eitaa logo
ویرگول (منبرکوتاه)
12.1هزار دنبال‌کننده
401 عکس
209 ویدیو
82 فایل
شرح مختصر روایات #سخنرانی #کلاس #معنویت #تدریس ⚠️نظرات و پیشنهادات، تاثیر مطالب را به ما ارسال کنید. استاد سطح عالی حوزه #استاد دانشگاه فرهنگیان مبلغ و فعال فرهنگی دکتر سیدحسین فاطمی @Seyedhosein_fatemi
مشاهده در ایتا
دانلود
پادشاهی بورانی بادمجان میخورد و از طعمش خوشش آمد. گفت: « بورانی خوشمزه و خوب هست.» یکی از نوکرها به تعریف از بورانی پرداخت. پادشاه چون سیر شد، گفت: «بورانی چیز مضری است.» نوکر باز درباره مضرات بورانی گفت. پادشاه گفت: «ای مردک تا این الان تعریف میکردی، چرا بدگویی میکنی؟» گفت: «من نوکر تو هستم، نه نوکر بورانی. من باید چیزی بگویم که توخوشت آید نه بورانی». 🔻 در این حکایت ، به زیبایی، چهره ی افراد چاپلوس مشخص میشود. آنها با چرب زبانی و دروغ بخاطر رسیدن به منافع خود به راحتی هر لحظه یک سخنی میگویند تا دیگران را فریب دهند. 🔻کسی که، و ،از تو تعـریف می كند، یا داده، و یا قصد دارد فریبت دهد. ♦️لذا حضرت فرمود: ستایش کسی بیش از حد شایستگی، تملق و چاپلوسی است. و مدح به کمتر از حد شایستگی نشانه ناتوانی در بیان و یا حسادت است. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره75☝️☝️
پادشاهی روزی به وزیر خویش گفت : چه خوب است اگر پادشاهی جاودانه باشد. وزیر گفت : اگر جاودانه بود نوبت به تونمی‌رسید ! 🔻خداوند در قرآن کریم به کسانیکه آرزوی جاودانه بودن دنیا را دارند، مثال هایی ذکر میکند که این افراد با فکر و تامل در این امثال، یقین کنند که روزی باید این دنیا را ترک کنند. ♦️لذا خداوند در این آیه برای درک بهتر و برانگیختن انسان ها به فکر و تفکر در زمینه مرگ و ایمان آوردن به خدا و زندگی پس از مرگ بیان میکند:آیا برای هدایت آنها همین کافی نیست انسان هایی که قبل از شما زندگی میکردند، همه مردند و هلاک شدند. و شما در خانه های آنها زندگی میکنید و از زمین های آنها استفاده میکنید. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره81☝️☝️
در یکی از شهرها پادشاه مهربانی بود که بسیار ضعیفان را یاری می کرد و مانع از زورگویی افراد ثروتمند می شد.بخاطر همین دشمنان زیادی پیدا کرده بود و چندین بار قصد جانش را کردند. یک شب دزدی از شهر خود گریخته و سر از شهر این پادشاه درآورد و چون خسته و گرسنه بود تصمیم گرفت به خانه ای رفته و دزدی کند. تصمیم گرفت از قصر دزدی کند. دزد همان شب وارد قصر شد و به اتاق پادشاه رفت و میمونی را در کنار پادشاه دید. پادشاه که به خواب رفت ناگهان مارمولکی بزرگ بر روی سینه پادشاه رفت. میمون که مارمولک را دید خنجری برداشت که مارمولک را بکشد که ناگهان دزد فریاد زد و دست میمون را گرفت. پادشاه بیدار شد و میمون و دزد را در آن وضعیت دید و پرسید: تو کیستی؟ دزد جواب داد: من برای دزدی وارد قصر شده بودم و اگر اینجا نبود این میمون شما را می کشت. خداوند مرا امشب به قصر شما کشاند تا شما جان سالم به در ببرید. پادشاه نیز وقتی داستان را شنید سجده شکر انجام داد. 🔻انسانی که دیگران را از مشکلات و گرفتاری نجات میدهد، خداوند نیز او را در مشکلات و گرفتاری با اسباب گوناگون حتی بوسیله ی دشمن، نجات میدهد. ♦️لذا حضرت فرمود: هر كس مى‌خواهد دعايش مستجاب و غمش و گرفتاریش از بين برود، بايد گره از كار شخص گرفتار را، باز كند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره92☝️☝️
پادشاهی بیمار شد و پزشک گفت: تنها راه درمان تو،تزریق تمام خون بدن یک جوان هست. شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. از پدر و مادری که از فقر در حال مرگ بودند؛پسر جوان آنها را خریدند. پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را به پادشاه تزریق کنند. جوان زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. بدن شاه لرزید و پرسید چه دعایی کردی که اشکت در آمد؟ جوان گفت:در لحظات آخر عمرم گفتم: خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند که به مرگم رضایت دادند. قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن می‌رسد. پزشک دنبال شهرت هست که با نجات شاه به شهرت می‌رسد. و شاه به زندگی نیاز دارد که با کشتن من به زندگی میرسد. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بنده‌ات بی‌نیازی،تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمی‌توانم برسانم. ای بی‌نیاز مرا به حق بی‌نیازی‌ات قسم می‌دهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به رهایم کنی. شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برو. من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح می‌دهم. شاه با چشمانی اشک‌آلود به جوان گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بی‌نیاز مرا هم شفا داده و بی‌نیاز ا بنده ها کند.جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت. ♦هر زمانیکه دلمان شکست، و دعا کردیم، دعای ما سریع براورده میشود.یکی از علت های مستجاب نشدن دعا این است که ما از ته دل با اضطرار دعا نمیکنیم. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره100☝️☝️
