🔸 من فکر میکردم انقلاب، طلیعه دوران تازهای در تاریخ بشر خواهد بود و سکولاریسم بهتدریج رنگ میبازد.
🔹 یعنی عصری پدید میآید که نه ضد تجدد بلکه چیزی ورای آن است و براساس حقپرستی و ایمان و صفا و دوستی و همراهی و راستی، بنیاد میشود و در آن انسان در سایه حق و عدل و آزادی زندگی میکند و زندگیاش معنا دارد.
🔸 دو اشتباه پیش آمد یکی اینکه مشکلات ظهور و تحقق نظم و جهان دینی را کوچک انگاشتم و از یاد بردم که جهان قدسی با حرف و لفظ و قهر تجدید نمیشود.
🔹 و دیگر اینکه تعلق شبه دینی همه مردم جهان به تجدد و علم جدید را نادیده گرفتم. این بود که در وطن خویش غریب ماندم و کتابهایم را نخواندهاند.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
📗 بر نامه فیلسوف
✍🏻 دکتر داوری اردکانی
🔖 صفحه ۷
رازی که اهالی فرهنگ و اندیشه باید به آن توجه کنند.mp3
19.07M
🎧 رازی که اهالی فرهنگ و اندیشه باید به آن توجه کنند
🎙 حجتالاسلام نجات بخش
⏱ زمان: ۳۰ دقیقه
🗓 ۳۰ صفر، ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۲
▪️ #روضه_سها ظهر شهادت امام رضا علیه السلام
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
๛ وارستگی ๛
﷽ 🔸 از روزی که کتاب "بر نامه فیلسوف" به دستم رسید مشغول مطالعهاش هستم. نمیدانم این سخن سنجیدهای
✍🏻 مرقومه استاد طاهرزاده بر یادداشتی که به مناسبت انتشار کتاب "بر نامه فیلسوف" منتشر شد:
💠 بخوان، بدون اینکه چیزی در میان باشد که بخوانی
🔸 باسمه تعالی، سلام علیکم. آری برادر! اگر میبینی در بقیه امور نیز زمینگیر هستیم، به جهت آن است که نمیتوانیم با اهل تفکر حتی اگر غیر از آنچه ما فکر میکنیم؛ همراهی کنیم.
🔹 نگفتم همفکری کنیم، نه! نسبت به آنچه فکر است و اهل تفکر آن را با ما در میان میگذارند، چرا نباید همفکری کرد؟ جناب آقای دکتر داوری کسی است که نمیتواند فکر نکند، و به خوبی همانند هایدگر میداند «در این زمانه بهترین فکر آن است که بدانیم «فکر نمیکنیم».
🔸 و تا زمانی که ما در میدان تفکر حاضر نشویم، هر روز یا در تنهاییهای خود سرگردانیم، یا در اجتماع خود به هم میپریم و حرفهای همدیگر را نفی میکنیم و اساساً راهی را نمیشناسیم که در آن قدم بزنیم آن هم در زمانهای که «زبان، خانه وجود شده است» و تنها خود را در کلمات بنیانیِ خود و دیگران میتوانیم جستجو کنیم.
🔹 راستی! آیا جهانِ آنانی که فکر میکنند و مینویسند، جهانی نیست که ما در امروز و فردای خود نیازمند آن هستیم؟ گویا اگر تا دیروز با عقل تکنیکی، بشرِ جدید به دنبال آن بود که خود را در آینه فهمِ عمیقتر طبیعت جستجو کند، ولی گرفتار گشتل شد و آن آینه در مقابلش تیره گشت و نیهیلیسم حاصلِ آن شد؛ امروز عقلی به جای عقل تکنیکی به میان آمده است که انسان در هستی خود کلمات اصیلی را جستجو می کند و به ظهور میآورد تا جهان خود را در کلمات فاخر بیابد،
🔸 به همان معنایی که والاترین انسانِ تاریخ با «اقْرَأ» شروع شد و قرآن، راهی شد برای آنکه در فضای ربّ اکرم، انسان «بگوید» نه آنکه فقط قرآن بگوید، نه! مانند آنکه آن مرد الهی در فضای ربّ اکرم گفت و گفتِ او قرآن شد؛ بگوید و بشر آخرالزمانی در این «گفتن» به نهاییترین حضور برسد.
🔹 حرف بنده آن است: چرا ما خود را با آنچه نیستیم، پریشان میکنیم و به آنچه پیش آمده است نظر نمیکنیم که همان میدان حضور ما است نزد خودمان با به سخن در آوردن هستی مان؟ سختگیری نسبت به خود، روح لطیف و پاکیزه انسان را که با خود میتواند بهسر برد، منجمد میکند.
🔸 آیا جوانانی که در جهان گشوده خود، دیروزِ دینداری ما را تجربه کردهاند و نمیتوانند آن باشند، و امروز و فردای بشر مدرن را نیز تجربه کردهاند و میفهمند و باز خود را در آنچه نیستند مییابند؛ جز به پسفردایی که همان پریروز است، نظر دارند؟ پس فردایی که باز با «گفتن» ولی گفتنِ پس فردایی شروع میشود و این یعنی ما راهی جز خانهای جز «زبان» برای وجود خود نداریم. موفق باشید.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🎙 سید احمد فردید:
🔸 دین در حکمت اشراق، تابع فلسفه و خودبنیادانه است... در حکمت اشراقی، عقل متعالی، [همان عقل] مشترک همگانی است که با وحی و حضور و شهود یکی میشود.
