🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_پنجم🔹🔸
«هيثمى» گويد: همه روايات ردّ شمس را «طبرانى» به سندهاى خود، روايت كرده است و رجال يكى از آنها صحيح است و
آن، حديثى است كه از «ابراهيم بن حسن» روايت كرده است و «ابراهيم» از رجال موثّق است و «ابن حبان» او را توثيق نموده است.
(۱) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۰] حديثى را نقل كرده كه در آن آمده است: پس از آنكه وحى به پايان رسيد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از على عليه السّلام پرسيد: آيا نماز گزارده اى؟ على عليه السّلام عرض كرد: خير! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفت: پروردگارا! خورشيد را براى آنكه على عليه السّلام نمازش را بجاى آورد، بازگردان. خورشيد بازگشت تا آنجا كه نورش نيمى از مسجد را فرا گرفت.
«محبّ طبرى» گويد: «حاكمى» اين حديث را از «اسماء بنت عميس» روايت كرده است.
(۲) [صواعق محرقه ابن حجر ص ۷۶] از كرامات آشكار حضرت على عليه السّلام است كه خورشيد بخاطر او در عين حالى كه غروب نموده بود، طلوع كرد. و اين بدان جهت بود كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در حين نزول وحى، سر در دامان على عليه السّلام گذاشت و سر از دامانش بر نداشت تا خورشيد غروب كرد و حضرت على عليهالسّلام در چنين حالى از انجام نماز عصر باز ماند. هنگام غروب آفتاب پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از حالت وحى به حالت عادى بازگشت، معلوم شد در اين مدت، حضرت على عليه السّلام نتوانسته نماز عصر را بجاى آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه از چگونگى حال على عليه السّلام اطلاع يافت دست به دعا برداشت و عرض كرد: پروردگارا! على در اين مدت به فرمان بردارى از تو و پيغمبر پرداخته است، اينكه خورشيد را برگردان، تا نمازش را بجاى آورد. دعاى رسول خداصلّى اللّه عليه و آله به اجابت رسيد و خورشيد با آنكه غروب كرده بود، طلوع كرد.
(۱) «ابن حجر» اظهار مى دارد كه حديث ردّ شمس از جمله احاديثى است كه «طحاوى» سند آنرا صحيح دانسته و «قاضى» هم در «الشفاء» سند آنرا صحيح شمرده است و «شيخ الاسلام ابو زرعه» سند آنرا حسن دانسته و ديگران هم در اين رابطه از وى پيروى كرده اند. - تا آنجا كه مى گويد- «سبط ابن جوزى» اظهار داشته است كه در باب ردّ شمس، حكايت بى سابقه اى است كه گروهى از مشايخ عراقى ما آنرا براى ما نقل كرده اند و گفته اند: ماخود گواه بوديم كه «ابو منصور مظفر بن اردشير قباوى واعظ» پس از نماز عصر به منبر رفت و حديث ردّ شمس را عنوان گفتار خود قرار داد و آنرا با الفاظ دلنشين آرايش داد و در ضمن آن، به ذكر فضائل اهل بيت پرداخت. در اين حال، ابر تاريكى چهره خورشيد را پوشانيد، بطوريكه مردم پاى منبر او گمان كردند خورشيد غروب كرد. در اين هنگام كه «ابو منصور» روى منبر بود، از جاى برخاست و اشاره به خورشيد كرد و ابيات زير را سرود:
لا تغربى يا شمس حتّى ينتهى مدحى لآل
المصطفى و لنجله
و اثنى عنانك ان اردت ثنائهم انسيت اذ كان الوقوف لاجله
ان كان للمولى وقوفك فليكن هذا الوقوف لخيله و لرجله وى خطاب به خورشيد گفت: «اى خورشيد تا ثنا گسترى من براى خاندان مصطفى و اولاد پاكيزه گوهر او به پايان نرسيده است، غروب مكن! و عنان حركت
را در اختيار بگير و اگر تو هم مانند من به ثنا گسترى آنان مى پردازى، فراموش مكن كه بايد به خاطر آنها هم توقف كنى و راه غروب
كردن را پيش نگيرى. و اگر توقف كردن تو به خاطر مولا بوده است، بايد به خاطر وابستگان او هم، توقف بنمائى! » شاهدانى كه از جريان باخبر بودند اظهار داشتند كه طولى نكشيد، ابر برطرف شد و چهره خورشيد نمايان گشت!
(۱) مؤلف گويد: «شبلنجى» در «نور الابصار» حكايت مزبور را با اندك اختلافى آورده است و در صفحه ۱۰۴ مى نويسد: گويند يكى از واعظان بر فراز منبر در مدح اهل بيت و فضائل آنان، سخن بدرازا كشانيد تا آنجا كه نزديك بود آفتاب غروب كند؛ آن واعظ خطاب به خورشيد ابيات زير را سرود:
لا تغربى يا شمس حتّى ينقضى مدحى لآل محمّد و لنسله
و اثنى عنانك ان اردت ثنائهم انسيت اذ كان الوقوف لاجله
ان كان للمولى وقوفك فليكن هذا الوقوف لفرعه و لنجله در اين هنگام ناگهان خورشيد بازگشت و آن مجلس غرق شادى و سرور گرديد. پايان آنچه از «درر الاصداف» بدست آمده است.
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_ششم🔹🔸
در #بخشى از #كرامات و قسمتى از #دعاهاى مستجاب #امیرالمومنین على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️
(۲)📚 [فخر رازى در تفسير كبير] در ذيل آيه شريفه أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً؛ آيا مى پندارى كه سرانجام اصحاب كهف و اصحاب رقيم از آيات و نشانه هاى ما شگفت آميزتر است. مى نويسد: در روايت آمده است، يكى از محبّان و ارادتمندان على عليه السّلام كه بنده سياه چهره اى بود، دزدى كرد. او را به جرم اينكه دزدى كرده است بحضور على عليه السّلام آوردند. حضرت على عليه السّلام از وى پرسيد: آيا دزدى كرده اى؟
گفت: آرى، يا امير المؤمنين! حضرت على عليه السّلام دستور داد دست او را به جرم دزدى جدا كردند. آن شخص از حضور حضرت على عليه السّلام مرخص شد و در راه به «سلمان فارسى» و «ابن الكرا» «۱» رسيد.
