🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_ششم
#بخش_صد_و_هفدهم
#دلجویی امام #جواد (ع) از #کتک خورده 🌺🔹
علی بن جریر میگوید:
خدمت امام جواد ع نشسته بودم گوسفندی از خانه امام علیه السلام گم شده بود.
یکی از همسایههای امام علیه السلام را به اتهام دزدی گرفته کشان کشان نزد حضرت جواد علیه السلام آوردند.
امام علیه السلام فرمود:
وای بر شما او را رها کنید! او دزدی نکرده است، گوسفند در خانه فلان کس است، بروید از خانه او بیاورید!
به همان خانه رفتند دیدند گوسفند آنجا است، صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگیر کردند، لباسهایش را پاره کرده کتک زدند. وی قسم میخورد که گوسفند را ندزدیده است.
او را خدمت امام علیه السلام آوردند فرمود:
چرا به او ستم کرده اید، گوسفند خودش به خانه او داخل شده و اطلاعی نداشته است.
آنگاه امام علیه السلام از او دلجوی نمود و مبلغی در مقابل لباسها و کتکی که خورده بود به او بخشید. [۱]
امام #هادی (ع) در میان #درندگان🌸🔹
در زمان متوکل عباسی زنی به دروغ ادعا کرد که من زینب دختر علی بن ابی طالب هستم، - با این حیله از مردم پول میگرفت - او را نزد متوکل آوردند.
متوکل به او گفت:
تو زن جوانی هستی با اینکه از زمان زینب دختر علی سالها میگذرد؟ گفت:
پیغمبر دست بر سرم کشیده و دعا کرده است که در هر چهل سال جوانی برایم برگردد.
من تا حال خود را به مردم نشان نمی دادم ولی احتیاج وادارم کرد که خود را به مردم معرفی کنم.
متوکل گروهی از اولاد علی علیه السلام و بنی عباس و طایفه قریش را احضار کرد و جریان را به آنان گفت. چند نفرشان گفتند: روایتی نقل شده که زینب دختر علی علیه السلام در سال فلان از دنیا رفته است. متوکل به او گفت:
در مقابل این روایت، تو چه میگویی؟
گفت:
این روایت دروغی است که از خودشان ساخته اند من از نظر مردم پنهان بودم کسی از مرگ و زندگی من خبر نداشت.
متوکل به حاضرین گفت:
غیر از این روایت، دلیلی ندارید تا این زن مغلوب گردد؟
گفتند:
دلیل دیگری نداریم، ولی خوب است حضرت امام هادی علیه السلام را احضار کنی، شاید او دلیل دیگری داشته باشد.
سرانجام متوکل حضرت را احضار کرد و قضیه آن زن را برایش مطرح نمود.
امام علیه السلام فرمود:
حضرت زینب در فلان تاریخ چشم از جهان فروبسته است.
متوکل گفت:
حاضرین نیز این روایت نقل کردند، او نپذیرفت و من سوگند خوردهام جلوی ادعای ایشان را نگیرم مگر با دلیل محکم.
حضرت فرمود:
کار مهمی نیست من دلیلی میآورم که او را مجاب کند و دیگران نیز قبول داشته باشند.
متوکل گفت:
آن دلیل کدام است؟
حضرت فرمود:
گوشت بدن فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است اگر راست میگوید او را جلو درندگان بگذار چنانچه از فرزندان فاطمه سلام الله علیها باشد درندگان به او آسیب نمی رسانند.
متوکل به آن زن گفت:
شما چه میگویی؟
گفت:
او میخواهد من کشته شوم، در اینجا از فرزندان فاطمه سلام الله علیها زیاد هستند، هر کدام را میخواهد جلو درندگان بیاندازد. در این وقت رنگ همگان پرید.
بعضی از دشمنان امام علیه السلام گفتند:
چرا خودش پیش درندگان نمی رود؟
متوکل به این پیشنهاد تمایل کرد. چون میخواست بدون آنکه در قتل امام علیه السلام دخالت داشته باشد او را از بین ببرد!
به حضرت گفت:
چرا خودتان نمی روید؟
امام علیه السلام فرمود:
اگر شما مایل باشید من میروم.
متوکل گفت: بفرمایید.
در آنجا شش عدد شیر بود امام علیه السلام در جلو شیرها قرار گرفت.
شیرها اطراف امام علیه السلام را گرفتند، دستهایشان را بر زمین گذاشته سر بر روی دست خویش نهادند.
امام علیه السلام دست بر سر آنها کشید و اشاره کرد که کنار بروند و فاصله بگیرند، شیرها به جانبی که امام علیه السلام اشاره کرده بود رفتند و در مقابل امام علیه السلام ایستادند.
وزیر متوکل به او گفت:
این کار بر ضرر تو است پیش از آنکه مردم از قضیه با خبر شوند او را بیرون بیاور!