🔹 حکمت اشراق و فلسفه ملتزم وحی نیست... شیخ اشراق را برای همین غربزدگیاش کشتند. در منصور حلاج حلول و اتحادی را دیدند که از نتایج غربزدگی است و لذا او را کشتند.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
نگاهی دوباره به مساله ولایت.mp3
22.28M
🎧 نگاهی دوباره به مساله ولایت
🎙 حجتالاسلام نجات بخش
⏱ زمان: ۳۵ دقیقه
🗓 ۲۵ محرم الحرام ۱۴۴۵
( ۲۱ مرداد ۱۴۰۲)
▪️ جلسه پانزدهم گفتگو با محوریت یادداشت استاد طاهرزاده با عنوان: "کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند"
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🔸 چرا ما از پیش و خیلی مبنایی مترصد هستیم که اساس و بنیاد امور را کشف کنیم؟ آیا واقعا بخاطر اساس داشتن شان چنین هدفی را دنبال میکنیم؟
🔹 نه ما میخواهیم بگوییم گزارشی اطمینان بخش بوجود آمد تا بگوییم مبنای مسائل و... چیست.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🎙 سیدرسول فاطمی
🎧 پادکست وقوف به جهل خود
🔸 بین علوم انسانی و علومی که متقن یا همان علوم دقیقه میگوییم، فرق است. علوم طبیعی، اصطلاحی قدیمی است و حرف دیگری است. علوم تجربی هم نگوییم، برایاینکه همه علوم تجربی هستند.
🔹 اگر ما فرشته باشیم علم نداریم. گفت لا علم لنا إلا ما علمتنا. ما سهمی از علم داریم برایاینکه تجربه میکنیم. همه علوم تجربی هستند. پس تجربه از علم جدا نمیشود. اگر با امپریسیسم مخالفت میکنیم، معنایش این است که برای علم پیدا کردن تجربه تنها کافی نیست. صرف تجربه که علم نمیشود. یک چیزی هست که به مدد تجربه و علم را میسازد.
🔸 گفتم که وقتی از علوم مقابل علوم انسانی میگوییم، نمیدانیم نامش را چه بگذاریم. بعضی از فرنگیها علوم exact گفتهاند که به علوم دقیقه ترجمه کردهاند.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
📗 بر نامه فیلسوف
✍🏻 دکتر داوری اردکانی
🔖 صفحه ۲۵۴
زبان و عمل در افق انقلاب.mp3
16.16M
🎧 زبان و عمل در افق انقلاب
🎙 حجتالاسلام نجات بخش
⏱ زمان: ۴۲ دقیقه
🗓 ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
▪️ نکته ۲۱ کتاب در انتظار زبانی در وصف انقلاب اسلامی
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
🎙 سید احمد فردید:
🔸 نمیخواهم بگویم حوزه محی الدین یونانی زده نیست، یونانی زده هست، ولی بالاخره بیشتر میخواهد از یونانی زدگی بگذرد و یکسره تسلیم یونانی زدگی نیست.
🔹 محی الدین ابن عربی تا آنجا که متافیزیک در او آمده است، من ردش میکنم. حکمت معنوی و تصوف اصیل ورای متافیزیک است.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
๛ وارستگی ๛
🎧 زبان و عمل در افق انقلاب 🎙 حجتالاسلام نجات بخش ⏱ زمان: ۴۲ دقیقه 🗓 ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ ▪️ نکته ۲۱
یادداشت مرتبط با جلسه زبان و عمل در افق انقلاب
💠 دیدنِ منظرهٔ جریان و تپیدنِ یک جویبار…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا به حال دیدهای کسی برود برای دیدنِ جویباری یا آبشاری… بعد نگاهش را قفل کند روی یک تکه از آب و همان برایش مهم شود و تا آخر همان را دنبال کند… و بعد بگوید آبشار را دیدم…؟!
کسی اگر این کار را کند نمیتوانیم بگوییم جویبار را ندیده! و اگر بیفتیم به اثباتِ اینکه این، دیدنِ جویبار نیست، ناکام خواهیم ماند و او هم آخرش نخواهد فهمید دیدن جویبار چیست… تنها میشود اشاراتی به او کرد و مدام گفت: «عزیزِ من! این تکه آبها را نبین! جویبار یا آبشار چیز دیگریست، ببین میتوانی فقط تکههای آب را نبینی و جریانی را ببینی و حیاتی را…»
آری، دیدن جویبار… و نظر انداختن به آب و نه دیدنِ یک تکه از آن، که دیدنِ جریان آن و حیاتِ آن!
