🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_نهم
#بخش_صد_و_سی_و_چهارم
#مردی که باغهای #بهشت را به #دنیا فروخت🌸🍃🍃
مرد مسلمانی بود که شاخه یکی از درختان خرمای او به حیاط خانه مرد فقیر و عیال مندی رفته بود، صاحب درخت گاهی بدون اجازه وارد حیاط خانه میشد و برای چیدن خرماها بالای درخت میرفت، گاهی تعدادی خرما به حیاط مرد فقیر میافتاد و کودکانش خرماها را بر میداشتند، مرد از درخت پایین میآمد و خرماها را از دست آنها میگرفت و اگر خرما را در دهان یکی از بچهها میدید انگشتش را در داخل دهان میکرد و خرما را بیرون میآورد.
مرد فقیر خدمت پیامبر رسید و از صاحب درخت شکایت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: برو تا به شکایتت رسیدگی کنم.
سپس پیامبر صاحب درخت را دید و به او فرمود: این درختی که شاخه هایش به خانه فلان کس آمده است به من میدهی تا در مقابل آن، درخت خرمایی در بهشت از آن تو باشد؟
مرد گفت: نمی دهم! من خیلی درختان خرما دارم و خرمای هیچ کدام به خوبی این درخت نیست.
حضرت فرمود: اگر بدهی من در مقابلش باغی در بهشت به تو میدهم. مرد گفت: نمی دهم!
ابو دحداح یکی از صحابه پیامبر بود، سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله را
شنید. و عرض کرد: یا رسول الله اگر من این درخت را از او بخرم و به شما واگذار کنم آیا شما آنچه را که به آن مرد میدادی به من مرحمت میکنی؟ فرمود: آری. ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت کرد مرد گفت: محمد (صلی الله علیه و آله) میخواست مقابل این درخت درختهایی در بهشت به من بدهد من نپذیرفتم چون خرمای این درخت بسیار لذیذ است. ابو دحداح گفت: آیا حاضری بفروشی یا نه؟ گفت نه، مگر اینکه چهل درخت به من بدهی. ابو دحداح گفت: چه بهای سنگینی برای درخت کج شده مطالبه میکنی. ابو دحداح پس از سکوت کوتاه گفت خیلی خوب چهل درخت به تو میدهم.
مرد طمع کار گفت: اگر راست میگویی چند نفر بعنوان شاهد بیاور! ابو دحداح عده ای را برای انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله درخت خرما را خریدم ملک من شده است، تقدیم خدمت مبارکتان میکنم، تقاضا دارم آن را از من بپذیر و باغ بهشتی که به آن مرد میدادی قبول نکرد اینک به من عنایت فرما.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای ابو دحداح! نه یک باغ بلکه تعدادی از باغهای بهشت در اختیار شماست. پیامبر صلی الله علیه و آله به سراغ مرد فقیر رفت و به او گفت این درخت از آن تو و فرزندان تو است. [۱] به این ترتیب مرد کوتاه نظر برای زندگی چند روزه دنیا باغ بهشتی را از دست داد و ابو دحداح مالک آن باغ و باغهای دیگر شد.
#خصلتهای_پسندیده 🌼🍃🍃
گروهی از اسیران کافر را به حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آوردند. پیامبر دستور داد همه را اعدام کنند، به جز یک نفر، که مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد.
مرد با تعجب پرسید: برای چه تنها مرا آزاد کردی!؟
فرمود: جبرئیل امین، به من خبر داد که در وجود تو پنج خصلت خوب وجود دارد که خداوند و پیامبرش آنها را دوست میدارند.
۱- آن که نسبت به ناموس خودت دارای غیرت شدید هستی.
۲- از صفات سخاوت، بذل و بخشش برخورداری.
۳- اخلاق خوب داری.
۴- همواره راستگو بوده هرگز دروغ نمی گویی.
۵- مرد شجاع و دلیری هستی.
