eitaa logo
اندکی تفکر
33.6هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
83 فایل
❣️مدیر @EidQadir ❣️ثبت‌نام دوره‌ها @ttafakor_mostafa ❣️چله‌ تفکر 👈 تکنیک‌های رهایی‌ از افکار منفی، گناه و استرس | تقویت‌ اراده‌ و اعتماد به نفس ❣️تربیت فرزند👈 زیر ۱۴سال ❣️خواستگاری 👈انتخاب همسر ایده‌‌آل توضیح بقیه دوره‌ها👈پیام سنجاق شده در کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا امیرالمومنان امام علی علیه‌السلام کسی که به خانواده‌اش بدی می‌کند، 👈 هیچ امیدی به او نیست. مَن أساءَ إلی أهلِهِ لَم یَتَّصِل بِه تَأمیلٌ 📚به نقل از عیون‌الحکم‌والمواعظ، ص۴۴۳ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
واقعی 👈 جالب و قشنگ مرد عرب، نگران نزد پیامبر آمد گفت: حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم، ولی بچهٔ ما سیاه به دنیا آمده است. تا اینکه کسی در دلم نگرانی‌ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر، پسر تو نیست، چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است. اکنون این فکر تمام وجودم را فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر، فرزند من نباشد. پیامبر فرمودند: به بیرون از مدینه برو، جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه‌ای می باشد، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره‌گر باش. اگر فرزندت به نزد او رفت، بدان حلال زاده است، اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد، نطفه‌اش از تو نیست. مرد چنین کرد. بیرون از مدینه رفت و جوان را دید، فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت. کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود، نگاه کرد، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد. مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می‌کرد که کودک چه می‌کند. در دلش غوغایی بود، دید پسرکش گوشهٔ پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دست‌هایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند. دید که جوان دست از کار کشید و کودک را بغل کرد، از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید، دلش آرام گرفت. به نزد جوان آمد و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود. بالاخره پدر، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد. به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا را تعریف کرد. رسول گرامی اسلام به او فرمودند: شک نکن که این پسر، فرزند توست و ممکن است در اجداد تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است. مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید: می‌شود آن جوان را به من معرفی کنید (که پسرم سمت او رفت) حضرت فرمودند: او برادر و عموزادهٔ من، علی بن ابیطالب است. سپس رو به عرب فرمودند: دروغ می‌گوید آنکس که می‌گوید حلال زاده است، اما با علی دشمنی دارد. 📗 به نقل از امالی صدوق، ص۲۰۹ 📗به‌نقل از بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۴۷ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 ناگهان چقدر زود، دیر می‌شود 🪴 وقتی چیزی در حال تمام‌شدن باشد، عزیز می‌شود! 🪴 يک لحظه آفتاب در هوای سرد، غنيمت می‌شود! 🪴 خدا در مواقع سختی‌ها، تنها پناه می‌شود! 🪴 يک قطره نور در دريای تاريکی، همه‌ دنيا می‌شود. 🪴 يک عزيز وقتی که از دست رفت، همه‌کس می‌شود. 🪴 تابستان حالا که تمام می‌شود، به نظر قشنگ و قشنگ‌تر می‌رسد! 🍀 و ما همیشه دیر متوجه میشویم. 🌱 قدر داشته‌هایمان را بدانیم چرا که خیلی زود، دیر می‌شود. 🚨 کسانی که فکر ضعیف دارند، قدر داشته‌هاشون را نمی‌دانند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