متوکل از امام علیه السلام خواست از محل درندگان خارج شود و از حضرت عذر خواست که نظر بدی درباره شما نداشتیم، مقصودمان این بود سخن شما ثابت شود.
امام علیه السلام که خواست حرکت کند شیرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهای ایشان میمالیدند.
هنگامی که حضرت پای به اولین پله گذاشت اشاره کرد برگردید! همه برگشتند و امام علیه السلام بیرون آمد.
متوکل به آن زن گفت:
اکنون نوبت تو است که به محل درندگان بروی، ناله و فریاد زن بلند شد، شروع به التماس کرده، اعتراف به دروغگویی خود نمود.
سپس گفت:
من دختر فلان هستم از فقر و تهی دستی به این ادعا افتادم.
متوکل به حرف او گوش نکرد دستور داد او را جلو درندگان بیندازند ولی مادر متوکل درخواست کرد از تقصیرات آن زن بگذرد، متوکل نیز او را بخشید. [۱]
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۴۶.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۵۰
@ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_نهم
#بخش_صد_و_پنجاه_و_ششم
امام #رضا علیه السلام و #مردی در سفر #مانده 🔹🍂
یسع پسر حمزه میگوید:
در محضر امام رضا علیه السلام بودم، صحبت میکردیم، عده زیادی نیز آنجا بودند که از مسائل حلال و حرام میپرسیدند. در این وقت مردی بلند قد و گندمگون وارد شد و گفت:
فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله! من از دوستداران شما و اجدادتان هستم، خرجی راهم تمام شده، اگر صلاح بدانید مبلغی به من مرحمت کنید تا به وطن خود برسم و در آنجا از طرف شما به اندازه همان مبلغ صدقه میدهم، چون من در وطن خویش ثروتمندم اکنون در سفر نیازمندم.
امام برخاست و به اطاق دیگر رفت، دویست دینار آورد در را کمی باز کرد خود پشت در ایستاد و دستش را بیرون آورد و آن شخص را صدا زد و فرمود:
این دویست دینار را بگیر و در مخارج راهت استفاده کن و از آن تبرک بجوی و لازم نیست به اندازه آن از طرف من صدقه بدهی. برو که مرا نبینی و من نیز تو را نبینم.
آن مرد دینارها را گرفت و رفت، حضرت به اتاق اول آمد به
حضرت عرض کردند:
شما خیلی به او لطف کردید و مورد عنایت خویش قرار دادید، چرا خود را پشت در نهان کردید که هنگام گرفتن دینارها شما را نبیند؟
امام فرمود:
به خاطر این که شرمندگی نیاز و سؤال را در چهره او نبینم... [۱]
اول #قرارداد، سپس #کار 🔸🍃
سلیمان جعفری که یکی از ارادتمندان امام رضا علیه السلام بود، میگوید:
برای کاری خدمت امام رفته بودم، چون کارم تمام شد خواستم به منزل خود برگردم، امام فرمود:
امشب نزد ما بمان!
در محضر امام به خانه او رفتیم، غلامان آن حضرت مشغول بنایی بودند امام در میان آنها غلامی سیاه را دید که از غلامان آن حضرت نبود، پرسید:
- این کیست؟
عرض کردند:
- به ما کمک میکند به او چیزی خواهیم داد.
فرمود:
- مزدش را تعیین کرده اید؟
عرض کردند:
- نه، هر چه بدهیم راضی میشود.
امام برآشفت و بسیار خشمگین شد. من عرض کردم:
فدایت شوم چرا خودت را ناراحت میکنید؟
فرمود:
من بارها به اینها گفتهام هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آن که قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد قبلی کاری انجام دهد اگر سه برابر به او مزد بدهی، خیال میکند مزدش را کم داده ای، اما اگر مزدش را قبلا تعیین کنی وقتی مزدش را بپردازی از تو خشنود خواهد شد که به گفته خود عمل کرده ای و اگر بیش از مقدار قرارداد چیزی به او بدهی هر چه کم و ناچیز باشد، متوجه میشود اضافه داده ای، سپاسگزار خواهد بود. [۱]
امام #جواد علیه السلام و #دستور مدارا با #پدر 🔹🍂
بکر پسر صالح میگوید:
من دامادی داشتم به امام جواد علیه السلام نامه ای نوشت و در آن اظهار داشت که پدرم دشمن اهل بیت است و عقیده فاسد دارد، با من هم بدرفتاری میکند و خیلی اذیتم مینماید.
سرورم! نخست از تو میخواهم برای من دعا کنی! ضمنا نظر تو در این باره چیست؟ آیا علیه او افشاگری کنم و عقیده فاسد و رفتار زشت او را برای دیگران بیان کنم؟ یا با او مدارا نموده و خوش رفتار باشم؟
امام جواد علیه السلام در پاسخ نوشت:
مضمون نامه تو و آنچه که راجع به پدر خود نوشته بودی فهمیدم، البته به خواست خداوند من از دعای خیر تو غفلت نمی کنم اما این را هم بدان مدارا و خوش رفتاری برای تو، بهتر از افشاگری و پرده دری است و نیز بدان با هر سختی، آسانی است. شکیبا باش و عاقبت نیکو اختصاص به پرهیزگاران دارد. خداوند تو را در دوستی اهل بیت ثابت قدم بدارد! ما و شما در پناه
خداوند هستیم و پروردگار نیز پناهندگان خود را نگهداری میکند.
