eitaa logo
طلاب الکریمه
12.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
سیوطی..pdf
17.48M
ترجمه روان و غنی شده ابیات و نمودار مطالب البهجه المرضیه(سیوطی) بسیار عالی 👌 تهیه و تدوین: گروه طلبگی تا اجتهاد ویژگی‌ها: ترجمه روان کار بر روی لغات دشوار تجزیه و ترکیب اشعار دشوار نموداری کردن توضیحات شارح الفیه(سیوطی) @tollabolkarimeh
سیوطی.pdf
8.51M
ترجمه نموداری و فارسی بسیار روان از کتاب البهجة المرضیة فی شرح الالفیه (سیوطی) بسار عالی 👌 تهیه و تدوین:محمد حسین صادقی @tollabolkarimeh
آن چه شما خواسته اید ... 👆👆👆
دانه‌های تسبیح را یکی‌یکی از میان انگشتانم می‌گذرانم. کوله‌اش را از روی زمین برمی‌دارد. هما‌ن‌طور که به سمت اتاق می‌رود، از اتفاقات مدرسه تعریف می‌کند. گوشم به حرف‌های امیرعلی تیز می‌شود "می‌گه چه لزومی داره ما مدام چوب تو لونه زنبور کنیم؟ اونا ی کاری کردن ما که نباید مدام تلافی کنیم. می‌دونی اگه جنگ بشه چقد کشور خسارت می‌بینه. کی می‌خواد این خسارت‌ها را جبران کنه؟" نگاهم روی امیرحسن می‌چرخد. آب‌نباتش را از گوشه‌ی لپش بیرون می‌کشد. مقابل چشمانش‌ می‌گیرد. خوب براندازش می‌کند. زبان دور لبش می‌کشد و آن طرف لپش جا می‌دهدش. امیرعلی همان‌طور که لباسش را عوض می‌کند ادامه می‌دهد " منم به ناظمی گفتم ما که کاری بهشون نداشتیم اونا همیشه بر علیه ما کار کردن. فقط ی نمونه‌اش ببین چند تا از دانشمندهای هسته‌ایمون را شهید کردن. تازه اگه ما جواب قاطعی بهشون ندیم اونا برا حمله به ایران جسورتر می‌شن." از جوابش، توی دلم قند آب می‌شود. حوله به دست از اتاق بیرون می‌آید "بعدشم مثال لیبی و قذافی را که گفته بودی براش گفتم. بذار ی دوش بگیرم بیام باقیش تعریف کنم." تسبیحم را دور مُهر حلقه می‌کنم. نهج البلاغه را از روی سجاده‌ام برمی‌دارم. چشم‌هایم را می‌بندم و مانند قرآن به آن تفال می‌زنم. انگشتانم را از میان کاغذهایش عبور می‌دهم. آرام زمزمه‌اش می‌کنم: قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ. فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ. گفتم پيش از آن كه آن‌ها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد. به خدا سوگند، هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد؛ امّا شما سستى به خرج داديد و خوارى و ذلّت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سرزمين هاى شما را تصرّف نمود. ✍️نوری امامزاده‌ئی @tollabolkarimrh
آقای من شنیده ام میگویند اسرائیل را بزنید دلار گرانتر میشود جوانی ۲۶ساله از کادر درمان هستم نه خانه دارم نه ماشین و نه همسر حاضرم هیچ یک را نداشته باشم غذا هم نان خالی میخورم اما نگذارید با قاتل کودکان بیگناه غزه صلح کنند بزنید اسرائیل را @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تازه اولشه... هنوز مونده تا آثار تعطیلی چند ده هزار شغل و بفنا رفتن بنادر و فرودگاه‌ها و فرار صدها هزار شهرک‌نشین و هزینه ۷۰ میلیارد دلاری که طوفان الاقصی رو دست اسرائیل گذاشته مشخص بشه! @tollabolkarimeh
