eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
448 دنبال‌کننده
131 عکس
97 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ساختگی و رایج 🍃🌸🌸 اشاره شخصی بنام میمون بن عبدالله که از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بود، می‌گوید: محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که گروهی ناشناس از شهرهای دیگر برای شنیدن حدیث به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدند و گفتند: به ما حدیث بگو. امام (علیه السلام) به من فرمود: اینها را می‌شناسی؟ گفتم: خیر. فرمود: چگونه اینها برای یادگرفتن حدیث نزد من آمده اند، در صورتی که مرا نمی شناسند؟! گفتم: اینها افرادی هستند که حدیث جمع آوری می‌کنند از هر طریقی که بشود و گوینده حدیث هرکه باشد باکی ندارند؟ حضرت رو به یکی از آنها نمود و فرمود: آیا از غیر من هم تا به حال حدیثی فرا گرفته اید؟ گفت: آری. امام (علیه السلام): از آن حدیثها که شنیده ای برایم بیان کن. گفت: من برای شنیدن حدیث پیش تو آمده‌ام نه آنکه برایت حدیث بگویم. امام (علیه السلام) رو به یکی دیگر از آنها کرد و فرمود: آن حدیثها که شنیده ای برایم نقل کن... مرد شروع کرد به نقل حدیث، و جالب این که در حضور امام (علیه السلام) بسیاری از حدیث‌های جعلی و دروغ را با چند واسطه از قول خود آن حضرت نقل کرد. از جمله گفت: سفیان ثوری از امام صادق (علیه السلام) برایم نقل کرد که او فرموده: النبیة کله حلال إلا الخمر [۱] همه مست کننده‌ها حلال است مگر شراب!! پس از نقل این حدیث دروغ، ساکت شد. امام (علیه السلام) فرمود: بیشتر بگو! گفت: سفیان با یک واسطه از حضرت باقر نقل نمود که فرمود: هرکس هنگام وضو روی کفش مسح نکند در دین بدعت گذار است، و هرکس نبیذ نیاشامد همین طور است، هرکس مار آبی مار ماهی) و همچنین از غذای یهود و نصارا و گوشت حیوان ذبح شده به وسیله آنها را نخورد گمراه است، زیرا عمر نبیذ را پس از آنکه با آب رقیق کرده نوشیده، و نیز سه بار مسح روی کفش را در سفر انجام داده است، و علی هم یک شبانه روز از ذبیحة یهود و نصارا خورده، و فرموده است بخورید! خداوند می‌فرماید: «امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده و غذای اهل کتاب برای شما حلال است، و غذای شما نیز برای آنها حلال است». [۱] پس از نقل این حدیث‌های دروغ، باز ساکت شد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: باز هم بگو. گفت: آنچه شنیده بودم برایت گفتم. امام: تمام آنچه شنیده بودی این چند حدیث بود؟ گفت: نه. امام: پس بگو! ... آنقدر از این گونه حدیث‌های دروغین نقل کرد که میمون بن عبدالله می‌گوید: من از دروغ‌های او به خنده افتادم، ولی امام (علیه السلام) به من اشاره فرمود ساکت باش تا ببینم چه می‌گوید، او متوجه خنده من شد، سر برداشت و گفت: چرا می‌خندی؟ از شنیدن حق میخندی یا باطل؟ گفتم: خدا تو را اصلاح کند، پس گریه کنم؟! از این که حدیث را چنین خوب حفظ کردهای تعجب کردم، خنده‌ام گرفت! او ساکت شد، ولی امام (علیه السلام) ما باز هم فرمود: بیشتر بگو! گفت: سفیان ثوری از محمد بن منکدر نقل کرد که او گفت: علی (علیه السلام) را در کوفه بر منبر دیدم می‌گوید: اگر ببینم کسی مرا بر ابوبکر و عمر ترجیح می‌دهد، حد افترا و تهمت زن بر او جاری می‌کنم. امام (علیه السلام) فرمود: ادامه بده! گفت: سفیان از امام صادق (علیه السلام) برایم نقل کرد که او فرموده: حب ابی بکر و عمر ایمان و بغضها کفر: دوستی ابوبکر و عمر ایمان است و دشمنی آنها کفر. امام (علیه السلام): ادامه بده. گفت: یونس بن عبید از حسن نقل کرد که علی (علیه السلام) وقتی در بیعت ابا بکر تأخیر کرد، ابابکر به او گفت: چرا در بیعت با من دیر کردی؟ به خدا سوگند تصمیم داشتم گردنت را بزنم. علی گفت: خلیفه پیغمبر هرچه صلاح بداند جای سخن نیست. امام (علیه السلام) فرمود: بیشتر بگو! گفت: سفیان ثوری از حسن نقل کرد که ابابکر به خالد دستور داد پس از سلام نماز صبح، گردن علی را بزند. ولی ابابکر در دل سلام نماز را داد سپس گفت: خالد! آنچه به تو دستور دادم انجام نده. امام صادق (علیه السلام) فرمود: باز هم بگو! گفت: نعیم بن عبدالله از امام صادق (علیه السلام) برایم نقل کرد که فرموده: علی بن ابی طالب (علیه السلام) دوست داشت در سایه درختهای خرمای خود نشسته و به خوردن خرما مشغول می‌شد..... ---------- 📚منابع: [۱]: نبیذ مست کننده ای است که از جویا گندم یا انگور یا کشمش می‌گیرند. [۱]: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ ِ » ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ساختگی و رایج 🍃🌸🌸 اشاره علی بن ابی طالب (علیه السلام) دوست داشت در سایه درختهای خرمای خود نشسته و به خوردن خرما مشغول می‌شد ولی جنگ جمل و نهروان را راه نمی انداخت! امام فرمود: بیشتر بگو! گفت: عباد از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که وقتی علی بن ابی طالب (علیه السلام) در روز جمل متوجه خونریزی زیاد شد به پسرش حسن فرمود: پسرم هلاک شدم. حسن به او گفت: پدر مگر من نگفتم جنگ نکن! علی (علیه السلام) جواب داد: پسرم! نمی دانستم کار به اینجا می‌کشد. امام: ادامه بده. گفت: سفیان ثوری از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که علی بر کشتگان لشکر معاویه در صفین گریست و پس از مدتی گریه کردن گفت: خداوند من و آنها را در بهشت به هم برساند؟ با این گونه افراد چه می‌شود کرد؟! میمون بن عبدالله می‌گوید: سخن به اینجا که رسید خانه بر من تنگ شد و از شدت ناراحتی نزدیک بود از خشم منفجر شوم. تصمیم گرفتم برخیزم و او را زیر لگد بگیرم که به یاد اشاره امام (علیه السلام) افتادم، خود را نگه داشتم. در اینجا امام (علیه السلام) به او فرمود: اهل کجایی؟ گفت: اهل بصره. فرمود: این کسی که تو از او حدیث نقل میکنی و نامش را به عنوان جعفر بن محمد (امام صادق) (علیه السلام) می‌بری او را می‌شناسی؟ گفت: نه. ۔ امام: از او هیچ حدیث شنیده ای؟ گفت: نه. حضرت: این حدیث‌هایی که نقل کردی به نظر تو همه درست است؟ گفت: آری. ۔ امام: این حدیثها را کی شنیده ای؟ - مرد: یادم نیست، ولی این حدیث‌ها در شهر و دیار ما مشهور است و کسی در صحت آن شکی ندارد. حضرت فرمود: اگر خود جعفر بن محمد را ببینی و به تو بگوید: من این حدیث‌ها را نگفته ام، همه آنها که از من نقل میکنی دروغ است، باور می‌کنی؟ مرد (باکمال پررویی) گفت: نه. امام (علیه السلام) فرمود: چرا؟ مرد گفت: چون عده ای بر راست بودن آنها شهادت داده اند که اگر یکی از آنها برای آزادی کسی از بردگی گواهی دهد، شهادتش پذیرفته میشود. امام فرمود: اکنون از من نیز حدیثی بشنو و بنویس: بسم الله الرحمن الرحیم، پدرم از جدم نقل کرد. مرد در اینجا گفت: نامت چیست؟ حضرت فرمود: از نامم چه می‌پرسی، بنویس! همانا رسول الله فرمود: «هرکس بر ما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ بندد خداوند او را در روز قیامت یهودی کور برانگیزد و اگر دجال را ببیند از پیروان او می شود و اگر او را درک نکند و بمیرد، در قبر به او ایمان می‌آورد... ». این حدیث را هم بدون چون و چرا نوشتند و رفتند... سپس امام (علیه السلام) با چهره گرفته از اطاق بیرون آمد، آنگاه به من فرمود: گفتار این گروه را شنیدی، چه حدیث‌های دروغین نقل میکنند؟! عرض کردم: اینها خودشان چه هستند که حدیثشان چه باشد. اصلا قابل اهمیت نیستند. فرمود: نکته مهم این است که پیش روی خودم بر من دروغ می‌بندند و از من آنچه را نقل می‌کنند که اصلا من نگفته‌ام و کسی از من نشنیده است و عجیب تر آن که می‌گویند: اگر امام صادق (علیه السلام) خودش هم این حدیث‌ها را انکار کند، بگوید آنها را من نگفته ام، سخن او را نمی پذیریم و او را تصدیق نمی کنیم، با اینگونه افراد چه میشود کرد؟! خدا مهلتشان ندهد!.. [۱] ---------- [۱]:📚 ب: ج ۴۷، ص ۳۵۷ - ۳۵۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام و بد قیافه 🍃◾️ روزی امام موسی بن جعفر با عده ای به مرد روستایی زشت رو و بد قیافه ای رسید، به او سلام کرد و در کنار او از مرکب پیاده شده و مدت زیادی با او به احوال پرسی و گفتگو پرداخت، و در آخر فرمود: اگر حاجتی داری بگو، من بر آورده کنم؟ جمعی که در محضر امام بودند از برخورد حضرت که تعجب کردند، به عنوان اعتراض گفتند: یابن رسول الله! شما به نزد این مرد (دهاتی و بدقواره) که چندان شایستگی ندارد می‌روی، و به او پیشنهاد میکنی اگر حاجتی داشته باشد انجام دهی، شما رهبر و پیشوا هستی، اگر او نیازمند است باید پیش شما بیاید و خواسته هایش را مطرح کند. امام (علیه السلام) احساس کرد اصحاب به ریزه کاری‌های اسلام توجه ندارند و یک فرد مسلمان را با چشم حقارت می‌بینند) از این رو فرمود: من که پیش او رفتم و مدتی با او به گفتگو پرداختم بر اساس چند مطلب است که شما به آنها توجه ندارید. نخست: اینکه او بنده ای از بندگان خدا است. دوم: اینکه بنا به دستور قرآن او یکی از برادران دینی ما است. سوم: اینکه در مملکت خداوند با ما همسایه است. چهارم: اینکه از یک پدر (آدم) به وجود آمده ایم. پنجم: اینکه همه ما پیرو بهترین دین (اسلام) هستیم. ششم: اینکه شاید روزگار دگرگون