✰✰(¯`*•.عشق فقط امیرالمؤمنین .•*´¯)✰✰:
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_شصت_و_هفتم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#راز صله #رحم و #طول عمر 🌺🍃
شعیب عقر قوفی میگوید:
... من با یعقوب (اهل مغرب) که برای زیارت به مکه آمده بود، محضر امام کاظم علیه السلام رسیدیم. امام نگاهش که به یعقوب افتاد، فرمود:
- ای یعقوب! تو دیروز به اینجا وارد شدی و میان تو و برادرت اسحاق در فلان محل درگیری پیش آمد و کار به جایی رسید که همدیگر را دشنام دادید. شما نباید مرتکب کار زشت و قبیحی شوید. فحش دادن و ناسزا گفتن به برادران دینی، از آیین ما و پدران و نیاکان ما بدور است و ما به هیچ یک از شیعیان خود اجازه نمی دهیم که چنین رفتاری را داشته باشند. از خدای یگانه بپرهیز و تقوا داشته باش. ای یعقوب! به زودی مرگ بین تو و برادرت (به خاطر قطع رحم)، جدایی خواهد افکند.
برادرت اسحاق در همین سفر پیش از آنکه به نزد خانواده خود برگردد خواهد مرد و تو نیز از رفتارت پشیمان خواهی شد.
شما قطع رحم کردید و نسبت به یکدیگر قهر هستید، بدین جهت خداوند عمر شما را کوتاه نمود.
یعقوب گفت: فدایت شوم! اجل من کی خواهد رسید؟
امام فرمود: اجل تو نیز رسیده بود ولی چون تو در فلان منزل به عمه ات خدمت کردی و بواسطه هدیه او را خوشحال نمودی، بخاطر این صله رحم خداوند بیست سال بر عمر تو افزود.
شعیب میگوید: پس از مدتی یعقوب را در مکه دیدم. احوالش را پرسیدم. او گفت:
- برادرم، همانطور که امام علیه السلام گفته بود، پیش از آنکه به خانه خود برسد وفات یافت و در همین راه به خاک سپرده شد. [۱]
#مناظره امام #کاظم علیه السلام با #هارون 🍂🌸
روزی هارون الرشید (خلیفه مقتدر عباسی) به امام کاظم علیه السلام گفت:
- چرا اجازه میدهید مردم شما را به پیغمبر صلی الله علیه و آله نسبت بدهند؟ به شما بگویند فرزندان پیغمبر، با اینکه فرزندان علی علیه السلام هستید، نه فرزندان پیغمبر؟ البته مسلم است شخص را به پدرش نسبت میدهند و مادر به منزله ظرف است و نسل را پدر تولید میکند نه مادر.
امام کاظم علیه السلام در پاسخ فرمود: خلیفه! اگر پیامبر صلی الله علیه و آله زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند، به او میدهی؟
گفت: سبحان الله! چرا ندهم؟ البته که میدهم و بدینوسیله بر عرب و عجم افتخار میکنم.
امام علیه السلام فرمود: پیغمبر هرگز از من خواستگاری نمی کند و من نیز دخترم را به او تجویز نمی کنم.
هارون گفت: چرا؟
امام علیه السلام فرمود: چون پیامبر صلی الله علیه و آله پدر بزرگ من است.
هارون گفت:
- احسنت! آفرین! پس چگونه خود را فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله میدانید با
اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرزند پسری نداشت؟ و نسل از پسر است نه از دختر.
شما فرزند دختر هستید که فرزند دختر نسل به شمار نمی رود.
امام علیه السلام فرمود:
- تو را به حق قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و کسی که در آن مدفون است سوگند، مرا از پاسخ این سؤال معذور بدار.
هارون گفت:
- غیر ممکن است. باید بر گفتار خود دلیل بیاوری و اثبات کنی که شما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستید. تا از قرآن دلیل بیان نکنید، عذرتان پذیرفته نیست و شما به همه علوم قرآن آشنایید.
امام علیه السلام فرمود: حاضری پاسخ این پرسش تو را بدهم؟
هارون گفت: بگو.
امام علیه السلام فرمود: (بسم الله الرحمن الرحیم؛ و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی). [۱] آن گاه امام علیه السلام پرسید: پدر عیسی کیست؟
هارون گفت: عیسی پدر نداشت.
امام علیه السلام فرمود: در این آیه خداوند از طرف مادر عیسی، مریم، که فاطمه زیاد با حضرت ابراهیم دارد، در عین حال عیسی را از فرزندان ابراهیم شمرده است. همچنین ما نیز از طرف مادرمان، فاطمه، فرزند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هستیم. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۸، ص ۳۹.
[۱]: و از فرزندان او (ابراهیم) داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم و (همچنین زکریا و عیسی)
[۱]: - بحار: ج ۴۸، ص ۱۲۷ و ج ۱۶، ص ۲۴۰. متأسفانه هنوز هم این طرز تفکر غلط در بعضی مردم و در فرهنگ برخی جوامع حکم فرماست و نسل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) را منحصر در نسل پسری میدانند! و سلسله نسل دختری را نسل رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نمی دانند و منشأ اصلی موضوع آن بوده است که مادر را در تولید فرزند سهیم نمی دانستند. در صورتی که این تفکر نادرست از نظر حدیث و علم روز و همچنین از لحاظ قضاوت عرف مردود است زیرا که پدر و مادر در تولید نسل سهیم هستند. فرزندان دختر و پسر از لحاظ نسل بودن یکسانند.