این تنها غذایی بود که داشت ، سه روز بود غذا نخورده بود،اما یه گله صگیونیست حریفش نشدند و نهایتش با گل*وله تانک این شیر فلس*طینی رو از پا درآوردند قطعا سننتصر یعنی همین✌️ @tollabolkarimeh
آقای سینوار! من هنوز توی شوک آغاز ابدیت شما بودم که خبر آمد شما در آن لحظه بیش از ۱۸۰ ساعت چیزی نخورده بودید! دشمنی که به شما اتهام رهبری از توی هتل‌ها را می‌زد، شایعه خوب خوردن و خوب پوشیدنتان را به مردم‌تان کنایه می‌زد، اعلام کرده از کالبد شکافی پیکر مطهرتان این‌ها را فهمیده. اما خداوند مکرشان را به خودشان بازگردانید! وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ آقای سینوار عظمت آخرین قاب شما بیشتر شد. به همه ثابت شد شما یک رهبر طراز مقاومت هستی. بودنت مثل مردمی بود که بخاطرشان طوفان کردی. پا به پای آنها آواره شدی، گرسنگی و تشنگی کشیدی. مبارزه کردی و در نهایت عزتمندانه رفتی. توی چشم صهیونیست‌ها زل زدی و تحقیرشان کردی. مثل همان عکس بعد از بمباران خانه‌ات! سالیان دراز رنج مبارزه را به جان خریدی و نهایت خداوند تو را مثل همه شهدا خرید. آنقدر عزیز که دشمنت اعلام کند او شب‌ها را مثل همان کودکان دلتنگ نان صبح کرده! آقای سینوار بعضی از قسمت‌های جنگ را مردها نمی‌توانند بنویسند، حتی اگر خودشان انجام داده باشند. برای مردان میدان ۱۸۰ ساعت گرسنگی یعنی یک هفته بی‌غذا! ولی زن است که با همین جمله کوتاه ساعت‌ها اشک می‌ریزد. بعد قلم را برمی‌دارد و روضه می‌نویسد. از لحظه مبارزه. از ضعف گرسنگی که جزئی از جهاد است. اصلا شهادت با دهان روزه بیشتر می‌چسبد. برای مردی که می‌خواهد توی خون خودش برقصد، همان بهتر که در نزدیک‌ترین حالات به پروردگارش باشد. کربلا فقط شعار زبانی‌‌ات نبود. شما با همه وجود به حسین علیه‌السلام اقتدا کردی. سفر به سلامت اما سلام ما را به ارباب برسان! ✍️ مریم حمیدیان @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دشمن با تبلیغات در جامعه دو قطبی ایجاد می‌کند. پاسخ جالب رحیم پور ازغدی به این اسرائیلی @tollabolkarimeh
تدریس صوتی کتاب هدایه(نحو) فوق العاده است. قابل توجه طلاب تازه وارد. 👇👇 صوت تدریس کتاب هدایه در نحو(بخش چهارم) ادامه دارد ... @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلیس آلمانه ها که اینجور با زنان برخورد می کنه! همون آلمانی که کنسولگری ایران رو به خاطر مجازات شارمهد قاتل ۲۰۰ ایرانی تعطیل کرده!!! @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم زمان با گمانه زنی ها در مورد آغاز حمله ایران ♦️رسانه جنگ جنبش نُجَباء صهیونیست‌ها را تهدید به گشودن یک جبهه زمینی کرد. اونم با یه کار رسانه ای تمیز 👌 @tollabolkarimeh
