eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
459 دنبال‌کننده
136 عکس
101 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 درهم با 🌸🌺 شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید دید لباس کهنه به تن دارد. دوازده درهم به حضرت تقدیم نمود و عرض کرد: یا رسول الله! با این پول لباسی برای خود بخرید. رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: پول را بگیر و پیراهنی برایم بخر! علی علیه السلام می‌فرماید: - من پول را گرفته به بازار رفتم پیراهنی به دوازده درهم خریدم و محضر پیامبر برگشتم، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهن را که دید فرمود: این پیراهن را چندان دوست ندارم پیراهن ارزانتر از این می‌خواهم، آیا فروشنده حاضر است پس بگیرد؟ علی می‌فرماید: من پیراهن را برداشته به نزد فروشنده رفتم و خواسته رسول خدا صلی الله علیه و آله را به ایشان رساندم، فروشنده پذیرفت. پول را گرفتم و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم، سپس همراه با رسول خدا به طرف بازار راه افتادیم تا پیراهنی بخریم. در بین راه، چشم حضرت به کنیزکی افتاد که گریه می‌کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک رفت و از کنیزک پرسید: - چرا گریه می‌کنی؟ کنیز جواب داد: - اهل خانه به من چهار درهم دادند که متاعی از بازار برایشان بخرم. نمی دانم چطور شد پول‌ها را گم کردم. اکنون جرات نمی کنم به خانه برگردم. رسول اکرم صلی الله علیه و آله چهار درهم از آن دوازده درهم را به کنیزک داد و فرمود: هر چه می‌خواستی اکنون بخر و به خانه برگرد. خدا را شکر کرد و خود به طرف بازار رفت و جامه ای به چهار درهم خرید و پوشید. در برگشت بر سر راه برهنه ای را دید، جامه را از تن بیرون آورد و به او داد و خود دوباره به بازار رفت و پیراهنی به چهار درهم باقیمانده خرید و پوشید سپس به طرف خانه به راه افتاد. در بین راه، باز همان کنیزک را دید که حیران و اندوهناک نشسته است. فرمود: چرا به خانه ات نرفتی؟ - یا رسول الله! دیر کرده ام، می‌ترسم مرا بزنند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: - بیا با هم برویم. خانه تان را به من نشان بده، من وساطت می‌کنم که از تقصیراتت بگذرند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اتفاق کنیزک راه افتاد. همین که به جلوی در خانه رسیدند کنیزک گفت: - همین خانه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله از پشت در با صدای بلند گفت: - ای اهل خانه سلام علیکم! جوابی شنیده نشد. بار دوم سلام کرد. جوابی نیامد. سومین بار سلام کرد، جواب دادند: - السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - چرا اول جواب ندادید؟ آیا صدای مرا نمی شنیدید؟ اهل خانه گفتند: - چرا! از همان اول شنیدیم و تشخیص دادیم که شمایید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - پس علت تأخیر چه بود؟ گفتند: - دوست داشتیم سلام شما را مکرر بشنویم! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: - این کنیزک شما دیر کرده، من اینجا آمدم تا از شما خواهش کنم او را مؤاخذه نکنید. گفتند: - یا رسول الله! به خاطر مقدم گرامی شما این کنیزک از همین ساعت آزاد است. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با خود گفت: خدا را شکر! چه دوازده درهم با برکتی بود، دو برهنه را پوشانید و یک برده را آزاد کرد! [۱] ---------- [۱]:📚 بحار، ج ۱۶، ۲۱۴ ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 ( دریای ) ما از 🌸🌺🌺 یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله فقیر شد. محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور! آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد. حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمود: چه کسی اینها را از من می‌خرد؟ مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم. حضرت فرمود: کسی نیست که بیشتر بخرد! مرد دیگری گفت: من به دو درهم می‌خرم. پیغمبر صلی الله علیه و آله به ایشان فروخت و فرمود: اینها مال تو است. آن گاه دو درهم را به آن مرد انصار داد و فرمود: با یک درهم غذایی برای خانواده ات تهیه کن و با درهم دیگر تبری خریداری کن و او نیز به دستور پیغمبر صلی الله علیه و آله عمل کرد. تبری خرید و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد. حضرت فرمود: این تبر را بردار و به بیابان برو و با آن هیزم بشکن و هر چه بود ریز و درشت و تر و خشک همه را جمع کن، در بازار بفروش. مرد به فرمایشات رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد. مدت پانزده روز تلاش نمود و در نتیجه وضع زندگی او بهتر شد. پیغمبر گرامی صلی الله علیه و آله به او فرمود: این بهتر از آن است که روز قیامت بیایی در حالی که در سیمایت علامت زخم صدقه باشد. شبانه روز ، از یک سال ! 