بنابراین کسانی که نسبتشان از جانب مادر، حتی مادران بزرگ به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_هفتاد_و_دوم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#یک مناظره #جالب 🌺✨✨
امام جواد علیه السلام نخستین امامی است که در خردسالی (تقریبا در هشت سالگی) به منصب امامت رسید.
در عین حال، چون علمشان از جانب خداوند بود بر تمام اهل فضل از لحاظ علم و دانش برتری داشت.
مخالفین آن حضرت مناظرات و گفتگوهایی با آن بزرگوار انجام میدادند و گاهی سؤالات مشکلی مطرح مینمودند تا به خیال باطل خودشان او را در صحنه مبارزه علمی شکست دهند. بعضی از آنها هیجان انگیز و پر سر و صدا بوده، از جمله مناظره یحیی بن اکثم قاضی القضات کشورهای اسلامی است.
بنا به دستور مأمون خلیفه عباسی مجلس مناظره ای تشکیل یافت. امام جواد علیه السلام حاضر شد و یحیی بن اکثم نیز آمد و در مقابل امام نشست.
یحیی بن اکثم به خلیفه نگریست و گفت:
- اجازه میدهی از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) پرسشی بکنم؟
مأمون گفت: از خود آن جناب اجازه بگیر.
یحیی از امام اجازه خواست.
امام علیه السلام فرمود: هر چه میخواهی سؤال کن.
یحیی گفت: چه میفرمایید درباره شخصی که در حال احرام حیوانی را شکار کرده است؟
امام جواد علیه السلام فرمود: این شکار را در خارج حرم کشته است یا در داخل حرم؟
آیا آگاه به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا ناآگاه؟
عمدا شکار کرده یا از روی خطا؟ آن شخص آزاد بوده یا بنده؟
صغیر بوده یا کبیر؟
اولین بار شکار کرده یا چندمین بار اوست؟
شکار او از پرندگان بود یا غیر پرنده؟
از حیوان کوچک بوده یا بزرگ؟
باز هم میخواهد چنین عملی را انجام دهد یا پشیمان است؟
شکار او در شب بوده یا در روز؟
در احرام حج بوده یا در احرام عمره؟
یحیی بن اکثم از این همه آگاهی متحیر ماند و آثار عجز و ناتوانی در سیمایش آشکار گردید و زبانش بند آمد طوری که حاضران مجلس ضعف و درماندگی او را در مقابل امام علیه السلام به خوبی فهمیدند.
بعد از این پیروزی، مأمون گفت: خدا را سپاسگزارم که هر آنچه در
نظرم بود همان شد.
آن گاه رو به خویشاوندان خود کرد و گفت: حال آنچه را که قبول نداشتید پذیرفتید؟ (چون آنان میگفتند امام جواد علیه السلام به امامت لایق نیست).
پس از صحبتهایی که در مجلس به میان آمد مردم پراکنده شدند. تنها گروهی از نزدیکان خلیفه مانده بودند. مأمون به امام علیه السلام عرض کرد:
- فدایت شوم! اگر صلاح بدانید احکام مسائلی را که در مورد کشتن شکار در حال احرام مطرح شد را بیان کنید تا بهره مند شویم.
امام جواد علیه السلام فرمود: آری! اگر شخص محرم در حل (بیرون از حرم) شکار کند و شکار او از پرندگان بزرگ باشد، باید به عنوان کفاره یک گوسفند بدهد و اگر در داخل حرم بکشد، کفاره اش دو برابر است (دو گوسفند). اگر جوجه ای را خارج از حرم بکشد، کفاره اش بره ای است که تازه از شیر گرفته شده باشد. اگر در داخل حرم بکشد، باید علاوه بر آن بره، بهای جوجه را هم بپردازد. اگر شکار از حیوانات صحرایی باشد چنانچه گورخر باشد کفاره اش یک گاو است و اگر یک شتر مرغ باشد باید یک شتر کفاره بدهد. اگر هر کدام از اینها را در داخل حرم بکشد، کفاره اش دو برابر میشود. اگر شخص محرم عملی انجام دهد که قربانی بر او واجب گردد، چنانچه در احرام عمره باشد، باید آن را در مکه قربانی
کند و اگر در احرام حج باشد، باید قربانی را در منی ذبح کند و کفاره شکار بر عالم و جاهل یکسان است. منتها در صورت عمد (علاوه بر وجوب کفاره) معصیت نیز کرده است؛ اما در صورت خطا گناه ندارد. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست، اما کفاره برده را باید صاحبش بدهد. بر صغیر کفاره نیست ولی بر کبیر کفاره واجب است. آن کس که از عملش پشیمان است، گناهش در آخرت بخشیده میشود؛ ولی کسی که پشیمان نیست عذاب خواهد دید.
مأمون گفت: آفرین بر تو ای ابا جعفر! خدا خیرت بدهد. اگر صلاح میدانی شما نیز از یحیی بن اکثم بپرس، همچنان که او از شما پرسید. در این هنگام امام علیه السلام به یحیی فرمود: بپرسم؟
یحیی پاسخ داد: فدایت شوم! اختیار با شماست. اگر دانستم جواب میدهم و اگر نه، از شما استفاده میکنم.