«ابن الكرا» پرسيد: چه كسى دست تو را قطع كرده است؟ در پاسخ گفت: دست
_________ _
(۱) ممكن است بجاى «ابن الكوا»، «ابن الكرا» ضبط شده باشد و در هر حال از ظاهر آن خبر بدست مى آيد كه اين پيشآمد،
در موقعى بوده كه على عليه السّلام به خلافت ظاهرى نرسيده بود و اين هم به گواهى آنست كه در زمان زندگى «سلمان» اتفاق افتاده است. (مؤلف)
مرا امير مؤمنان، يعسوب مسلمانان، داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و همسر بتول، قطع كرده است!! «ابن الكرا» گفت: شگفت اينجاست كه او دست تو را بريده و او را مدح و ثناء مى گوئى! وى در پاسخ گفت: چرا از وى سپاسگزارى ننمايم، چرا كه او دست مرا به بر حق بريد و مرا ازآتش دوزخ رهائى بخشيد. «سلمان» كه شاهد گفتگوى اين دو بود، در هنگام شرفيابى بحضور حضرت على عليه السّلام، جريان را به عرض مبارك تقديم داشت. حضرت على عليه السّلام آن بنده سياه چهره را بحضور طلبيد و دست مباركش را روى بند دست او گذاشت و آنرا با پارچه اى بست و دعاهائى خواند. در اين هنگام، ندائى از آسمان به گوش رسيد كه يا على! دست از روى دست او بردار. هنگامى كه دست از روى دستش برداشت، حضّار مشاهده كردند كه دستش در اثر دعاى على عليه السّلام به اذن خدا، به حالت اول درآمده و شفا يافته است!
(۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۷/ ۵۶] به سند خود، از حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من فرمود: يا على! بر ناقه من سوار شو و بسوى يمن حركت كن، هنگامى كه وارد «عقبه افيق» شدى و بر بالاى آن قرار گرفتى، مى بينى كه مردمى بسوى تو مى آيند و تصميم دارند بر تو بشورند و تو را از پاى در آورند، بگو «اى سنگ و كلوخ، اى درخت! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به شما سلام مى رساند! » على عليه السّلام گفته است كه به فرمان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عازم يمن شدم ودر مسير خود به «عقبه افيق» رسيدم، به مجرديكه بر فراز آن عقبه قرار گرفتم، همانطور كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده بود، گفتم: اى سنگ، اى كلوخ، اى درخت! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، به شما درود مى فرستد. در اين هنگام اضطراب شديدى در عقبه بوجود آمد و همگان گفتند: درود خدا بر رسول او، و بر تو يا على! آن مردم از تصميمى كه داشتند صرف نظر كرده و در حالى كه اسلام اختيار كرده بودند با من روبرو شدند.
(۲) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/۲۲۲] از «ابوذر» روايت كرده است كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا گسيل داشت تا على عليه السّلام را بحضور حضرتش بخوانم.
به اين منظور به خانه حضرت على عليه السّلام رفتم. او را به بيرون از خانه خواندم، پاسخى نداد. بازگشتم و جريان را به عرض رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشتم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: باز گرد و على را كه در خانه است بسوى من بخوان. براى بار دوّم، به خانه آن حضرت رفتم و او را به خارج از خانه دعوت كردم، در اين حال صداى آسياى دستى كه به آرد كردن مشغول بود، بگوشم رسيد. از شكاف در نگاه كردم ديدم آسيا به كار خود مشغول است و كسى آنرا حركت نمى دهد. در همين موقع، على عليه السّلام را صدا كردم و ايشان پاسخ مرا داد و با كمال خوشروئى از خانه بيرون آمد. گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تو را بسوى خويش مى خواند. على عليه السّلام با سرعت بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شتافت. پس از ورود بحضور مبارك، من به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى نگريستم ...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_هفتم🔹🔸
در #بخشى از #كرامات و قسمتى از #دعاهاى مستجاب #امیرالمومنین على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️
هم بسوى من مى نگريست. در اين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! در ضمن انجام مأموريت خويش چه ديده اى؟ گفتم:
كار شگفت آورى كه تاكنون نديده بودم؛ در خانه على عليه السّلام ديدم كه آسياب حركت مى كند ولى كسى آنرا حركت نمى دهد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! همانا براى خداى تعالى فرشتگان جهانگردى است كه ايشان را موظف داشته تا آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله را يارى كنند.
«ملّا» اين حديث را در «سيره» اش آورده است.
مؤلف گويد: مختصرى از اين حديث را «ابن حجر» هم در [📚صواعق ص ۱۰۵] ياد كرده و اظهار مى دارد كه «ملا» هم در «سيره» اش آنرا آورده است.
(۱) [📚ذخائر العقبى ص ۴۵] از «ابو سعيد» روايت كرده است كه در يكى از روزها، حضرت على عليه السّلام خطاب به حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام، فرمود: آيا غذاى آماده دارى، تناول كنم؟ فاطمه عليها السّلام فرمود: به خدائى كه پدرم را به پيغمبرى برانگيخته است، غذاى آماده براى شما ندارم و پس از شما هم غذائى نخواهيم
خورد، حتى مدت دو روز است كه غذائى براى مصرف خود و دو فرزندانم نداشتيم!
(۱) على عليه السّلام خطاب به فاطمه عليها السّلام، فرمود: چرا از اين جريان مرا مطلع نساخته اى تا غذائى براى شما تهيه ببينم؟ فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: از خداى تعالى شرم داشتم از اينكه تو را به كارى وادار كنم كه توان انجامش را ندارى. در اين هنگام، على عليه السّلام از خانه بيرون رفت و با اطمينان به خدا و خوش گمانى به حضرت حق تعالى، يك دينار وام گرفت. همچنان كه مبلغ مزبور در دست حضرتش بود و مى خواست غذائى براى خانواده خود تهيه كند، در راه با «مقداد» روبرو شد، و آن روز در نهايت گرمى بود چنانكه از بالا سر صورت «مقداد» را برافروخته كرده و از زير پا هم، از شدت حرارت آزار مى داد. حضرت على عليه السّلام كه او را به آن حال مشاهده كرد، از وى پرسيد: به چه سبب در چنين روز گرمى از خانه بيرون آمده اى؟ «مقداد» گفت: اى ابا حسن! مرا به حال خودم واگذار و از آنچه در وراى من اتفاق افتاده است، پرسش
مكن! حضرت على عليه السّلام خطاب به او، فرمود: اى برادرزاده! درست نيست كه چگونگى حال و پيشآمدت را از من پوشيده بدارى.
