eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
437 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 منفی به معاویه 🌸🌺🌺 پس از شهادت امیر مؤمنان علی علیه السلام، معاویه بر اریکه قدرت تکیه زد و حکمران سراسر سرزمین‌های اسلامی شد. به مروان که از طرف او فرماندار مدینه گشته بود، در ضمن نامه ای دستور داد دختر عبدالله بن جعفر (برادر زاده علی علیه السلام) را برای پسرش یزید خواستگاری کند و تذکر داده بود که هر اندازه پدرش مهریه خواست، می‌پذیرم و هر قدر قرض داشته باشد می‌پردازم، به اضافه اینکه این وصلت، سبب صلح بین بنی هاشم و بنی امیه خواهد شد. مروان پس از دریافت نامه برای خواستگاری نزد عبدالله بن جعفر آمد. عبدالله گفت: - اختیار زنان ما با حسن بن علی علیه السلام است، دخترم را از او خواستگاری کن! مروان به حضور امام حسن علیه السلام رسید و دختر عبدالله را خواستگاری کرد. امام حسن علیه السلام فرمود: - هر کسی را در نظر داری دعوت کن تا من نظرم را در آن جمع بگویم. او نیز بزرگان طایفه بنی هاشم و بنی امیه را دعوت کرد و همه حاضر شدند. مروان در میان جمع برخاست و پس از حمد و ثنای خداوند چنین گفت: - معاویه به من فرمان داده تا زینب دختر عبدالله بن جعفر [۱] را برای یزید بن معاویه با این شرایط خواستگاری کنم: ۱- هر اندازه پدرش مهریه تعیین کند، می‌پذیریم. ۲- هر قدر پدرش قرض داشته باشد او را ادا می‌کنیم. ۳- این وصلت موجب صلح بین دو طایفه بنی امیه و بنی هاشم می‌گردد. ۴- یزید بن معاویه فردی است که نظیر ندارد! به جانم سوگند، افتخار شما به یزید بیشتر از افتخار یزید به شماست! ۵- یزید کسی است که به برکت سیمای او از ابر طلب باران می‌شود! آن گاه سکوت نمود و کنار نشست. ۱- امام حسن پس از اینکه حمد و ثنای الهی این گونه سخن آغاز نمود: اما در مورد مهریه، ما از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مورد مهریه ی دختران و بستگانشان-که ۸۴۰ درهم است تجاوز نمی کنیم. ۲- و در مورد قرض‌های پدرش؛ چه وقت زن‌های ما قرض‌های پدرانشان را داده اند که چنین مطلبی پیشنهاد شود! ۳- درباره صلح دو طایفه باید بگویم: (فانا عادیناکم لله و فی الله فلا نصالحکم للدنیا) (دشمنی ما با شما، برای خدا و در راه خدا است، بنابراین برای دنیا با شما صلح نمی کنیم. ) ۴- در مورد اینکه افتخار ما به وجود یزید بیشتر از افتخار یزید به ما است، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوت است، ما باید بر یزید افتخار کنیم و اگر مقام نبوت بالاتر از مقام خلافت است او باید به وجود ما افتخار کند. ۵- اما اینکه گفتی به برکت چهره ی یزید، از ابر طلب باران می‌شود، این مطلب درست نیست مگر در مورد محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم که از برکت چهره نورانی آنان طلب باران می‌شود. نظر ما این است که دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر درآوریم و من هم اکنون او را به همسری قاسم قرار دادم، و مهریه اش را زمین مزروعی که در مدینه دارم تعیین کردم... همین زمین مزروعی زندگی آنان را تأمین می‌کند و دیگر نیازی به دیگران نیست. مروان گفت: - ای بنی هاشم! آیا این گونه صریح با ما رو به رو می‌شوید و به سخنان ما پاسخ می‌دهید؟ امام حسن علیه السلام فرمود: - آری! هر یک از این پاسخ ها، در برابر هر یک از موارد سخنان شما است. مروان از گرفتن جواب مثبت، مأیوس شد و ماجرا را در ضمن نامه ای برای معاویه، نوشت. معاویه گفت: - ما از ایشان خواستگاری کردیم، جواب منفی به ما دادند، ولی اگر آنان از ما خواستگاری کنند، جواب مثبت خواهیم داد! [۱] از ! 🌸🌺🌺 روزی امام حسن علیه السلام حین غذا خوردن، جلوی سگی که در نزدیکی ایشان ایستاده بود، چند لقمه غذا انداخت. کسی پرسید: - یابن رسول الله! اجازه می‌دهید سگ را دور کنم؟ حضرت فرمود: - به حیوان کاری نداشته باش! من از خدایم حیا می‌کنم که جانداری نگاه به غذای من کند و من غذایش ندهم و برانمش! [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: بعضی روایت‌های نام این دختر را‌ام کلثوم و به جای امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام ذکر کرده اند [۱]: بحار، ج ۴۴، ص ۱۱۹، ۱۲۰ [۱]: بحار، ج ۴۳، ص ۳۵۲ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 بزرگان را باید کرد 🌸🍃 سنّت پیاده رفتن از نجف به کربلا، در زمان شیخ انصاری قدس سره رایج بود، بعد‌ها کم کم یک نوع علامت فقر حساب شده بود، تا مرحوم نوری نورالله مرقده، رایج کرد ۱۹۳. بین 🍂🌼 مرحوم سلطان الواعظین گوید: در ایامی که مفاتیح الجنان تازه چاپ شده بود، در سرداب غیبت سامرّا، از روی آن می‌خواندم دیدم یک شیخ با قبای کرباس، و عمامه کوچک، مشغول ذکر است، از من پرسید این کتاب را که نوشته است، گفتم مؤلف این کتاب حاج شیخ عباس قمی است، با تعریف و توصیف زیاد بیان کردم، فرمود چندان هم تعریف ندارد، من با ناراحتی گفتم پاشو از اینجا برو بیرون، کسی که پهلوی من بود گفت: مؤدّب باش، آقا خود محدّث قمی است، عذر خواه شدم و خواستم دستش را ببوسم، او دست مرا بوسید فرمود شما سیّد هستید ۲۵۴. فوق 🌸🍃 آخوند خراسانی رضوان الله علیه، بر اهل علم خیلی تواضع می‌کرد، حتی برای یک طلبه در مجلس بلند می‌شد، طلبه ای به نجف اشرف تازه وارد شده بود، شبانه وقتِ وضعِ حملِ زنش می‌رسد، چون کسی را نمی شناخت، ناچار در خانه مرحوم آخوند را می‌زند، آقای آخوند در حالی که شال سفید به سر بسته بود، در را باز کرد، و فرمود چه فرمایشی دارید؟ طلبه از کثرت خجالت، سلام کردن را فراموش می‌کند، و آقا سلامش می‌کند، پس از اطلاع یافتن، می‌فرماید صبر کنید بیایم در خانه قابله را نشان بدهم، طلبه عرض می‌کند دستور بدهید خادمتان بیاید، می‌فرماید وقت کار او تمام شده، و الان وقت استراحتش است، بالاخره آقای آخوند عبا به دوش می‌گیرد، و با فانوس بیرون می‌آید، و در خانه قابله را نشان می‌دهد، در برگشتنی آقا فانوس دست گرفته، و طلبه و قابله پشت سر او به حرکت می‌افتند ۲۸۸. هم آمدیم برای معارف 🍂🌼 علامه طباطبايی مثل یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه فیضیّه به زمین می‌نشست، نزدیک غروب برای شرکت در نماز جماعت آقای سید محمد تقی خوانساری، آماده می‌شد، آنقدر ادب به خرج می‌داد که، روزی یکی از شاگردانش عرض کرد، شما را به خدا فکری به حال ما بکنید، ادب شما ما را بی ادب می‌کند، در مجلس به متکا و بالش تکیه نمی زد، و همیشه قدری فاصله می‌گرفت، در مدت سی سال کلمه من را از ایشان نشنیدم، و اما کلمه نمی دانم را از آن عزیز خیلی شنیدم، پاسخ سؤال را به صورت احتمال می‌رود، یا به نظر می‌رسد، بیان می‌فرمود، و روشن دلی آهسته با چشمان تر می‌گفت: در شگفتم که، چگونه زمین سنگینی چنین مردانی را تحمل می‌کند، در مدت سی سال ندیدم که به شاگردی عصبانی شود، خیلی زود، افراد با او دوست می‌شدند در بذل دانش حریص بود، حتی به دو یا سه نفر درس می‌فرمود، وقتی کلمه استاد تعبیر می‌کردیم، می فرمود دوست ندارم، گرد هم آمدیم در معارف اسلامی هم فکری کنیم، و غالباً پیاده راه می‌رفت، و جواب سؤال کننده را در راه می‌داد ۲۹۷ از مرحوم شیخ انصاری، اگر سؤال می‌کردند از چیزی که نمی داند، تعمّد داشت که بفرماید: ندانم ندانم ۳۱۲. مواظب و دیگران باشیم 🍃🌸 مرحوم آقای سید علی قاضی را در نجف دیدند، بر خلاف رسم اکثر مردم، کاهوهای سفت را جدا می‌کند، از علّت آن پرسیدند فرمود این مرد وضع مالی اش خوب نیست، من گاهی به او کمک می‌کنم و نمی خواهم که بِلا عوض بدهم که، عزّت و شرف او لکه دار شود، و یا بدآموز شود، برای خوردن ما چه فرق می‌کند کاهو نرم باشد یا سفت، و ممکن است کاهوي سفت را دیگری نخرد و به ظرف آشغال بریزد ۳۴۹. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