امام علیه السلام فرمود: به من بگو! در مورد مردی که در اول صبح به زنی نگاه کرد در حالی که نگاهش به آن زن حرام بود و آفتاب که بالا آمد زن بر او حلال گشت هنگام ظهر باز بر او حرام شد و چون وقت عصر فرا رسید بر او حلال گردید و موقع غروب آفتاب باز بر او حرام شد و در وقت عشا حلال شد و در نصف شب بر وی حلال گردید و در طلوع فجر بر او حلال گشت این چگونه زنی است و به چه دلیل بر آن مرد گاهی
حلال و گاهی حرام میشود؟
یحیی گفت: به خدا سوگند! پاسخ این سؤال را نمی دانم و نمی دانم به چه دلیل حلال و حرام میشود. اگر صلاح میدانید خوب جواب آن را بیان فرمایید تا بهره مند شویم.
امام علیه السلام فرمود: این زن کنیز مردی بوده است. در صبح
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_هفتاد_و_سوم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
مجلس #بزم و #شادمانی به هم #خورد ◼️▪️✨
متوکل (خلیفه خون ریز عباسی) از توجه مردم به امام هادی علیه السلام سخت نگران و در وحشت بود. بعضی مفسده جویان نیز به متوکل گزارش داده بودند که در خانه امام هادی علیه السلام اسلحه، نوشتهها و اشیای دیگر جمع آوری شده تا او علیه خلیفه قیام کند.
متوکل بدون اطلاع گروهی از دژخیمان خود را به منزل آن حضرت فرستاد مأموران به خانه امام هادی علیه السلام هجوم آوردند. ولی هر چه گشتند چیزی نیافتند آن گاه به سراغ امام رفتند و حضرت را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و لباس پشمی بر تن دارد و روی شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را در آن حال دستگیر کرده نزد متوکل بردند و به او گفتند که ما در خانه اش چیزی نیافتیم و او را دیدیم رو به قبله نشسته و قرآن میخواند.
متوکل عباسی در صدر مجلس عیش نشسته بود. جام شرابی در دست داشت و میگساری میکرد در این حال امام علیه السلام وارد شد. چون امام علیه السلام را دید عظمت و هیبت امام او را فراگرفت. بی اختیار حضرت را احترام
نمود و ایشان را در کنار خود نشاند و جام شراب را به آن حضرت تعارف کرد.
امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! هرگز گوشت و خون من با شراب آمیخته نشده، مرا از این عمل معاف بدار.
متوکل دیگر اصرار نکرد سپس گفت:
پس شعری بخوانید و با خواندن اشعار محفل ما را رونق ببخشید امام علیه السلام فرمود:
- من اهل شعر نیستم و شعر چندانی نمی دانم.
خلیفه گفت:
- چاره ای نیست باید بخوانی.
امام علیه السلام اشعاری خواند که ترجمه آنها این گونه است:
(زمامداران قدرتمند و خون ریز بر قله کوهساران بلند، شب را به روز میآوردند در حالیکه مردان دلاور و نیرومند از آنان پاسداری میکردند. ولی قلههای بلند نتوانست آنان را از خطر مرگ برهاند.
آنان پس از مدتها عزت و عظمت از قله آن کوههای بلند به زیر کشیده شدند و در گودالها (قبرها) جایشان دادند، چه منزل و آرامگاه ناپسندی و چه بد فرجامی! )
پس از آن که آنان در گورها قرار گرفتند، فریادگری بر آنان فریاد زد: چه شد آن دست بندهای زینتی و کجا رفت آن تاجهای سلطنتی و زیورهایی که بر خود میآویختند؟
کجاست آن چهرههای نازپرورده که همواره در حجلههای مزین پس پردههای الوان به سر میبردند؟
در این هنگام قبرها به جای آنان با زبان فصیح پاسخ دادند و گفتند: اکنون بر سر خوردن آن رخسارها کرمها میجنگند.
آنان مدت زمانی در این دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی اکنون آنان که خورنده همه چیز بودند خود خوراک حشرات و کرمهای گور شدند. [۱]
سخنان امام علیه السلام چنان بر دل سخت تر از سنگ متوکل اثر بخشید که بی اختیار گریست به طوری که اشک دیدگانش ریش وی را تر نمود!
حاضران مجلس نیز گریستند متوکل کاسه شراب را به زمین زد و مجلس عیش و نوش بهم خورد.
به دنبال آن چهار هزار دینار به امام علیه السلام تقدیم کرد و امام علیه السلام را با احترام به منزل خود بازگرداند. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: . باتوا علی قلل الأجبال تحرسهم واستتزلوا بعد عز من معاقلهم ناداهم سارخ من بعد دفنهم أین الوجوه التی کانت منعمة فانصح القبر عنهم حین سائلهم قد طال ما أکلوا دهرة و قد شربوا اغلب الرجال فلم تنفعهم القلل و اسکنوا حفرة یا بئسما نزلوا أین الأساور و التیجان و الحلل من دونها تضرب الاستار و الکلل تلک الوجوه علیها الدور تنتقل و اصبحوا الیوم بعد الاکل قد أکلوا
[۱]: بحار: ج ۵۰، ص ۰۲۱۱
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_چهل_و_ششم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور)
#از ما #حرکت از #خدا #برکت 🌸🌺🌺
یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله فقیر شد. محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور!
آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد.
حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمود: چه کسی اینها را از من میخرد؟
مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم.
حضرت فرمود: کسی نیست که بیشتر بخرد!
مرد دیگری گفت: من به دو درهم میخرم.
پیغمبر صلی الله علیه و آله به ایشان فروخت و فرمود: اینها مال تو است.
آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار داد و فرمود: با یک درهم غذایی برای خانواده ات تهیه کن و با درهم دیگر تبری خریداری کن و او نیز به دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله عمل کرد.
تبری خرید و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد. حضرت فرمود: این تبر را بردار و به بیابان برو و با آن هیزم بشکن و هر چه بود ریز و درشت و تر و خشک همه را جمع کن، در بازار بفروش.
مرد به فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد. مدت پانزده روز تلاش نمود و در نتیجه وضع زندگی او بهتر شد.
پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله به او فرمود: این بهتر از آن است که روز قیامت بیایی در حالی که در سیمایت علامت زخم صدقه باشد.
#یک شبانه روز #خدمت، #بهتر از یک سال #جهاد! 🌺🌸🌸
جوانی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد:
یا رسول الله! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم.
حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن! اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمتهای بهشتی بهره مند میشوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و همانند روزی که از مادر متولد شده ای از گناه پاک میگردی....
عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم پیر شده اند و میگویند، ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در محضر پدر مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. [۱]
----------
[۱]: 📚بحار: ج ۷۴، ص ۵۲.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_چهل_و_هفتم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#نان خوردن به #وسیله دین #خدا ممنوع! 🌸🍃
ابن عباس (پسرعموی پیغمبر اسلام) میگوید:
هرگاه پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله کسی را میدید و وی توجه حضرت را به خود جلب میکرد میفرمود: او شغل و حرفه ای دارد؟ اگر میگفتند: نه!
می فرمود: از نظر من افتاد.
وقتی از ایشان سؤال میکردند: چرا؟
حضرت میفرمود:
- به خاطر اینکه اگر آدم خداشناس شغلی نداشته باشد دین خدا را وسیله دنیای خود قرار میدهد و از دین خود نان میخورد. [۱]
#قوی ترین #انسان🌺🍂
روزی پیامبر اسلام از محلی میگذشت، مشاهده کرد گروهی از جوانان سرگرم مسابقه وزنه برداری هستند. آنجا سنگ بزرگی بود که هر کدام آن را به قدری توانایی خود بلند میکردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند: چه میکنید؟ گفتند:
- زورآزمایی میکنیم تا بدانیم کدام یک از ما نیرومندتر است؟ فرمود: مایلید من بگویم کدامتان از همه قویتر و زورمندتر است؟
عرض کردند: بلی! یا رسول الله صلی الله علیه و آله. چه بهتر که پیامبر سلام بگوید چه کسی از همه قویتر است؟ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
از همه نیرومندتر کسی است که هرگاه از چیزی خوشش آمد علاقه به آن چیز او را به گناه و خلاف حق وادار نکند و هرگاه عصبانی شد طوفان خشم او را از مدار حق خارج نکند. کلمه ای دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد و هرگاه قدرتمند گشت به زیاده از اندازه حق خود دست درازی نکند. [۱]
#پیغمبر صلی الله علیه و آله و #شبان 🌸🍃
رسول خدا صلی الله علیه و آله با عده ای از بیابان عبور میکردند. در اثنای راه به شترچرانی رسیدند. حضرت کسی را فرستاد تا مقداری شیر از او بگیرد.
شترچران گفت: شیری که در پستان شتران است برای صبحانه قبیله است و آنچه در ظرف دوشیدهام برای شام آنهاست.
با این بهانه به حضرت شیر نداد. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله او را دعا کرد و گفت: خدایا! مال و فرزندان او را زیاد کن!
سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چرانی رسیدند. پیامبر کسی را فرستاد از او شیر بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشید و با آن شیری که در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله ریخت و یک گوسفند نیز برای حضرت فرستاد و عرض کرد:
- فعلا همین مقدار آماده است، اگر اجازه دهید بیش از این تهیه و تقدیم کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره او نیز دعا کرده، گفت: خدایا! به اندازه نیاز او روزی عنایت فرما!
یکی از اصحاب عرض کرد:
- یا رسول الله! آن کس که به شما شیر نداد درباره او دعایی نمودی که همه ما آن دعا را دوست داریم و درباره کسی که به شما شیر داد دعایی فرمودی که هیچ یک از ما آن دعا را دوست نداریم!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مال کم نیاز زندگی را برطرف میسازد، بهتر از ثروت بسیاری است که آدمی را غافل نماید.
سپس این دعا را نیز کردند:
- خدایا به محمد و اولاد او به اندازه کافی روزی لطف فرما! [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۱۰۳، ص ۹
[۱]: بحار: ج ۷۵، ص ۲۸
[۱]: بحار: ج ۷۲، ص ۱۱
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع):
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_چهل_و_هشتم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#گناهان خود را #کوچک نشمارید! 🍂🌺🌺
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرتها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمودند:
- هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم.
