🔴از زنا افتد وبا اندر جهات
🔸علم موجود، که ميراث غرب مدرن است، علمي تکمنبعي و تکبين است. تنها منبع مورد اعتماد آن، منابع تجربي و تحقيقات ميداني و باليني و آزمايشگاهي است و تنها روشي هم که براي تحليل و سنجش باور دارد و به آن تکيه زده است، #روش_تجربي است. طبيعتاً در تبيين و علتکاوي پديدههاي مورد مطالعه خود، اعم از پديدههاي طبيعي و انساني، هرگز دنبال کشف و فهم علل و عوامل غيرتجربي و غيرمادي نيست. به اصطلاح، دغدغة فهم علل و عوامل ماوراءالطبيعي، الهياتي و اخلاقي پديدهها را ندارد. بلکه بالاتر اساساً پديدههاي طبيعي و انساني را بريده از چنين علل و عواملي ميپندارد.
🔸به اعتقاد ما مَثَل علم و عالمان مدرن غربي، مَثَل کسي را ميماند که خداي متعال چهار چشم براي ديدن و بررسي و تحليل ابعاد مختلف پديدهها در اختيار او قرار داده است؛ اما او بر اساس يک برداشت غلط و يک مبناي نادرست يا به تقليد از فلسفههاي بيبنياد پوزيتيويستي، سه چشم (عقل و شهود و نقل) خود را بسته و فقط با يک چشم ميخواهد واقعيت را فهم کند!
🔸يکي از مهمترين دغدغهها و اهداف بزرگ مدافعان #علم_ديني، نجات علم و عالمان از حصر و حصار تکبيني و تکمنبعي بودن و دعوت آنها به ملاحظه و مراجعه به ساير منابع کسب معرفت و همچنين توجه به ساير روشهاي تحليل و تبيين پديدههاي طبيعي و انساني است. البته اين هرگز به معناي ناديدهگرفتن يا بياعتنايي به روش تجربي نيست؛ بلکه سخن در حصرگرايي منبعي و انحصارطلبي روششناختي علم مدرن است.
🔸شعار مدافعان علم ديني اين است که قناعت در هر چيزي خوب باشد، هرگز در کشف حقيقت، خوب نيست.
🔸به عنوان مثال، يک محقق واقعبين و دغدغهمند نسبت به حقيقت، هرگز نميتواند در تحليل پديدههاي طبيعي و انساني خود را از بررسي و تحليل اين سخني که در منابع معتبر اسلامي از قول معصومان(عليهم السلام) نقل شده است، بينياز ببيند که:
🌹«فحشا و بيبندو باري در ميان هيچ قومي آشکار نشد، مگر آنکه بيماريهاي واگير و غيرواگير بيسابقهاي نيز در ميان آنان آشکار شد؛ و هيچ قومي کمفروشي نکردند مگر آنکه دچار کمبود کالا و سختي تأمين مايحتاج زندگي و گرفتار جور و ستم حاکمان شدند. و هيچ قومي منع زکات نکردند مگر آنکه منع باران شدند؛ و اگر حيوانات و ساير جانداران نبودند، هرگز باراني بر آنها نميباريد. ...» (کافي،ج2، ص373)
🔸و #مولوي چه زيبا اين حقايق ديني و اسلامي را ميديد و ميگفت:
ابر برنايد پي منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم
آن ز بيباکي و گستاخي است هم
هر که بيباکي کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پر نور گشته است اين فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بد ز گستاخي کسوف آفتاب
شد عزازيلي ز جرأت رد باب
[عزازيل: ابليس؛ ردباب: مطرود؛ يعني ابليس به دليل جسارتي که دربرابر فرمان خدا کرد، تا ابد مطرود و ملعون درگاه شد]
احمدحسين شريفي