانه و گفتم يك جاي خوب چاپ كنيد. فردا صبح كه روزنامه پخش شد، همة دستگاه ديوانه شده بودند. من فرار كردم و به خانه استاد رفتم، مي‌دانستم آنجا شلوغ است و نمي‌توانند دستگيرم كنند. 🔹با رفقا رفتيم خانه داماد استاد شريعتي، آقاي اشاره به روضه حضرت علي‌اكبر كردند و بعد فرمودند آگهي روزنامه را به استاد بدهيم، استاد روزنامه را كه ديدند، رو به آقاي خامنه‌اي كردند و گفتند: «آقا، كشتند علي را»؛ گفتند: «بله، اين افتخار نصيب شما شد و ايشان ماندگار شدند» 🔺گوشه ای از خاطرات ✅به تریبون مستضعفین بپیوندید: @teribon_ir