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! اینجا سرزمینی خالی است و هیچ گونه هیزمی در آن وجود ندارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
- بروید هر کس هر مقدار میتواند هیزم جمع کند و بیاورد. یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند. مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
- گناهان کوچک هم مانند این هیزمهای کوچک است. اول به چشم نمی آید، ولی وقتی که روی هم جمع میگردند، انبوه عظیمی را تشکیل میدهند.
آنگاه فرمود: یاران! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان
کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد. جستجو کنندگان! آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را مینویسد و روزی میبیند که همان گناهان کوچک، انبوه بزرگی را تشکیل داده است. [۱]
#خطر_دنیاپرستی 🍂🌸🌸
در زمان صلی الله علیه و آله مؤمنی از اهل صفه [۱] سخت فقیر و مستمند بود. وی تمام نمازها را پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله میخواند. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او ترحم میکرد و به نیازمندی و غریبی او توجه داشت و میفرمود:
ای سعد! اگر چیزی به دستم برسد تو را بی نیاز میسازم.
مدتی گذشت چیزی به دست پیغمبر نیامد. حضرت به حال سعد بیشتر اندوهگین شد. خداوند سبحان به اندوه پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به سعد توجه فرمود. جبرئیل را با دو درهم خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد.
جبرئیل به حضرت عرض کرد: ای محمد! خدا از اندوه تو برای سعد آگاه است. آیا دوست داری او را بی نیاز سازی؟
پیامبر صلی الله علیه و آله: آری!
جبرئیل: این دو درهم را به او مرحمت کن و دستور بده با آن تجارت کند. پیامبر صلی الله علیه و آله در درهم را گرفت. وقتی که برای نماز ظهر از منزل خارج
شد سعد را دید که در خانه ایستاده و منتظر آن حضرت است.
فرمود: ای سعد! آیا تجارت خوب بلدی؟
عرض کرد: سرمایه ای ندارم که با آن تجارت کنم.
پیامبر صلی الله علیه و آله دو درهم به او داد و فرمود: با آن تجارت کن و روزی خدا را به دست آور.
سعد دو درهم را گرفت و در خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با رسول خدا صلی الله علیه و آله خواند. آن گاه حضرت فرمود:
- برخیز به دنبال روزی برو! همواره به حال تو غمگین بودم.
سعد مشغول تجارت شد خداوند برکتی به او داد. هر چه میخرید به دو برابر میفروخت. دنیا به سعد روی آورد. کم کم سرمایه اش ترقی کرد و مالش فراوان شد و معامله اش رونق گرفت. به طوری که در کنار در مسجد دکانی گرفت و سرمایه و کالای خود را در آنجا جمع کرده، تجارتش را انجام میداد.
وقتی که بلال اذان میگفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی نماز حرکت میکرد، سعد را میدید که سرگرم خرید و فروش بوده، مشغول دنیا است. هنوز وضو نگرفته و خود را برای نماز مهیا نکرده است. با اینکه قبل از این پیش از اذان مهیای نماز میشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود:
ای سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است؟
سعد میگفت: چه کنم؟ سرمایهام را تلف کنم؟ به این مرد جنسی فروخته ام، میخواهم پولم را از او بگیرم و از آن دیگری کالایی خریدهام باید پول او را بدهم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن حال سعد بیشتر از فقرش غمگین شد. جبرئیل محضر آن جناب رسید، عرض کرد: ای پیامبر! خداوند از غم تو برای سعد آگاه است. کدام یک را بیشتر دوست داری؟ حالت اول یا حالت فعلی او را؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل! حالت اول (تنگدستی) او را دوست دارم. زیرا دنیا آخرت او را از دستش گرفته است.
جبرئیل عرض کرد به راستی محبت و اموال دنیا امتحان بوده و بازدارنده از آخرت میباشد.
آن گاه عرض کرد:
- یا رسول الله! به سعد بگو آن دو درهمی که به او داده ای به شما بازگرداند، وضعش به حالت اول برمی گردد.
پیامبر به سعد فرمود: آیا آن دو درهم را به من باز میگردانی؟
عرض کرد: به جای دو درهم، دویست درهم میدهم.
حضرت فرمود: نه! همان دو درهم را میخواهم.
سعد آن دو درهم را به حضرت داد. به دنبال آن چیزی نگذشت که دنیا از وی روی گرداند و هر چه داشت از دستش رفت. سعد دوباره به حال فقر و نداری افتاد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۷۳، ص ۳۴
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_چهل_و_نهم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#خشتی از #طلا و #خشتی از #نقره 🍃🌸🌸
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
- وقتی مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم. در آنجا فرشتگانی دیدم که با خشت طلا و خشت نقره ساختمانی میسازند ولی گاهی دست از کار میکشند از فرشتگان پرسیدم: شما چرا گاهی کار میکنید و گاهی از کار دست میکشید؟ سبب چیست؟
پاسخ دادند: هر وقت مصالح ساختمانی به ما برسد مشغول میشویم و هرگاه نرسد از کار باز میایستیم.
گفتم: مصالح ساختمانی شما چیست؟
جواب دادند: (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر).