«مقداد» گفت: اكنون كه مرا وادار مى كنى تا شرح حالم را بگويم، به خدائى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به راستى به پيغمبرى برگزيده است، هيچ جهتى مرا وادار نكرد كه در چنين روزى از خانه بيرون بيايم، مگر گرسنگى و رنج نادارى؛ آن چنانكه زن و فرزندم از شدت گرسنگى تاب و توان را از دست داده و مى گريستند. آنگاه كه صداى ناله و گريه خانوادهام را شنيدم، چنان بود كه نيروى ماندن در روى زمين را در خود
احساس نمى كردم. با كمال رنج و محنت از خانه بيرون آمدم تا ناله خانوادهام را نشنوم. اين است حكايت حال من، ديدگان حضرت على عليه السّلام از شنيدن جريان «مقداد»، پر از اشك شد، بطوريكه قطرات اشك بر محاسن شريفش جارى گشت! آنگاه فرمود: اى مقداد! به آن كسى كه سوگند به نام و نشان او ياد كردى، من هم به همان جهت كه تو از خانه بيرون آمده اى، بيرون آمده ام. اينك، يك دينار وام گرفتهام و تو را در مصرف كردن آن دينار بر خود ترجيح مى دهم. در اين هنگام آن دينار را به مقداد داد و خود دست خالى بازگشت تا اينكه بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رسيد و نماز ظهر و عصر و مغرب را با آن حضرت بجاى آورد.
(۱) پس از اتمام نماز مغرب، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست و با پاى مبارك به على عليه السّلام كه در صف اول جماعت قرار داشت، اشاره اى كرد. حضرت على عليه السّلام از جاى خود برخاست و در پى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله راه افتاد تا اينكه در كنار در مسجد، به حضرتش ملحق شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: اى ابا حسن! آيا در منزل شما غذائى هست تا شام را مهمان شما باشم؟ حضرت على عليه السّلام سر به زير انداخت و در برابر شرمى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خود احساس مى كرد پاسخى نداد تا مبادا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اطلاع حاصل كند كه با چه حالى از خانه بيرون آمده است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا بگو غذائى حاضر ندارم تا از آمدن به خانه شما منصرف شوم، يا بگو غذائى آماده دارم تا به اتفاق تو، به خانه شما بيايم. ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_هشتم🔹🔸
در #بخشى از #كرامات و قسمتى از #دعاهاى مستجاب #امیرالمومنین على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️
امیرالمومنین على عليه السّلام پيشنهاد آن حضرت را به ديده منت پذيرفت و از ايشان تقاضا كرد تا به خانه اش تشريف فرما بشود. از قرينه پيداست كه خداى تعالى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دستور داده بود تا شام را در منزل على عليه السّلام تناول فرمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و عازم خانه على عليه السّلام شد و هر دو تن هنگامى وارد منزل شدند كه حضرت زهرا عليها السّلام در محراب عبادت تشريف داشت. و در پشت سر مباركش، كاسه غذائى بود كه بخار از آن متصاعد مى شد. به مجرديكه حضرت فاطمه عليها السّلام صداى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را شنيد، از محراب برخاسته به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله سلام كرد- فاطمه عليها السّلام از عزيزترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پاسخ سلامش را داد و دست مهر و محبت بر سر مباركش كشيد. و از فاطمه عليها السّلام پرسيد: چگونه امروز را به شام رسانيدى؟ همانا از خدا خواستهام تا مغفرتش را شامل حال تو قرار بدهد و او هم به حسب لطفى كه دارد درخواست مرا درباره تو پذيرفته است. آنگاه حضرت زهرا عليها السّلام كاسه غذا را در برابر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله قرارداد. در اين هنگام كه على عليه السّلام كاسه غذا را ديد و بوى غذا به مشامش رسيد، خشمگينانه به زهرا عليها السّلام نگريست.
(۱) فاطمه عليها السّلام شگفت زده شد و
گفت: يا على! چرا با نظر غضب به من مى نگرى، مگر گناهى ميان من و تو اتفاق افتاده است كه اين چنين نگاهم مى كنى؟ على عليه السّلام گفت: گناهى بالاتر از اين چيست كه امروز به خدا سوگند ياد كردى كه دو روز است غذا نخورده اى؟ حضرت زهرا عليها السّلام سر به طرف آسمان بالا كرد و
گفت: پروردگارا! از آنچه در زمين و آسمان است باخبرى و مى دانى آنچه امروز گفتهام جز حق، سخن ديگرى نبوده است. «۱» على گفت: اگر چنان است كه مى گوئى، پس اين كاسه غذا از كجاست كه مانند آنرا نديده و بوئى به خوبى آن به مشامم نرسيده است و پاكيزه تر و بهتر از آنرا تاكنون تناول نكرده ام! در اين هنگام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دست مبارك را در ميان دو شانه على عليه السّلام گذاشت و حركتى داد و فرمود: يا على! اين كاسه غذا پاداش آن دينارى است كه به «مقداد» بخشيدى و او را بر خود و فرزندانت، ترجيح دادى. آرى! اين كاسه غذا، از ناحيه خداست. و به راستى هر كسى را كه خدا بخواهد، پاداش بى حساب كرامت مى فرمايد. سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گريست و در حالى كه اشك مى ريخت، فرمود: از خدا سپاسگزارم كه شما را از دنيا نبرد، تا اينكه تو را موقعيت زكريا عليه السّلام بخشيد و فاطمه عليها السّلام را، به مقام مريم عليه السّلام نايل گردانيد و اين آيه را تلاوت كرد: كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا (سوره آل عمران، آيه ۳۷) ؛ هر گاه
زكريا وارد محراب مريم مى شد، غذاى مخصوص در نزد او آماده مى ديد. از او پرسيد: اى مريم! اين غذا از كجاست؟!
«محبّ طبرى» مى گويد: اين حديث را «حافظ دمشقى» در «الاربعين
_________ _
(۱) نسبت دادن اينگونه عبارات عوامى به معصومين دور از انصاف و ايمان است و اين حرفها در خور مردم عوام است نه على عليه السّلام؛ زيرا هر دو صاحب ولايت كليه اند و مصداق وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ مى باشند و بدين حال به سر مى برند تا با ضعيف ترين مردم امّت همراهى كرده باشند و خدا پاداششان را آنچنان مرحمت مى كند كه نمونه اش در حديث فوق بدون اضافات
عوامى آمده است. (مترجم) الطوال» نقل كرده است.
