🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_صد_و_ششم
#عمل بزرگان #علما را باید #پاسداری کرد 🌸🍃
سنّت پیاده رفتن از نجف به کربلا، در زمان شیخ انصاری قدس سره رایج بود، بعدها کم کم یک نوع علامت فقر حساب شده بود، تا مرحوم نوری نورالله مرقده، رایج کرد ۱۹۳.
#ظاهر بین #نباشید 🍂🌼
مرحوم سلطان الواعظین گوید: در ایامی که مفاتیح الجنان تازه چاپ شده بود، در سرداب غیبت سامرّا، از روی آن میخواندم دیدم یک شیخ با قبای کرباس، و عمامه کوچک، مشغول ذکر است، از من پرسید این کتاب را که نوشته است، گفتم مؤلف این کتاب حاج
شیخ عباس قمی است، با تعریف و توصیف زیاد بیان کردم، فرمود چندان هم تعریف ندارد، من با ناراحتی گفتم پاشو از اینجا برو بیرون، کسی که پهلوی من بود گفت: مؤدّب باش، آقا خود محدّث قمی است، عذر خواه شدم و خواستم دستش را ببوسم، او دست مرا بوسید فرمود شما سیّد هستید ۲۵۴.
#انسان فوق #العاده 🌸🍃
آخوند خراسانی رضوان الله علیه، بر اهل علم خیلی تواضع میکرد، حتی برای یک طلبه در مجلس بلند میشد، طلبه ای به نجف اشرف تازه وارد شده بود، شبانه وقتِ وضعِ حملِ زنش میرسد، چون کسی را نمی شناخت، ناچار در خانه مرحوم آخوند را میزند، آقای
آخوند در حالی که شال سفید به سر بسته بود، در را باز کرد، و فرمود چه فرمایشی دارید؟ طلبه از کثرت خجالت، سلام کردن را فراموش میکند، و آقا سلامش میکند، پس از اطلاع یافتن، میفرماید صبر کنید بیایم در خانه قابله را نشان بدهم، طلبه عرض میکند دستور بدهید خادمتان بیاید، میفرماید وقت کار او تمام شده، و الان وقت استراحتش است، بالاخره آقای آخوند عبا به دوش میگیرد، و با فانوس بیرون میآید، و در خانه قابله را نشان میدهد، در برگشتنی آقا فانوس دست گرفته، و طلبه و قابله پشت سر او به حرکت میافتند ۲۸۸.
#گرد هم آمدیم برای #حمایت معارف #اسلامی 🍂🌼
علامه طباطبايی مثل یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه فیضیّه به زمین مینشست، نزدیک غروب برای شرکت در نماز جماعت آقای سید محمد تقی خوانساری، آماده میشد، آنقدر ادب به خرج میداد که، روزی یکی از شاگردانش عرض کرد، شما را به خدا فکری به حال ما بکنید، ادب شما ما را بی ادب میکند، در مجلس به متکا و بالش تکیه نمی زد، و همیشه قدری فاصله میگرفت، در مدت سی سال کلمه من را از ایشان نشنیدم، و اما کلمه نمی دانم را از آن عزیز خیلی شنیدم، پاسخ سؤال را به صورت احتمال میرود، یا به نظر میرسد، بیان میفرمود، و روشن دلی آهسته با چشمان تر میگفت: در شگفتم که، چگونه زمین سنگینی چنین مردانی را تحمل میکند، در مدت سی سال ندیدم که به شاگردی عصبانی شود، خیلی زود، افراد با او دوست میشدند در بذل دانش حریص بود، حتی به دو یا سه نفر درس میفرمود، وقتی کلمه استاد تعبیر میکردیم،
می فرمود دوست ندارم، گرد هم آمدیم در معارف اسلامی هم فکری کنیم، و غالباً پیاده راه میرفت، و جواب سؤال کننده را در راه میداد ۲۹۷ از مرحوم شیخ انصاری، اگر سؤال میکردند از چیزی که نمی داند، تعمّد داشت که بفرماید: ندانم ندانم ۳۱۲.
مواظب #عزّت و #شرف دیگران باشیم 🍃🌸
مرحوم آقای سید علی قاضی را در نجف دیدند، بر خلاف رسم اکثر مردم، کاهوهای سفت را جدا میکند، از علّت آن پرسیدند فرمود این مرد وضع مالی اش خوب نیست، من گاهی به او کمک میکنم و نمی خواهم که بِلا عوض بدهم که، عزّت و شرف او لکه دار
شود، و یا بدآموز شود، برای خوردن ما چه فرق میکند کاهو نرم باشد یا سفت، و ممکن است کاهوي سفت را دیگری نخرد و به ظرف آشغال بریزد ۳۴۹.
