• دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان • 🤍
بسم الله الرحمن الرحیم
• اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ،
عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ يَرْضَاهُ الرَّسُولُ،
مُحْكَمَةً فُرُوعُهُ بِالْأُصُولِ،
بِحَقِّ سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ،
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
• خدایا روزه ام را در این ماه، بر پایه آنچه تو و پیامبر،
آن را می پسندد مورد سپاس و پذیرش قرار ده،
درحالی که فروعش بر اصولش استوار باشد،
به حق سرورمان محمّد و اهل بیت پاکش،
و سپاس خدای را پروردگار جهانیان❣️
@westaz_defa
امروز المثنی ندارد...
با غصه های
بیجا هدرش ندهیم...
امروزتون زیبـا
پر از موفقیت
و سرشار از خیر و برکت
سلام صبح بخیر
#شهیدانه
@westaz_defa
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی تو خواهی آمد .....
.
.
❣
@westaz_defa
رائحه الارض بعد المطر ؛
تستحق ان تكون عطر من افخم انواع العطور
-
بوی زمینِ بارون خورده باید یکی از گرون ترین وبهترین عطرها میشد..🌧☂
❤️
هر اندازه که حقیقت قرآن در متن جانت
پیاده شد، به همان اندازه حضرت بقیةالله
در وجودت ظهور کرده، که ظهور حضرت
در جمجمههاست؛ اگر چه بعضیها فقط
انتظار فرج از جمعهها دارند...
🍃علامه حسن زاده آملی فرمودن!
15.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن_گرافی
شهید ابراهیم هادی
📆متولد ۱ اردیبهشت ۱۳۳۶
📆شهادت ۲۲ بهمن ۱۳۶۱
#مامتحدیم
#شکوه_ایثار
@westaz_defa
❇️ به شهیدانه بپیوندید
#زندگینامه
صمد صمدی، یکی از شهدای استان آذربایجانغربی که در شهرستان پیرانشهر به دنیا آمده است ولی از کودکی ساکن ارومیه بود. او امام را خیلی دوست داشت.
نوجوانی خود را در مسجد و مدرسه با فعالیت های فرهنگی از جمله مداحی و اجرای نمایش وفعالیت های انجمن دانش آموزی سپری کرد .
او همیشه مواظب رفتار خود بود تا کسی را نرنجاند
صمد تصمیم گرفت به همراه دوستانش به جبهه برود.
او به صورت مخفیانه سوار اتوبوسی شده بود که پدرش راننده آن بود.
تا اهواز در صندلی های پشت اتوبوس خودش را پنهان کرده بود . موقع رسیدن به اهواز پیش پدرش رفته و گفته بود: شما را به امام حسین (ع) قسم می دهم مخالفت نکنید که من تنها آرزویم حضور در جبهه است.
پس از رضایت پدر عازم جبهه شد .او در عملیات والفجر هشت در منطقه عملیاتی فاو در سن ۱۸سالگی شهید شد و تاکنون پیکر پاکش به آغوش خانواده باز نگشته است .
خاطره ای از برادرشهید:
در زمستان سال ۱۳۸۲ یک روز کنار قبر او به باغ رضوان ارومیه رفتم ، دیدم چهار جوان، بالای سر قبر او نشسته و شمع روشن کرده اند. از بنده سوال کردند که شما این شهید را می شناسید ؟
گفتم: بله من برادرش هستم
گفتند: ما دانشجو و هر کدام از یک شهر هستیم، و در یک خوابگاه هستیم . به طور اتفاقی یک روز صبح وقتی هر چهار تا خوابمان را تعریف کردیم متوجه شدیم یک خواب مشترک دیده ایم.
چند هفته بود که دنبال این شهید بودیم تا به بالا سر این قبر رسیدیم هر چهار تامون گفتیم خودشه همین شهید هست .
به ما گفت؛ که بیایید با کمک هم جامعه مان را اصلاح کنیم
تصویر گری شهید : خانم محمد یاری
@westaz_defa