(۱) 📚[الرياض النضرة ۲/ ۲۲۲] از «على بن زاذان» روايت كرده است كه در يكى از اوقات، حضرت على عليه السّلام حديثى نقل فرمود. مردى كه در آنجا حضور داشت، مقام مقدّس علوى را تكذيب كرد. حضرت على عليه السّلام فرمود: اينك، در برابر تكذيبى كه از من به عمل آوردى، اگر به گمان خودت سخن به صدق گفته باشى، تو را نفرين مى كنم. گفت: آنچه گفتم، راست
است! حضرت على عليه السّلام او را نفرين كرد، هنوز از حضور مبارك بيرون نرفته بود كه دو چشمانش كور شد! «محبّ طبرى» گفت: اين روايت را «ملّا» در «سيره» و «امام احمد» در «المناقب» آورده اند...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_نهم🔹🔸
در #بخشى از #كرامات و قسمتى از #دعاهاى مستجاب #امیرالمومنین على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️
(۲)📚 مؤلف گويد: حديث مزبور را «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۱۶] متذكر است و گفته است كه اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» آورده و «ابن حجر» هم در [صواعق ص ۷۷] ياد كرده است و پيش از اين در جزء اوّل
من كنت مولاه فعلىّ مولاه
» آمده است كه حضرت على عليه السّلام مردم را به گواهى خواند و فرمود: سوگند مى دهم هر كسى كه در روز غدير حديث مزبور را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده است، گواهى خود را اعلام نمايد. شانزده تن از حاضران گواهى خويش را اعلام كردند. در آخر حديث راوى مى گويد: من از آنهائى بودم كه گواهى خويش را كتمان نمودم و به همين سبب كور شدم! در همان باب آمده است كه حضّار براى گواهى از جاى برخاستند و گواهى خويش را اعلام كردند؛ تنها مردى از جاى خويش قيام نكرد. حضرت على عليه السّلام از وى
پرسيد: تو چرا براى گواهى قيام نكردى؟ عرض كرد: يا امير المؤمنين! من پير شدهام و كهولت سن، مرا فراموشكار ساخته است. امير المؤمنين در برابر پاسخ مغرضانه او، فرمود: بار پروردگارا! اگر اين نابخرد دروغ مى گويد، او را به بلائى كه آسيبى به اعضا و جوارحش نداشته باشد، مبتلا گردان (او را به بلاء حسن مبتلاساز). راوى گفته است: آن فرتوت بد فرجام هنوز نمرده بود كه در ميان دو ديدگانش، نقطه سپيدى ظاهر گشت كه عمامه اش
نمى توانست آنرا از مردم بپوشاند!
(۱) [📚اصابه ابن حجر ۵/ قسم ۳/ ۲۸۷] در ضمن شرح حال «قيس بن تميم طائى كيلانى اشبح»، مى نويسد: «جندى» در «تاريخ يمن» مى گويد: «قيس بن تميم» در سال پانصد و هفده هجرى از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و على بن ابيطالب عليه السّلام، روايت مى كرده است و «ابو الخير طالقانى»، «محمود بن صالح»، «على
طرازى» و «محمود بن عبيد الله بن صاعد مروزى»، همگى از وى روايت كرده اند. گفته است: ما چهار صد و پنجاه تن بوديم
كه از شهر بيرون آمديم. راه را گم كرده و به بى راهه افتاديم. در اين حال، مردى ظاهر شد، در سه حمله كه به ما كرد، در هر حمله اى بيشتر از صد مرد از همراهان مرا از پاى در آورد، تا اينكه سى و هشت تن از ما باقى ماند. ما از وى امان خواستيم. ما را امان داد. سرانجام معلوم شد كه اين مرد، على بن ابيطالب عليه السّلام است. ما را بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برد كه در آن حال، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مشغول تقسيم غنيمتهاى جنگ بدر بود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا به حضرت على عليه السّلام بخشيد. در اين هنگام ملازمت آن حضرت را اختيار كردم. پس از چندى از حضرتش تقاضا كردم تا به
من اجازه بدهد كه بديدار زن و فرزندم بروم. حضرت على عليه السّلام تقاضاى مرا پذيرفت. به شهر خود بازگشتم و پس از قتل «عثمان» بحضور مبارك حضرت على عليه السّلام شرفياب شدم. ملازمت حضرتش را برگزيدم و ركاب دارى آن حضرت را اختيار كردم. در يكى از روزها، استرى مرا هدف سمّ خويش قرار داد، بطوريكه سرم شكست و خون از آن جارى شد.
حضرت على عليه السّلام بر شكافى كه در سرم ايجاد شده بود، دست كشيد و فرمود:
خداى تعالى عمر تو را طولانى گرداند.
(۲) مؤلف گويد: آرى! دعاى حضرت على
عليه السّلام در حق او به اجابت رسيد
و عمرش طولانى گرديد بطوريكه تا سال پانصد و هفده هجرى زنده بود! و همانطور كه از آغاز كلام «ابن حجر» بر مى آيد، در آن سال از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام، حديث نقل كرده است
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت🔹🔸
همانندى #امیرالمومنین على عليه السّلام با #پيغمبران و #جبرئيل عليهم السّلام 🌺🌸🌸🌸
(۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۴۳] به سند خود، از «ربيعة بن ناجد» از حضرت على عليه السّلام نقل كرده است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا بحضور طلبيد و فرمود: يا على! همانا از حضرت عيسى عليه السّلام در تو نمونه اى وجود دارد و آن اينكه يهوديان كينه او را در دل داشتند تا جائى كه نسبت به مادرش بدبين گرديده و به او بهتان زدند! و از سوى ديگر ترسايان (نصرانيان) او را به حدّى دوست داشتند و به جائى رسانيدند كه عيسى عليه
السّلام شايسته آن منزلت و مقام نبود (خدائى)! «حاكم» گويد: حضرت على عليه السّلام فرموده است كه دو گروه از مردم در حق من، به بيچارگى و هلاكت افتاده اند: يكى دوست بس ثنا گستر و غالى كه موضوعى را به من نسبت مى دهد كه در خور آن نيستم. گروه ديگر، كينه ورز افتراگر كه افتراهاى او به حدى است كه مرا با نسبتها و افتراهائى كه بر من وارد مى كند مبهوت و حيران مى سازد! «حاكم» سند اين حديث را صحيح مى داند.
