❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌤 صبح دمید و من به اذن نگاه بهاری ات دوباره #روییدم و در آسمان😍 محــبت بهشتی ات به امید عنایتت بال گشودم ...
💥که تو واسطه ی #آسمان و زمینی و من به یُمن ِ نفس های تــ🌹ـــوست که روزی می خورم ...
🌤 پس از کاستی ها چه باک وقتی رزقم به دست #کریمانه ی توست....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@Vajebefaramushshode
✨#مادرانه✨
🌴بغض من #گریه😭 شد و راه #تماشا را بست
🌴از ت🌼و جز #منظره ای تار ندارم در یاد
#سلام_صبحتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
🍃🌸
✍ آیتالله مجتهدی تهرانی:
"کسانی که به هر دری میزنند اما
کارشان درست نمیشود به خاطر
این است که نماز اول وقت نمیخوانند.
جوانها به شما توصیه میکنم،
اگر میخواهید هم دنیا داشته باشید هم آخرت، نماز اول وقت بخوانید.
🍃🌸
@Vajebefaramushshode
#استفتائات
🔹آقا حالا فهمیدیم خب امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگانی است،
علاوه بر مسئولین نظام، مردم باید انجام بدن؛
حالا اگر مسئولین قضایی یا انتظامی به وظایف خودشون عمل نکنند!
اونطور که باید و شاید، به مجازات مثلاً خاطیان نپردازند...!
مردم میتونن خودشون مثلا خودسرانه اقدام کنند، بریزن، بگیرن، بِبَندَن،
دخالت در وظیفه ماموران بکنن یا خیر؟
🔸حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در
اجوبه الإستفتائاتشون، سوال۱۰۶۳ فرمودند:
دخالت اشخاص در اموری که از وظایف نیروهای امنیتی و قضایی محسوب میشود، جایز نیست،
ولی مبادرت مردم به امر به معروف و نهی از منکر با رعایت حدود و شرایطش اشکال نداره.
🔸باز شبیه به این سوال از حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی، فرمودند:
"اگر اقدام مردم موجب هرج و مرج و اختلال نظام و درگیری نباشد و تبعات منفی بیشتری نباشد
مانعی ندارد"، خب جلوی معصیت دیگران رو بگیرن وَلُو بصورت عملی.
🔸حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی فرمودند:
از نظر شرعی، وظیفه تمام مومنین امر به معروف و نهی از منکر است،
اگه مواردی باشه که قانوناً نباید دخالت کنند،(قانون هم نه قانون هر کشور یا، قانونی که مجلس شورای اسلامی تصویب کرده، به تایید شورای نگهبان و قانون اساسی، فقها وحقوقدانان رسیده و این قانون اساسی جمهوری اسلامی شده) ،
اگر قانون میگه نباید دخالت کنن یا موجب هرج و مرج میشه، نباید برخلاف قانون وارد میدان امر به معروف و نهی از منکر شوند، لکن (ببینید حضرت آیت الله فاضل چه راهکاری میدن) ،
لکن کوتاهی مأمورین در انجام وظیفه شان را به مسئولان بالاترشان گزارش کنید،
(ببین خودش میشه امر به معروف دوباره) ، یا از مأمورین مطالبه کنید که چرا وظیفه تان را کوتاهی میکنید و انجام نمیدهید؟
🔸حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی فرمودند:
برخی مراتب امر به معروف توسط مردم اگه انجام بشه، موجب برهم خوردن نظم عمومی و فساد دیگه میشه، اینا رو نباید مردم دخالت کنند.
🔸و حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی فرمودند:
این دو فریضه بر همه واجب است، چه نیروی انتظامی برخورد با مفاسد به نحو جدی داشته باشد،
چه نداشته باشد، مردم باید امر به معروف و نهی از منکر کنند البته با رعایت شرایط و ضوابط شرعی.
⏪ فالجمله همشون بر یک نظر هستند
پس هیچ چیزی عزیزان مجوز نمیشه که اگر یه ماموری، مسئولی، جایی کوتاهی کرد؛
🍂بگیم ما خودمون پس میریم فلانی رو میکُشیم! پس ما خودمون میریم دستگیر میکنیم!
خودمون میریم ...،
🍃نخیر، باید #مطالبه_از_مسئولین کرد
🍃به مافوقشون #گزارش داد و در واقع اونها رو هم #امر_کرد به امر به معروف و نهی از منکر.
