جواب کامل شبهه 👌✅👇👇 اول: زیادی یک چیز دلیل بر برتری و با ارزش بودن آن نیست. معمولا چیزهای با ارزش کم و اندک هستند. شما به این جهان نگاه کنید، طلا و جواهرات زیادتر است یا سنگ و خاک؟! مسلما سنگ و خاک بیشتر است و طلا و جواهرات خیلی کم‌تر از خاک و سنگ است. ولی ارزش آن‌ها خیلی بیشتر است. بنابراین زیادی دلیل به برتری نیست. اگر تمام سنگ‌ها، طلا و جواهر بود و فرقی بین طلا و خاک نبود، طلا دیگر ارزشی نداشت. دیگر برای کسی طلا و خاک مهم نبود. باید یک چیزی کم‌یاب باشد تا ارزش پیدا کند. چیزی که زیاد است خاک و سنگ است. ولی آن چیزی ارزش دارد که طلا باشد. دوم: اگر قرار بود تمام انسان‌ها مثل هم باشند، دیگر خوب و بد معنا نداشت. همه باید فرشته می‌شدند. در حالی که خداوند فرشته داشت و می‌خواست بالاتر از فرشته را خلق کند. خداوند به فرشته عقل بدون اختیار داده است و فرشته چون فقط عقل دارد،عقلش می‌گوید باید کار خوب را انجام دهد. و چون اختیار و شهوت ندارد. میلی هم به کار بد ندارد. ولی انسان هم عقل و شهوت دارد و هم اختیار دارد. عقل او به او دستور می‌دهد کار خوب انجام دهد ولی شهوت او دستور می‌دهد که کار بد انجام دهد. و این قدرت اختیار است که به او این را می‌دهد که هر کدام را دوست دارد انجام دهد. و اگر به دستور عقل عمل کند، از فرشته هم بالاتر می‌رود چون فرشته اختیار نداشته است و کار خوب را انجام داده است. ولی انسان اختیار داشته است و آن را انجام داده است. برای اینکه ارزش کاری که به اختیار باشد را با کاری که بدون اختیار باشد را بفهمیم یک مثال می‌زنم. شما یک مسابقه‌ی دومیدانی را در نظر بگیرید چند نفر که از قبل تمرین کردند و برای گرفتن مدال طلا زحمت کشیدن در مسیر مسابقه در حال دویدن هستند. چند قدم به پایان یکدفعه شخصی از پشت سر تمام دوندگان سبقت می‌گیرد و زودتر از دوندگان به خط پایان می‌رسد و مدال طلا را به او می‌دهند. وقتی از او می‌پرسند چطور شد نفر اول شدی؟! می‌گوید: یک سگ دنبالم کرده بود منم با تمام سرعت دویدم که سگ مرا نگیرد یک دفعه از خط پایان مسابقه درآمدم. به نظر شما این مدال ارزش دارد؟! مسلما ارزشی ندارد چون او بدون اختیار آن مدال را کسب کرده است. در حالی که آن کسی که با اختیار اول می‌شود، زحمت کشیده و با اختیار خودش آن کار را انجام داده است. (اگر چند نفر در یک اتاق زندانی باشند و یک لیوان آب برای آن‌ها بیاورند، و آب را به آن‌ها بدهند نفر اول چون تشنه نیست می‌گوید من میل ندارم. نفر دوم آب براش ضرر دارد اگه بخورد دلش درد می‌گیرد. می‌گوید بدهید به نفر بعدی. نفر سوم می‌داند که نفر چهارم تشنه است و به آب نیاز دارد می‌گوید آب را بدهید به نفر چهارم. هر سه نفر آب نخوردند تا آب به نفر چهارم رسید و او از مرگ نجات پیدات کرد. آیا ارزش کار این سه نفر یکی هست؟! مسلما نفر اول و دوم کارشان ارزشی ندارد هر چند با نخوردن آب جان یک نفر را نجات دادند. اما نفر سوم کارش ارزشمند است و با اختیار آب را نخورد تا جان دیگری را نجات دهد.) این است فرق بین کاری که با اختیار باشد تا کاری که بدون اختیار باشد. اما اگر انسان با اختیارش شهوت را انتخاب کرد از حیوان هم پست‌تر می‌شود. چون حیوان عقل و اختیار ندارد و فقط شهوت و غریزه دارد. اگر انسان کار حیوانی انجام دهد از حیوان کم‌تر است چون حیوان عقل ندارد که آن کار را انجام می‌دهد. سوم: حال اگر قرار بود که تمام انسان‌ها مسلمان باشند، دیگر خوب و بد تشخیص داده نمی‌شدند. و همه فرشته می‌شدند و آن ارزشی نداشت. پس خدا به انسان عقل و اختیار داده است تا با اختیارش خوب یا بد را انتخاب کند. و خدا نمی‌خواهد با زور کسی را خوب کند. به این خاطر خدا امتحانات و آزمایشات را سر راه انسان گذاشته تا او با اختیار خودش انتخاب کند که طلا باشد یا خاکستر. 📎 #دانشجوی_انقلابی 📎 #جوان 📎 #پاسخ_به_شبهات 📎 #مسلمانان_کم کپی با ذکر منبع بلامانع است👇👇👇 @x_shobhe313