🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_پنجاه_و_ششم
امام #رضا علیه السلام و شاعر #دلسوخته 🍃🍂
اشاره
دعبل خزاعی [۱] در شهر مرو، محضر امام رضا (علیه السلام) عرض کرد:
یابن رسول الله! من درباره شما قصیدهای سرودهام و تصمیم دارم قبل از هرکس خود شما بشنوید.
امام فرمود: بخوان! دعبل شروع به خواندن قصیده کرد [۲] که آغاز آن چنین است:
مدارس آیات خلت من تلاوة * * * و منزل وحی مقفر العرصات
محل درس آیات (ائمه اطهار) از تدریس خالی شده و محل نزول وحی چون بیابان خالی گشته است...
تا اینکه رسید به این بیت؛
اری فیئهم فی غیرهم متقسما * * * و أیدیهم من فیئهم صفرات
می بینم اموال آنها را دیگران بین خود تقسیم میکنند. دست
صاحبان مال از آن کوتاه است. [۱]
حضرت گریه کرد و فرمود:
راست میگویی خزاعی تا رسید به این بیت؛ و قبر ببغداد لنفس زکیه * * * تضمنها الرحمان فی الغرفات قبری در بغداد متعلق به روح پاکیزه ای است که خداوند در غرفههای بهشتی آن را جای داده است. (و آن قبر امام کاظم است).
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
آیا به اشعارت دو بیت هم من اضافه کنم تا قصیده ات تکمیل گردد؟
عرض کرد:
بفرمایید، یابن رسول الله! حضرت فرمود:
و قبر بطوس یالها من مصیبة*** توقد بألاحشاء فی الحرقات
إلی الحشر حتی یبعث الله قائما *** یفرج عنا الهم والکربات
قبری هم در طوس است که آه چه مصیبت جانسوزی که اعماق وجود انسان را با شعلههای خود میسوزاند.
این مصیبت همچنان با ما خواهد بود تا قیام حضرت مهدی (علیه السلام) آن کسی که غم و اندوه را از ما میزداید.
دعبل عرض کرد:
یابن رسول الله! این قبر کیست؟
حضرت فرمود:
این قبر خود من است، طولی نمی کشد که قبر من در طوس محل رفت و آمد شیعیان خواهد شد. هر کس مرا در غربت زیارت کند در قیامت با من و درجه من بوده و گناهانش آمرزیده خواهد شد....
پس از پایان قصیده امام برخاست و وارد منزل شد. جند گذشت، خادم آن حضرت یک صد دینار طلا که به نام خود حضرت سکه زده شده بود برای دعبل آورد.
دعبل گفت: به خدا سوگند! این قصیده را برای خاطر پول نگفته ام، کیسه طلا را رد کرد و تقاضا نمود حضرت یکی از لباسهایش را به عنوان تبرک به وی بدهد. امام رضا (علیه السلام) یک جبه لباس مخصوص) که از جنس خز بود به همراه صد دینار طلا به او داد و فرمود:
کیسه طلا را بگیر که به آن نیاز خواهی داشت...... #ادامه_دارد
----------
[۱]: دعبل مردی شجاع بود، محضر چهار امام (علیهم السلام) را درک کرد و همواره مدح آل علی و هجو خلفاء عباسی مخصوصأ هارون، مأمون و معتصم را میکرد و خودش میگفت ۵۰ سال است که چوبه دار را به دوش میکشم و در سال ۲۴۶ در سن ۹۸ سالگی از دنیا رفت.
[۲]: این قصیده زیبا ۱۲۱ بیت است جهت اختصار این چند بیت را آوردیم.
[۱]: اشاره به عصر عاشورا و غارت خیمهها و یا به فدک، وخمس است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_پنجاه_و_ششم
امام #رضا علیه السلام و شاعر #دلسوخته 🍃🍂
دعبل و دزدان قافله
دعبل کیسه طلا و جبه را گرفت، به همراه یک قافله از مرو خارج شد، در بین راه دزدها به قافله حمله کردند و تمام وسایل را گرفتند، دستهای همه از جمله دعبل را بستند و شروع به تقسیم اموال قافله نمودند اتفاقا یکی از آن دزدها این بند شعری را که دعبل سروده بود خواند:
آری فیئهم من غیرهم مستقسما *** و ایدیهم من فیئهم صفرات
می بینم اموال آنها در بین دیگران تقسیم میشوند و خودشان دستشان از اموال خالی است.
دعبل شعر خود را شنید، به آن مرد گفت:
این شعر را چه کسی سروده؟
دزد گفت:
دعبل بن علی خزاعی
دعبل گفت:
من همان دعبل سراینده این شعر هستم.
دزد همین که این سخن را شنید، پیش رئیس دزدها که بالای تل مشغول نماز بود! دوید و گفت: دعبل، در میان کاروان دست بسته است.
رئیس دزدها این سخن را که شنید نزد دعبل آمد و پرسید:
تو دعبل هستی؟
گفت: آری.
گفت:
قصیده ات را بخوان. دعبل همه قصیده اش را خواند.
رئیس دزدها قصیده را از اول تا آخر شنید، سپس دستور داد که دست دعبل و افراد کاروان را باز کردند و تمام اموالی را که گرفته بودند به آنها باز گردانیدند.
دعبل از آنجا به قم آمد، مردم قم درخواست کردند که قصیده را بخواند.
گفت: همه را به مسجد جامع دعوت کنید. پس از اجتماع مردم بالای منبر رفت و قصیده اش را خواند و مردم اموال فراوانی به او بخشیدند.
وقتی که جریان جبه حضرت را شنیدند، تقاضا کردند که جبه را در مقابل صد هزار دینار به آنها بفروشد، دعبل حاضر نشد.
گفتند: مقداری از آن را به هزار دینار بفروش. باز دعبل قبول نکرد. از قم خارج شد کمی فاصله گرفته بود، گروهی از جوانان به دنبال او رفته و جبه را به زور از او گرفتند.
دعبل به قم برگشت و تقاضا کرد که جبه را به او بدهند ولی آنها نپذیرفتند و گفتند پولش را میدهیم، و دیگر جبه را نخواهی دید.
دعبل وقتی که مأیوس شد، تقاضا کرد قطعه ای از جبه را به او
بدهند، این پیشنهاد را پذیرفتند. قطعه ای از جبه را به او دادند و بقیه را به هزار دینار از او خریدند.
دعبل به وطن بازگشت، دید دزدها هرچه در منزل داشته همه را برده اند، دعبل صد دینار را که حضرت به او عطا کرده بود، هر دینارش را به صد در هم فروخت و مبلغ ده هزار درهم به دست آورد. و در نتیجه زندگی اش را دوباره سامان داد و به یاد آورد که امام (علیه السلام) هنگام دادن آن پول فرمود:
این پول را بگیر به آن نیاز خواهی داشت. [۱]
----------
[۱]:📚 ب: ج ۴۹، ص ۲۳۹.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