📚 استفتائات فریضتین (شرح استفتائات کاربردی مراجع معظم تقلید با موضوع امر به معروف) /استاد علی تقوی
#پرسش_و_پاسخ
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
@Vajebefaramushshode
✅ نحوه ورود به جلسه آنلاین(یکشنبه 12 مرداد) استاد تقوی :
📣📣 ساعت شروع : 10 صبح فردا
1⃣ لینک ورود به جلسه، یک ربع قبل از شروع کلاس در دسترس خواهد بود
2⃣ روی لینک زده، چنین صفحه ای باز میشود
3⃣ روی کلمه میهمان بزنید تا وارد جلسه شوید
4⃣ سپس نام و نام خانوادگی خود را وارد کنید
⏪ اگر مرورگر گوشی شما به روز نیست حتما قبل از جلسه، یکی از مرورگرهایی که در پایین تصویر هست را توسط مایکت به روز یا نصب کنید..
با تشکر
@Vajebefaramushshode
#فقط_برای_خدا♥️
💠 باهم رفتیم به محل تولدش همه جا را نشان مان داد وگفت:
اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم حتما به روستا برمیگردم و دوباره.......
#عکس_بازشود👆
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 3⃣1⃣#قسمت_سیزدهم 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
4⃣1⃣#قسمت_چهاردهم
💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش میخواست که جسم تقریباً بیجانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقهام را رها کرد، روی زمین افتادم.
💢گونهام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بیسر #مدافعان شهر ناامیدانه نگاه میکردم که دوباره سرم آتش گرفت.
💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!»
💢پلکهایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگهای گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت.
💠 عدنان با یک دست موهای مرا میکشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجههای دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریدهاش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم میلرزید.
💢در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط #عشق حیدر میتوانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست #داعش به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای #اذان صبح در گوش جانم نشست.
💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا میگشت و با اینکه خانه ما از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) فاصله زیادی داشت، میشنیدم بانگ اذان از مأذنههای آنجا پخش میشود.
💢هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمیرسید و حالا حس میکردم همه شهر #مقام حضرت شده و بهخدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر میشنیدم.
💠 در تاریکی هنگام #سحر، گنبد سفید مقام مثل ماه میدرخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس میکردم تا نجاتم دهد که صدای مردانهای در گوشم شکست.
💢با دستهایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم میداد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس میزدم.
💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس میکردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم.
💢عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت.
💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم میکردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی میتوانست حرارت اینهمه #وحشت را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم.
💢صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم میرسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال میزد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت.
💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید میخواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد.
💢صدایم هنوز از ترس میتپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که #آرامشش از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!»
💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.»
💢دل حیدر در سینه من میتپید و به روشنی احساسم را میفهمید و من هم میخواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غمهایم را پشت یک #عاشقانه پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!»
💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!»
💢 اشکی که تا زیر چانهام رسیده بود پاک کردم و با همین چانهای که هنوز از ترس میلرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟»
💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم #جهاد اومده مردم دارن ثبت نام میکنن، نمیدونم عملیات کِی شروع میشه.»
💢و من میترسیدم تا آغاز عملیات #کابوسم تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمیرفت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
•💛🌱💛🌱💛🌱💛🌱💛•
.
💥#شهادت
باراناست...؛🌨
همهازآن#بهرهمندند...؛
امافقطعدهیازآن#لذتمیبرند..✔️
#شهید_احمد_مهنه🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
✅ نحوه ورود به جلسه آنلاین(یکشنبه 12 مرداد) استاد تقوی :
📣📣 ساعت شروع : 10 صبح
1⃣ لینک ورود به جلسه 👇
https://www.skyroom.online/ch/mouod/hamayesh
2⃣ روی لینک بزنید، چنین صفحه ای باز میشود
3⃣ روی کلمه میهمان بزنید تا وارد کلاس شوید
4⃣ سپس نام و نام خانوادگی خود را وارد کنید
⏪ اگر مرورگر گوشی شما به روز نیست حتما قبل از جلسه، یکی از مرورگرهایی که در پایین تصویر هست را توسط مایکت به روز یا نصب کنید..
با تشکر
🔆 مولای من!
گناهانم از چشمانم میبارد؛ میشود که بیایی...؟!
