eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
435 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 (علیه السلام) در اوج و 🌺🍂 امیر المؤمنین علی علیه السلام پس از آن که به دست ابن ملجم ضربت خورد، از شدت زخم بی حال شده بود. وقتی که به حال آمد، امام حسن علیه السلام در ظرفی، شیر به حضرت داد. امام علیه السلام کمی از شیر خورد بقیه را به حسن داد و فرمود: این شیر را به اسیرتان (ابن ملجم) بدهید! سپس فرمود: فرزندم! به آن حقی که در گردن تو دارم، بهترین خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را به او بدهید و تا هنگام مرگم با ایشان مدارا کنید و از آنچه می‌خورید به او بخورانید و از آنچه می‌نوشید به ایشان بنوشانید تا نزد شما گرامی شود! [۱] آداب در اوج 🌸🍃 روزی امیر المؤمنین علی علیه السلام در دوران خلافتش در خارج کوفه با یک نفر ذمی (یهودی یا مسیحی) که در پناه اسلام بود، همراه شدند. مرد ذمی گفت: بنده خدا کجا می‌روی؟ امام علیه السلام فرمود: به کوفه. هر دو ره راه ادامه دادند تا سر دو راهی رسیدند، هنگامی که ذمی جدا شد و راه خود را پیش گرفت برود، دید که رفیق مسلمانش از راه کوفه نرفت، همراه او می‌آید. مرد ذمی گفت: مگر شما نفرمودی به کوفه می‌روم؟ فرمود: چرا. شما از راه کوفه نرفتی، راه کوفه آن یکی است. می دانم ولی پایان خوش رفاقتی آنست که مرد، رفیق راهش را در هنگام جدایی چند قدم بدرقه کند ودستور پیغمبر ما همین است، بدین جهت می‌خواهم چند گام تو را بدرقه کنم آنگاه به راه خود بر می‌گردم. ذمی گفت: پیغمبر شما چنین دستور داده؟ امام علیه السلام فرمود: بلی. - این که آیین پیغمبر شما با سرعت در جهان پیش رفت کرد و چنین پیروان زیاد پیدا نمود، حتما به خاطر همین اخلاق بزرگوارانه او بوده است. مرد ذمی با امیر المومنین سوی کوفه برگشت هنگامی که شناخت همراه او خلیفه مسلمانان بوده است، مسلمان شد و اظهار داشت: من شما را گواه می‌گیرم که پیرو دین و آیین شما می‌باشم. [۱] بی تر از کفش دار 🌺🍂 علی علیه السلام با سپاهیان اسلام برای سرکوبی پیمان شکنان به سوی بصره حرکت می‌کردند. در نزدیکی بصره به محل (ذی قار) رسیدند. در آنجا برای رفع خستگی و آماده سازی سپاه توقف نمودند. عبد الله بن عباس می‌گوید: من در آنجا به حضور امیر المومنین علی علیه السلام رسیدم، دیدم (رئیس مسلمانان، فرمانده کل قوا) خود کفش خویش را وصله می‌زند. حضرت روی به من کرد و فرمود: ابن عباس! این کفش چه قدر می‌ارزد؟ قیمت آن چه قدر است؟ گفتم: ارزشی ندارد. فرمود: سوگند به خدا! همین کفش بی ارزش از ریاست و حکومت بر شما برای من محبوب تر است. مگر این که بتوانم با این حکومت و ریاست حق را زنده کنم و باطل را براندازم. [۱] آری! ارزش یک حکومت، بسته به آن است که در سایه اش حق زنده و باطل نابود گردد و گرنه چه ارزشی دارد؟ ---------- 📚منابع: [۱]: بحار: ج ۴۲، ص ۲۸۹. [۱]: بحار، ج ۴۱، ص ۵۳ و ج ۷۴، ص ۱۵۷. [۱]: بحار: ج ۳۲، ص ۷۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 بزرگان را باید کرد 🌸🍃 سنّت پیاده رفتن از نجف به کربلا، در زمان شیخ انصاری قدس سره رایج بود، بعد‌ها کم کم یک نوع علامت فقر حساب شده بود، تا مرحوم نوری نورالله مرقده، رایج کرد ۱۹۳. بین 🍂🌼 مرحوم سلطان الواعظین گوید: در ایامی که مفاتیح الجنان تازه چاپ شده بود، در سرداب غیبت سامرّا، از روی آن می‌خواندم دیدم یک شیخ با قبای کرباس، و عمامه کوچک، مشغول ذکر است، از من پرسید این کتاب را که نوشته است، گفتم مؤلف این کتاب حاج شیخ عباس قمی است، با تعریف و توصیف زیاد بیان کردم، فرمود چندان هم تعریف ندارد، من با ناراحتی گفتم پاشو از اینجا برو بیرون، کسی که پهلوی من بود گفت: مؤدّب باش، آقا خود محدّث قمی است، عذر خواه شدم و خواستم دستش را ببوسم، او دست مرا بوسید فرمود شما سیّد هستید ۲۵۴. فوق 🌸🍃 آخوند خراسانی رضوان الله علیه، بر اهل علم خیلی تواضع می‌کرد، حتی برای یک طلبه در مجلس بلند می‌شد، طلبه ای به نجف اشرف تازه وارد شده بود، شبانه وقتِ وضعِ حملِ زنش می‌رسد، چون کسی را نمی شناخت، ناچار در خانه مرحوم آخوند را می‌زند، آقای آخوند در حالی که شال سفید به سر بسته بود، در را باز کرد، و فرمود چه فرمایشی دارید؟ طلبه از کثرت خجالت، سلام کردن را فراموش می‌کند، و آقا سلامش می‌کند، پس از اطلاع یافتن، می‌فرماید صبر کنید بیایم در خانه قابله را نشان بدهم، طلبه عرض می‌کند دستور بدهید خادمتان بیاید، می‌فرماید وقت کار او تمام شده، و الان وقت استراحتش است، بالاخره آقای آخوند عبا به دوش می‌گیرد، و با فانوس بیرون می‌آید، و در خانه قابله را نشان می‌دهد، در برگشتنی آقا فانوس دست گرفته، و طلبه و قابله پشت سر او به حرکت می‌افتند ۲۸۸. هم آمدیم برای معارف 🍂🌼 علامه طباطبايی مثل یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه فیضیّه به زمین می‌نشست، نزدیک غروب برای شرکت در نماز جماعت آقای سید محمد تقی خوانساری، آماده می‌شد، آنقدر ادب به خرج می‌داد که، روزی یکی از شاگردانش عرض کرد، شما را به خدا فکری به حال ما بکنید، ادب شما ما را بی ادب می‌کند، در مجلس به متکا و بالش تکیه نمی زد، و همیشه قدری فاصله می‌گرفت، در مدت سی سال کلمه من را از ایشان نشنیدم، و اما کلمه نمی دانم را از آن عزیز خیلی شنیدم، پاسخ سؤال را به صورت احتمال می‌رود، یا به نظر می‌رسد، بیان می‌فرمود، و روشن دلی آهسته با چشمان تر می‌گفت: در شگفتم که، چگونه زمین سنگینی چنین مردانی را تحمل می‌کند، در مدت سی سال ندیدم که به شاگردی عصبانی شود، خیلی زود، افراد با او دوست می‌شدند در بذل دانش حریص بود، حتی به دو یا سه نفر درس می‌فرمود، وقتی کلمه استاد تعبیر می‌کردیم، می فرمود دوست ندارم، گرد هم آمدیم در معارف اسلامی هم فکری کنیم، و غالباً پیاده راه می‌رفت، و جواب سؤال کننده را در راه می‌داد ۲۹۷ از مرحوم شیخ انصاری، اگر سؤال می‌کردند از چیزی که نمی داند، تعمّد داشت که بفرماید: ندانم ندانم ۳۱۲. مواظب و دیگران باشیم 🍃🌸 مرحوم آقای سید علی قاضی را در نجف دیدند، بر خلاف رسم اکثر مردم، کاهوهای سفت را جدا می‌کند، از علّت آن پرسیدند فرمود این مرد وضع مالی اش خوب نیست، من گاهی به او کمک می‌کنم و نمی خواهم که بِلا عوض بدهم که، عزّت و شرف او لکه دار شود، و یا بدآموز شود، برای خوردن ما چه فرق می‌کند کاهو نرم باشد یا سفت، و ممکن است کاهوي سفت را دیگری نخرد و به ظرف آشغال بریزد ۳۴۹. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