بکر میگوید:
پس از آن خداوند قلب پدر دامادم را چنان دگرگون ساخت که دوستدار اهل بیت شد و به پسرش هم محبت نمود. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۹، ص ۱۰۱.
[۱]: بحار: ج ۴۹، ص ۱۰۶.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۵۵.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_نهم
#بخش_صد_و_پنجاه_و_هفتم
امام #جواد علیه السلام و #تقدیر از علمای #ربانی 🌼🍂
محمد پسر اسحاق و حسن بن محمد میگوید:
ما پس از وفات زکریا بن آدم به سوی حج حرکت کردیم، نامه امام جواد علیه السلام در بین راه به ما رسید. در آن نوشته بود:
به یاد قضای خداوند درباره زکریا بن آدم افتادم، پروردگار او را از روز تولد تا روز درگذشت و همچنین روز رستاخیز که زنده میشود، مورد رحمت و عنایت خویش قرار دهد! او در درون زندگی عارفانه زیست و انسان حق شناس و حق گو بود و در این راه رنجها کشید و صبر و تحمل نمود. پیوسته به وظیفه خویش عمل میکرد، کارهایی که مورد رضای خداوند و پیامبر بود انجام میداد.
او پاک و بی آلایش از دنیا رفت، خداوند اجر نیت و پاداش سعی و تلاش وی را عنایت کند!
وصی او نیز مورد توجه ماست، او را بهتر میشناسیم و نظر ما نسبت به او بر نمی گردد. منظور حسن پسر محمدبن عمران است. [۱]
امید است علمای زمان ما نیز طوری رفتار کنند که همگان مورد تقدیر و تأیید ائمه اطهار علیه السلام قرار گیرند.
#تقدیری دیگر از یک #عالم ربانی🌺🍃
یکی از شخصیتهای مورد پسند امام جواد علیه السلام علی بن مهزیار اهوازی است. حسن پسر شمون میگوید:
نامه ای را که امام جواد علیه السلام با دست خط خود به علی بن مهزیار نوشته بود خواندم، چنین بود: به نام خداوند بخشنده و مهربان.
ای علی بن مهزیار! خداوند بهترین پاداش را به تو عنایت کند! منزلت را در بهشت قرار دهد، تو را در دنیا و آخرت خوار نکند و با ما محشور گرداند!
ای علی! تو را در خیرخواهی، مسلمانی، فرمان برداری از خداوند، احترام به دیگران، انجام وظایف دینی، آزمایش کردم، و تو را پسندیدم.
اگر بگویم مانند تو را ندیدهام حتما راست گفته ام. خداوند جایگاه تو را در بهشت برین قرار دهد.
ای علی! در سرما و گرما، در شب و روز، خدمت تو برای ما مخفی نیست. از خداوند مسئلت دارم روز رستاخیز تو را آن چنان مشمول رحمت خود قرار دهد که مورد غبطه دیگران باشی! خداوند دعا را مستجاب میکند. [۱]
امام #هادی علیه السلام در #سامرا 🌸🍃
امام هادی (علی النقی) در صریا (دهی است در اطراف مدینه) در نیمه ذیحجه به سال ۲۱۲ متولد شد و در سامرا نیمه ماه رجب سال ۲۵۴ وفات یافت و چهل و یک سال داشت و مدت امامت آن حضرت ۳۳ سال بود، مادرش کنیزی بود که سمانه نام داشت.
متوکل عباسی آن جناب را به مأموریت یحیی بن هرثمه از مدینه به سامرا آورد و در همان شهر ماند تا از دنیا رحلت نمود. [۱]
روزی که حضرت با یحیی بن هرثمه وارد سامرا شد. در کاروانسرای گدایان به امام علیه السلام جای دادند.
صالح بن سعید میگوید:
روزی که امام هادی علیه السلام وارد سامرا شد خدمت آن حضرت رسیدم.
عرض کردم:
فدایت شوم این ستمگران سعی میکنند به هر وسیله که هست نور شما را خاموش سازند و نسبت به شما اهانت کنند، تا آنجا که شما را در این مکان پست که کاروانسرای فقر است، جای داده اند.
در این وقت امام علیه السلام با دست به سویی اشاره کرد و فرمود:
این جا را نگاه کن ای پسر سعید!
ناگاه باغهای زیبا و پر از میوه و جویهای جاری و خدمت گزاران بهشتی همچون مرواریدهای دست نخورده دیدم، چشم هایم خیره شد و بسیار تعجب کردم.