مؤلف گويد: «امام احمد حنبل» اين حديث را در [📚مسند ۱/ ۱۶۰] به دوطريق و «نسائى» در [خصائص ص ۲۷] و «متّقى» در [كنز العمال ۶/
۱۵۸] نقل كرده اند و «ابن عدى»، «حاكم» و «ابو نعيم» در «فضائل صحابه» و صفحه ۳۵۵ و همچنين «ابو يعلى»، «دورقى»، «ابن ابى عاصم»، «ابن شاهين» در «السّنّة» و «ابن جوزى» روايت كرده اند. و «ابن جرير» هم صدر اين حديث را روايت كرده است و «هيثمى» هم در [📚مجمع ۹/ ۱۳۳] متعرض است و اظهار داشته كه مختصرى از حديث مزبور را «عبد الله» و«بزّاز» روايت كرده اند و «ابو يعلى» كاملتر از آنرا آورده است و «ابن حجر» در [📚صواعق ص ۷۴] و «شبلنجى» در [نور الابصار ص ۷۲] نقل كرده اند و گفته اند: «بزّاز»، «ابو يعلى» و «حاكم» هم آنرا روايت كرده اند.
(۱) [📚كنز العمال ۱/ ۲۲۶] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: در حضور گروهى از مردم قريش به محضر مبارك رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم، به مجرديكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا ديد، فرمود: يا على! همانا مثال تو در اين امت، مثال عيسى بن مريم عليهما السّلام است كه ترسايان او را دوست مى داشتند و دوستى او را به حدى رسانيدند كه او را خدا قلمداد كردند! آن گروه حاضر در مجلس فرياد زدند: پيغمبر پسر عمويش، على، را به عيسى عليه السّلام تشبيه مى كند! در اين هنگام، آيه وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (سوره زخرف، آيه ۵۷) ؛ و هنگامى كه درباره فرزند مريم (عيسى عليه السّلام) مثلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر (آن مثل) داد و فرياد راه انداختند.
«ابن جوزى» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۲) 📚[كنز العمال ۱/ ۲۶۴] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است: آيه وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ... در حق من نازل شده است.
«ابن مردويه» هم اين روايت را نقل كرده است.
(۳) [📚الرياض النضرة ۲/ ۲۱۸] از «ابو حمراء» روايت است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مى خواهد به علم آدم عليه السّلام، فهم نوح عليه السّلام، حلم و بردبارى
ابراهيم عليه السّلام، پارسائى يحيى بن زكريا عليه السّلام و تعصّب دينى موسى عليه السّلام بنگرد و حقيقت آنها را دريابد، به على بن ابيطالب عليه السّلام بايد بنگرد (و حقيقت اينگونه صفات پسنديده را از حضرت على عليه السّلام بدست آورد).
«قزوينى» و «حاكمى» اين حديث را روايت كرده اند.
(۱) [📚همان كتاب ۲/ ۲۱۸] از «ابن عبّاس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مى خواهد حقيقت بردبارى ابراهيم عليه السّلام، حكمت نوح عليه السّلام و زيبائى يوسف عليه السّلام را بدست آورد، به على بن ابيطالب عليه السّلام بنگرد.
«ملّا» اين حديث را در «سيره» اش روايت كرده است.
(۲) 📚[همان كتاب ۲/ ۲۰۲] «ملّا» در «سيره» خود آورده است: يكى از اصحاب از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: چگونه على عليه السّلام مى تواند در روز قيامت پرچم حمد را به دوش بكشد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چگونه على عليه السّلام تاب به دوش كشيدن لواء حمد را نداشته باشد، حال آنكه خداى تعالى ويژگيهاى چندى در وجود او نهاده است: صبرى مانند صبر من، جمالى چون جمال يوسف عليه السّلام و نيروئى مثل نيروى«جبرئيل» عليه السّلام
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_یکم🔹🔸
#خانه امیرالمومنین #على عليه السّلام و #فاطمه عليها السّلام از #بهترين خانه هاى #پيغمبران است 🌺🌸🌸🌸
(۲) [سيوطى در تفسير الدّر المنثور] در ذيل
تفسير آيه فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ (سوره نور، آيه ۳۶) اظهار داشته است كه «ابن مردويه» و «بريدة» روايت كرده اند. هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آيه فوق را تلاوت فرمود، مردى از جاى برخاست پرسيد: خانه هاى آن چنانى كه در كمال رفعت بنيان شده اند و نام خدا در آنها برده مى شود، چه خانه هائى هستند؟ فرمود:
خانه هاى پيغمبران الهى عليهم السّلام مى باشند. «ابو بكر» در پى پرسش او سؤال كرد: آيا خانه على و فاطمه عليهما السّلام هم بگونه خانه هاى پيغمبران است؟ فرمود: آرى! از بهترين خانه هاى پيغمبران بشمار مى آيد
#خداى تعالى حضرت #زهراى مرضيه عليها السّلام را به #همسرى امیرالمومنین #على عليه السّلام در #آورد و به #پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله هم #دستور داد تا او را به #همسرى امیرالمومنین #على عليه السّلام در آورد 🌺🌸🌸
(۲) [📚ذخائر العقبى محب طبرى ص ۳۲] از «انس» روايت كرده است، زمانيكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در مسجد تشريف فرما بود، خطاب به على عليه السّلام فرمود:
اينك، «جبرئيل» است كه به من اطلاع مى دهد: پروردگار، فاطمه عليها السّلام را به
فرشته را گواه اين عقد ساخته است! «ملّا» اين حديث را در «سيره» اش آورده است.
(۳) [📚همان كتاب ص ۳۱] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه فرشته اى حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و گفت: اى محمّد! خداى تعالى سلام مى رساند و مى فرمايد: زهراى مرضيه را در «ملأ اعلى» به همسرى على بن ابيطالب عليه السّلام در آوردم، تو هم او را در روى زمين به همسرى على عليه السّلام نامزد كن.
(۴) [📚همان كتاب ص ۸۶] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده
است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! خداى تعالى به من دستور داده است تا تو را به دامادى خويش برگزينم.
«ابن سمّان» اين حديث را در «الموافقه» روايت كرده است.
(۱) 📚[كنز العمال ۶/ ۱۵۲] روايت كرده
است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداى تعالى به من دستور داده است تا فاطمه عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام نامزد كنم.