وقتى زندگى برات سخت شد، يادت باشه:همين زندگى‌اى كه ازش شكايت ميكنى، براى بعضى‌ها فقط يه روياست قدر داشته‌هات رو قبل از اینکه از دست‌شون بدی، بدون... . | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
هرکسی با جوّ زندگی امروزه بخواهد پیش برود که معمولا نشأت گرفته از فضای رسانه و مجازی است [که کنترل این فضاها تحت نظر دشمنان ما هست]، گرفتار مشکلات مختلف روحی و جسمی می‌شود. این فضاها معمولا توجه شما را به سمت نداشته‌هاتون هدایت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند از داشته‌هاتون لذّت ببرید. رسانه و مجازی، فرصت فکر کردن و خلوت دل را از خیلی‌ها گرفته. با نبود این دو 👈 تفکر و خلوت دل، انسان به آرامش واقعی نخواهد رسید | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 چگونه مانند روز اول تولد پاک شویم؟ پيامبر اکرم صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: مَن‌سَعى‌لِمَريضٍ فی‌حاجَةٍ قَضاها أولَم يَقضِها خَرَجَ مِن ذُنوبِهِ كَيَومٍ وَلَدَتْهُ اُمُّهُ 🪴 هركس براى بر آوردن نياز بيمارى بكوشد، چه‌آن را برآورده سازد و چه‌نسازد، مانند روزى كه‌ از مادرش زاده شد، از گناهانش پاک می‌شود. 📚 به نقل از من لايحضره‌الفقيه، ج۴، ص۱۶ ‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 اولین و بهترین راه کنترل خشم! 🪴 ترک محل، اولین و بهترین راه برای کنترل خشم است. 🪴 اگر در خانه یا محل کارتون، موردی پیش آمد که خشمگین شدین، موندن شما در همون موقعیت و ادامه دادن، اوضاع رو بدتر می‌کند. 🪴 در شرایط خشم، تغییر موقعیت بدین، برین بیرون، اتاق دیگه، آب خنک بخورید و یا به صورت‌تون آب بزنید و ... . 🚨 داشتن مهارت کنترل خشم، از شما انسان قدرتمندی می‌سازد. بهترین مهارت برای کنترل خشم، بالا بردن سطح‌فکری و قوی کردن فکر است. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﯽ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ، ﮐﻤﯽ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﻣﺸﺘﻌﻞ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺍﺛﺮﺍﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﻌﺎﻝ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﺑﺎﺷﺪ. همهٔ ﻣﺎ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ، ﻣﻐﺰ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸان ﻧﺪﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺗﯽ ﮔﺮﺍﻧﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ. 🚨 بهترین جواب‌ها: بهترین جواب بدگویی: سکوت بهترین جواب خشم: صبر بهترین جواب درد: تحمل بهترین جواب تنهایی: تلاش بهترین جواب سختی: توکل بهترین جواب خوبی: تشکر بهترین جواب زندگی: قناعت بهترین جواب شکست: امیدواری | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 فرهنگ عذرخواهى رو یاد بگیریم 🔘 یک 👇 عذرخواهی الکی: «اوکی، به نظرم خیلی جدی گرفتی، ولی خب ببخشید» عذرخواهی واقعی: «با اینکه قصد من شوخی بود، ولی میفهمم حرفتو، درست میگی؛ معذرت میخوام که حواسم به اون قضیه نبود» 🔘 دو 👇 عذرخواهی الکی: «متاسفم که این حس بهت دست داد» عذرخواهی واقعی: «متاسفم کاری کردم که باعث شد این حس بهت دست بده» 🔘 سه 👇 عذرخواهی الکی: «باشه، ببخشید، حالا راضی شدی؟» عذرخواهی واقعی: «ببخشید، چه جوری میتونم جبران کنم؟ چیکار کنم که یکم حالت بهتر شه؟» | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 اجازه ورود افکار منفی با خودتان است همه آب‌های دنيا هم نمی‌توانند يک کشتی را غرق کنند، مگر اينکه آب در داخل کشتی نفوذ کند. بنابراين تمام نکات منفی دنيا روی شما تأثير نخواهد داشت، مگر اينکه شما اجازه ورود آن‌ها را به ذهن‌تان را بدهيد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هیچ‌کس نمی‌تواند شما را گرفتار گناهی کند، مگر اینکه خودتان اجازه انجام آن را صادر کرده باشید. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام عبرت‌ها چقدر فراوانند و عبرت پذیران چه اندک 📚به نقل از نهج‌البلاغه، حکمت ۲۹۷ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 ۷ دلیل مهم برای خصوصی نگه‌داشتن زندگی شخصی‌تان ۱. همه دوست شما و خواهان پیشرفت‌تون نیستند. ۲. در این‌باره شما توضیحی به کسی بدهکار نیستید. ۳. هرچه دیگران کمتر در موردتون بدونن، آرامش‌تون بیشتره! چون کمتر درگیر نظرات بی‌جا، قضاوت‌ها، مقایسه‌ها و رقابت‌ها می‌شین. ۴. حفظ حریم خصوصی به محافظت از هویت و استقلال منجر می‌شه. ۵. به عنوان فردی که حد و مرز داره، دیگران بیشتر مراقب رفتارشون با شما خواهند بود. ۶. حفظ حریم خصوصی می‌تونه پیوندهای ارتباط و صمیمیت رو در روابط شما تقویت کنه. ۷. حریم خصوصی به شما این امکان رو میده که به خوداندیشی برسید؛ یعنی افکار، ارزش‌ها، احساسات و اهدافتون رو به روش معنادارتر، بدون فشار مداوم نظارت بیرونی کشف کنید. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
آقای قرائتی نقل کرد: روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت: داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد: روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور [یه مقدار انگور] خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و خود به سر کاری که داشت رفت. عصر که به خانه برگشت، به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه‌ها انگور بخوریم. همسرش با خنده گفت: من و فرزندانت همه انگورها را خوردیم، خیلی هم خوش مزه و شیرین بود. مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟ زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را! مرد، ناراحت شد و گفت: یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته‌اید!!! الان هم داری می‌خندی، جالب است! خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت... ، ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد. همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد، ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت. به او گفت: یک قطعه زمین می‌خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد. سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را باخود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت: می‌خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود. معمار هم وقتی عجله مرد را دید، تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد. مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه‌اش برگشت. همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟ چرا بی‌جواب و بی‌خبر!؟ مرد در جواب همسرش گفت: هیچ، رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم، برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم، دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید، حق با شما بوده، ما کم لطفی کردیم، معذرت می‌خواهم. در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید، البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست! جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده‌ام. چگونه انتظار داشته باشم، بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد. امام جماعت تعریف می‌کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده. ۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. 🚨 ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد. محبوب‌ترین افرادت هم تو را فراموش می‌کنند، حتی اگر فرزندانت باشند. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
