📌فریب حلوای #معاویه
روزی #معاویه،
#حلوایی زعفرانی برای #ابوالاسود دُؤلی فرستاد. ابوالاسود حلوا را کنار گذاشته بود، اما دختر وی نادانسته انگشتی از آن را خورده بود. ابوالاسود به دخترش اعتراض کرد که چرا حلوای معاویه را خورده است؛ زیرا معاویه قصد دارد دل ما را از #مال_حرام سیاه کند تا #محبت امیرمؤمنان #علی(ع) از آن گرفته شود.
دختربچه گفت: پدر جان،
هنوز حلوا جذب بدن من نشده است. پاهایم را بگیر و من را وارونه کن تا آن را بالا بیاورم. ابولاسود چنین کرد و در قابل شعری گفت: «ای پسر هند! ایا با حلوای زعفرانی، میخواهی #فضائل و #دین خود را به تو بفروشیم؟
پناه بر خدا! چگونه این کار عملی خواهد شد، در حالیکه سرور ما امیرمؤمنان علی(ع) است.»
📚عباس قمی، الكنى والألقاب، ج1، ص10.
📚منتجب الدين بن بابويه، الاربعون حدیثا، ص81.
📌فریب حلوای #معاویه
روزی #معاویه،
#حلوایی زعفرانی برای #ابوالاسود دُؤلی فرستاد. ابوالاسود حلوا را کنار گذاشته بود، اما دختر وی نادانسته انگشتی از آن را خورده بود. ابوالاسود به دخترش اعتراض کرد که چرا حلوای معاویه را خورده است؛ زیرا معاویه قصد دارد دل ما را از #مال_حرام سیاه کند تا #محبت امیرمؤمنان #علی(ع) از آن گرفته شود.
دختربچه گفت: پدر جان،
هنوز حلوا جذب بدن من نشده است. پاهایم را بگیر و من را وارونه کن تا آن را بالا بیاورم. ابولاسود چنین کرد و در قابل شعری گفت: «ای پسر هند! ایا با حلوای زعفرانی، میخواهی #فضائل و #دین خود را به تو بفروشیم؟
پناه بر خدا! چگونه این کار عملی خواهد شد، در حالیکه سرور ما امیرمؤمنان علی(ع) است.»
📚عباس قمی، الكنى والألقاب، ج1، ص10.
📚منتجب الدين بن بابويه، الاربعون حدیثا، ص81.