🌺🌸🌸 جوانی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: یا رسول الله! خیلی مایلم در راه خدا بجنگم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن! اگر کشته شوی زنده و جاوید خواهی بود و از نعمتهای بهشتی بهره مند می‌شوی و اگر بمیری، اجر تو با خداست و چنانچه زنده برگردی، گناهانت بخشیده شده و همانند روزی که از مادر متولد شده ای از گناه پاک می‌گردی.... عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم پیر شده اند و می‌گویند، ما به تو انس گرفته ایم و راضی نیستند من به جبهه بروم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در محضر پدر مادرت باش. سوگند به آفریدگارم! یک شبانه روز در خدمت پدر و مادر بودن بهتر از یک سال جهاد در جبهه جنگ است. [۱] ---------- [۱]: 📚بحار: ج ۷۴، ص ۵۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔹🌸 (صلی الله علیه و آله) سال تولد (علیه السلام) را سال پر و نامید 🌼🍂 در روایات صحاح آمده که، از سال تولد امیرالمؤمنین (علیه السلام) مقدمات رسالت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) شروع شد، که ده سال قبل از بعثت صدای ملک را می‌شنید، ولی او را نمی دید، و نوری را مشاهده می‌کرد، ولي خطابی از طرف آن نمی رسید، در حین شروع این کار بود که، وصیّ اش پا به دنیا گذاشت، و حضرت ختمي مرتبت آن سال را سال خیر و برکت نامگذاری فرمود. ۱۱۴ و ۱۱۵. نیست واقعاً داشته باشد 🌼🍂 شارح در شرح فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام): و سبقت الی الایمان و الهجر، (خطبه ۵۷) دغدغه می‌کند، و هجرت ابی بکر را مقدم بر هجرت آن حضرت می‌داند، و فرمایش امام (علیه السلام) را توجیه خوبی نمی کند، چطوری که مؤلف کامل بهائی قدس سره تذکر داده، هجرت مطلوب پیش خدا، طبق نصّ آیه کریمه: و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله نساء ۱۰۱، هجرت الی الله و الی الرسول، و از ابوبکر در هجرت اگر غرض دیگری نداشته باشد، هجرت مع الرسول، نه الی الرسول، و علاوه او قبل از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد مدینه شد، پس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به طرف او هجرت کرد، نه ابوبکر بطرف پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کامل ص ۳۲۴ پس بحول الله کلام کلام الله الناطق، علی (علیه السلام) کاشف الاسرار و الحقایق، ثابت شد که او اوّل من هاجر الی الرسول (صلی الله علیه و آله) است. و امّا جلد پنجم ما بودیم که را حکم قرار 🌸🍃 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز هفتم ماه صفر سال ۳۷، که چند روز از جبهه گیری جنگ صفین می‌گذشت، خواستار شد کسی قرآنی را که، دست امام (علیه السلام) بود، ببرد پیش لشکر معاویه، و آنان را به عمل کردن به دستور قرآن، و حکم بودن آن، بخواند، جوانی به نام سعید، رضوان الله تعالی علیه، حاضر شد که، این مهمّ را انجاز کند، وقتی ابلاغ رسالت کرد، بنده خدا را شهید کردند، پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عبدالله بن بدیل، فرمانده میمنه لشکرش، دستور حمله داد ۱۹۶. نگارنده گويد: در آخرهاي جنگ صفين حدود يك سال از شهادت مرحوم سعيد گذشته بود، وقتي كه لشگر معاويه نزديك بود كه به ته برسد، مسئله حكم بودن قرآن را عمر و عاص عنوان كرده، و اشعث بي دين در لشگر اميرالمؤمنين (علیه السلام) از عمر و عاص جانبداري كرد، در نتيجه شكست جبران ناپذير نصيب اميرالمؤمنين (علیه السلام) شد، و حضرتش به شهادت رسيد. ذی الجوشن سرباز (علیه السلام) 🌼🍂 در جنگ صفین شمر جزء سربازان امیرالمؤمنین (علیه السلام) است، پناه به خدا وقتی توفیق از او گرفته شد، پس از ۲۳ سال، روی سینه فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌ نشیند، و سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را از پشت می‌برد، و در مقابل سؤال پسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) که، چرا مرا می‌کشید شعار بغضاً لابیک سر می‌دهد، اللّهم اجعل عواقب امورنا خیراً ۲۱۳. این شست را از یاد گرفته‌ام 🍃🌸 ابو ایوب نامی از سربازان امیرالمؤمنین (علیه السلام)، طرف خود از اهل شام را طوری گردن زد، سر از بدن جدا، ولی تا اسب او را به لشکرگاه خویش نرسانید نیفتاد، در مقابل تعجب علی (علیه السلام) عرض کرد: این ضرب شست را، از امام عزیزم یاد گرفته‌ام ۲۱۴. کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