eitaa logo
بانوان برتر کاشان
11.8هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
880 ویدیو
38 فایل
🌸اولین و بزرگترین کانال رسمی بانوان کاشان کانال اطلاع رسانی جلسات عمومی بانوان معرفی کلاسهای هنری و دوره های تربیت مربی هواشناسی اخبار مهم، مفید و بانشاط کاشان 😊 بزرگواران خوش آمدید 💚 اخبار و پیشنهادات @baanovan_bartar ❤️تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌴🌴🌴🌴🌴 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز پنجشنبه:صدبار لا اله الا الله الملک الحق المبین 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام بر بانوان سربلند و نمونه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه230 *غمخوار هم باشید* 🌼رهبرانقلاب: کمک واقعی این است که دو نفر غمها را از د
مطالب بهترین زوج 👸 قانع بودن ... خانومای گل، اینکه زن قانع باشه و هوای جیب همسری رو داشته باشه خیلی هم عالی هست اما هرچی در حد اعتدالش خوبه ... 👈نبایداین قناعت بیشتر از حد باشه چون ارزش خودتون رو کم میکنه! کم کم همسرتون اینطور برداشت میکنه که شما هیچ خواسته ای ندارید و شاید تلاشی برای جلب رضایت شما نکنه، این یادمون باشه که یکی از مهم ترین وظایف زن،تربیت هست؛ هم فرزندان و هم شوهر پس حواسمون باشه همسرانمان رو چطور بار مياريم... 👈 یادمون باشه ما هم به عنوان یک انسان خواسته ها و آرزوهایی داریم که باید در حد اعتدال برآورده بشه وقتی به اسم قناعت بیش از حد و فداکاری نابه جا تو سر خواسته های حق مون بزنیم،حتماً یه جایی سر باز میکنه که شاید برای جبران دیر باشه... 😔 @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #چهارم حسادت دویدم داخل اتاق و در رو بستم ... تپش قلبم شدید تر شده
🌷 🌷 قسمت اولین پله های تنهایی مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ... همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... - حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ... دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ... مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ... یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ... با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ... اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ... به زحمت از لای در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد... توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ... چند بار حس کردم الان بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ... بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ... دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا - متشکرم ... خدا خیرتون بده ... اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم .. 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷 @women_kashan
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه231 👸 #سیاست_های_زنانه قانع بودن ... خانومای گل، اینکه زن قانع باشه و هوا
مطالب بهترین زوج 💠 مرد زمانیکه همسرش سرش را روی یا گردن او می‌گذارد احساس صمیمیت و نزدیکی و می‌کند! 💠 اين تكنيكى بسيار ظريف براى به دست آوردن دوباره همسرتان می‌باشد! @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز جمعه:صدبار اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام برشما منتظران 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
کانال بانوان برتر کاشان دست ما بر کرم و رحمت مهدی باشد عشق ما آمدن دولت مهدی باشد اول ماه ربیع از کرمت یا سلطان روزی ما فرج حضرت مهدی باشد @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #پنجم اولین پله های تنهایی مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... ن
