امروز یه کار انجام بده فقط برای امام زمان! نمیدونم چه کاری، هرچی! یعنی بگو خدایا این کار رو انجام دادم فقط بخاطر شادی دل امام زمان که تو از من شاد باشی! میخواد خوندن زیارت عاشورا باشه یا صدقه دادن یا خندوندن یه آشنا یا زنگ زدن به رفیقت قدیمیت یا سر زدن به پدر مادر یا زیارت یا سر زدن به اموات و خیرات براشون... هرچی...
تاثیرش رو تو زندگیت میبینی🤍
@westaz_defa
استخاره کرد ، بد آمد ؛
گفت : امشب عملیات نمیکنیم !
بچهها آماده بودند ، چند وقت بود
کھ آماده بودند حالا او میگفت نھ .
وقتی هم کھ میگفت نھ
کسی روی حرفش حرف نمیزد…
فردا شب دوباره استخاره کرد و
باز هم بد آمد ؛ شب سوم عراقیها دیدند
خبری نیست ، گرفتند خوابیدند ؛
خیلیهاشان را با زیر پیرهنی اسیر کردیم . .
#شهیدمصطفیردانیپور
@westaz_defa
5_6249015877665033040.mp3
10.36M
ایندفعهاززبانامامزمانبشنوین🥺
@westaz_defa
#تیکه_کتاب
تابستان سال ۱۳۹۱ در نجف گوشه ی حرم حضرت علی او را دیدم یک دشداشه ی عربی پوشیده بود و همراه چند طلبه ی دیگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم و گفتم: هادی خودتی؟! بلند شد و به سمت من آمد و همدیگر را در آغوش گرفتیم، با تعجب گفتم: اینجا چی کار می کنی؟
بدون مکث و با همان لبخند همیشگی گفت: اومدم اینجا برا شهادت؟ خندیدم و به شوخی گفتم برو بابا، جمع کن این حرفا رو، در باغ رو بستند. کلیدش هم نیست ! دیگه تموم شد. حرف شهادت رو نزن
دو سال از آن قضیه گذشت تا اینکه یکی دیگر از دوستان پیامکی برای من فرستاد که حالم را دگرگون کرد. او نوشته بود: «هادی ذوالفقاری، از شهر سامرا به کاروان شهیدان پیوست.
برای شهادت هادی گریه نکردم چون خودش تاکید داشت که اشک را فقط باید در عزای حضرت زهرا ریخت اما خیلی درباره ی او فکر کردم. هادی چه کار کرد؟ از کجا به کجا رسید؟ او چگونه مسیر رسیدن به مقصد را برای خودش هموار کرد؟ اینها سؤالاتی است که ذهن من را بسیار به خودش درگیر نمود. و برای پاسخ به این سؤالات به دنبال خاطرات هادی رفتیم. اما در اولین مصاحبه یکی از دوستان روحانی مطلبی گفت که تأیید این سخنان بود. او برای معرفی هادی ذوالفقاری :گفت وقتی انسانی کارهایش را
برای خدا و پنهانی انجام دهد خداوند در همین دنیا آن را آشکار می کند. هادی ذوالفقاری مصداق همین مطلب است. او گمنام فعالیت کرد و مظلومانه شهید شد به همین دلیل است که بعد از شهادت شما از هادی ذوالفقاری زیاد شنیده ای و بعد از این بیشتر خواهی شنید.
#پسرک_فلافل_فروش
@westaz_defa
4_6010079270666240845.mp3
8.66M
قبلِ تو آروم بود دلم؛
عشق خرابم کرد..
@westaz_defa
🎞دیده بان برگزار می کند :
🎥کارگاه مسیر عشق (روایت اربعین )
⏰ 12 ساعت آموزش کارگاهی
📘روایت اربعین ( چرا روایت - اهمیت فیلم و تصویر - چگونه مولف باشیم ! )
🎥تدوین موبایلی ( فیلمبرداری + تدوین موبایلی )
📲عکاسی موبایلی ( عکاسی + طراحی موبایلی )
زمان 24 و 25 مردادماه 1402 از ساعت 14 تا 20
ظرفیت محدود
همراه با ارایه گواهینامه معتبر
ثبت نام از طریق ارسال پیام در ایتا :
09010421665
هزینه دوره 120 هزار تومان
70 درصد تخفیف برای اعضای فعالان فضای مجازی
سازمان فضای مجازی سراج
مرکز استانی آذربایجان غربی
@westaz_defa
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
🎞دیده بان برگزار می کند : 🎥کارگاه مسیر عشق (روایت اربعین ) ⏰ 12 ساعت آموزش کارگاهی 📘روایت اربعی
دوستان ما یه مسابقه برا پیاده روی اربعین خواهیم داشت، خواستید دراین کارگاه شرکت کنید تا مقتدرانه در مسابقه شرکت کنید😍
وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا
و با مردم به زبان خوش سخن بگویید
بقره، ۸۳
@westaz_defa
تو آرام جانُ و جهان منی..( :
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*🤲
@westaz_defa
#روایت_آرمان
.
آقا آرمان همیشہ روضہ گوش میڪرد، شبا ڪہ میخواست بخوابہ حتما یہ روضہاۍ گوش میڪرد یا میرفت یہ مجلس روضہ؛ اگر هم هیئتۍ نبود داخل حوزه یہ مداحۍ خودش گوش میداد
روضہاۍ ڪہ خیلۍ آقا آرمان رو بہ گریہ مینداخت، خیلۍ بلند بلند گریہ میڪرد باهاش روضہ حضرت زهرا سلام اللہ علیها بود، خیلۍ براش سخت بود این روضہها... 💔
🌹بہ روایت دوست شهید بزرگوار
#شهید_آرمان_علی_وردی
@westaz_defa
شهید بهرام فطانت هفتم خرداد 1345، در ارومیه به دنیا آمد.
پدرش احمدعلی و مادرش طوطی نام داشت.
تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و دیپلم گرفت.
او در سال 1365 ازدواج کرد و به عنوان گروهبان دوم ارتش در جبهه حضور یافت.
او هفدهم مرداد 65 در میمک بر اثر اصابت ترکش به کمر، قطع نخاع شد.
سیام خرداد 84، در زادگاهش در اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید.
@westaz_defa