امام فرمود:
ما هر کجا باشیم این وضع برای ماست، ای پسر سعید! ما در کاروانسرای گدایان نیستیم. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۰۴.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۰۵.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۹۷. در تولد، وفات و امامت آن حضرت اقوال دیگری نیز نقل شده است.
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۱۹۹.
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#فضایل_و_صفات_شیعیان_و_دوستان_ائمه_اطهار_علیهم_السلام 🌸🍂
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_ششم
#فصل_چهارم:
#انتظارات_ائمه_عَلَیهِم
#السَّلام_از_شیعیان_و_محبینشان 🍃
#انتظارات امام #جواد عَلَیهِ السَّلام از #شیعیان و #محبینشان 🌸🌸🍃
۱- امام عسگری عَلَیهِ السَّلام فرمودند: مردی خدمت حضرت جواد عَلَیهِ السَّلام رسید در حالی که بسیار خوشحال بود، امام عَلَیهِ السَّلام فرمودند: چرا خوشحال هستی؟ گفت: یا ابن رسول الله از پدرتان شنیدم که میفرمودند: سزاوارترین روز برای شادی یک بنده روزی است که در آن موفق شود به برادران خود کمک کند و به درد دل آنها رسیدگی نماید. امروز ده نفر از برادران نیازمندی، که دارای زن و فرزند بودند، و از شهر دیگری بر ما وارد شدند، به نزد من آمده و من نیز به آنها توجه کردم و هر چه از من خواستند به آنها دادم، از این جهت خوشحال هستم که خداوند توفیق خدمت گزاری به برادرانم را به من عنایت فرمود. امام جواد عَلَیهِ السَّلام فرمودند: به جان خودم سوگند سزاوار است که تو خوشحال شوی، اگر کاری نکنی که بعد از این، اثر این کار خوب را از بین ببری. گفت: قربانت گردم چگونه اعمال من اثر خود را از دست میدهد در حالی که من از شیعیان مخلص شما هستم؟
امام فرمودند: آری صدقات و نیکی به برادرانت را باطل کردی. گفت: یا ابن رسول الله چگونه باطل کردم؟! فرمود: این آیه ی شریفه را تلاوت کن: «ای کسانی که ایمان آورده اید صدقات خود را با منت نهادن و آزار دادن دیگران باطل نکنید» گفت: یا ابن رسول الله من بر آنها منت نگذاشتم و به آنان آزاری هم نرساندم، امام فرمودند: خداوند نفرموده به کسانی که صدقه میدهید منت نگذارید و یا آنها را اذیت نکنید. و مقصود از آن هر گونه منت و اذیت کردن میباشند و تنها به آنها ارتباط ندارد.
أفَتَرىَ أَذَاكَ لِلْقَوْمِ الَّذِينَ تَصَدَّقْتَ عَلَيهِم أعظَمُ أمْ أذاكَ لِحَفَظَتِكَ ومَلائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ حَوالَيكَ أَم أَذَاكَ لَنَا؟ فَقَالَ اَلرَّجُلُ: بَلْ هَذِهِ يَابْنَ رَسُولُ اللّه. فَقَالَ: فَقَدْ آذَيْتَنِي وَ آذَيْتَهُمْ وَ أَبْطَلْتَ صَدَقَتَكَ قَالَ: لِمَاذَا؟ قَالَ: لِقَوْلِكَ: وَ كَيْفَ أَحْبَطْتُهُ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِكُمُ اَلْخُلَّصِ؟ وَيْحَكَ أَتَدْرِي مِنْ شِيعَتِنَا اَلْخُلَّصَ؟ قَالَ: لاَ قَالَ شَيَّعْنَا الخلص حِزْقِيلُ اَلْمُؤْمِنُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ صَاحِبُ يس اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى فِيهِ: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ» [۱] وَ سَلْمَانَ وَ أَبُوذَرٍ وَ اَلْمِقْدَادِ وَ عَمَّارٍ أسوَيْتَ نَفْسَكَ بِهَؤُلاَءِ أَمَا آذَيْتَ بِهَذَا اَلْمَلاَئِكَةَ وَ آذَيْتَنَا؟ فَقَالَ اَلرَّجُلُ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ فَكَيْفَ أَقُولُ؟ قَالَ: قُلْ: أَنَا مِنْ مُوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُمْ وَ مُعَادِي أَعْدَائِكُمْ وَ مُوَالِى أَوْلِيَائِكُمْ. فَقَالَ كَذَلِكَ أَقُولُ وكَذَلِكَ أَنَا- يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ- وَقَدْ تُبْتُ مِنَ الْقَوْلِ اَلَّذِي أَنْكَرْتَهُ وَ..... #ادامه_دارد