🌷 🌷 قسمت نمك زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد ... - فضلی ... این چه ساعت مدرسه اومدنه؟ ... از تو بعیده ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... چی می تونستم بگم؟ ... راستش رو می گفتم ... شخصیت پدرم خورد می شد ... دروغ می گفتم ... شخصیت خودم جلوی خدا ... جوابی جز سکوت نداشتم ... چند دقیقه بهم نگاه کرد ... - هر کی جای تو بود ... الان یه پس گردنی ازم خورده بود ... زود برو سر کلاست ... برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم ... - دیگه تاخیر نکنی ها ... - چشم آقا ... و دویدم سمت راه پله ها ... اون روز توی مدرسه ... اصلا حالم دست خودم نبود ... با بداخلاقی ها و تندی های پدرم کنار اومده بودم ... دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف ... این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟ ...مدرسه که تعطیل شد ... پدرم سر کوچه، توی ماشین منتظر بود ... سعید رو جلوی چشم من سوار کرد ... اما من... وقتی رسیدم خونه ... پدر و سعید ... خیلی وقت بود رسیده بودن ... زنگ در رو که زدم ... مادرم با نگرانی اومد دم در ... - تا حالا کجا بودی مهران؟ ... دلم هزار راه رفت ... نمی دونستم باید چه جوابی بدم ... اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم ... چی گفته و چه بهانه ای آورده ... سرم رو انداختم پایین ... - شرمنده ... اومدم تو ... پدرم سر سفره نشسته بود ... سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد ... به زحمت خودم رو کنترل کردم ... - سلام بابا ... خسته نباشی ... جواب سلامم رو نداد ... لباسم رو عوض کردم ... دستم رو شستم و نشستم سر سفره ... دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه کرد ... - کجا بودی مهران؟ ... چرا با پدرت برنگشتی؟ ... از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه ... فقط ساکت نگام می کنه ... چند لحظه بهش نگاه کردم ... دل خودم بدجور سوخته بود ... اما چی می تونستم بگم؟ ... روی زخم دلش نمک بپاشم ... یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ ... از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست ... و از این به بعد باید خودم برم و برگردم ... - خدایا ... مهم نیست سر من چی میاد ... خودت هوای دل مادرم رو داشته باش ... 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷 @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز شنبه:صدبار یا رب العالمین 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام علیکم و رحمت الله 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه232 💠 مرد زمانیکه همسرش سرش را روی #شانه یا گردن او می‌گذارد احساس صمیمیت و ن
مطالب بهترین زوج 🍃باید خاص باشید!!! 🌷 یک مرد به دنبال زنی خاص می گردد که تا پایان عمر کنارش بماند و با او پیر شود. زنی که اهل شکایت نیست یا با نق نق کردن روزش را خراب نمی کند. مردها یک زن منطقی و با حساب و کتاب می خواهند که آن ها را در سراسر زندگیشان حمایت کند و در موقعیت های حساس همیشه بتوانند روی کمکش حساب کنند. از طرف دیگر زن ایده آل آن ها شباهت زیادی با همان کلیشه همسر در خانواده و اجتماع دارد. آن ها اغلب زنی را ستایش می کنند که مورد ستایش خانواده و اطرافیانشان قرار می گیرد و حتی اگر خودشان هم این واقعیت را ندانند در ناخودآگاهشان آن را پرورش داده و به تصمیم گیری های شان راه می دهند . @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #ششم نمك زخم نیم ساعت بعد از زنگ کلاس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراح
🌷 🌷 قسمت شروع ماجرا سینه سپر کردم و گفتم ... - همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم ... تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد ... - اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو... زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ... و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ... - حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن ... قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ... - پس ببر... بده به همون ها که آرزوش رو دارن...سگ خور...صورتش رو چرخوند سمت من - تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده ... و بلند شد رفت توی اتاق ... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که دارم به خاطرش دعوا میشم ... بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من و سعید کرد ... - اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید... اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ... @women_kashan
📣📣ثبت نام کلاس های پاییز آغاز شد 👌هزینه ها بسیار مناسب و کم😍 💚کلاس های بانوان و دختران 🔸حفظ تخصصی قران، روخوانی قران، مفاهیم قران، تفسیر قران، تجوید سطح یک، تجوید تخصصی، صوت و لحن ❤️کلاس های 3 تا 6 سال 🔸حفظ قرآن، نقاشی، قصه گویی، کاردستی، سفالگری، مهدویت کودکان، کلبه شادی کلاس های 9 تا 15 سال 🔸احکام، چرایی عفاف و حجاب، نقاشی رنگ و روغن، نقاشی سیاه قلم، خوشنویسی 💛کلاس های بانوان مهدویت، سبک_زندگی_اسلامی، همسرداری، اتاق_خواب_بانشاط، تربیت_فرزند، طب_قرآنی، کلیدهای_رزق_و_روزی، خیاطی_اسلامی، آشپزی_اسلامی، اموزش مداحی، اموزش روش سخنرانی دینی ❤️آموزش 🍽سرویس آشپزخانه ست سیسمونی 👚خیاطی مقدماتی و پیشرفته 👒چادردوزی 👗خیاطی مستقیم روی پارچه 💜کلاس های عثمان دوزی، نقاشی روی پارچه، نقاشی روی سفال شیشه، نمد دوزی، گلدوزی با دست، فرشینه پادری و تابلو، تاج و تل مجلسی، کیف بافتنی 👛، گل کریستال، روباندوزی، سرمه دوزی، جواهرسازی، تریکو بافی(سبد)، فنجان معلق، سنگ دوزی، شمع سازی، بافندگی لباس و گل، مشبک کاشی، کادو در بادکنک 💛کلاس و پز😋 کیک تولد و عصرانه، شیرینی، دسر، فینگرفود، آشپزی سنتی مدرن، خامه کشی، میوه و سفره آرایی، ژله تزریقی تصویری ویترینی، کوکی، انواع ترشیجات و مربا و... ❤️ 🏊🏇 آموزش شنا و سوار کاری 📣📣توجه توجه (افرادی که میخواهند در و شاغل شوند به اطلاعیه زیر دقت کنند 🌸آغاز دوره تربیت مربی مهد و پیش دبستانی و اموزش مباحث مهدویت 🌹اعطای مدرک معتبر از مرکز تخصصی مهدویت قم🌹) ✅ثبت نام فقط حضوری: بلوار مطهری، روبروی رستوران جوان، مهد قرآن کریم ☎️55577880 09900750965 🌸جهت کسب اطلاعات بیشتر به کانال بانوان برتر کاشان بپیوندید🙋 👇👇 @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز یکشنبه :صدبار یا ذالجلال و الاکرام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام بر بزرگواران 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
💟 اگر می‌خواهید آرام و به دور از و داشته باشید. 💟 اگر می‌خواهید فرزندانی و علاقمند به علیهم السلام داشته باشید. 💟 دانستنی های ویژه و بعد از آن این رو از دست ندهید 💟از شنبه تا سه شنبه 26 تا ۲۹ آبان ⏰ساعت 18 عصر آی دی ثبت نام: WSXQAZ1358@ تلفن ثبت نام: 55319402 09024648315 آدرس: خیابان بابا افضل خیابان باب الحوائج سمت راست کوچه حاجت 2 روبروی حسینیه ارشاد منزل مدنی 🔹با تدریس سرکار ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ کانال رسمی سرکارخانم @zendegi_elahi96 لینک کانال در پیام رسان https://eitaa.com/zendgi_elahi96
📣📣توجه توجه به یک ادمین فعال جهت تبادلات کانال نیازمندیم جهت همکاری به ایدی زیر پیام دهید @banovan_kashan