«طبرانى» اين حديث را از «ابن مسعود» روايت كرده است.
مؤلف گويد: «هيثمى» هم در [مجمع ۹/ ۲۰۴] نقل كرده است و اضافه نموده: «طبرانى» آنرا روايت كرده و رجال آن از ثقاتند. و «مناوى» در [📚متن فيض القدير ۲/ ۲۱۵] نقل كرده و مى گويد: «طبرانى» حديث مزبور را از «ابن مسعود» نقل كرده و حديث حسن است. در [كنوز الحقايق ص ۲۹] و «ابن حجر» در [صواعق ص ۷۴]
روايت نموده اند و «طبرانى» هم از «ابن مسعود» روايت كرده است.
(۲) [📚همان كتاب ۶/ ۱۵۳] از «انس» به روايت آورده است كه در حضور حضرت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله حاضر بودم، در آن حال، وحى بر حضرت نازل شد. پس از آنكه از حال وحى به حال عادى برگشت، خطاب به من فرمود: اى انس! آيا مى دانى وحيى كه از صاحب عرش در اين حال مرا به خود متوجه نمود، در چه رابطه اى است؟ فرمود: خداى تعالى به من فرموده است كه فاطمه عليها السّلام را به همسرى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نامزد نمايم.
اين حديث را «بيهقى»، «خطيب»، «ابن عساكر» و
«حاكم» در «مستدرك»، نقل كرده اند.
(۳) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۲۰۴] از «عبد الله بن مسعود» روايت كرده است كه گفت: هم اكنون حديثى را براى شما روايت مى كنم كه خود از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
شنيدهام (تا آنجا كه گفته است) در جنگ تبوك كه افتخار همسفرى با رسول خداصلّى اللّه عليه و آله را داشتم، فرمود: هنگامى كه خداى تعالى به من دستور داد تا فاطمه عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام نامزد كنم و من فرمان را اجرا كردم، در آن موقع «جبرئيل» گفت: همانا به ميمنت اين ازدواج مبارك، خداى تعالى بهشتى از لؤلؤ ساخت! - و اين حديث را در بيان بنيان آن بهشت ادامه داده و همگى آنرا به يارى خدا در باب «بهشت على و فاطمه» مى آوريم، تا آنجا كه- پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از «جبرئيل»، پرسيد: اين بهشت از آن كيست؟ «جبرئيل» پاسخ داد: اين بهشت را خداى تعالى براى دختر شما، فاطمه عليها السّلام، و براى على بن ابيطالب عليه السلام...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_دوم🔹🔸
#خداى تعالى حضرت #زهراى مرضيه عليها السّلام را به #همسرى امیرالمومنین #على عليه السّلام در #آورد و به #پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله هم #دستور داد تا او را به #همسرى امیرالمومنین #على عليه السّلام در آورد 🌺🌸🌸
«جبرئيل» پاسخ داد: اين بهشت را خداى تعالى براى دختر شما، فاطمه عليها السّلام، و براى على بن ابيطالب عليهالسّلام آفريده است؛ اين بهشت علاوه بر بهشتهاى ديگر است كه براى ايشان آفريده است. اين بهشت تحفه اى است كه خدا به اين دو همسر بزرگوار مرحمت فرموده است.
اكنون اى رسول خدا! شادمان باش و آنرا چشم روشنى خود بدان.
«طبرانى» هم اين حديث را نقل كرده است.
(۱)📚 [ذخائر العقبى ص ۳۱] در يكى از اوقات، در حضور «عمر» سخن از حضرت على عليه السّلام به ميان آمد، گفت: آرى، على عليه السّلام داماد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است و
اضافه كرد: «جبرئيل» بر آن حضرت نازل شد و گفت: يا محمد! خداى تعالى فرمان مى دهد تا دخترت فاطمه عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام نامزد نمائى.
«ابن سمّان» اين حديث را در «الموافقه» آورده است.
(۲) [همان كتاب ص ۳۱] از «عبد الله» نقل كرده است، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تصميم گرفت فاطمه عليها السّلام را با على عليه السّلام روبرو
كند، و رعشه اى در اندام حضرت زهرا عليها السّلام بوجود آمد. حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى دختر نيك اختر من! بيتابى مكن كه من تو را به همسرى وى نامزد نكردم، بلكه خدا به من دستور داد تا تو را به همسرى او در آوردم.
«غسّانى» اين حديث را نقل كرده است.
(۱) 📚مؤلف گويد: پيش از اين، در باب «على وصىّ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است» و قبل از آن، در حديث «على هلالى» آمده است كه رسول الله صلّى اللّه عليه و آله به فاطمه عليها السّلام، فرمود:
به من وحى شده است تا تو را به همسرى على عليه السّلام در آورم و در حديث ديگر از «ابو ايوب» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به حضرت زهرا عليها السّلام، فرمود: خدا به من دستور داده است تا تو را به ازدواج على عليه السّلام در آورم و او را وصى و جانشين خود قرار بدهم. به زودى در باب آينده و در باب نثار كردن درختهاى بهشت در هنگام تزويج على عليه السّلام با زهرا عليها
السّلام حديثى را متذكر خواهيم شد كه
پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به امر خداى تعالى فاطمه عليها السّلام را به ازدواج حضرت على عليه السّلام در آورد، بلكه خدا خودش او را به تزويج على عليه السّلام در آورده است.
(۲) در طى اين باب حديثى است كه مناسب است آنرا در خاتمه باب حاضر بيان كنيم و آن حديث را «مناوى» در [📚كنوز الحقايق ص ۲۴۱] اين چنين روايت كرده است: اگر على عليه السّلام آفريده نشده بود براى فاطمه عليها السّلام همتائى و كفوئى وجود نداشت تا ازدواج صورت پذيرد! «ديلمى» اين حديث روايت كرده است
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
كرده بود، پيوندهاى بسيار پاكيزه اى از آنها به ثمر رسيد.
«ابو الخير قزوينى» و «حاكمى» اين روايت را آورده اند.