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_پنجاه_و_پنجم
#ذلت گناه و #عزت طاعت 🍃◾️
یکی از خلفاء عباسی دل درد شدیدی داشت. بختیشوع که خود نصرانی، و از پزشکان ماهر آن عصر بود، برای معالجه به بالین آن خلیفه آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد ولی خوب نشد بختیشوع که از معالجه او ناامید شده بود، گفت:
آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم.
بنابراین درد تو با برنامه طبی، معالجه نمی یابد و ادامه دارد، مگر شخصی که دعایش مستجاب میشود، برای تو دعا کند.
خلیفه به یکی از نگهبانان خود گفت:
موسی بن جعفر را به اینجا بیاور. او رفت و امام کاظم (علیه السلام) را آورد. مأمور شنید که حضرت در بین راه مشغول راز و نیاز شد و دعایی خواند، همان دم درد خلیفه برطرف شد و شفا یافت. پس از آنکه امام (علیه السلام) به نزد خلیفه وارد شد، به امام گفت:
تو را به حق جدت پیامبر مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند میدهم، بگو بدانم درباره من چه دعایی کردی؟
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
گفتم: اللهم کما أریته ذل معصیته فأره عر طاعتی. خدایا! همان طور که نتیجه ذلت و خواری گناه خلیفه را به او نشان دادی، نتیجه عزت و شرافت اطاعت مرا نیز نشان بده. [۱]
آری، استجابت دعا و نیایش از آثار اطاعت و بندگی است، همچنان که ذلت و گرفتاری معمولا از آثار عصیان و گناه میباشد.
----------
[۱]:📚 ب: ج ۴۸، ص ۱۴۰.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_پنجم
#قطره اى از درياى ٫كمالات و #افتخارات
امام ٫دهم، #نور نمايان و #ماه تابان،
دارنده #شرافت و بزرگوارى و #عزّت و برترى و #لطف و احسان،
#ابوالحسن سوّم حضرت #علىّ بن #محمّد، امام #هادى صلوات اللَّه عليه 🍃🌺🌺
۴۷۶ / ۱ – كلينى رحمه الله در كتاب «كافى» از اسحاق جلاّب [۱] نقل كرده است كه گفت: براى حضرت هادى عليه السلام گوسفندان زيادى خريدارى كرده بودم، روزى مرا طلبيد و وارد اصطبل نمود، و آن به محل وسيعى كه نمى شناختم متّصل بود من گوسفندان را طبق دستورى كه حضرت مى فرمود بين اشخاص پخش مى كردم، از آن جمله براى حضرت ابوجعفر و مادرش و ديگر بستگان او به امر آن حضرت بردم، سپس اجازه خواستم كه به بغداد نزد پدرم برگردم و آن هنگام روز ترويه (هشتم ذيحجه) بود، آن حضرت برايم نوشت:
تقيم غداً عندنا ثمّ تنصرف.
فردا را نزد ما بمان و بعد از آن برگرد.
من روز عرفه (نهم ذيحجه) را نزد ايشان ماندم و شب عيد قربان را در آنجا بيتوته نمودم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: اى اسحاق برخيز.
من از جا برخاستم، و همينكه چشم گشودم ناگهان خود را در بغداد كنار خانهام ديدم، خدمت پدرم رسيدم و دوستانم به ديدن من آمدند، به
آنها گفتم عرفه در عسكر بودم و عيد را در بغداد گذراندم. [۱]
۴۷۷ / ۲ - صفّار رحمه الله در كتاب «بصائر الدرجات» از صالح بن سعيد نقل كرده است كه گفت:
خدمت حضرت هادى عليه السلام رسيدم هنگامى كه متوكّل آن حضرت را به سامراء دعوت كرده بود و در جاى نامناسبى منزل داده بود - به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم، اينها در همه امور قصد دارند نور فروزان شما را خاموش كنند و در حق شما كوتاهى كنند تا آنجا كه شما را در اين كاروانسراى بسيار زشت كه جاى فقيران و فرومايگان مى باشد ساكن نموده اند.
امام عليه السلام فرمود: تو در اين پايه از معرفت ما هستى و خيال مى كنى اين امور از قدر و منزلت ما مى كاهد.