📣📣توجه توجه ثبت نام کلاس های پاییز آغاز شد ❤️کلاس های قرانی بانوان و دختران 🔸حفظ تخصصی قران 30 تومان 🔸روخوانی قران 30 تومان 🔸مفاهیم قران 30 تومان 🔸تفسیر قران 30 تومان 🔸تجوید سطح یک 35 تومان 🔸تجوید تخصصی 40 تومان 🔸 صوت و لحن 40 تومان ❤️کلاس های هنری 🔸سرمه دوزی 30 تومان 🔸نقاشی روی پارچه 30 تومان 🔸شمع سازی 20 تومان 🔸عثمان دوزی 15 تومان 🔸فرشینه 25 تومان 🔸تاج و تل مجلسی 25 تومان 🔸بافتنی لباس و گل 35 تومان 🔸جواهر سازی 20 تومان 🔸گل کریستال 30 تومان 🔸تریکو بافی 30 تومان 🔸رباندوزی 30 تومان 🔸نقاشی روی سفال 30 تومان 🔸بافتنی عروسک 30 تومان 🔸گل سرمه 20 تومان 🔸کادو در بادکنک 10 تومان 🔸 کیف بافتنی 40 تومان 🔸فنجان معلق 10 تومان 🔸 ویترای روی شیشه 20 تومان 🔸نمد 30 تومان 🔸 گلدوزی با دست 25 تومان 🔸اموزش تابلو فرش تبریزی 50 تومان ❤️ 👩🍳 🌮غذاهای مدرن 30 تومان 🍔انواع فینگرفود 30 تومان غذاهای سنتی 30 تومان 🍹 دسر 30 تومان 🍩شیرینی 30 تومان 🎂 آموزش کیک های تولد 15تومان 🍰آموزش کیک عصرانه ️ 30 تومان 🍩 کوکی 10 تومان 🍵انواع مربا 30 تومان انواع ترشیجات 20 تومان میوه و سفره ارایی 30 تومان 🍹آموزش انواع ژله ️ 20 تومان ژله تصویری 10 تومان 🍷ژله تزریقی ️ 20 تومان ❤️آآموزش دوخت و دوز 🍽سرویس آشپزخانه 30 تومان ست سیسمونی 35 تومان 👚خیاطی مقدماتی 60 تومان 👗خیاطی پیشرفته 80 تومان 👒چادردوزی⬅️ چهار مدل، مقنعه و شال مدل دار 60 تومان 👗خیاطی مستقیم روی پارچه 40 تومان ❤️کلاس های دختران 9 تا 15 سال 🔸احکام 20 تومان 🔸 مهدویت 10 تومان 🔸 چرایی عفاف و حجاب 20 تومان 🔸نقاشی رنگ و روغن 50 تومان 🔸 نقاشی سیاه قلم 50 تومان 🔸خوشنویسی 50 تومان ❤️کلاس های فرهنگی بانوان 10 تومان 20 تومان 20 تومان 20 تومان 20 تومان 20 تومان 20 تومان 20 تومان 15 تومان 10 تومان 50 تومان 50 تومان 70 تومان 100 تومان 20 تومان ❤️کلاس های فرزندان 3 تا 6 سال 30 تومان 35 تومان 30 تومان 35 تومان 35 تومان 30 تومان 30 تومان 60 تومان ❤️کلاس های اموزشی درسی ✅ با بهترین مربیان 🔸روخوانی کلاس اول تا متوسطه 🔸تقویتی کلاس اول تا ششم ابتدایی 65تومان 🔸تقویتی کلاس اول و دوم 65تومان ❤️اموزش 👇👇👇👇 ✅ دوره تربیت مربی پیش دبستانی و مهد کودک (حداقل مدرک دیپلم به بالا،هزینه 190 تومان) ادرس⬅️بلوار مطهری، روبروی رستوران جوان، مهد قرآن کریم صبح ها ساعت 8 تا 10:30 ☎️55577880 09900750965 @women_kashan
📣📣 توجه توجه افرادی که میخواهند در و شاغل شوند به اطلاعیه زیر دقت کنند 🌸آغاز دوره تربیت مربی مهد و پیش دبستانی شرایط ثبت نام : داشتن مدرک دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس 🌸زمان برگزاری: 8 جلسه پنجشنبه و جمعه به تاریخ👇👇 15، 16، 22، 23، 29، 30 آذرماه و 6، 7 دی ماه بصورت کارگاه مجری طرح: موسسه مهد قران کریم کاشان 🌸 هزینه مبلغ 190 هزار تومان 🌹همراه با اعطای مدرک مربیگری از مرکز تخصصی مهدویت قم 🌹 ☎️ شماره تماس : 55577880 09900750965 آدرس ثبت نام ⬅️ بلوار مطهری، روبروی رستوران جوان، مهد قران کریم کاشان @women_kashan
توجه ⬅️ کلاس اموزش تابلو فرش تبریزی بصورت حرفه ای درانواع طرح های دلخواه☺️فقط 50تومان پس از اموزش در صورت تایید استخدام ما شوید و برای خودتان درامدزایی کنید مناسب برای بانوان خانه دار ☎️55577880
بانوان برتر کاشان
مطالب بهترین زوج #جلسه233 🍃باید خاص باشید!!! 🌷 یک مرد به دنبال زنی خاص می گردد که تا پایان عمر کن
مطالب بهترین زوج ⛔️با مچگیری همسرتون،اونو راستگو نمیکنید بلکه او دروغگوی حرفه ای میشه با: ❌کیف و جیب گشتن ❌گوشی چک کردن ❌هی کجایی،کجا میری،کی میای گفتن ❌مثل کارآگاها رفتار کردن ⚜امنیت برقرار نمیشه بدتر باعث میشه اون به دروغ گفتن حریص تر بشه چون ممکنه با این رفتارای شما همسرتون فکر کنه غرورش داره شکسته میشه ⚜عاقلانه رفتار کنیم کارآگاه بازی رو بذاریم کنار اگرم مشکلی هست با منطق و محبت کردن حلش کنیم @women_kashan