وقتی مؤمن این ذکر را میگوید ما ساختمان را میسازیم. وقتی که ساکت میشود ما نیز دست از کار میکشیم. [۱]
#جوان شب #زنده دار 🍂🌺🌺
روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نماز صبح را با مردم در مسجد خواند. در این میان چشمش به جوانی افتاد که از بی خوابی چرت میزد و سرش پایین میآمد. رنگش زرد شده بود و اندامش باریک و لاغر گشته، چشمانش در کاسه سر فرو رفته بود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:
- حالت چطور است و چگونه صبح کرده ای؟
عرض کرد:
- با یقین و ایمان کامل به جهان پس از مرگ، شب را به صبح آوردم و حالتم چنین بود.
حضرت با تعجب پرسید:
- هر یقینی علامتی دارد. علامت یقین تو چیست؟
پاسخ داد:
- یا رسول الله! این یقین است که مرا افسرده ساخته و شبها خواب را از چشمم ربوده و در روزهای گرم تابستان (به خاطر روزه) مرا به دنیا و آنچه در اوست، بی رغبت کرده است. هم اکنون با چشم بصیرت قیامت
را میبینم که برای رسیدگی به حساب مردم برپا شده و مردم برای حساب گرد من آمده اند و من در میان آنان هستم. گویا بهشتیان را میبینم که از نعمتهای بهشتی برخوردارند و بر تختهای بهشتی تکیه کرده اند و با یکدیگر مشغول تعارف و صحبتند و اهل جهنم را میبینم که در میان شعلههای آتش ناله میزنند و کمک میخواهند. هم اکنون غرش آتش جهنم در گوشم طنین انداز است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمود: این جوان بنده ایست که خداوند قلب او را به نور روشن ساخته است. سپس روی به جوان نموده، فرمود: بر همین حال که نیک داری، ثابت باش و آن را از دست مده.
عرض کرد:
- یا رسول الله! از خدا بخواه در راه حق به شهادت برسم.
پیامبر صلی الله علیه و آله او را دعا کرد و طولی نکشید، همراه پیغمبر در یکی از جنگها شرکت کرد و دهمین نفری بود که در آن جنگ شهید شد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۷۳، ص ۳۴۹ ۔ بحار: ج ۱۸، ص ۲۹۲ و ۴۰۹ ج ۹۳، ص ۸۳ و ۱۱۹ با کمی تفاوت
[۱]: بحار: ج ۷۰، ص ۱۵۹
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_پنجاه
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#نجوای_شبانه 🌸
ابودردأ نقل میکند:
در یکی از شبهای ظلمانی از لابلای نخلستان بنی نجار در مدینه میگذشتم. ناگهان نوای غم انگیز و آهنگ تأثرآوری به گوشم رسید و دیدم انسانی است که در دل شب با خدای خود چنین سخن میگوید:
- پروردگارا! چه بسیار از گناهان مهلکم به حلم خود درگذشتی و عقوبت نکردی و چه بسیار از گناهانم را به لطف و کرمت پرده روی آنها کشیده و آشکار نکردی. خدایا! اگر چه عمرم در نافرمانی و معصیت تو گذشته و گناهانم نامه اعمالم را پر کرده است. اما من به جز آمرزش تو امیدوار نیستم و به غیر از معرفت و خوشنودی تو به چیز دیگری امید ندارم.
این صدای دلنواز چنان مشغولم کرد که بی اختیار به سمت آن حرکت کرده، تا به صاحب صدا رسیدم. ناگهان چشمم به علی بن ابی طالب علیه السلام افتاد. خود را در میان درختان مخفی کردم تا از شنیدن راز و نیاز محروم نمانده و مانع دعا و مناجات آن حضرت نشوم.
علی بن ابی طالب علیه السلام در آن خلوت شب دو رکعت نماز خواند و آنگاه
به دعا و گریه و زاری و ناله پرداخت.
باز از جمله مناجاتهای علی علیه السلام این بود:
- پروردگارا! چون در عفو و گذشت تو میاندیشم، گناهانم در نظرم کوچک میشود و هرگاه در شدت عذاب تو فکر میکنم، گرفتاری و مصیبت من بزرگ میشود. آنگاه چنین نجوا نمود:
- آه! اگر در نامه اعمالم گناهانی را ببینم که خود آن را فراموش کردهام ولی تو آن را ثبت کرده باشی، پس فرمان دهی او را بگیرید. وای به حال آن گرفتاری که خانواده اش نتوانند او را نجات بدهند و قبیله و طایفه او را سودی ندهند و فرشتگان به حال وی ترحم نکنند.
سپس گفت: آه! از آتشی که دل و جگر آدمی را میسوزاند و اعضای بیرونی انسان را از هم جدا میکند. وای از شدت سوزندگی شرارههای آتش که از جهنم بر میخیزد.
ابودردأ میگوید: باز حضرت به شدت گریست. پس از مدتی دیگر نه صدایی از او به گوش میرسید و نه حرکت و جنبشی از او دیده میشد. با خود گفتم: حتما در اثر شب زنده داری خواب او را فرا گرفته. نزدیک طلوع فجر شد و خواستم ایشان را برای نماز صبح بیدار کنم. بر بالین حضرت رفتم. یک وقت دیدم ایشان مانند قطعه چوب خشک بر زمین
افتاده است. تکانش دادم، حرکت نکرد. صدایش زدم، پاسخ نداد. گفتم: - (انالله و انا الیه راجعون). به خدا علی بن ابی طالب علیه السلام از دنیا رفته است. ابودردأ در ادامه سخنانش اظهار میکند:
- من به سرعت به خانه علی علیه السلام روانه شدم و حالت او را به اطلاع آنان رساندم.