----------
[۱]: 📚یس/۲۰
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#فضایل_و_صفات_شیعیان_و_دوستان_ائمه_اطهار_علیهم_السلام 🌸🍂
#قسمت_صد_و_پنجاه_و_هفتم
#فصل_چهارم:
#انتظارات_ائمه_عَلَیهِم
#السَّلام_از_شیعیان_و_محبینشان 🍃
#انتظارات امام #جواد عَلَیهِ السَّلام از #شیعیان و #محبینشان 🌸🌸🍃
أَنْكَرْتَهُ وَ أَنْكَرَتْهُ اَلْمَلاَئِكَةُ فَمَا أَنْكَرْتُمْ ذلِك إِلاَّ لإنْكَارِ اللّهِ عزّوجلّ. فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ ابن مُوسي عَلَيْهِ السَّلاَمُ اَلاِنْ قَدْ عَادَتْ إِلَيْكَ مَثُوبَاتُ صَدَقَاتِكَ وَزَالَ عَنْكَ الْإِحْبَاط. [۲]
۸- ما يَنتَظِر الإِمامُ أبِي مُحَمَّدٍ العَسكرِيّ عَلَیهِ السَّلام مِن أشياعِهِ
۱- قالَ الإمامُ العَسكرِىّ عَلَیهِ السَّلام في تَفسِيرِهِ قالَ رَسُولُ الله عَلَیهِ السَّلام اتَّقُوا اللَّهَ مَعَاشِرَ الشِّیعَهِ فَإِنَّ الْجَنَّهَ لَنْ تَفُوتَکُمْ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ بِهَا عَنْکُمْ قَبَائِحُ أَعْمَالِکُمْ فَتَنَافَسُوا فِى دَرَجَاتِهَا قِیلَ فَهَلْ یَدْخُلُ جَهَنَّمَ أَحَدٌ مِنْ مُحِبِّیکَ وَ مُحِبِّى عَلِىٍّ عَلَیهِ السّلامُ قَالَ مَنْ قَذِرَ نَفْسُهُ بِمُخَالَفَهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ وَاقَعَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ ظَلَمَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ خَالَفَ مَا رُسِمَ لَهُ مِنَ الشَّرِیعَاتِ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ قَذِراً طَفِساً یَقُولُ مُحَمَّدٌ وَ عَلِىٌّ یَا فُلَانُ أَنْتَ قَذِرٌ طَفِسٌ لَا تَصْلُحُ لِمُرَافَقَهِ مَوَالِیکَ الْأَخْیَارِ وَ لَا لِمُعَانَقَهِ الْحُورِ الْحِسَانِ وَ لَا الْمَلَائِکَهِ الله الْمُقَرَّبِینَ،
توجه داشته باش اذیت و آزار کردن آنها بزرگتر است و یا آزار دادن به فرشتگان که حافظ اعمال شما میباشند و یا اینکه ما را اذیت کنید؟ آن مرد گفت: یا ابن رسول الله البته این بزرگتر است، امام فرمودند: پس در این صورت من و آنها را آزار داده ای و صدقه ات را باطل کرده ای. گفت: چگونه؟! فرمودند: هم این گونه که گفتی چگونه صدقه و انفاق من باطل میگردد در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم. بعد فرمودند: متوجه باش آیا میدانی شیعیان خالص ما چه کسانی هستند؟ گفت نمی دانم. فرمودند: آنها عبارتند از جبرئیل، مؤمن آل فرعون و صاحب يس، صاحب یس همان است که خداوند فرمودند: «وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ»، و هم چنین سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند که از شیعیان خالص ما به شمار میروند، تو خود را با این گروه یکی دانسته - ای؟ آیا تو با این ادعاء فرشتگان و ما را آزار نداده ای؟ آن مرد گفت: استغفار میکنم پس بفرمائید چگونه بگویم؟ امام فرمودند: بگو من از موالیان و دوستان شما هستم و با دشمنان شما دشمن میباشم، و با دوستانتان هم دوستی میکنم. آن مرد گفت من همانطور که شما میفرمائید میگویم و از این گفتاری که مورد انکار شما و ملائکه قرار گرفت توبه میکنم، کاری که مورد انکار شما و فرشتگان قرار گیرد مورد انکار خداوند هم هست، پس امام جواد عَلَیهِ السَّلام فرمودند: اکنون پاداش صدقاتت به تو برمی گردد.
----------
[۲]: 📚تفسير الامام العسكري عليه السلام /۳۰۷ - البرهان ۴۲۵/۶
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_یازدهم
#بخش_دویست_و_ششم
#معجزه ای از امام #جواد علیه السلام 🌸🍃
علی بن خالد (که زیدی مذهب بود) میگوید:
من در شهر سامرا بودم. شنیدم مردی را که در شامات ادعای پیامبری میکرده دولت وقت دستگیر نموده و در اینجا زندانی کرده اند. به دیدن او رفتم. تا از حال او آگاه شوم، دیدم آدم فهمیده ای است.