مرد اسیر که سخنان پیامبر را با حالات درونی خود مطابق یافت به حقانیت اسلام پی برد، مسلمان شد و تا آخرین لحظه در عقیده پاک خود باقی میماند. [۱]
#دروغ کوچک در نامه #اعمال 🌸🍃🍃
اسماء دختر عمیس میگوید:
من شب زفاف عایشه را آماده کرده به نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بردم و عده ای از زنان همراه من بودند. به خدا سوگند! نزد حضرت غذایی جز یک ظرف شیر نبود. رسول خدا صلی الله علیه و آله مقداری از آن خورد. سپس ظرف شیر را به دست عایشه داد، عایشه حیا نمود بگیرد. به او گفتم: دست پیغمبر را رد نکن! عایشه با شرم ظرف شیر را گرفت و مقداری خورد.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ظرف شیر را به همراهان خود بده!
آنها گفتند: ما اشتها نداریم.
پیامبر صلی الله علیه و آله خدا فرمود:
هرگز گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید.
اسماء گفت: یا رسول الله! اگر یکی از ما بگوید اشتها نداریم، این دروغ حساب میشود؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بلی! دروغ در نامه عمل انسان نوشته میشود. حتی دروغ کوچک در نامه اعمال به عنوان دروغ کوچک ثبت میگردد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۲۲، ص ۶۰-۹۹ و ج ۹۶، ص ۱۱۷ و ج ۱۰۳، ص: ۱۲۷، از سه روایت استفاده شده.
[۱]: بحار: ۱۸، ص ۱۰۸ و ج ۶۹، ص ۳۸۳ و ج ۷۱، ص ۳۸۴.
[۱]: بحار: ج ۷۲، ص ۲۵۸.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_دوازدهم
#بخش_دویست_و_هفدهم
#من یا #تو؟ 🔸🔸
مردی از ابو عمرو فرزند علا حاجتی خواست. ابو عمرو وعده داد حاجت او را بر آورده سازد. اتفاقا مانعی پیش آمد او نتوانست به وعده خود عمل کند. مرد ابو عمرو را دید و گفت: ابوعمر! تو به من وعده دادی ولی وفا نکردی. ابوعمر: درست است. اکنون بگو ببینم کدام یک از ما بیشتر ناراحت و غمگین هستیم، من یا تو؟
مرد: البته که من، چون حاجتم بر آورده نشد.
ابوعمرو: نه، چنین نیست، بلکه من بیشتر از تو ناراحت و غمگینم.
مرد:
- چرا و چگونه؟
ابوعمرو: برای این که من به تو وعده دادم حاجتت را بر آورده سازم، تو به خاطر وعده من شب را با شادی و سرور گذراندی، اما من شب را در فکر و غم انجام وعده به سر بردم که چگونه به وعده خود وفا کنم و قضا و قدر مانع از آن شد و اینک به دیدار
یکدیگر رسیدیم، تو مرا با دیده حقارت میبینی و من تو را با چشم بزرگواری و حقا سزاوار است من بیشتر از تو غم و غصه بخورم. [۱]
#دروغ #شاخدار 🔹🔹
روزی معاویه به سعد بن وقاص گفت:
چرا در خونخواهی امام مظلوم (عثمان) به من یاری نکردی؟ خوب بود در این مورد به من کمک مینمودی!
سعد گفت:
می دانی که من در کنار تو با علی میجنگیدم. اما از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شنیدم به علی علیه السلام میفرمود:
تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی هستی.
معاویه گفت:
تو این سخن را از رسول خدا شنیدی؟
سعد گفت:
آری! اگر نشنیده باشم این دو گوشم کر شوند.
معاویه گفت:
اکنون عذر تو مقبول است که ما را یاری نکردی.
سپس گفت:
به خدا سوگند! اگر من هم چنین سخنی را از پیغمبر صلی الله علیه و آله
می شنیدم هرگز با علی جنگ نمی کردم!
البته این ادعای معاویه به هیچ گونه قابل قبول نیست، چون معاویه از این گونه فرمایشات، از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام بیشتر شنیده بود. با این همه هنگامی که علی علیه السلام از دنیا رحلت نمود، معاویه او را لعنت میکرد و به حضرت ناسزا میگفت. نظر معاویه این بود که سلطنت و حکومت او به وسیله لعن و ناسزا گفتن، به علی برقرار میگردد و هدف او از آن سخنی که به سعد گفت، این بود که عذر او پذیرفته باشد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ۱۰۷. ب: ۷۵، ص ۹۵.
[۱]: ۱۰۸. ب: ج ۴۴، ص ۳۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