سپس با دست اشاره نمود و فرمود: نگاه كن چه مى بينى؟
چون نگاه كردم باغ هاى زيبا منظر و پر طراوتى مشاهده كردم كه در آن زنان نيكوكار خوش بو و نونهالانى كه همچون مرواريدى در پوشش بودند، و پرندگان زيبا و آهوهاى خوش خط و خال و نهرهاى جارى وجود داشت، ديدن اين منظره مرا به حيرت انداخت و چشمانم را خيره نمود.
امام عليه السلام فرمود: حيث كنّا فهذا لنا عتيد ولسنا في خان الصعاليك.
ما هر كجا باشيم چنين موقعيتى داريم و در حقيقت در «خان صعاليك» كه جايگاه فقيران و فرومايگان است نخواهيم بود. [۲]
۴۷۸ / ۳ - ابن شهر آشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» و قطب راوندى رحمه الله در كتاب «خرائج» از ابوهاشم جعفرى نقل كرده اند كه گفت:
خدمت امام هادى عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت با من به زبان هندى سخن گفت، و من نتوانستم به خوبى پاسخ دهم در پيش روى آن حضرت سطل كوچكى بود كه پر از سنگريزه بود.
امام عليه السلام يكى از آن سنگريزهها را برداشت و در دهان مبارك خود نهاد و قدرى آن را مكيد، و سپس آن را به من مرحمت فرمود و من آن را در دهانم گذاشتم، بخدا قسم از نزد آن حضرت برنخاستم مگر اينكه با هفتاد و سه لغت مى توانستم سخن بگويم كه يكى از آنها هندى بود. [۱]...... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۱]: جلاّب اصطلاحاً به كسى گفته مى شود كه گوسفند و مانند آن را در محلّى مى خرد و براى فروختن به محلّ ديگرى روانه مى سازد.
[۱]: الكافى: ۴۹۸/۱ ح۳، بصائرالدرجات: ۴۰۶ ح۶، بحار الأنوار: ۱۳۲/۵۰ ح ۱۴، مناقب ابن شهراشوب: ۴۱۱/۴، الإختصاص: ۳۲۵.
[۲]: بصائر الدرجات: ۴۰۶ ح ۷، كافى: ۴۹۸/۱ ح۲، إعلام الورى: ۳۶۵، بحار الأنوار: ۱۳۲/۵۰ ح ۱۵ و علاّمه بزرگوار مجلسى رحمه الله شرح طولانى در ذيل اين حديث بيان فرموده است، به آنجا مراجعه كنيد. مناقب ابن شهراشوب: ۴۱۱/۴، كشف الغمّة: ۳۸۳/۲، مدينة المعاجز: ۴۲۱/۷ ح۴، الإختصاص: ۳۲۴، الإرشاد: ۳۲۴.
[۱]: الخرائج: ۶۷۳/۲ ح۲، مناقب ابن شهراشوب: ۴۰۸/۴، إعلام الورى: ۳۶۰، بحار الأنوار: ۱۳۶/۵۰ ح ۱۷، كشف الغمّة: ۳۹۷/۲، مدينة المعاجز: ۴۵۱/۷ ح ۳۴.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#ترجمه_کتاب_نفیس_القطره): #قطره ای از دریای #فضایل اهل #بیت علیهم السلام ✨🍂
#بخش_بیست_و_پنجم
#قطره اى از درياى ٫كمالات و #افتخارات
امام ٫دهم، #نور نمايان و #ماه تابان،
دارنده #شرافت و بزرگوارى و #عزّت و برترى و #لطف و احسان،
#ابوالحسن سوّم حضرت #علىّ بن #محمّد، امام #هادى صلوات اللَّه عليه 🍃🌺🌺
۴۷۹ / ۴ - راوندى رحمه الله در كتاب «خرائج» مى نويسد: روايت شده كه ابو هاشم جعفرى [۲] بعد از وفات حضرت رضا و فرزندش امام جواد عليه السلام خدمت امام هادى مى رسيد و زياد به آن حضرت مراجعه مى كرد، روزى عرض كرد: من وقتى از خدمت شما به بغداد مى روم شوق ديدار شما را پيدا مى كنم، گاهى نمى توانم با كشتى سفر كنم، مركبى هم جز همين بِرذون [۳] ضعيف ندارم، از خدا بخواهيد كه مرا در راه زيارت شما تقويت فرمايد.
امام عليه السلام براى او دعا كرد و فرمود:
قوّاك اللَّه يا أباهاشم، وقوّى برذونك.
خداوند به تو اى ابو هاشم و برذونت قوّت دهد.
