مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش...
هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش
مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش
وقت بیرون رفتن از خانه، #حسین و #مجتبی
با یل ام البنین بودند در دور و برش
مریم و آسیه را دیدم که می آموختند
با چه شوقی درس #عفت را به پای منبرش
دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب
می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش
اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست
#عصمت_الله است این آیینه نام دیگرش
#حضرت_زهرا ی اطهر مظهر حجب و #حیا ست
ارث برده این #عقیله حجب را از مادرش
#حضرت_زهرا ی اطهر آنکه پیش کور هم
#چادر ش را برنخواهد داشت از روی سرش
هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند
یا به #زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش...
🌸🍃🌸ولادت با سعادت تجلی #حیاوعفاف_فاطمی، #حضرت_زینب سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد.
(۲۸۸)هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
@toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•⊰❁⊱•
خطاب به #دختران_فاطمی
#وارث_نورحجاب
#چادرت_را_دریاب
گر آتش به دلت هست اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری
یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری
یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری
و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب مرتب داری،
یا پریشانیِ روز و دل آتش زده هرشب داری
روز و شب تب داری
چارهاش نور علی نور، دعای نور است
بسم رَبِ نور است
گرچه او مستور است
چارهاش زمزمهی نور دعای زهراست
چارهاش یک مدد از چادر بانوی خداست
نور خورشید نه، مهتاب نه، اینها همه هیچ
نور میخواهی از آن #چادر مشکی دریاب، نور آن عصمت ناب
نور از ریشهی آن #چادر_قدسی است که قدیسهی #صدیقه به سر داشت
که بر افلاک گذر داشت
که از او نور، سحر داشت
همه شب یا همه روز
نور میتابد از آن #چادر مشکی تا ماه
نور میگیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه
نور میجوشد از این چادرِ پُر وصلهی خاتون #علی، سِرِ مکنون #علی
چادری که نه به هر ریشه فقط معجزه پنهان کرده
عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده
چادری که در آن
جمع اسماء خدا است و خدا
در دلش #فاطمه پنهان کرده
چادری که همه افلاک پریشان کرده
زخم کتمان کرده
درد درمان کرده
جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده
در دل این گرداب
سیرهاش را دریاب
ریشهاش را دریاب
#چادر_ارث_زهراست
این سلاحِ تقواست
رنگی از نورِ خداست
هرکه دارد، به سرش سایهی رحمت دارد
حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد
#عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد
عطرِ عصمت دارد
#چادرِ مشکیِ او ریشهی غیرت دارد
آی عزت دارد
#چادرت_رادریاب
چیست آن؟ پوشش بیت الله است
مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است
چیست #چادر #صدف_گوهر هاست
#حرم دخترهاست
حافظ باورهاست
#چادر مشکی تو شهپر توست
خواهرم سنگر توست
دست زهراست که روی سر توست
#وارث_نورحجاب
#چادرت_را_دریاب
حاضری در همه جا
ولی از پلکِ هوسهایی دور
مثل #قرآن_کریم
فی کتابٍ مکنون
فی حجابٍ مَستور
#چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست
سِتر ناموس خداست
#چادر آسودگی لاله از اندیشهی باد
#چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازیهاست
خیمهی عاشوراست
صاحبش با زهراست
#چادرِ مادرمان دست مرا میگیرد
با همان انوارش
با همان اسرارش
با همان حِسِ صمیمیتِ خود
با همان غیرتِ خود
بِینِ راه و بیراه
بِینِ گاه و بیگاه ...
تا که لب باز نکرده است دعا میگیرد
با همان مادریش فکر من است
روز و شب روضهی او ذکر من است
نه فقط دست من و تو به پرش هست دخیل
همه از نوح و خلیل
فطرس و جبرائیل
دودمان آدم
سالها هست که حاجات از آن میگیرند
از همان مقنعه جان میگیرند
ناتوانند و توان میگیرند
قرنها هست زبان میگیرند:
چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
و #خدا نیز از آن نور مباهات کند
فخر بر مادر سادات کند
محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا
پنج دفعه #علی جلوه به میقات کند
چادری که به پَرَش
بوسهی، #احمد دارد
روی هر ریشهی آن بوی #محمد دارد
چقدر چشم کشیده است #علی بر رویش
چادرِ بانویش
نورِ سرمد دارد
ولی افسوس که یک روضهی پر غُصهی بی حد دارد
روضهای بد دارد
ای مدینه ای داد
دادها از بیداد
از نگاهی سنگین
آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین
چه شده، طعمهی بی باکی شد
یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد
پشت در بود که آتش سر زد
یک نفر شعلهای آورد و به جانِ در زد
در آتش زده را وای که بر مادر زد
زینب اُفتاد حسن بر سر زد
دید در کَنده نشد
ضربهی دیگر خورد وای که محکمتر زد
...
(قنفذ از راه از آن لحظه که آمد میزد
تازه می کرد نفس را مجدد میزد
وای از دست مغیره چقدر بد میزد
جای هرکس که در آن روز نمیزد میزد)
....
کربلا #چادرِزهرا به سرِ #زینب بود
سپرِ زینب بود
لشکری دور و بر #زینب بود
در میان گودال
جگر #زینب بود
آنطرفتر حرمِ شعلهورِ #زینب بود
اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ #زینب بود
گرچه #زینب از غم غیر خوناب نخورد
گرچه مانند دلش
جگری چاک نشد
زیر لب گفت ولی
«مادر آب ببین که پسرت آب نخورد
پدرِ خاک بیا که پسرت خاک نشد»
چادرش را دو گره بست، قدم را برداشت
کوهِ غم را برداشت
بی #حسین و #عباس
دو عَلَم را برداشت
یک تنه بارِ #حرم را برداشت
نعرهاش کاخ ستم را برداشت..
#حسن_لطفی
@shere_aeini
(۳۰۹)هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
@toubaefaf
https://zil.ink/toubaefaf
•⊰❁⊱•﷽•⊰❁⊱•
#سیره_حضرت_زهرا سلام الله علیها
«هنگامى که ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند فدک را از #حضرت_فاطمه علیهاالسلام بگیرند و این خبر به ایشان رسید، لباس به تن کرده و #چادر بر سر نهاد و با گروهى از زنان فامیل و خدمتکاران خود بسوى مسجد روانه شد، در حالی که #چادرش به زمین کشیده مى شد و راه رفتن او همانند راه رفتن #پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم بود...
... و هنگامی هم که #حضرت_زهرا سلام الله علیها وارد مسجد شدند در آنجا پرده ای آویختند.
مُلاَءةٌ به معنای إزار یا پرده است. یعنی بین ایشان و آن مردها که از مهاجرین و انصار و گرداگرد ابی بکر بوده اند پرده ای آویخته شد حتی در برخی نسخه ها آمده است مُلاَءةٌ قِبطّیةٌ...»
روى انّه لمّا أجمع أبوبکر و عمر علي منع فاطمة عليهاالسلام فدکاً و بلغها ذلک،لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها و أقبلت في لمّة من حفدتها و نساء قومها طأ ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیه رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله...»
إحتجاج، ج۱، ص۹۷_۸
(۳۱۰) هزار و یک نکته پیرامون #حیاوعفاف
https://zil.ink/toubaefaf