eitaa logo
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
51 فایل
ارتباط با ادمین کانال @shahidaneh_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه به نیروها و رزمنده‌ها مے‌گفت: قبل از خواب زمزمه ڪنیم : اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ خدایا گناهانی را ڪه مرا از امام حسیݩ علیه‌السلام محروم می‌ڪند ، ببخش ... فرمانده شهید ... @westaz_defa
"فَإِذَاقَضَی‌أَمرافَإِنَّمَایَقُولُ‌لَهُ‌کُن‌فَیَکُونُ…" کار ِ خدا اینطوریھ کھ وقتی بخواد کاری بکنھ میگھ باشھ ، میشھ :)♥️! @westaz_defa
دنیا برای شیـــــعه همین بوده از قدیم دنیای بی‌امام زمان سخت بی‌وفاست ... @westaz_defa
با ما از شجاعت سخن نگویید. ما از نسل زهراییم. همان نوری که با دست خالی از مولایش و عقیده‌اش حمایت کرد. @westaz_defa
بازوی مجازی دشمن رو باید از کار انداخت. کی باید این کارو کنه؟ «ما» ما یعنی چه کسانی؟ یعنی آدم‌هایی که از ضعف‌های نظام آگاهیم و تلاش می‌کنیم تا ضعف‌هاش رو تبدیل به قوت کنیم. این کار نیاز به چی داره؟ نیاز به «تخصص» تخصص یعنی باید رسانه رو بشناسیم. برای شناختن رسانه لازمه «مردم» رو بشناسیم و برای شناخت مردم لازمه با مردم زندگی کنیم. کفایت میکنه؟ هرکس مردم رو شناخت می‌تونه کار رسانه‌ای کنه؟ نه! باید «هنر» داشته باشیم. هنر یعنی مخاطب رو بشناسی. اگر مخاطبت جامعه‌ی مذهبی هستن باید یک مدل حرف بزنی اگر مخاطبت قشر خاکسترین باید یک مدل دیگه. گام بعد از مخاطب شناسی تولیده، تولید باید مبتنی بر دغدغه‌مندی باشه. انسان دغدغه‌مند کنش‌گره! کنش‌گر هم «امید» داره و تلاش می‌کنه. نتیجه‌ی این تلاش میشه: «تجربه» نهایتا با دغدغه‌مندی، کنش‌گری هنرمندانه و مخاطب‌شناسی میشه صاحب رسانه شد و به مرور زمان با بازوی رسانه‌ای دشمن رو از کار انداخت. چرا باید بازوی رسانه‌ای دشمن رو از کار انداخت؟ که روایت توسط «ما» صورت بگیره. ضعف روایت‌گری در همه‌ی حوزه‌ها وجود داره. از حوزه‌ی سلامت بگیر تا حوزه‌ی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ورزشی. پس باید ببینیم دغدغه‌مون و استعدادمون توی چه حوزه‌ای هست و بریم سراغ قوی شدن. این میشه اصل ابتدایی @westaz_defa
«برای توی کوچه رقصیدن» خون ریختند و ادعای «آزادی» کردند. از «درخت‌های ولیعصر» در ذهن‌شان چوبه‌ی اعدام ساختند که مخالفینشان را آویزان کنند. درآمدشان میلیاردی بود و اقتصاد را دستوری خواندند و تحریم‌ها را علیه مستضعفین تشدید کردند. امنیت را به سخره گرفتند و پای وحشی‌ترین گروه تروریستی را به کشور باز کردند. گفتند: «کار خودشان است» و از ترس توی سوراخ موش رفتند که همان خودشان بیایند زندگی را به مردم برگردانند. برای بی‌وطن‌ترین و دیکتاتورترین سلسله‌ی پادشاهی کف و سوت زدند و رضاشاه روحت شاد گفتند و همان موقع بدون آن‌که خنده‌شان بگیرد شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند. چقدر لجن و چقدر بی‌هویت باید باشی که این‌طور برای وطن‌فروشی دست و پا بزنی؟ چقدر گفتند دلار می‌ریزند توی صورتت که این‌طور رم کرده‌ای؟ یادتان نیست؟ بازی ایران و انگلستان را! تمام دنیا برای تیم کشورشان دست می‌زنند و نگران‌اند آن‌وقت این‌ها این‌ها برای هرگلی که ایران می‌خورد برای انگلستان کف می‌زدند. یادتان نیست؟ عجمیان را روی زمین کشیدند که به دشمن بگویند: «ما ته بی‌مرام‌های عالمیم، بیش‌تر استخوان بنداز برایمان» شما چه هستید؟ جنبش؟ جنبشی که نهایت دست‌آوردش فحش ناموسی است؟ شورش؟ شورشی که با تیغ موکت‌بری جوان مردم را ترور کور می‌کرد؟ جریان؟ جریانی که یک شعار مشخص ندارد؟ توده؟ توده‌ای که نتوانست مردم را همراه خودش کند؟ چه هستید شما بی‌شرف‌ها؟ چیزی جز یک مشت بی‌وطن هستید؟ گمان نمی‌کنم. دلتان خوش است به چهارتا رقاص و دلقک آنور آبی؟ به مثلا حمید فرخ‌نژاد؟ عکس خانه و زندگی‌اش را دیدی آنور آب؟ او دلار می‌گیرد توی صورت تو تف هم نمی‌اندازند بی‌چاره! مرد باش! وطن‌پرست باش! انسان باش! @westaz_defa
