📌یک روایت و دو نکته:
1️⃣ #محبت پیروان معاویه به #یهود
2️⃣ کشتار #شیعیان_ایرانی توسط دوستان معاویه
در گزارشی درباره #غارت_های معاویه به حکومت امیرمؤمنان #علی(ع) آمده است:
قُرظه بن کعب می گوید:
سوارانى از طرف كوفه-که از مخالفان حکومت امیرمؤمنان بودند و محب معاویه- بر ما گذشتند و بطرف دهكده #نفر رهسپار شدند و در آنجا با يكى از کشاورزان كه #مسلمان شده و نماز مىخواند برخورد كردند.
نام آن شخص #زاذان_فرخ بود،
آنان از وى سؤال كردند، شما مسلمان هستيد يا كافر؟ او گفت: من مسلمان هستم،
آنان گفتند: درباره #على(ع) چه مىگوئى؟
گفت: جز خير درباره او چيزى نمىگويم. مىگويم او امير مؤمنان، #وصى رسول خدا(ص) و سيد و سرور همه انسانها است.
آن جماعت او را تكفير كردند و بعد بر او تاختند و با شمشير پاره پارهاش كردند،
بعد از آن، يك مرد #ذمى را كه همراه آنان بود با خود بردند و از او سؤال كردند چه مذهب دارى؟ گفت:
من #يهودى هستم، گفتند او را آزاد كنيد، و به آن كارى نداشته باشيد.
امام فرمود:
این گروه باغی، فریب شیطان را خورده اند.
📚ثقفی، الغارات، ج1، ص339.
📌فریب حلوای #معاویه
روزی #معاویه،
#حلوایی زعفرانی برای #ابوالاسود دُؤلی فرستاد. ابوالاسود حلوا را کنار گذاشته بود، اما دختر وی نادانسته انگشتی از آن را خورده بود. ابوالاسود به دخترش اعتراض کرد که چرا حلوای معاویه را خورده است؛ زیرا معاویه قصد دارد دل ما را از #مال_حرام سیاه کند تا #محبت امیرمؤمنان #علی(ع) از آن گرفته شود.
دختربچه گفت: پدر جان،
هنوز حلوا جذب بدن من نشده است. پاهایم را بگیر و من را وارونه کن تا آن را بالا بیاورم. ابولاسود چنین کرد و در قابل شعری گفت: «ای پسر هند! ایا با حلوای زعفرانی، میخواهی #فضائل و #دین خود را به تو بفروشیم؟
پناه بر خدا! چگونه این کار عملی خواهد شد، در حالیکه سرور ما امیرمؤمنان علی(ع) است.»
📚عباس قمی، الكنى والألقاب، ج1، ص10.
📚منتجب الدين بن بابويه، الاربعون حدیثا، ص81.
📌فریب حلوای #معاویه
روزی #معاویه،
#حلوایی زعفرانی برای #ابوالاسود دُؤلی فرستاد. ابوالاسود حلوا را کنار گذاشته بود، اما دختر وی نادانسته انگشتی از آن را خورده بود. ابوالاسود به دخترش اعتراض کرد که چرا حلوای معاویه را خورده است؛ زیرا معاویه قصد دارد دل ما را از #مال_حرام سیاه کند تا #محبت امیرمؤمنان #علی(ع) از آن گرفته شود.
دختربچه گفت: پدر جان،
هنوز حلوا جذب بدن من نشده است. پاهایم را بگیر و من را وارونه کن تا آن را بالا بیاورم. ابولاسود چنین کرد و در قابل شعری گفت: «ای پسر هند! ایا با حلوای زعفرانی، میخواهی #فضائل و #دین خود را به تو بفروشیم؟
پناه بر خدا! چگونه این کار عملی خواهد شد، در حالیکه سرور ما امیرمؤمنان علی(ع) است.»
📚عباس قمی، الكنى والألقاب، ج1، ص10.
📚منتجب الدين بن بابويه، الاربعون حدیثا، ص81.