فاطمه علیهاالسلام گفت: ابودردأ! داستان چیست؟
من آنچه را که از حالات علی علیه السلام دیده بودم همه را گفتم. فرمود:
ابودردأ! به خدا سوگند این حالت بیهوشی است که در اثر ترس از خدا بر او عارض شده.
سپس با ظرف آبی نزد آن حضرت برگشتم و آب به سیمایش پاشیدیم. آن بزرگوار به هوش آمد و چشمانش را باز کرد و به من که به شدت میگریستم، نگاهی کرد و گفت:
- ابودردأ! چرا گریه میکنی؟
گفتم: به خاطر آنچه به خودت روا میداری گریه میکنم.
فرمود:
- ای ابودردأ! چگونه میشود حال تو، آن وقتی که مرا برای پس دادن حساب فرا خوانند و در حالی که گناهکاران به کیفر الهی یقین دارند و
فرشتگان سخت گیر دور و برم را احاطه کرده اند و پاسبانان جهنم منتظر فرمانند و من در پیشگاه خداوند قهار حاضر باشم و دوستان، مرا تسلیم دستور الهی کنند و اهل دنیا به حال من ترحم ننمایند.
البته در آن حال بیشتر به حال من ترحم خواهی کرد، زیرا که در برابر خدایی قرار میگیرم که هیچ چیز از نگاه او پنهان نیست. [۱]
#سفره_افطار 🌺
ام کلثوم دختر امیر المؤمنین علیه السلام میگوید:
در شب نوزدهم ماه رمضان دو قرص نان جو، یک کاسه شیر و مقداری نمک در یک ظرف برای افطار خدمت پدر آوردم. وقتی نمازش را به اتمام رساند. برای افطار آماده شد.
هنگامی که نگاهش به غذا افتاد به فکر فرو رفت. آنگاه سرش را تکان داد و با صدای بلند گریست و فرمود:
- عزیزم! برای افطار پدرت دو نوع خورش (شیر و نمک)، آن هم در یک ظرف آماده ساخته ای؟
تو با این عمل میخواهی فردای قیامت برای حساب در محضر خداوند بیشتر بایستم؟
من تصمیم دارم همیشه دنباله رو برادر و پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله باشم. هرگز برای آن حضرت دو نوع خورش در یک ظرف آورده نشد تا آنکه چشم از جهان فرو بست.
دختر عزیزم! هر کس در دنیا خوردنیها، نوشیدنیها، و لباسهایش از راه حلال و پاک تهیه گردد، روز قیامت در دادگاه الهی بیشتر خواهد ایستاد
و چنانچه از راه حرام باشد علاوه بر بیشتر ایستادن عذاب هم خواهد داشت زیرا که در حلال این دنیا حساب و در حرام آن عذاب است. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۱، ص ۱۱ و ج ۸۷، ص ۱۹۵
[۱]: بحار: ج ۴۲، ص ۲۷۹
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_سوم
#بخش_پنجاه_و_یکم
#چهارده_معصوم ( #چهارده دریای #نور
#گردنبند گران #قیمت 🌺🍂
علی بن ابی رافع میگوید:
من نگهبان خزینه بیت المال حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بودم. در میان بیت المال گردنبند مروارید گران قیمتی وجود داشت که در جنگ بصره به غنیمت گرفته شده بود. دختر امیر المؤمنین کسی را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیدهام در بیت المال گردنبند مرواریدی هست. من میل دارم آن را به عنوان امانت، چند روزی به من بدهی تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن باز گردانم. من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف به عهده گیرنده باشد) میتوانم به او بدهم. دختر آن حضرت نیز پذیرفت. من با این شرط به مدت سه روز گردنبند را به آن بانوی گرامی دادم.
اتفاقا علی علیه السلام گردنبند را در گردن دخترش دیده و شناخته بود و از وی میپرسید: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟
او اظهار میکند: از علی بن ابی رافع، خزینه دار شما به مدت سه روز امانت گرفتهام تا در روز عید قربان خود را زینت دهم و سپس باز گردانم. علی ابن ابی رافع میگوید:
- امیر المؤمنین علیه السلام مرا نزد خود احضار کرد و من خدمت آن حضرت رفتم. چون چشمش به من افتاد فرمود:
- (اتخون المسلمین یابن ابی رافع؟ )
(ای پسر ابی رافع! آیا به مسلمانان خیانت میکنی؟! )
گفتم: پناه میبرم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم.
حضرت فرمود: پس چگونه گردنبندی را که در بیت المال مسلمانان بود بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادی؟
عرض کردم: ای امیر المؤمنین! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت عاریه که بازگردانده شود به او دهم تا در عید با آن خود بیاراید. من نیز آن را به عنوان عاریه به مدت سه روز به ایشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتی که صحیح و سالم به جای اصلی خود باز گردانم. حضرت علی علیه السلام فرمود:
- همین امروز باید آن را پس گرفته و به جای خود بگذاری و اگر بعد از این چنین کاری از تو دیده شود کیفر سختی خواهی دید.