گفتم:
فلانی! سرگذشت تو چه بود و چرا زندانی شده ای؟
گفت:
من از اهالی شام هستم، در محلی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در آن جا نهاده شده، پیوسته مشغول عبادت بودم. یک شب، ناگهان شخصی در پیش رویم نمایان شد، فرمود:
برخیز! برویم. بی اختیار برخاستم و با او به راه افتادم. اندکی گذشت دیدم در مسجد کوفه هستم.
فرمود:
این مسجد را میشناسی؟
گفتم: آری! مسجد کوفه است.
ایشان نماز خواند من نیز نماز خواندم آنگاه دوباره به راه افتادیم. چیزی نگذشت که خود را در مسجد مدینه دیدم!
باز هم نماز خواندیم و به رسول خدا صلی الله علیه و آله درود فرستاد و زیارتش نمود سپس خارج شدیم. لحظه ای بعد دیدم که در مکه هستیم و تماس مراسم و زیارت خانه خدا را با آن آقا انجام دادم. پس از آن به راه افتادیم. چند قدمی برداشتیم. یک مرتبه متوجه شدم که در محل قبلی، در شام هستم و آن شخص از نظرم ناپدید شد.
یک سال از این ماجرا گذشت - من در همان مکان مشغول عبادت بودم - که ایام حج رسید همان شخص آمد و مرا همراه خود به آن سفرها برد و مانند مرحله نخستین همه آن مکانهای مقدس را با هم زیارت کردیم و کارهای سال گذشته را انجام دادیم، سرانجام مرا به شام بازگردانید. وقتی که خواست از من جدا شود، گفتم:
تو را سوگند میدهم به خدایی که تو را چنین قدرتی کرامت فرموده بگو! تو کیستی؟
مدتی سر به زیر انداخت. سپس نگاهی به من کرد و فرمود:
من محمدبن علی بن موسی بن جعفر هستم.
و من این قضیه را به چند نفر از دوستان نزدیک خود گفتم، خبر به محمدبن عبدالملک زیات (وزیر معتصم) رسید او دستور داد
مرا دستگیر کردند و تهمت زدند که مدعی پیامبری هستم. اکنون میبینی که در زندانم. به او گفتم:
خوب است اصل قضیه خود را به محمدبن عبدالملک بنویسی، شاید تو را آزاد کند، او هم ماجرای خود را نوشت.
محمدبن عبدالملک در زیر همان نامه نوشته بود، بگو همان کسی که تو را در یک شب از شام به کوفه و از آنجا به مدینه و از مدینه به مکه برده سپس به شام برگردانده، از این زندان نیز نجات دهد.
علی بن خالد میگوید:
چون جواب عبدالملک را خواندم ناراحت شدم و دلم به حال او سوخت به او گفتم:
صبر کن! تا ببین عاقبت کار چه میشود و از زندان بیرون آمدم.
صبح روز دیگر به زندان رفتم که احوال او را بپرسم، دیدم نگهبانان زندان و مأمورین بسیار و عده ای از مردم در اطراف زندان رفت و آمد میکنند، پرسیدم:
چه شده است؟
گفتند: همان زندانی که ادعای پیامبری داشت از زندان ناپدید گشته با اینکه درها همه بسته بود، نمی دانیم به زمین رفته یا چون پرنده به آسمان پر کشیده است. (بدین گونه امام جواد او را از
زندان نجات داد. )
علی بن خالد پس از دیدن این واقعه دست از مذهب خود (زیدی) کشید و از شیعیان امام نهم حضرت جواد شد. [۱]
----------
[۱]: ۷۷. ب: ج ۵۰، ص ۳۸. در روزگار امامان (ع) باور کردن این گونه کارها مشکل بود تنها از روی تعبد پذیرفته میشد ولی امروز کاملا سهل و آسان است. اکنون دانش بشر توانسته است که تصاویر را به امواج الکتریکی تبدیل نموده تصویر گوینده را نشان دهد و چون آوردن تصویر از راه دور انجام گرفته باید گفت آوردن خود شخص نیز امکان پذیر است و کسانی که خداوند عنایت بیشتر به آنان کرده و علم بیکران در اختیارشان گذاشته توان انجام این کارها را دارند. (ن)
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_پنجاه_و_هفتم
امام #جواد علیه السلام و استاندار #سیستان🍃🌼
مردی از اهل سیستان میگوید:
در اوایل خلافت معتصم عباسی، که امام محمد تقی به مکه میرفت من همسفر آن حضرت شدم. روزی سر سفره غذا بودیم، عده ای از کارگزاران دولت نیز آنجا بودند. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! استاندار شهر ما از ارادتمندان به شما خانواده است، من مقداری مالیات به او بدهکارم، اگر صلاح بدانید نامهای بنویسید مرا مراعات کند.