مؤلف گويد: «ابن حجر هيثمى» اين روايت را در [صواعق ص ۸۴ و ۸۵] از «شيخ الاسلام حافظ ابن حجر عسقلانى» از كتاب «لسان الميزان» او نقل كرده است ودر صفحه ۹۷ با اندك اختلافى متعرض آن مى باشد و اظهار مى دارد كه اين حديث را «ابو على حسن بن شاذان» روايت كرده است و «على بن سلطان» هم در [📚شرح مرقات ۵/ ۵۷۴] از آن ياد كرده است
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_چهارم🔹🔸
#جهيزيّه امیرالمومنین #على و #فاطمه عليها السّلام 🌺🌸🌸
(۲) [📚صحيح ابن ماجه در ابواب نكاح ص ۱۳۹] به سند خود، از «عايشه» و «امّ سلمه» روايت كرده
است كه گفته اند: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ما دستور داد تا جهيزيّه فاطمه عليها السّلام را براى رفتن به خانه على عليه السّلام آماده سازيم. بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نخست سطح خانه را از خاكهاى نرم زمين بطحاء پوشانيديم. پس از آن، دو عدد بالش تهيه نموديم و آنرا با دست خودمان از ليف خرما مملوّ ساختيم. بعد از آن، غذائى از خرما و كشمش ترتيب داده و آب گوارائى هم آماده نموديم. سپس چوبى در يك طرف خانه گذاشتيم كه لباسها و مشك آب را بدان بياويزند. ما هيچ عروسيى را بهتر از عروسى فاطمه عليها السّلام نديده بوديم.
(۳) [📚همان كتاب در ابواب زهد ص ۳۱۶] مى نويسد: از «عطاء بن سائب» از پدرش از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است: آنگاه كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قطيفه سپيد رنگى از پشم به حضرت زهرا عليها السّلام و حضرت على عليه السّلام مرحمت فرمود. آن بزرگواران خود را به آن قطيفه آراستند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به خانه آنها رفت و پشتيى
كه از اذخر (فريز يا گياه سبز رنگ) پر شده بود و مشك آبى را به عنوان جهيزيّه به آنان مرحمت فرمود.
(۱) [📚همان كتاب در ابواب زهد ص ۳۱۶] به سند خود، از «حارث» از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- زهرا عليها السّلام- هديه اى به مناسبت ازدواجمان تقديم كرد كه تا آن هنگام، فرش و زير انداز شب
ما، منحصر به پوست گوسفند بود!
(۲) [📚مستدرك حاكم ۲/ ۱۸۵] به سند خود، از «عطاء بن سائب» از پدرش از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است، جهيزيّه اى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى دختر گراميش تهيه ديده بود عبارت بود از، قطيفه اى از پشم، مشك آب و پشتى كه از ليف خرما پر شده بود.
«حاكم» گويد: اين روايت «صحيح الاسناد» است و «بخارى» و «مسلم» آنرا نقل نكرده اند.
(۳) مؤلف گويد:📚 اين حديث را «امام احمد
حنبل» در [مسند ۱/ ۸۴ و ۹۳ و ۱۰۴ و ۱۰۸] نقل كرده است و در صفحه ۱۰۴ اظهار مى دارد كه از جمله جهيزيّه زهرا عليها السّلام آسياى دستى، مشك آب و دو كوزه آب بوده است
(۴) و📚 «متّقى» هم در [كنز العمال ۷/ ۱۱۳] اضافه كرده است از جمله جهيزيّه حضرت زهرا عليها السّلام، پشتى يا بالشى پر شده از اذخر بوده است. و «بيهقى» اين حديث را در «الدلائل» آورده است.
(۵) [📚طبقات كبراى ابن سعد ۸/ ۱۵] از مردى كه دائى هاى او از انصارند، از جده اش كه از زنانى بوده كه حضرت زهرا عليها السّلام را در رفتن به خانه على عليه السّلام
همراهى مى كردند، گفته است: از هدايايى كه براى حضرت زهرا عليها السّلام تهيه شده بود، بردى كه دو آويزه آن از نقره بود و آنها را به رنگ زعفرانى، زرد كرده بودند، و به اين ترتيب، وارد خانه على عليه السّلام شديم و در آنجا اين وسائل زندگى موجود بود: پوست
گوسفند و بالشى پر شده از ليف خرما، مشك آب، آرد بيز، حوله و قدح.
(۱) 📚[حلية الاولياء ابو نعيم ۳/ ۳۲۹] به سند خود، از «عكرمه» روايت كرده است، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فاطمه عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام درآورد، از جمله جهيزيه آن حضرت: تختى بود كه آنرا با برگهاى خرما ساخته و به يكديگر پيوند داده بودند، و بالشى از پوست كه آنرا با ليف خرما پر كرده بودند، و كاسه مسين از كشك و فرش آن از خاك نرم بطحاء بوده كه سطح خانه را با آن پوشانيده بودند...... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_ششم🔹🔸
#وليمه عروسى #امیرالمومنین على عليه السّلام و #فاطمه عليها السّلام 🌺🌸🌸
(۲) [📚طبقات كبرى ابن سعد ۸/ ۱۲] به سند خود، از «ابوبريدة» از پدرش روايت كرده است كه گروهى از انصار خطاب به على عليه السّلام، گفتند: فاطمه عليها السّلام را درياب! امير المؤمنين على عليه السّلام بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: پسر ابو طالب براى چه حضورم رسيده اى؟ عرض كرد: به حضورتان رسيدهام تا تذكّرى راجع به فاطمه عليها السّلام به عرض مبارك برسانم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«مرحبا و اهلا»
!جز اين دوكلمه«مرحبا و اهلا»
، مطلب ديگرى ابراز نفرمود. على عليه السّلام از حضور مبارك بازگشت و به ديدار آن چند تن از انصار كه منتظرش بودند، رسيد. پرسيدند: چه شد؟ على عليه السّلام گفت: خبر مهمى نيست جز اينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ من فرمود:
«مرحبا و اهلا»
! انصارگفتند:يكى ازاين كلمههاازطرف رسول خدا صلی الله علیه وآله ،براى پاسخ به شماكافى است،زيراپيغمبرصلّى الله علیه وآله ههم به شماهمسرى داده است كه ازهرنظراهل وشايسته است وهم فراخى روزى رابراى شماازخدادرخواست فرموده است.سرانجام پس از آنكه زفاف اتفاق افتاد، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا على! عروسى بى مهمانى و وليمه نمى شود. در اين هنگام، «سعد» پيش قدم شد و گفت: من گوسفندى را براى پذيرائى ميهمانان تقديم مى كنم. گروهى از انصار هم چند صاع ذرّت فراهم آوردند. پيش از آنكه شب ميهمانى فرا برسد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با
كسى راجع به وليمه بدون ملاقات من صحبت نكن. در اين هنگام، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لگن و آفتابه اى براى وضو بياورند! پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در آن ظرف وضو گرفت و آب وضويش را بر روى على عليه السّلام پاشيد و فرمود: بار الها! بركاتت را در وجود اين دو زوج و در آنچه در اختيار ايشان قرار مى گيرد و نسلى كه از آنها به ظهور مى رسد، مبارك گردان.