#یاایهاالعزیز
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@Vajebefaramushshode
🥀اگر #شهادت
🍀میخواهیدرزمنده زمانه خودباشید
شهادت را به اهل #درد مےدهند
یکی مثل این #شهید
#شهید_احمد_مشلب🌷
#سلام_روزتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
#تلنگر 🌷✨
💥چقدر به هم نزدیکند
📒 قربان " ، " غدیر " و " عاشورا "
📒 " قربان " : تعریف عهد الهی
📒 " غدیر " : اعلام عهد الهی
📒 " عاشورا " : امتحاندعهد الهی
و چقدر آمار #قبولی پایین است ❗️
♦️" نه فهمیدند عهد چیست ؟! "
♦️" نه فهمیدند عهد با کیست ؟! "
♦️" نه فهمیدند عهد را چگونه باید پاس داشت ⁉️ "
🔶خدایا ما را بر عهدمان #با امام زمانمان استوار ساز، تا مرگمان جاهلی نباشد...
از #عارفی پرسیدند از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟
او جواب داد :
🔷اگر برای #امام زمانت کاری می کنی، تبلیغی انجام میدهی یا خلاصه قدمی بر میداری و به ظهور آن حضرت کمک میکنی، بدان که بیداری؛ و الّا اگر مجتهد هم باشی درخواب غفلتی !
سرخی گودال #قتلگاه کربلا از فراموشی غدیر بود
#آمر_به_معروف_و_ناهی_از_منکر_باشیم
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
🌺 با سلام و عذرخواهی مجدد بابت مشکلی که در برگزاری کلاس امروز پیش آمد
جلسه آنلاین استاد تقوی به ساعت 5 تا 7 عصر امروز موکول شد 👇
لینک ورود :
https://www.skyroom.online/ch/mouod/hamayesh
سپاس از صبوری شما بزرگواران
🖋#حدیث_غدیر
🌹امام على (ع) می فرمایند:
(در این روز) به یکدیگر نیکویى کنید تا خدا دوستیتان را پایدار کند.
به همدیگر نعمت خدا را تبریک بگوئید؛ همانطور که خداوند در این روز با چندین برابر عیدهاى دیگر پاداش دادن به شما تبریک گفته؛
اینگونه پاداشها جز در روز عید غدیر نخواهد بود.❤️
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🎉😍۶ روز تا غـــدیر😍🎉
#غدیر
@Vajebefaramushshode
🛑 سریال آقازاده و پیچ تاریخی انقلاب اسلامی
بعد از مدتها به توصیه برخی دوستان سریال آقازاده را دیدم.
سریالی خوش ساخت، فیلم نامه قوی، امیدوار کننده و جذاب است.
واکنش ها به آن برای من جالب بود، در همین 5 قسمت، داد بسیاری از آقایان آقازاده پرپر در آمده و این در حالیست که این سریال دارد مردم را به لحاظ ذهنی، روانی و ادراکی برای یک مرحله مهم برای ادامه مسیر انقلاب اسلامی آماده میکند.
دقیقا همان مسیر و نقشه راهی که امام خامنه ای عزیز در بیانیه گام دوم انقلاب به آن اشاره کرده بودند.
یعنی نمایش عدالت نظام و اراده آن در برخورد با مفاسد در هر جایگاهی...
البته باید این را بدانیم مبارزه با فساد قطعا هزینه خواهد داشت اما قطعا مورد رضایت امام زمان عج و شهدا و حضرت آقا خواهد بود.
توصیه میکنم با رعایت شرایط سنی این سریال را ببینید و خود را برای گذر از پیچ تاریخی در این شرایط که دشمنان خارجی و جریان نفوذ داخلی آخرین فشارهایشان را دارند به انقلاب وارد میکنند، آماده کنید.
ما به فرمایشات رهبر حکیم انقلاب اسلامی ایمان داریم و قطعا فردای ما، فردای روشنی خواهد بود...
به این موج ها امیدوار باشید چراکه اقیانوس انقلاب را از لحن ها پاک خواهد کرد ان شا الله .
واجب فراموش شده 🇵🇸
🛑 سریال آقازاده و پیچ تاریخی انقلاب اسلامی بعد از مدتها به توصیه برخی دوستان سریال آقازاده را دیدم.
🔴تیغ سانسور بر گردن سریال آقازاده/مسئولان مربوطه چه پاسخی برای ممیزی آقازاده دارند!؟
🔹🔸«همچنان درگیر کاتهای دستوری؛
امیدوارم به پخش برسیم.