فرمود: او را نمی شناسم. گفتم: همانطور که عرض کردم، او شما را دوست دارد، نامه شما برایم سودمند خواهد بود، حضرت جواد کاغذی بدست گرفت و چنین نوشت:
چنانچه آورنده این نامه میگوید تو دارای مذهبی پسندیده هستی، بدان بهره شما از این مسؤلیت که بر عهده داری، آن مقداری است که کارهای نیک انجام دهی، در این صورت به برادران دینی خود احسان کن، و بدان:
إن الله عزوجل سالک عن مثاقیل الدر والخردل:
خداوند، حساب ذره ای از سنگینها و دانه از خردل را از تو
خواهد کشید.
آن مرد میگوید: وقتی وارد سیستان شدم موضوع نامه را قبلا به استاندار که حسین بن علی نیشابوری بود، گفته بودند، تا دو فرسخ به شهر مانده به استقبال من آمد، نامه را که به او دادم بوسید و روی چشم گذاشت. پرسید: چه حاجت داری؟
گفتم: مالیاتی بدهکارم که مقدارش را، در دفتر به حساب من نوشته ای. و من توان پرداخت آن را ندارم. فوری دستور داد آن مبلغ را محو کردند.
سپس گفت: تا من استاندارم از تو مالیات نخواهم گرفت، آنگاه از تعداد عائلهام پرسید، برایش شرح دادم، مقداری که مخاج خودم و آنها را تامین میکرد، پول به من بخشید و تا زنده بود مالیات از من نگرفت و مرتب از لطف عنایت دیگر او نیز بهره مند بودم. [۱]
امام #جواد و نجات #اباصلت از #زندان 🍃🌸
اباصلت خادم امام رضا میگوید:
پس از وفات امام رضا مأمون مرا به زندان انداخت و مدت یک سال گرفتار زندان بودم، در زندان خیلی به من سخت میگذشت.
در یکی از شبهای جمعه، غسل کردم آن شب در حال رکوع و سجود به سر بردم و با ناله و گریه از خداوند نجات خود را خواستم نماز صبح را که خواندم، ناگاه دیدم که امام جواد وارد زندان شد، فرمود:
اباصلت خیلی برایت سخت گذشته است؟
گفتم: آری، به خدا سوگند! فرمود: اگر کارهایی که امشب انجام دادی، شبهای قبل انجام میدادی، خداوند همان وقت آزادت میکرد، سپس فرمود:
بلند شو حرکت کن و بیرون برو! گفتم: کجا؟ نگهبانان همه دم در زندانند و چراغها همه روشن است.
فرمود: حرکت کن! آنها تو را نمی بینند و با آنان روبرو نخواهی شد. حضرت دست مرا گرفت. نگهبانان نشسته، با هم صحبت میکردند و چراغها در جلویشان میسوخت. بدون اینکه ما را ببینند از زندان بیرون آمدیم.
سپس امام (علیه السلام) فرمود:
اکنون که از زندان آزاد شدی مایلی کجا بروی؟
گفتم: به هرات، منزل خودم میروم.
فرمود: عبای خود را روی صورتت بکش، این کار را کردم.
دست مرا گرفت، گمان میکنم مرا فقط از سمت راست به سمت چپ برگردانید، آنگاه فرمود:
صورت خود را بگشا، همین که صورتم را گشودم آن حضرت را ندیدم، خود را کنار منزل خود دیدم، وارد منزل شدم و تا آخر عمر با مأمون و مأموران او روبرو نشدم. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: ج ۴ ص ۳۳۹ و ۵۰ ص ۱۸۹
[۱]: ب: ج ۵، ص ۵۲.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_هجدهم
#بخش_سیصد_و_هشتم
#عالم ربانی #مورد اعتماد #دین و #دنیا 🍃🌺
علی بن مسیب میگوید:
به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:
فاصله بین من و شما خیلی زیاد است نمی توانم همیشه به محضرتان برسم، از چه کسی مسائل و دستورات دینی را فرا بگیرم.
حضرت فرمود:
از زکریا بن آدم قمی، که مورد اعتماد دین و دنیا است.
ابن مسیب میگوید: پس از بازگشت، خدمت زکریا بن آدم رسیدم و هرچه احتیاج داشتم از او پرسیدم. [۱]
#پیشوایی ۷ یا #۸ ساله🍂🌼
در تاریخ تولد و وفات امام جواد اختلاف نظر است:
١. امام جواد در ماه رمضان سال ۱۹۵ متولد شد و در آخر ذیقعده ۲۲۰ در سن بیست و پنج سالگی به اضافه دو ماه و هیجده روز مسموما از دنیا رفت.
۲. حضرت جواد در شب جمعه نوزدهم ماه رمضان متولد شد و در آخر ذیقعده ۲۲۰ و بعضی ششم ذی حجه همان سال نوشته اند که رحلت نمود.