مؤلف گويد: «محب طبرى» اين حديث را در [📚ذخائر ص ۳۳] نقل كرده و گفته است كه «ابو عبد الرحمن نسائى» و «دولابى» هم آنرا نقل نموده اند و «ابن اثير جزرى» هم در [📚صواعق ص ۱۴۰] به نقل آن پرداخته و گفته است كه «نسائى» در «عمل اليوم و الليلة» آنرا آورده است.
(۱) 📚[الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۸۲] از «جابر» روايت كرده است كه در مجلس عروسيى على عليه السّلام شركت كرديم، هيچ مجلس عروسى را به خوبى مجلس عروسى على عليه السّلام نديده بوديم؛ خانه را از بوى عطر آكنده ساختيم و خرما و روغن زيتون ترتيب داده، تناول كرديم. گفتنى است كه زيرانداز شب زفاف على و فاطمه عليهما السّلام پوست گوسفند بود! «محب طبرى» گويد: «ابو بكر بن فارس» اين حديث را نقل كرده است.
مؤلف گويد: اين حديث را در 📚[ذخائر ص ۳۴] و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۲۰۹] روايت كرده اند و «هيثمى» گويد: «بزّاز» هم آنرا آورده است.
پيش از اين در باب گذشته پاره اى از آنچه در رابطه با وليمه على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام است متذكر شديم. به آنجا رجوع شود
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_شصت_و_هفت🔹🔸
#زفاف امیرالمومنین #على و #فاطمه عليهما السّلام 🌺🌸🌸
(۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۹] به سند خود، از «ابو يزيد مدنى» از «اسماء بنت عميس» روايت كرده است كه گفت: در مجلس زفاف حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام، دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضور داشتم. بامدادان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به خانه آمد و فرمود: اى امّ ايمن! برادرم را بحضورم بخوان. عرض كردم: با توجه به اينكه على عليه السّلام برادر شماست، باز هم دخترتان را به همسرى او در آورديد؟ فرمود: آرى! او برادر من است و دخترم را هم به همسرى او درآورده ام. «امّ ايمن» بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت على عليه السّلام را بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دعوت كرد.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آبى كه در حضورش بود، به صورت و بدن على عليه السّلام پاشيد و براى آن حضرت دعا كرد! سپس فرمود: زهرا عليها السّلام را هم بحضورم دعوت كن.
حضرت فاطمه عليها السّلام در حالى كه آثار شرم و حياء از رخسارش هويدا بود، بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى دلدارى او فرمود: اى فاطمه! آرام باش و اظهار دلتنگى مكن؛ براى اين كه تو را به همسرى بهترين فرد خاندانم، در آوردم. آنگاه مقدارى از آن آب را هم به روى فاطمه عليها السّلام پاشيد! هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قصد مراجعت داشت با زن سياه چهره اى روبرو شد.
پرسيد: تو كيستى؟ گفتم: من اسماء هستم. فرمود: تو «اسماء بنت عميس» هستى؟! عرض كردم: آرى! فرمود: درمراسم دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شركت داشتى؟ گفتم: آرى. در اين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى من دعا كرد. «۱»
مؤلف گويد: «هيثمى» اين حديث را در [📚مجمع ۹/ ۲۱۰] متذكر است و اظهار مى دارد كه اين حديث را «طبرانى» هم نقل كرده است و «محب طبرى» هم در [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۱] نقل نموده است و مى گويد: «امام احمد حنبل» هم در «مناقب» به ذكر آن پرداخته است و در [📚ذخائر ص ۲۹] نقل كرده و اظهار مى دارد:اين حديث را «دولابى» هم آورده است.
(۱) [📚خصايص نسائى ص ۳۲] به سند خود، از «ابن عباس» روايت مى كند، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام در آورد، از جمله هدايائى كه به آن حضرت، اهداء شد: تختى بود كه پايهها و سطح آنرا با شاخه و برگهاى خرما پيوسته بودند، و پشتيى از پوست دبّاغى شده كه از ليف خرما پوشيده بود، و مشكى براى تهيه آب آشاميدنى و سطح خانه آن حضرت را از ريگهاى نرم بطحا پوشيده بودند. در اين هنگام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود: هر گاه به حجله رفتى از هر گونه نزديكى با همسرت خوددارى كن، تا من به ديدار تو بيايم. طولى نكشيد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله كنار
_____ _
(۱) با توجه به اينكه «اسماء بنت عميس» در آن موقع همسر
«جعفر بن ابى طالب» بوده و تا سال هفتم هجرى در حبشه اقامت داشتند، تعارضى در اين روايت پيش آمده كه محققين شيعه وسنّى، جوابهائى براى توجيه آن داده اند. بعضى گفته اند «اسماء» ئى كه شب زفاف و مراسم عروسى و در ولادت امام حسن عليه السّلام (سال سوّم هجرى) شركت داشت، «اسماء بنت يزيد انصارى» يا «اسماء بنت ذات النّطاقين»- دختر ابو بكر و همسر زبير- بوده يا «سلمى بنت عميس» خواهر «اسما بنت عميس» بوده كه به اشتباه به دوّمى كه مشهور بوده، شهرت يافته است و يا اينكه «اسماء» در دوران هجرت حبشه به مدينه رفت و آمد داشته است كه اين توجيه مشكل مى باشد. (ويراستار)
خانه على عليه السّلام آمد. كوبه در را به صدا در آورد. «امّ ايمن» در را گشود. حضرت فرمود: آيا برادرم اينجاست؟ «امّ ايمن» گفت: چگونه على عليه السّلام برادر شماست، حال آنكه دخترتان را به ازدواج او در آورده ايد؟ فرمود: آرى! او برادر من است.
(۱) بعد از آن وارد خانه شد و در آنجا سياه چهره اى را ديدار كرد. پرسيد اين كيست؟
پاسخ شنيد: او «اسماء بنت عميس» است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به وى فرمود:........ #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