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #هفتم شروع ماجرا سینه سپر کردم و گفتم ... - همه پسرهای هم سن و سال م
🌷 🌷 قسمت سوز درد فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم ... مادرم تازه می خواست سفره رو بندازه ... تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید ... - صبح به این زودی کجا میری؟ ... هوا تازه روشن شده ... - هوای صبح خیلی عالیه ... آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه ... - وایسا صبحانه بخور و برو ... - نه دیرم میشه ... معلوم نیست اتوبوس کی بیاد ... باید کلی صبر کنم ... اول صبح هم اتوبوس خیلی شلوغ میشه... کم کم روزها کوتاه تر ... و هوا سردتر می شد ... بارون ها شدید تر ... گاهی برف تا زیر زانوم و بالاتر می رسید ... شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد ... و الا با اون وضع ... باید گرگ و میش ... یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون ... توی برف سنگین یا یخ زدن زمین ... اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن ... و باید زمان زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی ... و وای به اون روزی که بهش نمی رسیدی ... یا به خاطر هجوم بزرگ ترها ... حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار شی ... بارها تا رسیدن به مدرسه ... عین موش آب کشیده می شدم ... خیسه خیس ... حتی چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری ... از بالا توش پر برف می شد ... جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد ... و تا مدرسه پام یخ می زد ... سخت بود اما ... سخت تر زمانی بود که ... همزمان با رسیدن من ... پدرم هم می رسید و سعید رو سر کوچه مدرسه پیاده می کرد ... بدترین لحظه ... لحظه ای بود که با هم ... چشم تو چشم می شدیم ... درد جای سوز سرما رو می گرفت ... اون که می رفت ... بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد... و بعد چشم های پف کرده ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما ... دروغ نمی گفتم ... فقط در برابر حدس ها، سکوت می کردم ... 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷 @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز سه شنبه:صدبار یا ارحم الراحمین 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼 سه‌شنبه دیگری از راه رسید انشالله امروزتون پر از خیر و برکت باشه دلتون به پاکی صبح، افکار بلندتون سبز 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
✅حکم شرعی عمل جراحی زیبایی زن توسط پزشک مرد 🔹پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر رهبر انقلاب با اشاره به سوالی درباره «عمل جراحی زیبایی زن توسط پزشک مرد»، پاسخ رهبری به این سوال را منتشر کرد: 🔺سؤال: در صورتی که عمل جراحی زیبایی برای زنان توسط پزشک مرد مستلزم نگاه کردن و لمس باشد آیا انجام آن جایز است؟ 🔺جواب: عمل جراحی زیبایی، درمان بیماری محسوب نمی شود و نگاه‌کردن و لمسِ حرام به‌خاطر آن جایز نیست مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاه‌کردن باشد. @women_kashan
اموزش دسته گل با پول فقط در یک جلسه 10 تومان 55577880 @women_kashan
