🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_پنجاه
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#نجوای_شبانه 🌸
ابودردأ نقل میکند:
در یکی از شبهای ظلمانی از لابلای نخلستان بنی نجار در مدینه میگذشتم. ناگهان نوای غم انگیز و آهنگ تأثرآوری به گوشم رسید و دیدم انسانی است که در دل شب با خدای خود چنین سخن میگوید:
- پروردگارا! چه بسیار از گناهان مهلکم به حلم خود درگذشتی و عقوبت نکردی و چه بسیار از گناهانم را به لطف و کرمت پرده روی آنها کشیده و آشکار نکردی. خدایا! اگر چه عمرم در نافرمانی و معصیت تو گذشته و گناهانم نامه اعمالم را پر کرده است. اما من به جز آمرزش تو امیدوار نیستم و به غیر از معرفت و خوشنودی تو به چیز دیگری امید ندارم.
این صدای دلنواز چنان مشغولم کرد که بی اختیار به سمت آن حرکت کرده، تا به صاحب صدا رسیدم. ناگهان چشمم به علی بن ابی طالب علیه السلام افتاد. خود را در میان درختان مخفی کردم تا از شنیدن راز و نیاز محروم نمانده و مانع دعا و مناجات آن حضرت نشوم.
علی بن ابی طالب علیه السلام در آن خلوت شب دو رکعت نماز خواند و آنگاه
به دعا و گریه و زاری و ناله پرداخت.
باز از جمله مناجاتهای علی علیه السلام این بود:
- پروردگارا! چون در عفو و گذشت تو میاندیشم، گناهانم در نظرم کوچک میشود و هرگاه در شدت عذاب تو فکر میکنم، گرفتاری و مصیبت من بزرگ میشود. آنگاه چنین نجوا نمود:
- آه! اگر در نامه اعمالم گناهانی را ببینم که خود آن را فراموش کردهام ولی تو آن را ثبت کرده باشی، پس فرمان دهی او را بگیرید. وای به حال آن گرفتاری که خانواده اش نتوانند او را نجات بدهند و قبیله و طایفه او را سودی ندهند و فرشتگان به حال وی ترحم نکنند.
سپس گفت: آه! از آتشی که دل و جگر آدمی را میسوزاند و اعضای بیرونی انسان را از هم جدا میکند. وای از شدت سوزندگی شرارههای آتش که از جهنم بر میخیزد.
ابودردأ میگوید: باز حضرت به شدت گریست. پس از مدتی دیگر نه صدایی از او به گوش میرسید و نه حرکت و جنبشی از او دیده میشد. با خود گفتم: حتما در اثر شب زنده داری خواب او را فرا گرفته. نزدیک طلوع فجر شد و خواستم ایشان را برای نماز صبح بیدار کنم. بر بالین حضرت رفتم. یک وقت دیدم ایشان مانند قطعه چوب خشک بر زمین
افتاده است. تکانش دادم، حرکت نکرد. صدایش زدم، پاسخ نداد. گفتم: - (انالله و انا الیه راجعون). به خدا علی بن ابی طالب علیه السلام از دنیا رفته است. ابودردأ در ادامه سخنانش اظهار میکند:
- من به سرعت به خانه علی علیه السلام روانه شدم و حالت او را به اطلاع آنان رساندم.
فاطمه علیهاالسلام گفت: ابودردأ! داستان چیست؟
من آنچه را که از حالات علی علیه السلام دیده بودم همه را گفتم. فرمود:
ابودردأ! به خدا سوگند این حالت بیهوشی است که در اثر ترس از خدا بر او عارض شده.
سپس با ظرف آبی نزد آن حضرت برگشتم و آب به سیمایش پاشیدیم. آن بزرگوار به هوش آمد و چشمانش را باز کرد و به من که به شدت میگریستم، نگاهی کرد و گفت:
- ابودردأ! چرا گریه میکنی؟
گفتم: به خاطر آنچه به خودت روا میداری گریه میکنم.
فرمود:
- ای ابودردأ! چگونه میشود حال تو، آن وقتی که مرا برای پس دادن حساب فرا خوانند و در حالی که گناهکاران به کیفر الهی یقین دارند و
فرشتگان سخت گیر دور و برم را احاطه کرده اند و پاسبانان جهنم منتظر فرمانند و من در پیشگاه خداوند قهار حاضر باشم و دوستان، مرا تسلیم دستور الهی کنند و اهل دنیا به حال من ترحم ننمایند.
البته در آن حال بیشتر به حال من ترحم خواهی کرد، زیرا که در برابر خدایی قرار میگیرم که هیچ چیز از نگاه او پنهان نیست. [۱]
#سفره_افطار 🌺
ام کلثوم دختر امیر المؤمنین علیه السلام میگوید:
در شب نوزدهم ماه رمضان دو قرص نان جو، یک کاسه شیر و مقداری نمک در یک ظرف برای افطار خدمت پدر آوردم. وقتی نمازش را به اتمام رساند. برای افطار آماده شد.
هنگامی که نگاهش به غذا افتاد به فکر فرو رفت. آنگاه سرش را تکان داد و با صدای بلند گریست و فرمود:
- عزیزم! برای افطار پدرت دو نوع خورش (شیر و نمک)، آن هم در یک ظرف آماده ساخته ای؟
تو با این عمل میخواهی فردای قیامت برای حساب در محضر خداوند بیشتر بایستم؟
من تصمیم دارم همیشه دنباله رو برادر و پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله باشم. هرگز برای آن حضرت دو نوع خورش در یک ظرف آورده نشد تا آنکه چشم از جهان فرو بست.
دختر عزیزم! هر کس در دنیا خوردنیها، نوشیدنیها، و لباسهایش از راه حلال و پاک تهیه گردد، روز قیامت در دادگاه الهی بیشتر خواهد ایستاد
و چنانچه از راه حرام باشد علاوه بر بیشتر ایستادن عذاب هم خواهد داشت زیرا که در حلال این دنیا حساب و در حرام آن عذاب است. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۱، ص ۱۱ و ج ۸۷، ص ۱۹۵
[۱]: بحار: ج ۴۲، ص ۲۷۹