🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_نهم
#بخش_صد_و_هفتاد_و_دوم
#فرزند شجاع از #مادر شجاع🌸🍃🍃
روزی معاویه به عقیل گفت:
حاجتی داری، من بر آورده کنم؟
عقیل گفت:
آری! کنیزی برایم پیشنهاد شده و صاحبش کمتر از چهل دینار نمی فروشد، او را برایم خریداری کن!
معاویه از راه مزاح گفت:
عقیل تو که نابینا هستی، چرا کنیزی به چهل دینار (طلا) میخری، کنیزی به چهل درهم (نقره) کافی است، چون تو نابینا هستی؟
عقیل گفت:
هدف این است کنیزی لایق بخرم که فرزندی بزاید که هنگامی که او را به غضب آوردی گردنت را بزند.
معاویه خندید و گفت:
شوخی میکنم.
سپس دستور داد همان کنیز را برایش خریدند و از آن، حضرت مسلم به دنیا آمد.
مسلم ۱۸ سال داشت که پدرش عقیل از دنیا رفته بود، روزی به
معاویه گفت: من در مدینه زمین دارم، مبلغ صد هزار داده ام، مایلم شما آن زمین را به همان قیمت که خریدهام از من بخری!
معاویه زمین را خرید و پولش را داد.
امام حسین علیه السلام از قضیه باخبر شد. طی نامه ای به معاویه نوشت: معاویه! تو جوان بنی هاشم (مسلم) را گول زده ای، زمینی از او خریده ای که هرگز مالک آن نخواهی شد. پولت را بگیر و زمین را پس بده!
معاویه مسلم را احضار کرد. نامه امام حسین علیه السلام برای او خواند، سپس گفت: اینک پول ما را بده و زمین مال تو است، شما زمینی فروخته ای که ملک تو نبوده.
مسلم در پاسخ گفت:
ای معاویه! سرت را از بدن جدا میکنم، ولی پول را نمی دهم.
معاویه از خنده به پشت افتاد و از شدت خنده پاهایش را به زمین کوبید.
آنگاه گفت: به خدا سوگند! این همان سخنی است که پدرت هنگامی که مادرت را برایش میخریدم به من گفت.
پس از آن جواب نامه امام حسین علیه السلام را نوشت و اظهار داشت که من زمین را پس دادم و مبلغ پولش را نیز بخشیدم.
امام حسین علیه السلام فرمود: ای فرزندان ابوسفیان ما شما را فقط از کار زشت باز میداریم. [۱]
----------
[۱]📚: بحار: ج ۴۲، ص ۱۱۶.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