شهید امداد اسمعیل پور بیست و ششم اردیبهشت 1340 در روستای اولق از توابع شهرستان سلماس چشم به جهان گشود. پدرش بابا و مادرش بالاجه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و به عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهه حضور یافت. سرانجام در دوازدهم اردیبهشت 1361 در کرخه نور براثر انفجار مین به شهادت رشید. در ادامه وصیت‌نامه شهید بزرگوار را می‌خوانید: ‏بسم الله الرحمن الرحيم سلام بر مادرم كه خيلى دوست داشتم با شما باشم و هميشه در كنار شما زندگى كنم، ولى وقت جهاد و دفاع از دين خداست و اين جهاد از همه واجب تر است. مادر جان! همه مي ميرند، ولى چه بهتر در راه خدا كشته شوند. مادر جان! از تو مي خواهم كه بدي هاى مرا ببخشى و از من راضى باشى و از شهيد شدن من ناراحت و غمگين نباشى و از تو مي خواهم هميشه به ياد خداوند و روز قيامت باشيد. مادر جان! پدر مرحوم و تمام برادرانم و خواهرانم به وجود شما مي بالند كه چنين فرزندى به اسلام هديه كرده ايد. مبادا ناراحت شويد، بلكه بايد افتخار كنيد و بدانيد كه من راه خود را آزادانه انتخاب كرده ام و از شما مى خواهم كه براى من گريه نكنيد. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج)، خميني را نگهدار. @westaz_defa
شهیدانه🇵🇸🇮🇷✌️
#تیکه_کتاب روزگار جوانی پدر شهید در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانواده ما به سختی م
پدر و مادر خوشحال بودم که خداوند سرنوشت ما را در خانه ی خودش رقم زده بود! خدا لطف کرد و ده سال در مسجد فاطمیه در محله ی دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعالیت شدیم. حضور در مسجد باعث شد که خواسته یا ناخواسته در رشد معنوی فرزندانم تأثیر مثبتی ایجاد شود. فرزند اولم مهدی بود؛ پسری بسیار خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زمانی که جنگ به پایان رسید، یعنی اواخر سال ۱۳۶۷ محمدهادی به دنیا آمد. بعد هم دو دختر دیگر به جمع خانواده ی ما اضافه شد. روزها گذشت و محمدهادی بزرگ شد در دوران دبستان به مدرسه ی شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت هادی دوره ی دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شدم و خادمی مسجد را تحویل دادم. هادی از همان ایام با هیئت حاج حسین سازور که در دهه ی محرم در محله ی ما برگزار می شد آشنا گردید. من هم از قبل با حاج حسین رفیق بودم. با پسرم در برنامه های هیئت شرکت می کردیم. پسرم با اینکه سن و سالی نداشت اما در تدارکات هیئت بسیار زحمت می کشید. بدون ادها و بدون سر و صدا برای بچه های هیئت وقت می گذاشت. یادم هست که این پسر من از همان دوران نوجوانی به ورزش علاقه نشان می داد. رفته بود چند تا وسیله ی ورزشی تهیه کرده و صبح ها مشغول می شد. به میله ای که برای پرده به کنار درب حیاط نصب شده بود بارفیکس می زد. با اینکه لاغر بود اما بدنش حسابی ورزیده شد. @westaz_defa
معنویتی که فقط روضه باشه و پشتش عمل نیاد، معنویت نیست؛ خلسه است ! [شهید حسن‌ باقری]
دو دل شده بودم ؛ از طرفی پیشنهاد ازدواج نصرالله ذهنم رو آروم نمیذاشت🫠
و از طرفی، عدم آشنایی کافی باهاش ؛😬 جواب دادن رو برام سخت کرده بود !😑🫠 تا اینکه یکی از استادام درباره ش با من صحبت کرد🙂 و همون صحبتها ، آرامش رو به قلبم هدیه کرد💚❤️