شاید داستانِ زندگی هم همین باشد و خدا نیز همین…
ما مدام فکر میکنیم آبهای خاصی باید در بسترِ رودخانهٔ زندگیمان جریان یابند، تا حیات بگیریم… پس مدام به آبهایی که جریان مییابند دقت میکنیم، تا ببینیم آیا آن آبهای خاص جریان مییابند… یا بیش از این، مدام به تدبیر و فکر و چاره میافتیم که چگونه آن آبهای خاص را در زندگیمان جاری کنیم…
اما عجبا! این جویبار زیبایی که در برابرمان است را نمیبینیم و از پنجرهٔ آن آبها با جریان و حیاتش رویارو نمیشویم تا به شوق آییم و جگرمان تازه شود…
آری، رودخانهای در برابرمان است… که جاری است و شورمند است و حیات دارد و فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ﴿٦٩/بقره﴾ رنگش روشن است که بینندگان را شاد و مسرور میکند.
شبی با خودم دعوا داشتم و با قبض و تنگنایی روبهرو بودم… با رفیقی صحبت کردیم و من مدام دلیل میآوردم که چرا چیزهایی باید باشد که نیست! تنها گفت: «نه! دنبال یک چیز متعیّنی هستی!» و رفت… آری ما دنبالِ چیزهای متعیّنی هستیم و همین نمیگذارد آبهای جدیدی که جویبارِ زندگی میآورد را ببینیم و از بس حواسمان پرتِ ساختنِ یک فیلم متعیّن از زندگیمان است، نمیبینیم هستی چه نمایشی را دارد برایمان اجرا میکند…
سخنها مثل جویبارند… (و در پرانتز بگذار بگویم شاید زندگی چیزی جز شنیدن و رویارویی با سخنها نیست…) و گاهی سخنها میخواهند به فهمیدن برسند و سر و تهِ ماجرا را هم بیاورند و تکلیف کار را روشن کنند… این نوشتهها درست است که مفتخرانه و پیروزمندانه نتیجهها را ردیف میکنند و ما را از نفهمیدن و جهل میرهانند و به فهم میرسانند… اما به محضِ رسیدن و فهمشدن، جریانِ این جویبار را قطع میکنند… و ما خوشحالیم که دیگر فهمیدیم باید چه کنیم و تکلیفمان معلوم شد، اما دیگر کجا میخواهیم برویم وقتی جریان و حیاتِ جویبارِ زندگیمان قطع شده…
اما سخنانی هم هست که چیزی در دستانِ ما باقی نمیگذارند و ماحَصَلی ندارند… بلکه ما را به جریانی ابدی از این جویبار دعوت میکنند… دعوت میکنند به نظر انداختن و انتظار نسبت به سرآغازِ آن جویبار تا مدام استمرار یابد… و راستش را بخواهی برای چه کسی آن آبها مهم است…؟ هیچ کس… جریان است که مهم است…
رو به عدم داشته باش، چیزها را از عدم بگیر و ببین، و سپس رهایشان کن تا به عدم بروند… مثل منظرهٔ یک جویبار…
و البته هر کاری کنی چیزها میروند، آری آن تصویر و کالبدِ مردهشان را رها کن تا بعدی را بگیری… که فرمود فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧/انشراح﴾
تا وقتی رو به عدم داری و خودت هم گویی عدمی و نمیخواهی چیزی باشی و همه چیز را رها میکنی تا برود، وجودْ در تو جریان دارد و جریان و حیاتش را میچشی…
چه قدر رودخانهها و جویبارها زیبایند که آبها را نگه نمیدارند و جریانشان میدهند… و چه قدر سدها و آبگیرها و باتلاقها بیروح و مردهاند که آبها را میگیرند و محبوسشان میکنند… باتلاقها میخواهند چیزی باشند و رودخانهها هیچ نیستند… آنگاه که رودخانهایم هیچ چیز نیستیم اما وجود در ما جریان مییابد و آنگاه که باتلاق میشویم چیزی میشویم اما میگندیم…
هی! خودم! نکند میخواهی سر و تهِ حرف را هم بیاوری و قضیه را جمعبندی کنی؟! بگذار جاری بماند… «نه هنوز» یعنی همین… آخرِ این سخنان به سیاهچال بینهایتی میرسد که رودخانهای از آن به سوی ما جاریست… که تمام نمیشود و تا آخر باز است و ما چشمانتظار و مهماننواز… و خوشا همین چشمانتظاری…
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
✍🏻 چرکنویس
🔸 تجدد یک عقیده یا رأی و نظر و مخصوصاً یک کالا نیست که اشخاص و گروهها با آن مخالفت یا موافقت کنند و آن را بپسندند یا از مصرفش منصرف شوند،
🔹 بلکه صورت یک نظم پریشان شدهای است که آمده و در خانه ما اقامت کرده و ادارهی خانه را به دست گرفته است.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
▪️ www.varastegi.ir
📗 بلای بیتاریخی و جهان بیآینده
✍🏻 دکتر داوری اردکانی
🔖 صفحه ۵۷
🔸 سید احمد فردید: آنها که از فلسفه خبر ندارند بیش از دیگران گرفتار فلسفهاند.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
▪️ www.varastegi.ir