٣. تولد امام جواد (علیه السلام) در سال ۱۹۵ ماه رمضان بود و در سال ۲۲۰ در ماه ذیقعده، که بیست و پنج سال داشت به شهادت رسید و در بغداد، قبرستان قریش پهلوی جدش امام موسی بن جعفر (علیه السلام) دفن گردید. [۱] و مدت امامت آن حضرت هفده سال میباشد. مادرش کنیزی به نام سبیکه از اهالی نوبه بود. و خیزران نیز گفته اند که از خویشاوندان ماریه قبطیه همسر رسول خدا بوده و در روایت اسمش دره و ریحانه نیز آمده است.
امام جواد در کودکی (در حدود ۷ یا ۸ سالگی) به مقام امامت رسید
همین مسأله کم سنی باعث شد عده ای حتی از دوستان آن حضرت میپرسیدند چگونه ممکن است کودکی به امامت برسد!؟
صفوان بن یحیی میگوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) گفتم: ما پیش از آنکه امام جواد متولد شود هرگاه از شما میپرسیدیم جانشین شما کیست؟ در پاسخ میفرمودید؟
خداوند به من فرزندی خواهد داد.
اکنون که خدا به شما فرزندی عنایت کرده و چشم ما به جمالش روشن شده، خداوند آن روز را نیاورد اگر پیشامدی شد (شما وفات کردید) جانشین شما کیست؟ او را به عنوان امام بشناسیم. حضرت با دست به امام جواد که در مقابلش ایستاده بود اشاره کرد (یعنی این فرزندم امام شما است).
گفتم: قربانت گردم این پسر سه سال دارد، کودک سه ساله میتواند امام شود؟
امام رضا (ع) فرمود:
سن کم ضرری به امامت ندارد. چنانچه عیسی بن مریم خود را حج خدا معرفی کرد، با اینکه کمتر از سه سال داشت. [۱]
امام #جواد علیه السلام و #مرد تار زن و #آواز خوان 🍃🌺
محمد بن ریان میگوید:
مأمون، هفتمین خلیفه عباسی، پس از شهادت امام رضا (ع) میخواست امام جواد را جزء اطرافیان خود قرار دهد، و او را از افراد دنیا خواه معرفی کند. برای این کار نقشههای زیادی کشید ولی نتیجه نگرفت.
وقتی همه حیله هایش نقش بر آب شد در آخر به اجرای یک نقشه اقدام کرد و آن این بود که:
هنگامی که دخترشام فضل را خواست به اتاق زفاف امام جواد (علیه السلام) بفرستد، دویست دوشیزه از زیباترین کنیزان خود را طلبید و به هر یک از آنها جامی که در داخل آنها گوهری بود داد وقتی که امام جواد (علیه السلام) بر روی صندلی دامادی نشست، یکی یکی پیش آمده گوهرها را در اختیار حضرت بگذارند تا وی بردارد.
کنیزان به دستور مأمون عمل کردند، ولی امام جواد (علیه السلام) به هیچکدام از آن دختر و گوهرها اعتنا نکرد.
در همان مجلس مأمون مخارق را که ترانه خان و تارزنی، و ریش بلند داشت. طلبید و به او گفت:
کاری کن که امام جواد از آن حالت معنوی بیرون آید و متوجه امور دنیا گردد.
مخارق گفت: من او را آن طور که دلت میخواهد به سوی دنیا
می کشانم.
سپس مخارق آمد و مقابل امام جواد (ع) نشست و شروع کرد به خوانندگی و چنان با آواز بلند خواند که همه به دور او گرد آمدند، و آنگاه مشغول زدن تار ساز شد.
اما امام جواد (ع) به او اعتنایی نکرد و اصلا به چپ و راست نیز نگاه ننمود. هنگامی که دید آن مرد بی حیا دست بردار نیست، بر سر او فریا کشید و فرمود: اتق الله یا ذالعثنون: از خدا بترس ای ریش دار! مخارق از فریاد امام چنان ترسید که ساز و تار افتاد و دستش فلج گردید دیگر تا آخر عمر نتوانست با آن دست کاری انجام دهد.
مأمون از مخارق پرسید: چه شد چنین شدی؟
او در پاسخ گفت: هنگامی که امام جواد (علیه السلام) بر سرم فریاد کشید چنان وحشت زده و هراسان شدم که هنوز هم آن وحشت و هراس وجودم را فرا گرفته و هیچگاه خوب نخواهم شد. [۱]
«آری پیشوایان شیعه در برابر گناه و مجالس عیاشانی از خدا بی خبر عکس العمل شدید از خود نشان میدادند و هرگز در مورد گناهکار بی تفاوت نبودند، امید است پیروانشان نیز این خصلت پسندیده را در زندگی داشته باشند و با قاطعیت صلابت هر چه تمام در برابر گناه و مظاهر آن بایستند.
📚منابع:
[۱]: ب: ج ۴۹، ص ۲۷۸
[۱]: شهادت امام رضا را در سال ۲۰۳ و بعضی ۲۰۲ قمری گفته اند.
[۱]: ب: ج ۵۰، ۱۔ ۳ و ۲۱
[۱]: ب: ج ۵۰، ص ۶۱