راوى گويد: بعد از دعاى آن حضرت ابوهاشم نماز صبح را در بغداد مى خواند و با همان مركب براه مى افتاد و نزديك ظهر به سامراء مى رسيد [۱] دوباره اگر مى خواست همان روز به بغداد بر مى گشت و اين از عجيب ترين دلايل و معجزاتى بود كه از آن امام عليه السلام مشاهده شد. [۲]
۴۸۰ / ۵ – صفّار رحمه الله در كتاب «بصائر الدرجات» از بعضى از راويان نقل مى كند كه امام هادى عليه السلام براى آنها نوشتند:
إنّ اللَّه جعل قلوب الأئمّة مورداً لإرادته فإذا شاء اللَّه شيئاً شاؤوه.
خداوند تبارك وتعالى قلوب امامان عليهم السلام را جايگاه اراده خودش قرار داد، لذا هر گاه خدا چيزى را بخواهد آنان نيز مى خواهند.
و اين مضمون فرمايش خداوند است كه فرموده است: «وَما تَشاءُون إلّا أنْ يَشاءَ اللَّه» [۳]، «و نمى خواهيد مگر آنكه خدا بخواهد». [۴]
۴۸۱ / ۶ - ابوجعفر محمّد بن جرير طبرى رحمه الله در كتاب «دلائل الإمامه» از عمّار بن زيد نقل كرده است كه گفت:
به امام هادى عليه السلام عرض كردم: آيا شما مى توانيد به آسمان بالا رويد و چيزى با خود بياوريد كه نمونه اش در زمين نيست؟
تا اين درخواست را نمودم، ديدم امام عليه السلام در هوا بالا رفت و من به ايشان نگاه كردم تا از نظرم پنهان گرديد، پس از مدّتى برگشت و با خود پرنده اى طلائى آورد كه در گوشهايش گوشواره هاى طلا و در منقارش درّ
گرانبهائى بود و مى گفت:
«لا اله إلاّ اللَّه، محمّد رسول اللَّه، عليّ وليّ اللَّه» «خدايى جز خداوند يكتا نيست، محمّد صلى الله عليه وآله وسلم فرستاده خداوند است، و على ولىّ پروردگار است».
امام عليه السلام فرمود: هذا طير من طيور الجنّة.
اين پرنده اى از پرندگان بهشت است.
سپس آن را رها كرد، و او بازگشت. [۱]....... #ادامه_دارد
----------
📚منابع:
[۲]: او داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللَّه بن جعفر بن ابى طالب است. نجاشى در كتاب رجال خود ص ۱۵۶ رقم ۴۱۱ فرموده است: ابوهاشم مقام و مرتبه والايى نزد ائمه طاهرين عليهم السلام داشت، و از ثقات است كه به خبرش اطمينان حاصل مى شود، و شيخ رحمه الله در «فهرست» فرموده است: ابوهاشم از ائمّه عليهم السلام پنج امام بزرگوار - از حضرت رضا عليه السلام تا حضرت صاحب الأمر ارواحنا فداه - را درك كرده است.
[۳]: برذون نوعى چهارپا است كه از اسب ضعيفتر و از الاغ در راه رفتن تواناتر است، ظاهراً به آن يابو گفته مى شود.
[۱]: فاصله بين سامراء و بغداد، سى فرسخ است.
[۲]: الخرائج: ۶۷۲/۲ ح۱، إعلام الورى: ۳۶۱، مناقب ابن شهراشوب: ۴۰۹/۴، بحار الأنوار: ۱۳۷/۵۰ ح ۲۱، إثبات الهداة: ۴۳۷/۳ ح ۳۳، مدينة المعاجز: ۴۵۴/۷ ح ۳۷.
[۳]: سوره دهر، آيه ۳۰.
[۴]: مختصر البصائر تأليف حسن بن سليمان حلّى: ۶۵، تفسير برهان: ۴۱۶/۴ ح۱، بحار الأنوار: ۳۷۲/۲۵ ح ۲۳، إعلام الورى: ۳۶۱، تفسير قمى: ۴۰۹/۲ ذيل آيه ۲۹ سوره تكوير، و همچنين اين روايت در بحار الأنوار: ۱۱۴/۵ ح ۳۰۵/۲۴ ۵۵ ح۴، و تفسير برهان: ۴۳۵/۴ ح۵ به نقل از تفسير قمى ذكر گرديده است.
[۱]: نوادر المعجزات: ۱۸۵ ح۳، دلائل الامامة: ۴۱۳ ح۵.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