سپس فرمود: اگر دختر من این گردنبند را به عاریه مضمونه نمی گرفت نخستین زن هاشمیه ای بود که دست او را به عنوان دزد میبریدم. این سخن به گوش دختر آن حضرت رسید به نزد پدر آمده و گفت:
- یا امیر المؤمنین! من دختر شما و پاره تن شما هستم. چه کسی از من شایسته تر به استفاده از این گردنبند بود؟
حضرت فرمود: دخترم! انسان نباید به واسطه خواستههای نفس و خواهشهای دل، پای از دایره حق بیرون بگذارد. آیا همه زنان مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردنبند خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشی در ردیف آنها قرار گرفته و از ایشان کمتر نباشی؟ [۱]
#ترس از #گناه🌸🍂
حضرت علی علیه السلام مردی را دید که آثار ترس و خوف در سیمایش آشکار است. از او پرسید:
- چرا چنین حالی به تو دست داده است؟
مرد جواب داد:
- من از خدای میترسم
امام فرمود:
- بنده خدا! (نمی خواهد از خدا بترسی) از گناهانت بترس و نیز به خاطر ظلمهایی که درباره بندگان خدا انجام داده ای. از عدالت خدا بترس و آنچه را که به صلاح تو نهی کرده است در آن نافرمانی نکن، آن گاه از خدا نترس؛ زیرا او به کسی ظلم نمی کند و هیچ گاه بدون گناه کسی را کیفر نمی دهد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: بحار: ج ۴۰، ص ۳۳۷
[۱]: بحار: ج ۷۰، ص ۱۳۹۲
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_هفتاد_و_هشتم
#التاج و ما #ادریک ما #التاج 🔸🍂
تقریباً نود سال پیش یکی از علمای عامه به نام شیخ منصور علی ناصف، صحاح سته اهل سنّت را بلاتشبیه، مثل وافی فیض کاشانی در کتابی به نام التاج در پنج جلد جمع
کرد، متأسفانه مؤلف خودش را از فرزندان امام زین العابدین (علیه السلام) معرّفی میکند، [۱] لکن فرزند ناخلف است، زیرا که در کتاب او نه از توحید صحیحی خبری بوده، و نه از معرّفی درستی نسبت به پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و آل او اثری است، برای اثبات این ادّعاء بعضی از روایات تاج را نقل میکنم هم بدانید که، جزاف نگفته ام، و هم قدر مکتب خودتان را بدانید، و خدا را برای تالیتلو بودن فرمایشات اهل بیت با قرآن حکیم، و براي دوازده امامی بودنتان شکر کنید.
در #چهارده سال 🔹🍃
کتاب التاج در عرض ۷ سال تألیف شده، و ۷ سال هم پاورقی هایش وقت برده، و چهار سال هم کتاب زیر چاپ بوده است، و عدد احادیث آن ۵۸۸۷ میباشد. [۲]
پس بحول الله به ترتیب مجلدات ۱- ۵ شروع میکنیم، و عدد صفحاتی که از آنها مطلب گرفته ایم یکی پس از دیگری یادداشت میکنیم.
امّا جلد اول
#ببین چه #غوغا است 🔸🍂
صحیح بخاری که، در عرض شانزده سال جمع شده، با حذف مکررات و احادیث موقوفه و معلّقه از آن، عدد احاديث ۲۷۶۰ میباشد، مؤلف آن این کتاب را از ششصد هزار حدیث
انتخاب کرده است، [۱] نود هزار راوی از بخاری احادیث آن را شنیده است، مسلم هم صحیح خود را از سیصد هزار حدیث برگزیده است و چهار هزار حدیث دارد، و ابوداود سنن خویش را از پانصد هزار حدیث جدا کرده است، چهار هزار و هشتصد حدیث دارد ص ۱۵. بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی و ابوداود همه از عجم هستند، بخاری در فروع مذهبش معلوم نیست، ولی آن چهار نفر دیگر شافعی مذهب هستند ص ۱۶ بیعت شکنی عبارتی که در صیغه بیعت مردم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده، (و علی ان لاننازع الامر اهله) میرساند که، مسئله خلافت از روز اول در اسلام مطرح بوده است، پس اهل سنت با این پیمان مخالف شده اند، ص ۴۲.
#نماز احتیاط #ندارند 🔹🍃
مخفی نماند که اهل سنّت نماز احتیاط ندارند، و سجده سهو درمان کلّیه سهوها و شک هاست، حتی در من لایدری کم صلّی، و محلّ سجده سهو قبل از سلام نماز است، ص ۲۱۸ در پاورقی میگوید: در ذکر سجده سهو بهتر است که گوید: سبحان من لاینام و لایسهو ۲۱۹
----------
📚منابع:
[۱]: . التاج، ج ۳، ص ۳۵۰.
[۲]: . التاج، ج ۵، ص ۴۴۱.
[۱]: . مرحوم مجلسی میفرماید هر حدیثی که با هوا و میل مؤلف سازگار نبود، با چسباندن مدال ضعیف به سینه آن کنار میگذاشتند، بحار، ج۳۰، ص ۴۷۰. الحمدلله حاکم با نوشتن مستدرک، دست آقایان را بازکرد، اللهم اشغل الظالمین بالظالمین، و اجعلنا بینهم سالمین و غانمین آمین. مؤلف
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