🌷 🌷 قسمت احسان از اون روز به بعد ... دیگه چکمه هام رو نپوشیدم ... دستکش و کلاهم رو هم ... فقط تا سر کوچه می رسیدم سر کوچه درشون می آوردم و می گذاشتم توی کیفم ... و همون طوری می رفتم مدرسه آخر یه روز ناظم، من رو کشید کنار ... - مهران ... راست میگن پدرت ورشکست شده؟ برق از سرم پرید ... مات و مبهوت بهش نگاه کردم - نه آقا ... پدرمون ورشکست نشده یه نگاهی بهم انداخت ... و دستم رو گرفت توی دستش - مهران جان ... خجالت نداره ... بین خودمون می مونه ... بعضی چیزها رو باید مدرسه بدونه ... منم مثل پدرت ... تو هم مثل پسر خودم ... از حالت نگاهش تازه متوجه منظورش شدم ... خنده ام گرفت ... دست کردم توی کیفم و ... شال و کلاه و دستکشم رو در آوردم ... حالا دیگه نگاه متعجب چند دقیقه پیش من ... روی صورت ناظم مون نقش بسته بود ... - پس چرا ازشون استفاده نمی کنی؟ ... سرم رو انداختم پایین ... - آقا شرمنده این رو می پرسیم ... ولی از احسان هم پرسیدید ... چرا دستکش و شال و کلاه نداره؟ :چند لحظه ایستاد و بهم نگاه کرد ... دستش رو کشید روی سرم ... - قبل از اینکه بشینی سر جات ... حتما روی بخاری موهات رو خشک کن .. 🌷نويسنده:سيدطاها ایمانی 🌷 @women_kashan
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بسم الله الرحمن الرحيم ذکر روز چهارشنبه:صدبار یا حی و یاقیوم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 السلام علیک یا ابا صالح المهدي ادرکنی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 سلام بر شما مهربانان 🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌷 🌷 قسمت چشم های کور من اون روز ... یه ایستگاه قبل از مدرسه ... اتوبوس خراب شد ... چی شده بود؛ نمی دونم و درست یادم نمیاد ... همه پیاده شدن ... چاره ای جز پیاده رفتن نبود ... توی برف ها می دویدم و خدا خدا می کردم که به موقع برسم مدرسه ... و در رو نبسته باشن ... دو بار هم توی راه خوردم زمین ... جانانه سر خوردم و نقش زمین شدم ... و حسابی زانوم پوست کن شد ... یه کوچه به مدرسه ... یکی از بچه ها رو با پدرش دیدم ... هم کلاسیم بود ... و من اصلا نمی دونستم پدرش رفتگره... همیشه شغل پدرش رو مخفی می کرد ... نشسته بود روی چرخ دستی پدرش ... و توی اون هوا، پدرش داشت هلش می داد ... تا یه جایی که رسید؛ سریع پیاده شد ... خداحافظی کرد و رفت ... و پدرش از همون فاصله برگشت... کلاه نقابدار داشتم ... اون زمان کلاه بافتنی هایی که فقط چشم ها ازش معلوم بود ... خیلی بین بچه ها مرسوم شده بود ... اما ایستادم ... تا پدرش رفت ... معلوم بود دلش نمی خواد کسی شغل پدرش رو بفهمه ... می ترسیدم متوجه من بشه ... و نگران که کی ... اون رو با پدرش دیده ... تمام مدت کلاس ... حواسم اصلا به درس نبود ... مدام از خودم می پرسیدم ... چرا از شغل پدرش خجالت می کشه؟... پدرش که کار بدی نمی کنه ... و هزاران سوال دیگه ... مدام توی سرم می چرخید ... زنگ تفریح ... انگار تازه حواسم جمع شده بود ... عین کوری که تازه بینا شده ... تازه متوجه بچه هایی شدم که دستکش یا کلاه نداشتن ... بعضی هاشون حتی چکمه هم نداشتن... و با همون کفش های همیشگی ... توی اون برف و بارون می اومدن مدرسه ... بچه ها توی حیاط ... با همون وضع با هم بازی می کردن ... و من غرق در فکر ... از خودم خجالت می کشیدم ... چطور تا قبل متوجه نشده بودم؟ ... چطور اینقدر کور بودم و ندیدم؟... اون روز موقع برگشتن ... کلاهم رو گذاشتم توی کیفم ... هر چند مثل صبح، سوز نمی اومد ... اما می خواستم حس اونها رو درک کنم ... وقتی رسیدم خونه ... مادرم تا چشمش بهم افتاد ... با نگرانی اومد سمتم ... دستش رو گذاشت روی گوش هام ... - کلاهت کو مهران؟ ... مثل لبو سرخ شدی ... اون روز چشم هام ... سرخ و خیس بود ... اما نه از سوز سرما ... اون روز .. برای اولین بار ... از عمق وجودم ... به خاطر تمام مشکلات اون ایام ... خدا رو شکر کردم ... خدا رو شکر کردم ... قبل از این که دیر بشه ... چشم های من رو باز کرده بود ... چشم هایی که خودشون باز نشده بودن ... و اگر هر روز ... عین همیشه ... پدرم من رو به مدرسه می برد ... هیچ کس نمی دونست ... کی باز می شدن؟ ... شاید هرگز ... 🌷نويسنده:سيدطاها ايماني🌷 @women_kashan