پادشاهی در زمستان نگهبانی را با لباس نازک در زمستان دید و گفت: سردت نیست ؟ گفت عادت دارم گفت: دستور میدهم،الان لباس گرم برای شما بیاورند. و فراموش کرد !!! صبح جنازه نگهبان را دیدند روی دیوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرم مرا از پای در اورد! 🔻وعده هایمان سر موعد، به کسی وعده ندهیم، اگر وعده دادیم سر موعد انجام دهیم. ♦️لذا حضرت فرمود: سه چیز است که ترک آن براى هیچ کس جایز نیست: نیکى به پدر و مادر مسلمان باشند یا کافر، وفاى به عهد با مسلمان یا کافر و اداى امانت به مسلمان یا کافر. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880شماره114☝☝
پادشاهی به شکار میرفت. سرراهش پیرمردی را دید که پشته‌ای هیزم به دوش داشت. پادشاه از او پرسید: مگر زن و فرزندی نداری که در ایام پیری تو کار کنند و تو استراحت کنی؟ پیرمرد پاسخ داد من خودم باید کار کنم باید قرض خود را پرداخت کنم و مقداری هم پول به دیگران قرض دهم. پادشاه از او پرسید به چه کسی قرض داری و به چه کسی باید قرض دهی؟ پیرمرد جواب داد پدر و مادرم هنوز زنده‌اند و کار می‌کنم که قرض خود را به ایشان ادا کنم و به بچه‌هایم قرض می‌دهم تا بعدها که مثل پدر و مادرم از پا بیفتم، آن‌ها قرض خود را به من پس بدهند. پادشاه از سخنان پیرمرد بسیار خوشش آمد و دستور داد پیرمرد هر روز ساعتی به نزد پادشاه بیاید تا هم صحبت یکدیگر شوند و آخر روز سکه‌ای طلا به او می‌داد... ♦️لذا حضرت فرمود: به پدرانتان نيكى كنيد تا فرزندانتان به شما نيكى كنند . https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره115☝️☝️
شاعری در نزد پادشاهی بود. شاه که گاهی شعر می‌گفت؛ یکی از اشعار خود را با آب و تاب بسیار خواند. شاه پس از پایان شعر ، از شاعر پرسید: شعر ما چگونه بود؟ شاعر که مردی بسیار رک‌گو بود در پاسخ گفت: شعر بسیار بدی بود، عالی جناب بهتر است که حاکمی کند و شاعری را به شاعرها بسپارد. شاه سخت آشفته و متغیر شد و دستور داد شاعر را در طویله زندانی کنند. مدتی گذشت و شاه قاجار دستور آزادی شاعر را صادرکرد. شاعر مدتی پس از آزادی، روزی به حضور شاه شرفیاب شده بود. و شاه بار دیگر یکی از اشعار خود را برای شاعر خواند و از شاعر نظر خواست. این بار شاعر بدون اینکه پاسخی به شاه دهد سر به زیر افکند و راه خروج از اتاق را در پیش گرفت. شاه از پرسید: کجا می‌روی ؟ من از تو نظر خواستم؟ شاعر در جواب گفت: قربان به طویله می‌روم. 🔻انسان اگر سخن حق را قبول نکند؛ آن را انکار میکند، و اگر شخص مقابل مغرور و متکبر و انسان نه چندان خوبی باشد، سعی در تلافی آن کار میکند. 🔻لذا حضرت فرمود: اگر کسی حقیقتی را انجام داد،(اگر به ضرر شما بود) نبايد مانع شما از اقامه حقّ بر او شود . ♦️مثلا شخصی میگفت: که دوست من در یکی از ادارات هست، بخاطر اینکه از شخصی تلافی سخن حقی را که به او زده بود در بیاورد، نوبت رسیدگی پرونده ی او را به تعویق می انداخت. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره117☝️☝️
پادشاهی، خوش اخلاق و عدالت خواه بود. او در روزهاى برف و سرما به گردش در محلات مى رفت، كه اگر كسى نیاز و حاجتى داشته باشد به او کمک کند. به او گفتند: پادشاهان چنين روزهای سرد و برفی از خانه بيرون نمى آیند. فرمود: در اين روزها غريبان و ستم رسيده گان پريشان تر و محتاج تر مى شوند و اگر کسی مشکل آنها را برطرف کند، دعاى با اثرى مى كنند. و دعای آن زمان بهتر و تاثیر گذارتر هست. 🔻در کتاب شانس دوم، رابرت کیوساکی اعتقاد دارد، انسان علاوه بر ، باید نیز داشته باشد. اگر کسی شغل معنوی برای خود ایجاد کند، به دنبال خوشگذرانی و و خیلی از کارها نمی رود. رابرت کیوساکی( ثروتمند آمریکایی و نویسنده کتاب پدر پولدار و پدر فقیر... ) میگوید: من شغل معنوی خود را در کمک به دیگران یافتم. و گم شده ای را که دنبال ان بودم، در این شغل معنوی پیدا کردم. ♦️لذا حضرت برای ترغیب،و تشویق کردن به نیکوکاری و ایجاد شغل معنوی فرمود: محبوب‏ترين مؤمن نزد خداوند ، كسي است كه مؤمن فقيري را ، در تنگدستي دنيا و گذران زندگي ، ياري رساند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره118☝️☝️