چهلمین روز شهادت سید حسن نصرالله رضوان الله علیه آقا سید حسن! بعد از شهادت شما، اشک در چشمان کودکان مظلوم فلسطینی یخ زد. مادران آواره چادرهایشان را به دندان گرفتند. پدران داغدار به گوشه‌ای تکیه زدند. ما که دورتر بودیم لحظه‌ای قلبمان از حرکت ایستاد. اشک و آه هیچوقت مرهم داغ‌های بزرگ نشد‌. همه‌ی آزادگان جهان متحیر بودند که حالا بعد از سید چه می‌شود؟ امام خامنه‌ای مثل همیشه پدری کرد برایمان: «خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند!» و خون شما جاری شد توی دستهای جوانان حزب الله، توی قلب پدری داغدار، مادری غم‌زده، کودکی مضطرب. جان تازه‌ای گرفتند و جانانه ادامه دادند. خون شما حتی به آسمان‌ها رفت و آن رازهایی که آوینی می‌گفت را فاش می‌کند! راستش آقا سید، ما به نمازی که قرار بود توی قدس بخوانید دل بسته بودیم. چشم ما برای کفن‌هایی که از پوشاندن اجساد عاجز بود، خون بود ولی دلمان به امضای شما زیر «قطعا سننتصر» خوش بود. با رفتن‌تان شاد شدند و فکر کردند کار حزب الله تمام است. بعدش سوریه، سپس عراق و آخر هم ایران! یادتان هست دو سال پیش برای آشوب های خیابانی ما پیام می‌فرستادند که رژیم را عوض کنید؟ حالا خودشان در چهلمین روز عروج شما به آنچه مکر کرده بودند دچار شدند. می‌خواستند ۷۳ تن بمب روی شما بریزند و راهت را نابود کنند، ولی خودشان از درون آتش گرفتند. آقا سید شهادت در نگاه دنیا پرستان خسران است، دستاورد نیست. ما اما یاد گرفته‌ایم بعد از حادثه‌ها چون زینب سلام‌الله علیها بیایستیم و رجز بخوانیم. شهادت در راه حق، احدی‌الحسنین است. قربانی بزرگی است که نصرت الهی را در پی دارد. این امت در راه مقاومت کم شهید نداده. ما مطمئنیم شما برمی‌گردی و در قدس نماز می‌خوانی. رو می‌کنی به ما و لبخند می‌زنی و فقط آدم‌هایی می‌فهمند معنی لبخندت را که در روزگار سختی مطمئن باشند: «قطعا سننتصر» ✍️ مریم حمیدیان @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم باران می‌خواهد دلم ابرهای تیره‌‌ی پاییزی را می‌خواهد تا به یکدیگر نهیب بزنند. بعد ببارند و رد اشک هایم زیر باران گم شوند. شاید به خاطر اینکه صحبت های دیروز مربی مهد برای ولادت عمه سادات شبیه روضه‌‌ایی کودکانه شد‌. شاید به خاطر اینکه دیروز چشمم به عکست خورد. روی تابلوی کلاس رو به رو. به فرزندانت فکر کردم که در این روزهای سرد، دیگر دست های گرم پدرانه ات را ندارند و حالا سهم‌شان از دنیای پدرانه ات یک سنگ قبر سرد با عکسی قاب گرفته است. تا اگر دلشان برای عطر وجودت تنگ شد به مزارت سری بزنند و مرهم دلِ بی‌قرارشان شود. امروز در فکر اشک های حلقه شده در چشمان همسرت بودم. همان روز که خبر شهادتت را شنیدم و تمام وجودم را غم گرفت. وقتی که او هنوز باخبر نبود و با چشمانی پر از اشک و صدایی لرزان گفت: "سوریه است و چندروزی است تماس نگرفته..." او این‌ها را می‌گفت و من اما می‌دانستم تو به آسمان‌ها پر کشیدی. که باید به روی خودم نمی‌آوردم و به زور جلوی اشک هایم را می‌گرفتم. که باید می‌گفتم انشاءالله به زودی برمی‌گردد و ساعتی بعد در آغوشم باید جواب سوالاتش را می‌دادم که تو می‌دانستی همسرم شهید شده اما به روی خودت نیاوردی! ✍️ سمیرامختاری @tollabolkarimeh