. 🚨کارهایی که هرگز نباید با عجله انجام داد: • غذا خوردن؛ • ازدواج کردن؛ • اعتماد کردن؛ • اینکه فکر کنی کسی رو خوب می‌شناسی؛ • تصمیمات بزرگ گرفتن؛ • بحث طلاق را به زبان آوردن؛ • قضاوتِ شخصیتِ دیگران گردن‌. | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 علت بلا و سختی‌ها چیه؟ یه سری سختی‌ها از جانب خدا و به خاطر رشد ماست، اما خیلی از سختی‌ها به خاطر کم‌کاری خودمان هست، مثلا الان خدا تو را مجبور نکرده بود که با چنین همسری ازدواج کنی، (خدا فرموده بوده که من بهت عقل دادم که بتونی دقت بیشتر کنی تا مورد مناسبی را برای خودت انتخاب کنی و حالا اگر تو کم کاری کنی و مورد مناسبی انتخاب نکنی، طبیعتا یه سری سختی‌ها پیش میاد، اما نه از جانب خدا، بلکه از جانب خودت و به خاطر عدم دقتت) و یا خداوند منع کرده که با نامحرم، ارتباط برقرار کنی و دوست شی. حالا اگر دوست شدی و دچار مشکلات مختلف روحی شدی، باعث و بانی‌ش را خدا ندان، بلکه مقصر اصلی، خودتی که کم کاری کردی | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
خوشبختى اين نيست كه به همهٔ چيزهايى كه ميخواى برسى، بلکه اينِ كه از همهٔ چیزهایی كه دارى، لذ‌ّت ببری | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
دیدن کاستی‌ها، منفی‌ها و زوم کردن بر آنها، نشانهٔ ضعف قدرت عقلی است. قوی کسی هست که خوبی‌ها را می‌بیند و بودن آن‌ها را حس می‌کند. 🪴انسان قوی کسی هست‌که نگاهش به عالَم‌ به گونه‌ای است که در سختی‌ها و بلاها هم، جنبه مثبتی پیدا می‌کند و آن را می‌بیند و در نتیجه زیر بار بلاها و مشکلات دنیا و زندگی، نمی‌شکند و از زمین و زمان، گلایه و شکایت نمی‌کند. شعر از مولانا👇 در بلا هم می‌چشم لذات او مات اویم مات اویم مات او | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨داستان مهم در رابطه با تربیت فرزند داستان عاقبت تخم‌مرغ دزد که شتر دزد می‌شود. 🔻 آورده‌اند پسربچه‌ای بود که اصلاً نمی‌دانست دزدی یعنی چه و به چه کاری می‌گویند دزدی. این پسر بچه نیمرو و هر غذایی را که با تخم مرغ تهیه می‌شد، خیلی دوست داشت. یک روز که خیلی دلش می‌خواست نیمرو بخورد، به مادرش گفت: مامان برایم نیمرو درست کن، مادر گفت: بعدا درست می‌کنم. چون تخم‌مرغ‌هایمان تمام شده و باید منتظر بمانیم تا مرغمان تخم کند. پسر بچه که دوست نداشت به خاطر یک نیمروی ساده، دو روز صبر کند، از خانه بیرون رفت. همسایه آنها چندتا مرغ و خروس داشت که در مرغدانی از آنها نگهداری می‌کرد. پسربچه به طرف مرغدانی رفت و از لای نرده‌های مرغدانی، دو سه تا تخم مرغ برداشت و به طرف خانه‌شان به راه افتاد. اتفاقا ظهر بود و هوا گرم بود و همسایه‌ها در اتاق‌هایشان استراحت می‌کردند. هیچ‌کدام از همسایه‌ها آمدن و رفتن و پسربچه را ندیدند و هیچ‌کس متوجه تخم مرغ دزدی او نشد. پسربچه با خوشحالی به خانه برگشت. تخم مرغها را به مادرش داد و گفت: بگیر، مادر اینم تخم‌مرغ، حالا برام نیمرو درست می‌کنی؟ مادر گفت: ای وای! تخم‌مرغها را از کجا آوردی؟ پسر خندید و گفت: از توی مرغدانی همسایه. مادر به جای اینکه به بچه‌اش بگوید: چه‌کار بدی کرده‌ای، این کار دزدی است و باید تخم‌مرغها را به جای اول‌شان برگردانی، فکری کرد و گفت: کسی هم تو را دید؟ پسر گفت: نه مادر کسی مرا ندید. مادر با مهربانی گفت: باشد برایت نیمرو درست می‌کنم، اما یادت باشد که تو کار خوبی نکرده‌ای که از مرغدانی همسایه تخم مرغ برداشته‌ای. 🚨 پسرک فهمید همسایه‌ها نبایستی متوجه کارش می‌شدند. چند روز بعد، باز هم تخم‌مرغ نداشتند. پسرک این‌بار، پاورچین پاورچین به مرغدانی همسایه نزدیک شد و مراقب دور و اطراف بود که همسایه‌ها متوجه نشوند. به مرغدانی نزدیک شد، چندتا تخم‌مرغ برداشت و با سرعت به خانه‌شان برگشت. وقتی که تخم مرغها را به مادرش داد، مادر اعتراضی نکرد. فقط پرسید: همسایه‌ها تو را دیدند یا نه؟ و در ادامه با مهربانی گفت: پسرم کاری که کرده‌ای، کار خوبی نیست. چند دقیقه بعد، نیمرو حاضر شد و مادر و پسر مشغول خوردن نیمرو شدند. کم‌کم پسرک بزرگ شد. گاه‌وبیگاه، چیزی از این و آن می‌دزدید. چیزهایی را که دزدیده بود یا به خانه می‌آورد یا با دوستانش که مثل خودش بودند، حیف و میل می‌کرد. چند سال بعد پسرک دزد که دیگر جوان بلند بالایی شده بود، گرفتار شد. او به خانه‌ای رفته و شتری را دزدیده بود و صاحبخانه و اطرافیانش او را دستگیر کرده بودند. او که هرگز فکر نمی‌کرد گرفتار شود، تلاش زیادی کرد که از دست آنان فرار کند، اما هرچه بیشر تلاش کرد، بیشتر کتک خورد. بالاخره دزدِ کتک خورده و ناامید را نزد قاضی بردند. قاضی بعد از آنکه جرم دزد ثابت شد، گفت: طبق قانون باید انگشتان دست دزد، بریده شود. وقتی جلاد برای بریدن دست دزد آمد، دزد فریاد زد، دست نگه دارید، به من کمی فرصت بدهید، می‌خواهم مادرم را ببینم. به دستور قاضی، مادر دزد را آوردند. دزد گفت: اگر قرار است کسی مجازات شود، آن فرد مادر من است، چون او جلو دزدی‌های کوچک مرا نگرفت. او از من که فقط چند تا تخم مرغ دزدیده بودم، یک دزد حرفه‌ای ساخت. قاضی سکوت کرد. مادر به گناه خویش اعتراف کرد. دل قاضی به حال دزد بینوا سوخت و او را بخشید، اما دستور داد مادرش را به زندان بیندازند. از آن به بعد، هر وقت بخواهند بگویند: اگر جلوی خطاهای کوچک کسی گرفته نشود، او مرتکب خطاهای بزرگتر می‌شود، این ضرب المثل را بکار می‌برند: عاقبت، تخم مرغ دزد، شتر دزد می‌شود. 🚨 کوچک‌ترین رفتار و صحبت والدین، در عاقبت‌به‌خیری یا عاقبت‌به‌شری فرزند، اینکه انسان بزرگی شود یا سردرگم و بی‌ثمر، موثر است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 با ظالم چگونه برخورد کنیم؟ أمیرالمؤمنین امام على عليه‌السلام: كونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛ پيوسته دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد. 📚 به نقل از نهج‌البلاغه، نامه۴۷ ۳ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی: فلسطین گردنه‌ای است که اگر دشمن بر آن مسلط شود، ما در تهران نمی‌توانیم بمانیم. ۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624
🚨 بخشی از تاریخ معاصر ایران مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند. از روبرو دو سرباز آمریکایی مست، به طرف آنها می‌آمدند. سرباز آمریکایی با چشمان دریده، به زن خیره شده و تلوتلو خوران به سمتش می آمد. گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد. مردم جمع شدند؛ پاسبان‌های ایرانی هم بودند! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبان‌ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ اما آنها گفتند: ما حق دستگیری و محاکمه آنها را نداریم!! (بخاطر قانون ) پدر جلوی چشم زن و بچه‌اش غرق شد. دو سرباز آمریکایی بلندبلند می‌خندیدند و دور می‌شدند. مادر و فرزند نرده‌های پل را گرفته بودند و هق‌هق کنان می‌گریستند اما 37 سال بعد... "شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده‌اید. بدون مقاومت تسلیم شوید." این صدا از بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی جزیره ایرانی می‌آمد...، وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند، آنها با ترس و خفت، دست‌ها را بالا بردند و برای همیشه تصویر دراز کشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را به صفحه رسانه‌ها کشاندند. ۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3341746296Ce975069624