تهیهکننده چند قدم تا CCU» این جملات استوریای بود که در صفحه شخصی #امیرشیبان_خاقانی تدوینگر سریال «آقازاده» منتشر شد و در صفحات فیلمبردار، صدابردار و بازیگران اصلی سریال بازنشر شد.
آنها که با هشتگ «نه به سانسور» از ممیزی گسترده قسمت ششم سریال، آن هم ساعتی مانده به پخش آن نوشتند.
♦️سریال «آقازاده» که دو روز پیش قسمت ششم آن با ساعتی تاخیر در پلتفرمهای فیلیمو و نماوا به نمایش درآمد، در هفتههای اخیر به خاطر توجهش به مسائل سیاسی اجتماعی و اشارههایی به برخی پروندههای فساد اقتصادی سروصدای بسیاری به پا کرده و برخی سکانسهای آن به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر شده و مورد بحث قرار گرفته است.
♦️شاید همین مساله هم باعث حساسیتهای بیشتر روی سریال و اعمال ممیزیهای عجیب برای قسمتهای جدید آن شده باشد به طوری که طبق شنیدههای #خبرنامه_سینما_انقلاب قسمت ششم سریال «آقازاده» حدود ۱۵دقیقه حذفی داشته است.
حذفیاتی که در برخی سکانسها کاملا مشخص و واضح است و نظرات مخاطبان سریال در شبکه های اجتماعی هم از نارضایتی آنها از این سانسور گسترده حکایت دارد.
♦️نکته قابل توجه این است که سریال «آقازاده» در قسمت ششم سفر حامد تهرانی و راضیه به مشهد را روایت میکند و سکانسهای پخش شده در این قسمت بار معنوی زیادی دارد و این مساله که چطور این قسمت مشمول این همه ممیزی شده هم جای سوال دارد.
❌اما حذفیات قسمت ششم «آقازاده» چه بوده است؟
♦️اکانت رسمی سریال «آقازاده» در توئیتر در پاسخ به سوال یکی از مخاطبانش درباره این موضوع نوشته است:
«امروز که با تاخیر به پخش رسیدیم ولی اتفاقا بچههای #آقازاده هم متعجبند و باور نمیکنند حرفهایی درباره #نماز، #ایمان و معنویت و ارادت به امام رضا(ع) حذف بشه.»
♦️این درحالیاست که در ماه های اخیر سازمان سینمایی به خاطر کیفیت پایین و محتوای نامناسب برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی مورد انتقاد قرار گرفته است و باید دید چطور برخی از مسائل #تابو در برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی به راحتی مجوز میگیرند اما قسمتی از یک سریال که بخش اعظم آن به مسائل معنوی و اعتقادات دینی اشاره دارد گرفتار تیغ تیز سانسور میشود.
این سوالی است که امیدواریم مسوولان مربوطه به زودی پاسخی برای آن ارائه دهند.
♦️نظارتی که بر محتوای سریالهای شبکه نمایش خانگی تا جایی رها شده که این روزها شاهد اوج گرفتن بیبند و باری، ولنگاری، عشقهای مثلثی، خیانت و ... در این حیاط خلوتی هستیم که هیچکس متولی نظارت بر آن نیست!
در حال حاضر متولی صدور مجوزها و نظارت بر محتوای شبکه نمایش خانگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده که قرار است این وظیفه به ساترا واگذار شود که ظاهرا ارشاد این حیطه را به حیاط خلوتی برای تولید آثار ضد خانواده تبدیل کرده که نظارتی هم بر محتوای آنها نیست که شاهد وفور عشق های مستطیلی و ذوزنقه ای در سریال های این روزهای شبکه نمایش خانگی نظیر دل و همگناه و ... هستیم.
@Vajebefaramushshode
#کلام_شهید♥️
ظهور اتفاق می افتد
ولی مهم این است که ما کجای این #ظهور باشیم⁉️
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌷
¸.•*´¨*•.¸ ♡🦋♡ ¸.•*´¨*•.¸
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode
واجب فراموش شده 🇵🇸
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 4⃣1⃣#قسمت_چهاردهم 💠 بدن بیسر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زن
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
💢 دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
💢تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
💢 اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
💢 در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
💢 زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
💢من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
💢 حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
💢هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
💢 پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
💢 عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@Vajebefaramushshode