شود، روزی بیاید ما محتاج ایشان باشیم، آن وقت برای نخوت و تکبری که بر او داشتیم، ما را در مقابل خود خوار و ذلیل ببیند. آنگاه امام فرمود: نواصل من لا یستحق وصالنا * * * مخافة أنبقی بغیر صدیق ما دوست می‌شویم با کسی که به دوستی ما سزاوار نیست از ترس این که بدون دوست بمانیم. [۱] امام علیه السلام و مرد دست 🍂◾️ فقیری خداشناس محضر امام موسی بن جعفر (علیه السلام) رسید اظهار تهی دستی نمود، و صد درهم پول خواست تا با خرید و فروش با آن زندگی خویش را تأمین نماید. امام کاظم (علیه السلام) در حالی که تبسم بر لب داشت به او گفت: یک مسأله از تو می‌پرسم، اگر خوب جواب دادی، ده برابر خواسته ات را به تو خواهم داد و اگر جواب صحیح ندادی تنها خواسته ات را خواهم داد. فقیر عرض کرد: بپرسید. امام (علیه السلام) فرمود: اگر قرار باشد در دنیا از خداوند برای خود چیزی بخواهی، چه می‌خواهی؟ فقیر گفت: ۱. از خدا خواهم خواست برای حفظ دین خود دستور تقیه را رعایت کنم. ۲. و حقوق برادران دینی را ادا نمایم. امام کاظم (علیه السلام) فرمود: چرا دوستی ما خاندان پیامبر را نمی خواهی؟ فقیر گفت: این صفت را دارا هستم و از خداوند متعال به داشتن چنین صفتی سپاسگزارم، ولی از خدا می‌خواهم، صفات نیکی را که ندارم به من مرحمت کند. امام فرمود: جواب خوبی دادی. آنگاه دو هزار درهم (که بیست برابر خواسته فقیر بود) به او داد و فرمود: این پول را در خرید و فروش مازو (نام میوه ای است به کار ببر، زیرا مازو، کالای خشک است و کمتر آسیب می‌بیند. [۱] آگاه افکار 🍃◾️ عبدالله پسر امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌گوید: از پدرم پرسیدم دو ملک که اعمال نیک و بد انسان را می‌نویسند آیا از نیت و افکار درونی انسان - آنگاه که اراده گناه یا کار نیک می‌کنند - آگاهند یا یا نه؟ امام (علیه السلام) فرمود: آیا بوی چاه مستراح و بوی خوش (گل) یکسان است؟ گفتم: خیر. امام (علیه السلام) فرمود: هنگامی که انسان نیت کار نیک کند نفسش خوشبو می‌شود، فرشته ای که در سمت راست است مسؤل ثبت پاداشها می‌باشد، به فرشته سمت چپ می‌گوید: چیزی ننویس زیرا که اراده کار نیک کرده است، آنگاه که کار نیک را در خارج انجام داد، ثواب آن را ثبت می‌کند. وقتی که اراده گناه کند نفسش بد بو می‌گردد، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راست می‌گوید: تأمل کن، اراده گناه دارد. هنگامی که گناه را در خارج انجام می‌دهد، آن گناه را می‌نویسد. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۷۸، ص ۳۲۵. [۱]: ب: ج ۷۵، ص ۰۴۱۵ [۱]: ب: ج ۵، ص ۳۲۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 گناه و طاعت 🍃◾️ یکی از خلفاء عباسی دل درد شدیدی داشت. بختیشوع که خود نصرانی، و از پزشکان ماهر آن عصر بود، برای معالجه به بالین آن خلیفه آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد ولی خوب نشد بختیشوع که از معالجه او ناامید شده بود، گفت: آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم. بنابراین درد تو با برنامه طبی، معالجه نمی یابد و ادامه دارد، مگر شخصی که دعایش مستجاب می‌شود، برای تو دعا کند. خلیفه به یکی از نگهبانان خود گفت: موسی بن جعفر را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم (علیه السلام) را آورد. مأمور شنید که حضرت در بین راه مشغول راز و نیاز شد و دعایی خواند، همان دم درد خلیفه برطرف شد و شفا یافت. پس از آنکه امام (علیه السلام) به نزد خلیفه وارد شد، به امام گفت: تو را به حق جدت پیامبر مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند می‌دهم، بگو بدانم درباره من چه دعایی کردی؟ امام کاظم (علیه السلام) فرمود: گفتم: اللهم کما أریته ذل معصیته فأره عر طاعتی. خدایا! همان طور که نتیجه ذلت و خواری گناه خلیفه را به او نشان دادی، نتیجه عزت و شرافت اطاعت مرا نیز نشان بده. [۱] آری، استجابت دعا و نیایش از آثار اطاعت و بندگی است، همچنان که ذلت و گرفتاری معمولا از آثار عصیان و گناه می‌باشد. ---------- [۱]:📚 ب: ج ۴۸، ص ۱۴۰. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام علیه السلام و شاعر 🍃🍂 اشاره دعبل خزاعی [۱] در شهر مرو، محضر امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: یابن رسول الله! من درباره شما قصیدهای سروده‌ام و تصمیم دارم قبل از هرکس خود شما بشنوید. امام فرمود: بخوان! دعبل شروع به خواندن قصیده کرد [۲] که آغاز آن چنین است: مدارس آیات خلت من تلاوة * * * و منزل وحی مقفر العرصات محل درس آیات (ائمه اطهار) از تدریس خالی شده و محل نزول وحی چون بیابان خالی گشته است... تا اینکه رسید به این بیت؛ اری فیئهم فی غیرهم متقسما * * * و أیدیهم من فیئهم صفرات می بینم اموال آنها را دیگران بین خود تقسیم می‌کنند. دست صاحبان مال از آن کوتاه است. [۱] حضرت گریه کرد و فرمود: راست میگویی خزاعی تا رسید به این بیت؛ و قبر ببغداد لنفس زکیه * * * تضمنها الرحمان فی الغرفات قبری در بغداد متعلق به روح پاکیزه ای است که خداوند در غرفه‌های بهشتی آن را جای داده است. (و آن قبر امام کاظم است). امام رضا (علیه السلام) فرمود: آیا به اشعارت دو بیت هم من اضافه کنم تا قصیده ات تکمیل گردد؟ عرض کرد: بفرمایید، یابن رسول الله! حضرت فرمود: و قبر بطوس یالها من مصیبة*** توقد بألاحشاء فی الحرقات إلی الحشر حتی یبعث الله قائما *** یفرج عنا الهم والکربات قبری هم در طوس است که آه چه مصیبت جانسوزی که اعماق وجود انسان را با شعله‌های خود می‌سوزاند. این مصیبت همچنان با ما خواهد بود تا قیام حضرت مهدی (علیه السلام) آن کسی که غم و اندوه را از ما می‌زداید. دعبل عرض کرد: یابن رسول الله! این قبر کیست؟ حضرت فرمود: این قبر خود من است، طولی نمی کشد که قبر من در طوس محل رفت و آمد شیعیان خواهد شد. هر کس مرا در غربت زیارت کند در قیامت با من و درجه من بوده و گناهانش آمرزیده خواهد شد.... پس از پایان قصیده امام برخاست و وارد منزل شد. جند گذشت، خادم آن حضرت یک صد دینار طلا که به نام خود حضرت سکه زده شده بود برای دعبل آورد. دعبل گفت: به خدا سوگند! این قصیده را برای خاطر پول نگفته ام، کیسه طلا را رد کرد و تقاضا نمود حضرت یکی از لباسهایش را به عنوان تبرک به وی بدهد. امام رضا (علیه السلام) یک جبه لباس مخصوص) که از جنس خز بود به همراه صد دینار طلا به او داد و فرمود: کیسه طلا را بگیر که به آن نیاز خواهی داشت...... ---------- [۱]: دعبل مردی شجاع بود، محضر چهار امام (علیهم السلام) را درک کرد و همواره مدح آل علی و هجو خلفاء عباسی مخصوصأ هارون، مأمون و معتصم را می‌کرد و خودش میگفت ۵۰ سال است که چوبه دار را به دوش میکشم و در سال ۲۴۶ در سن ۹۸ سالگی از دنیا رفت. [۲]: این قصیده زیبا ۱۲۱ بیت است جهت اختصار این چند بیت را آوردیم. [۱]: اشاره به عصر عاشورا و غارت خیمه‌ها و یا به فدک، وخمس است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام علیه السلام و شاعر 🍃🍂 دعبل و دزدان قافله دعبل کیسه طلا و جبه را گرفت، به همراه یک قافله از مرو خارج شد، در بین راه دزدها به قافله حمله کردند و تمام وسایل را گرفتند، دست‌های همه از جمله دعبل را بستند و شروع به تقسیم اموال قافله نمودند اتفاقا یکی از آن دزدها این بند شعری را که دعبل سروده بود خواند: آری فیئهم من غیرهم مستقسما *** و ایدیهم من فیئهم صفرات می بینم اموال آنها در بین دیگران تقسیم می‌شوند و خودشان دستشان از اموال خالی است. دعبل شعر خود را شنید، به آن مرد گفت: این شعر را چه کسی سروده؟ دزد گفت: دعبل بن علی خزاعی دعبل گفت: من همان دعبل سراینده این شعر هستم. دزد همین که این سخن را شنید، پیش رئیس دزدها که بالای تل مشغول نماز بود! دوید و گفت: دعبل، در میان کاروان دست بسته است. رئیس دزدها این سخن را که شنید نزد دعبل آمد و پرسید: تو دعبل هستی؟ گفت: آری. گفت: قصیده ات را بخوان. دعبل همه قصیده اش را خواند. رئیس دزدها قصیده را از اول تا آخر شنید، سپس دستور داد که دست دعبل و افراد کاروان را باز کردند و تمام اموالی را که گرفته بودند به آنها باز گردانیدند. دعبل از آنجا به قم آمد، مردم قم درخواست کردند که قصیده را بخواند. گفت: همه را به مسجد جامع دعوت کنید. پس از اجتماع مردم بالای منبر رفت و قصیده اش را خواند و مردم اموال فراوانی به او بخشیدند. وقتی که جریان جبه حضرت را شنیدند، تقاضا کردند که جبه را در مقابل صد هزار دینار به آنها بفروشد، دعبل حاضر نشد. گفتند: مقداری از آن را به هزار دینار بفروش. باز دعبل قبول نکرد. از قم خارج شد کمی فاصله گرفته بود، گروهی از جوانان به دنبال او رفته و جبه را به زور از او گرفتند. دعبل به قم برگشت و تقاضا کرد که جبه را به او بدهند ولی آنها نپذیرفتند و گفتند پولش را می‌دهیم، و دیگر جبه را نخواهی دید. دعبل وقتی که مأیوس شد، تقاضا کرد قطعه ای از جبه را به او بدهند، این پیشنهاد را پذیرفتند. قطعه ای از جبه را به او دادند و بقیه را به هزار دینار از او خریدند. دعبل به وطن بازگشت، دید دزدها هرچه در منزل داشته همه را برده اند، دعبل صد دینار را که حضرت به او عطا کرده بود، هر دینارش را به صد در هم فروخت و مبلغ ده هزار درهم به دست آورد. و در نتیجه زندگی اش را دوباره سامان داد و به یاد آورد که امام (علیه السلام) هنگام دادن آن پول فرمود: این پول را بگیر به آن نیاز خواهی داشت. [۱] ---------- [۱]:📚 ب: ج ۴۹، ص ۲۳۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام علیه السلام و استاندار 🍃🌼 مردی از اهل سیستان می‌گوید: در اوایل خلافت معتصم عباسی، که امام محمد تقی به مکه می‌رفت من همسفر آن حضرت شدم. روزی سر سفره غذا بودیم، عده ای از کارگزاران دولت نیز آنجا بودند. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! استاندار شهر ما از ارادتمندان به شما خانواده است، من مقداری مالیات به او بدهکارم، اگر صلاح بدانید نامهای بنویسید مرا مراعات کند. فرمود: او را نمی شناسم. گفتم: همانطور که عرض کردم، او شما را دوست دارد، نامه شما برایم سودمند خواهد بود، حضرت جواد کاغذی بدست گرفت و چنین نوشت: چنانچه آورنده این نامه می‌گوید تو دارای مذهبی پسندیده هستی، بدان بهره شما از این مسؤلیت که بر عهده داری، آن مقداری است که کارهای نیک انجام دهی، در این صورت به برادران دینی خود احسان کن، و بدان: إن الله عزوجل سالک عن مثاقیل الدر والخردل: خداوند، حساب ذره ای از سنگین‌ها و دانه از خردل را از تو خواهد کشید. آن مرد می‌گوید: وقتی وارد سیستان شدم موضوع نامه را قبلا به استاندار که حسین بن علی نیشابوری بود، گفته بودند، تا دو فرسخ به شهر مانده به استقبال من آمد، نامه را که به او دادم بوسید و روی چشم گذاشت. پرسید: چه حاجت داری؟ گفتم: مالیاتی بدهکارم که مقدارش را، در دفتر به حساب من نوشته ای. و من توان پرداخت آن را ندارم. فوری دستور داد آن مبلغ را محو کردند. سپس گفت: تا من استاندارم از تو مالیات نخواهم گرفت، آنگاه از تعداد عائلهام پرسید، برایش شرح دادم، مقداری که مخاج خودم و آنها را تامین می‌کرد، پول به من بخشید و تا زنده بود مالیات از من نگرفت و مرتب از لطف عنایت دیگر او نیز بهره مند بودم. [۱] امام و نجات از 🍃🌸 اباصلت خادم امام رضا می‌گوید: پس از وفات امام رضا مأمون مرا به زندان انداخت و مدت یک سال گرفتار زندان بودم، در زندان خیلی به من سخت میگذشت. در یکی از شبهای جمعه، غسل کردم آن شب در حال رکوع و سجود به سر بردم و با ناله و گریه از خداوند نجات خود را خواستم نماز صبح را که خواندم، ناگاه دیدم که امام جواد وارد زندان شد، فرمود: اباصلت خیلی برایت سخت گذشته است؟ گفتم: آری، به خدا سوگند! فرمود: اگر کارهایی که امشب انجام دادی، شبهای قبل انجام میدادی، خداوند همان وقت آزادت می‌کرد، سپس فرمود: بلند شو حرکت کن و بیرون برو! گفتم: کجا؟ نگهبانان همه دم در زندانند و چراغها همه روشن است. فرمود: حرکت کن! آنها تو را نمی بینند و با آنان روبرو نخواهی شد. حضرت دست مرا گرفت. نگهبانان نشسته، با هم صحبت می‌کردند و چراغها در جلویشان میسوخت. بدون اینکه ما را ببینند از زندان بیرون آمدیم. سپس امام (علیه السلام) فرمود: اکنون که از زندان آزاد شدی مایلی کجا بروی؟ گفتم: به هرات، منزل خودم می‌روم. فرمود: عبای خود را روی صورتت بکش، این کار را کردم. دست مرا گرفت، گمان می‌کنم مرا فقط از سمت راست به سمت چپ برگردانید، آنگاه فرمود: صورت خود را بگشا، همین که صورتم را گشودم آن حضرت را ندیدم، خود را کنار منزل خود دیدم، وارد منزل شدم و تا آخر عمر با مأمون و مأموران او روبرو نشدم. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ج ۴ ص ۳۳۹ و ۵۰ ص ۱۸۹ [۱]: ب: ج ۵، ص ۵۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 یک؛ ٫دنیا یا 🌼🌼🍃 محمد بن ولید می‌گوید به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: آقا! غلامان شما در محبت و ارادت نسبت به شما چگونه هستند؟ حضرت فرمود: امام صادق (علیه السلام) غلامی داشت، هنگامی که آن حضرت وارد مسجد می‌شد، افسار قاطرش را می‌گرفت و نگه می‌داشت تا آن بزرگوار برگردد. یک روز نشسته بود و افسار قاطر را به دست داشت، کاروانی از خراسان آمد و مردی در میان کاروانیان به غلام گفت: ممکن است بروی از امام تقاضا کنی من به جای تو خدمتگذار آن حضرت باشم؟ در مقابل تمام ثروتم را به تو می‌بخشم. (من ثروت زیادی دارم، مالک همه آنها باش). گفت: الان می‌روم و اجازه می‌گیرم. غلام خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید، عرض کرد: فدایت شوم شما سابقه خدمت و ارادت مرا می‌دانید، اگر خداوند ثروتی به من قسمت کند شما مانع آن می‌شوی؟ فرمود: من از مال خود به تو می‌بخشم، چگونه از بخشش دیگری مانع شوم؟! غلام قضیه مرد خراسانی را نقل کرد. امام (علیه السلام) فرمود: اگر تو نسبت به خدمتگذاری بی علاقه شده ای و آن مرد علاقه مند است پیشنهاد او را می‌پذیرم، و تو می‌توانی بروی. همین که غلام رو برگردانید که خارج شود، امام (علیه السلام) او را صدا زد و فرمود: اکنون که میخواهی بروی تو را نصیحت میکنم به خاطر سابقه خدمتگذاری که به ما داشته ای، آن وقت اختیار با تو است می‌خواهی برو، می‌خواهی بمان. روز قیامت پیامبر به چنگ به نور خدا می‌زند و امیر مؤمنان چنگ به دامن پیامبر دارد و امامان نیز چنگ به دامن امیر مؤمنان می‌زنند. شیعیان ما هم چنگ به دامن ما دارند، به هر جا وارد شویم آنها نیز وارد می‌شوند و با ما خواهند بود. غلام عرض کرد: نه آقا! من هرگز از خدمت شما نمی روم و آخرت را بر دنیا مقدم میدارم. از محضر امام خارج شد و مرد خراسانی آمد، خراسانی گفت: غلام! با قیافه دیگری برگشتی هنگام رفتن طور دیگری رفتی، اکنون چنان نیستی؟ غلام سخنان حضرت را برای خراسانی نقل کرد. سپس او را محضر امام علی (علیه السلام) برد و امام با محبت و ارادت او را پذیرفت و به غلام نیز هزار دینار داد. مرد خراسانی تقاضا کرد امام او را دعا نماید. حضرت دعایش کرد آنگاه از جا برخاست و خداحافظی کرد و رفت. محمد بن ولید می‌گوید عرض کردم: آقا اگر زن و بچه‌ام در مکه نبودند علاقه داشتم در خدمت شما بیشتر بمانم اما افسوس که معذورم تقاضا دارم، اجازه بفرمایید مرخص شوم. فرمود: می‌روی اما پشیمان خواهی شد. آنگاه حق امام را که در نزد من بود تقدیم کردم، حضرت فرمود: آن مبلغ را بردار! ولی من قبول نکردم و فکر کردم که حضرت از روی ناراحتی نمی پذیرد، این فکر که به ذهنم آمد امام جواد (علیه السلام) به رویم خندید و فرمود: این پول را بردار، احتیاج پیدا خواهی کرد. پول را برداشتم و از محضر امام بیرون آمده به سوی مکه حرکت نمودم، در بین راه احساس کردم پول و خرجی‌ام نزدیک است به اتمام برسد، وقتی که وارد مکه شدم، احتیاج به آن پول پیدا کردم و آن را در نیازهای ضروری به مصرف رساندم. [۱] ---------- [۱]: 📚ب: ج ۵۰، ص ۸۸. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 مقام و از دیدگاه امام علیه السلام 🔸🍃 یکی از دانشمندان بزرگ شیعه، با یک نفر ناصبی (دشمن شیعه) مناظره کرده، او را محکوم و رسوا نموده بود، اتفاقا روزی در مجلس باشکوهی که گروهی از علویان و بنی هاشم در آن حضور داشتند، به خدمت امام هادی (علیه السلام) رسید، حضرت برخاست او را در صدر مجلس نشانید و خود در کنار او نشست و با او مشغول صحبت شد. (این کار بر علویان و بنی هاشم گران تمام شد). در این وقت یکی از بزرگان بنی هاشم اعتراض کرد و گفت: یابن رسول الله! چرا یک نفر انسان عامی (بی حسب و نسب) را بر سادات بنی هاشم مقدم می‌داری؟ امام هادی (علیه السلام) در پاسخ او فرمود: مبادا از کسانی باشید که خداوند در نکوهش آنها می‌فرماید: آیا ندیدی کسانی را که اهل کتاب هستند هنگامی که دعوت می‌شوند تا مطابق کتاب خدا بین آنها قضاوت شود گروهی از آنان رو بر می گردانند و از پذیرش حق اعراض می‌کنند. [۱] سپس امام (علیه السلام) فرمود: آیا راضی هستید در این موضوع کتاب خدا (قرآن) بین ما قضاوت کند؟ در پاسخ گفتند: چرا، راضی هستیم. امام هادی (علیه السلام) فرمود: خداوند در قرآن می‌فرماید: «ای مؤمنان هرگاه به شما گفته شود مجلس را وسعت دهید (به تازه واردها جا دهید) و شما چنین کنید، خداوند نیز در کارهایتان وسعت می‌دهد تا آن جا که خداوند می‌فرماید: یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات« یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ (۱۱) » [۲] خداوند کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده، درجات رفیعی می‌بخشد. بنابراین خداوند دانشمند مؤمن را بر مؤمن غیر دانشمند، و مؤمن را بر غیر مؤمن برتری داده است. و چنین که نگفته است: یرفع الله الذین أوتوا شرف النسب درجات: خداوند صاحبان حسب و نسب را بر دیگران برتری داده است. و باز مگر خداوند در این آیه نمی فرماید: « هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ (۹) » [۱] آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟ دانایان بر نادانان امتیاز دارند. پس چرا ناراحتید و اعتراض بر من می‌کنید، از اینکه من یک نفر عالم را به خاطر اینکه خدا مقام او را بالا برده است، احترام کرده و امتیاز برایش قائل شده ام؟ این فقیه بزرگوار، فلان دشمن ناصبی را در مناظره اش با دلیل‌های محکم در هم شکسته و درمانده کرده، تنها همین کار او فضیلتی بسیار بزرگ و بهتر از شرافت نسبی است. [۲] تهمت 🔹🍃🍃 محمد بن سنان می‌گوید: خدمت امام هادی (علیه السلام) رسیدم، فرمود: ای محمد! آیا برای خاندان ذج پیشامدی رخ داده است؟ گفتم: عمر [۱] مرد. حضرت فرمود: الحمد الله. و من شمردم بیست و چهار بار این جمله را تکرار کرد و سپس فرمود: مگر نمی دانی او به پدرم (امام جواد) چه گفته است؟ گفتم: نه. فرمود: درباره مطلبی پدرم با او گفتگو می‌کرد، او به پدرم گفت: به گمانم تو مست هستی؟! پدرم گفت: خداوندا! اگر تو میدانی من امروز را برای رضای تو روزه داشته ام، مزه غارت شدن، خواری و اسیری را به او بچشان؟ به خدا سوگند که پس از گذشت چند روز، اموال و دارائی اش غارت شد و خودش به اسارت افتاد و اکنون هم که مرده است. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: سوره آل عمران، آیه ۲۳. [۲]: سوره مجادله، آیه ۱۱. [۱]: سوره زمر آیه ۹ [۲]: ب: ج ۲، ص ۱۳. [۱]: یکی از طایفه ذج و فرد منحرف و دشمن اهل بیت بود. [۱]: ب: ج ۵۰، ص ۶۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام سخاوتمندتر از 🍃🌸 محمد شاکری خدمتگذار امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌گوید: سرورم امام حسن عسکری (علیه السلام) صالحترین و بهترین شخصیت در میان بنی هاشم و علوی‌ها بود. همواره در محراب عبادت و سجده و راز و نیاز بود. من به خواب می‌رفتم بیدار می‌شدم، باز به خواب می‌رفتم بیدار می‌شدم؛ امام همچنان در سجده بود، غذا کم میل می‌کرد برای وی میوه می‌آوردند یکی دو تا میل می‌کرد، سپس می‌فرمود: محمد این میوه‌ها را بردار برای بچه هایت بیر... عرض کردم: آقا همه را ببرم؟ امام (علیه السلام) فرمود: همه را ببر. من کسی را سخاوتمندتر از او ندیده ام. [۱] امام و مرد 🍃🌼 مردی به نام اسماعیل می‌گوید: بر سر راه امام عسکری (علیه السلام) نشسته بودم، چون حضرت خواست بگذرد، جلو رفتم، شرح نیازمندی و پریشانی خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانه ای و نه شامی. حضرت فرمود: به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم. سپس حضرت به غلام خود فرمود: ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده. غلام صد دینار طلا به من داد. حضرت فرمود: از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی. اسماعیل می‌گوید: این سخن امام عسکری (علیه السلام) درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم. این قضیه گذشت. تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است. دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم. [۱] چهار خاص امام (عج) 🍃🌸 حضرت مهدی (عج الله تعالی و فرجه شریف) در سپیده دم نیمه شعبان در سال ۲۵۵ هجری در سامرا به دنیا آمد. مادرش نرجس و پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) بود. تولد او را پنهان داشتند، تا خلفای عباسی به او آسیبی نرساند. با شهادت امام عسکری (علیه السلام) شوال ۲۶۰ در ۶ سالگی به مقام امامت رسید. پس از خواندن نماز بر پیکر مقدس پدر، چون مأموران در پی دستگیری او بودند حضرت به خواست الهی از نظرها پنهان شد. امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) از سال ۲۶۰ تا سال ۳۲۹ هجری (۶۹ سال) تنها از طریق وکلای چهارگانه با مردم در تماس بود. [۱] آنها عبارتند: ١- عثمان بن سعید ۲- محمد بن عثمان ۳- حسین بن روح ۴۔ علی بن محمد سیمری. از سال ۳۲۹ هجری تاکنون ۱۰۹۲ سال از وفات سفیر چهارم می‌گذرد [۱] و آن حضرت وکیل خاصی در میان مردم ندارد، و فقهاء جامع الشرایط در عصر غیبت جانیشنان امام زمان و مرجع مردم در امور دین و دنیا هستند. ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۵۰، ص ۰۲۵۳ [۱]: ب: ج ۵۰، ص ۲۸. [۱]: این مدت به غیبت صغری معروف است. [۱]: این مدت نیز غیبت کبری نام دارد. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 بن سعید نخستین خاص امام (عج) 🍃🌸 نخستین نماینده امام عصر (عج الله تعالی فرجه شریف)، عثمان بن سعید است، او شخص محترم و مورد تأیید و وکیل امام هادی و امام حسن عسکری (علیهما السلام) نیز بود، این مرد بزرگوار برای مصون ماندن از مأموران خلیفة زمان، به شغل روغن فروشی روی آورد. در آن وقت که تماس شیعیان با امام عسکری (علیه السلام) مشکل بود، اموال را توسط او برای امام ارسال می‌کردند. روش عثمان بن سعید چنین بود که سکه‌های طلا و نقره را در ظرفهای روغن می‌ریخت و به نزد امام می‌برد. [۱] با امام (عج) 🍃🌼 عبد الله جعفر حمیری می‌گوید: پس از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) با چند نفر در بغداد به خانه احمد بن اسحق رفتیم، دیدیم عثمان بن سعید نیز در آنجا هستند، من به عثمان بن سعید گفتم: این شیخ احمد بن اسحق) مورد وثوق و اعتماد ما است. او درباره شما نقل می‌کند: که شما را دو امام بزرگوار (امام هادی و امام عسکری) تأیید کرده و مورد اطمینان آنها بوده اید، از این رو شما کسی هستید که در راستگویی شما تردیدی نیست. اینک شما را به خداوند و دو امام بزرگواری که شما را به راستگویی ستوده اند، سوگند می‌دهم آیا پسر امام حسن عسکری ما را که صاحب الزمان است دیده ای؟ عثمان بن سعید گریست آنگاه فرمود: پاسخ تو را می‌دهم به شرطی که تا من زنده‌ام به کسی نگویی. گفتم: عهد می‌بندم که به کسی نگویم. آنگاه فرمود: آری، امام زمان را دیده‌ام چنین و چنان است. (برخی از خصوصیات امام را بیان کرد) گفتم: نام او چیست؟ گفت: از بردن نام آن حضرت، نهی شده اید. [۱] امام سهم امام را نکرد🍃🌸 عثمان بن سعید می‌گوید: مردی از اهالی عراق نزد من آمد، و سهم امام خود را آورد خدمت امام زمان فرستاده شود. من آن را به امام عصر (علیه السلام) رساندم. حضرت آن را قبول نکرد رد نمود، و به آن مرد فرمود: حق پسر عمویت که چهار صد درهم است از میان آن بیرون کن! آن مرد از این پیشامد مبهوت شد و سخت تعجب کرد (چون نمی دانست بدهکار است به خانه که برگشت، به حساب اموال خود رسیدگی نمود معلوم شد، زمین زراعتی پسر عمویش در اختیار او بوده، که قسمتی از حق او را رد کرده، و قسمتی را تا آن وقت نپرداخته است. به دقت حساب کرد معلوم شد، باقی مانده سهم پسر عمویش از همان زمین، چهار صد درهم است، همان طور که امام فرموده بود. مرد عراقی آن مبلغ را به عمو زاده اش رد کرد، و بقیه را به امام زمان (علیه السلام) فرستاد، آنگاه مورد قبول واقع گردید. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۵۱، ص ۳۴۴. [۱]: ب: ج ۵۱ ص ۳۴۴-۳۴۵ [۱]: ١. ب: ج، ۵۱ ص ۳۲۶. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 و افتخار 🌸🍃 اشاره پس از درگذشت نائب اول (عثمان بن سعید) فرزندش (محمد بن عثمان) به نیابت آن حضرت انتخاب گردید. نامه ای از ناحیه ولی عصر (علیه السلام) به محمد بن عثمان در مورد تسلیت مرحوم پدرش صادر شد، که از جمله مرقوم بود: ما تسلیم فرمان و راضی به قضای الهی هستیم پدرت با سعادت زیست و با افتخار از دنیا رفت. خداوند او را رحمت کند و به اولیاء خدا و سروران خود ملحق سازد... خداوند ثواب تو را زیاد گرداند و در این مصیبت صبر نیکو مرحمت فرماید. رزئت و رزئنا و أو حشک فراق و أو حشنا: تو مصیبت زده ای و ما نیز غمناک هستیم، فراق پدرت برای تو و ما وحشتناک است، خداوند او را در مقامی که دارد شادگرداند. از کمال سعادت او این بود که ان رزقه الله ولدا مثلک...: خداوند مثل تو فرزندی را به او عنایت فرمود، که بعد از او و به دستور وی جانشین او گردد، و برای او طلب رحمت و مغفرت کند. من هم خداوند را سپاسگزارم، زیرا که شیعیان به وجود تو و آنچه خداوند در تو قرار داده است، مسرورند. پروردگار عالم تو را یاری کند. [۱] موعود گیرنده امام علیه السلام🌼🍂 وقتی که حسین (علیه السلام) با وضع دلخراش به شهادت رسید، صدای گریه و ناله فرشتگان بلند شد و گفتند: ای خدا! با حسین (علیه السلام) برگزیده تو و پسر پیامبر تو اینگونه رفتار کردند؟ خداوند شبح حضرت امام زمان را به آنها نشان داد و فرمود: هذا انتقم له من ظلمیه: با این امام زمان انتقام خون حسین را از ستمگران می‌گیرم! [۲] مردان 🌸🍃 راوی می‌گوید: روزی به محضر محمد بن عثمان وارد شدم دیدم لوحی در پیش روی اوست و نقاش بر آن نقشه میکشد، آیاتی بر آن می‌نویسد و اسم‌های امامان را در آن می‌نگارد. پرسیدم: سرورم! این لوح چیست؟ گفت: برای قبرم می‌باشد و من بر آن تکیه خواهم کرد، و هر روز داخل قبرم می‌شوم و یک جزء قرآن می‌خوانم، سپس از قبر بیرون می‌آیم. راوی می‌گوید: گمان می‌کنم محمد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را به من نشان داد و گفت: چون فلان روز، فلان ماه و فلان سال رسید دنیا را وداع می‌کنم به سوی خدا می‌روم، و در این قبر مدفون می‌شوم و این لوح با من خواهد بود. من از نزد او خارج شدم، و آنچه فرموده بود یادداشت کردم و مرتب مراقب آن وقت بودم، چیزی نگذشت که او بیمار شد و در همان وقت که خود فرموده بود وفات یافت و در همان قبر مدفون شد. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج۵۱، ص ۳۴۹. [۲]: بحار: ج ۴۵، ص ۲۱۹ و ج ۵۱، ص ۶۸. [۱]: ب: ج ۵۱، ص ۳۵۱. داستان دو نایب دیگر امام (علیه السلام) در جلد هفتم آمده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