eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
448 دنبال‌کننده
131 عکس
97 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 عروسى على عليه السّلام و عليها السّلام 🌺🌸🌸 (۲) [📚طبقات كبرى ابن سعد ۸/ ۱۲] به سند خود، از «ابوبريدة» از پدرش روايت كرده است كه گروهى از انصار خطاب به على عليه السّلام، گفتند: فاطمه عليها السّلام را درياب! امير المؤمنين على عليه السّلام بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: پسر ابو طالب براى چه حضورم رسيده اى؟ عرض كرد: به حضورتان رسيده‌ام تا تذكّرى راجع به فاطمه عليها السّلام به عرض مبارك برسانم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «مرحبا و اهلا» !جز اين دوكلمه«مرحبا و اهلا» ، مطلب ديگرى ابراز نفرمود. على عليه السّلام از حضور مبارك بازگشت و به ديدار آن چند تن از انصار كه منتظرش بودند، رسيد. پرسيدند: چه شد؟ على عليه السّلام گفت: خبر مهمى نيست جز اينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ من فرمود: «مرحبا و اهلا» ! انصارگفتند:يكى ازاين كلمه‌هاازطرف رسول خدا صلی الله علیه وآله ،براى پاسخ به شماكافى است،زيراپيغمبرصلّى الله علیه وآله ههم به شماهمسرى داده است كه ازهرنظراهل وشايسته است وهم فراخى روزى رابراى شماازخدادرخواست فرموده است.سرانجام پس از آنكه زفاف اتفاق افتاد، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا على! عروسى بى مهمانى و وليمه نمى شود. در اين هنگام، «سعد» پيش قدم شد و گفت: من گوسفندى را براى پذيرائى ميهمانان تقديم مى كنم. گروهى از انصار هم چند صاع ذرّت فراهم آوردند. پيش از آنكه شب ميهمانى فرا برسد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با كسى راجع به وليمه بدون ملاقات من صحبت نكن. در اين هنگام، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لگن و آفتابه اى براى وضو بياورند! پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در آن ظرف وضو گرفت و آب وضويش را بر روى على عليه السّلام پاشيد و فرمود: بار الها! بركاتت را در وجود اين دو زوج و در آنچه در اختيار ايشان قرار مى گيرد و نسلى كه از آنها به ظهور مى رسد، مبارك گردان. مؤلف گويد: «محب طبرى» اين حديث را در [📚ذخائر ص ۳۳] نقل كرده و گفته است كه «ابو عبد الرحمن نسائى» و «دولابى» هم آنرا نقل نموده اند و «ابن اثير جزرى» هم در [📚صواعق ص ۱۴۰] به نقل آن پرداخته و گفته است كه «نسائى» در «عمل اليوم و الليلة» آنرا آورده است. (۱) 📚[الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۸۲] از «جابر» روايت كرده است كه در مجلس عروسيى على عليه السّلام شركت كرديم، هيچ مجلس عروسى را به خوبى مجلس عروسى على عليه السّلام نديده بوديم؛ خانه را از بوى عطر آكنده ساختيم و خرما و روغن زيتون ترتيب داده، تناول كرديم. گفتنى است كه زيرانداز شب زفاف على و فاطمه عليهما السّلام پوست گوسفند بود! «محب طبرى» گويد: «ابو بكر بن فارس» اين حديث را نقل كرده است. مؤلف گويد: اين حديث را در 📚[ذخائر ص ۳۴] و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۲۰۹] روايت كرده اند و «هيثمى» گويد: «بزّاز» هم آنرا آورده است. پيش از اين در باب گذشته پاره اى از آنچه در رابطه با وليمه على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام است متذكر شديم. به آنجا رجوع شود ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 (۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۹] به سند خود، از «ابو يزيد مدنى» از «اسماء بنت عميس» روايت كرده است كه گفت: در مجلس زفاف حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام، دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضور داشتم. بامدادان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به خانه آمد و فرمود: اى امّ ايمن! برادرم را بحضورم بخوان. عرض كردم: با توجه به اينكه على عليه السّلام برادر شماست، باز هم دخترتان را به همسرى او در آورديد؟ فرمود: آرى! او برادر من است و دخترم را هم به همسرى او درآورده ام. «امّ ايمن» بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت على عليه السّلام را بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دعوت كرد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آبى كه در حضورش بود، به صورت و بدن على عليه السّلام پاشيد و براى آن حضرت دعا كرد! سپس فرمود: زهرا عليها السّلام را هم بحضورم دعوت كن. حضرت فاطمه عليها السّلام در حالى كه آثار شرم و حياء از رخسارش هويدا بود، بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى دلدارى او فرمود: اى فاطمه! آرام باش و اظهار دلتنگى مكن؛ براى اين كه تو را به همسرى بهترين فرد خاندانم، در آوردم. آنگاه مقدارى از آن آب را هم به روى فاطمه عليها السّلام پاشيد! هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قصد مراجعت داشت با زن سياه چهره اى روبرو شد. پرسيد: تو كيستى؟ گفتم: من اسماء هستم. فرمود: تو «اسماء بنت عميس» هستى؟! عرض كردم: آرى! فرمود: درمراسم دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شركت داشتى؟ گفتم: آرى. در اين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى من دعا كرد. «۱» مؤلف گويد: «هيثمى» اين حديث را در [📚مجمع ۹/ ۲۱۰] متذكر است و اظهار مى دارد كه اين حديث را «طبرانى» هم نقل كرده است و «محب طبرى» هم در [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۱] نقل نموده است و مى گويد: «امام احمد حنبل» هم در «مناقب» به ذكر آن پرداخته است و در [📚ذخائر ص ۲۹] نقل كرده و اظهار مى دارد:اين حديث را «دولابى» هم آورده است. (۱) [📚خصايص نسائى ص ۳۲] به سند خود، از «ابن عباس» روايت مى كند، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام را به همسرى حضرت على عليه السّلام در آورد، از جمله هدايائى كه به آن حضرت، اهداء شد: تختى بود كه پايه‌ها و سطح آنرا با شاخه و برگهاى خرما پيوسته بودند، و پشتيى از پوست دبّاغى شده كه از ليف خرما پوشيده بود، و مشكى براى تهيه آب آشاميدنى و سطح خانه آن حضرت را از ريگهاى نرم بطحا پوشيده بودند. در اين هنگام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود: هر گاه به حجله رفتى از هر گونه نزديكى با همسرت خوددارى كن، تا من به ديدار تو بيايم. طولى نكشيد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله كنار _____ _ (۱) با توجه به اينكه «اسماء بنت عميس» در آن موقع همسر «جعفر بن ابى طالب» بوده و تا سال هفتم هجرى در حبشه اقامت داشتند، تعارضى در اين روايت پيش آمده كه محققين شيعه وسنّى، جوابهائى براى توجيه آن داده اند. بعضى گفته اند «اسماء» ئى كه شب زفاف و مراسم عروسى و در ولادت امام حسن عليه السّلام (سال سوّم هجرى) شركت داشت، «اسماء بنت يزيد انصارى» يا «اسماء بنت ذات النّطاقين»- دختر ابو بكر و همسر زبير- بوده يا «سلمى بنت عميس» خواهر «اسما بنت عميس» بوده كه به اشتباه به دوّمى كه مشهور بوده، شهرت يافته است و يا اينكه «اسماء» در دوران هجرت حبشه به مدينه رفت و آمد داشته است كه اين توجيه مشكل مى باشد. (ويراستار) خانه على عليه السّلام آمد. كوبه در را به صدا در آورد. «امّ ايمن» در را گشود. حضرت فرمود: آيا برادرم اينجاست؟ «امّ ايمن» گفت: چگونه على عليه السّلام برادر شماست، حال آنكه دخترتان را به ازدواج او در آورده ايد؟ فرمود: آرى! او برادر من است. (۱) بعد از آن وارد خانه شد و در آنجا سياه چهره اى را ديدار كرد. پرسيد اين كيست؟ پاسخ شنيد: او «اسماء بنت عميس» است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به وى فرمود:........ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به وى فرمود: آيا براى احترام و تجليل از مراسم عروسى دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اينجا آمده اى؟ معمول يهود آن بود كه هر گاه زنى به خانه شوهر مى رفت، از ورود او به خانه شوهر ابراز خرسندى و نشاط مى كردند! در اين موقع، دستور فرمود تا ظرف آبى حاضر كنند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آنرا در دهان مبارك برد و در ميان آن آب ريخت و تعويذ خواند و على عليه السّلام را بحضور طلبيد؛ مقدارى از آن آب را به صورت و سينه و دو بازوان على عليه السّلام پاشيد! سپس حضرت زهرا عليها السّلام را بحضور طلبيد؛ حضرت زهرا عليها السّلام در عين حالى كه آثار شرم از چهره مباركش ظاهر بود و دامن بر پا مى پيچانيد به محضر شريف رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب گرديد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آن آب را بر صورت و سينه و دو بازويش پاشيد. سپس خطاب به آن حضرت عليها سلام فرمود: اى دخترم! به خدا سوگند، از ازدواجى كه ميان تو و على برقرار ساختم، به غير از خيرى كه عائد خاندانم باشد، نظر ديگرى نداشتم. آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست و از منزل بيرون رفت.مؤلف گويد: اين روايت را بار ديگر «ابن سعد» در [📚طبقات ۸/ ۱۴ و ۱۵] (۲) و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۲۰۹] با اندك اختلافى آورده اند. «هيثمى» گفته است: هنگامى كه حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام را به خانه حضرت على عليه السّلام هدايت و همراهى مى كردند و وارد خانه شدند، در خانه حضرتش بجز ريگى كه در اطاق نشيمن مفروش شده بود، بالشى كه مملو از ليف خرما بود و كوزه آبى، چيز ديگرى وجود نداشت (تا آخر حديث). (۱) 📚[هيثمى در مجمع ۹/ ۲۰۷] از «ابن عباس» روايت مى كند، هنگامى كه فاطمه عليها السّلام با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفتگو داشت، افرادى اين ملاقات را تحمّل نمى كردند و همچنان در انتظار ملاقات با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بودند تا اينكه مأيوس شدند. در اين هنگام «سعد بن معاذ» با على عليه السّلام ملاقات كرد و گفت: به خدا سوگند! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كسى جز شما را، در اين حال اجازه ورود نمى دهد (و حديث را ادامه داده تا آنجا كه گفته است) پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست و به ديدار زنان آمد و فرمود: همانا دخترم زهرا را به همسرى پسر عمويم در آوردم و شما مى دانيد كه منزلت و موقعيت دخترم در نزد من تا چه اندازه است و اكنون كه وى را به همسرى على عليه السّلام نامزد كرده ام، آماده باشيد و او را به بوى خوشى كه ويژه زنان است، خوشبو كنيد و لباسهائى كه در خور زنان است، به او بپوشانيد و او را به زيورهاى زنان بياراييد. پس از آنكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دستورهاى لازم را به زنان داد، و آنها براى تهيه لوازم و وسائل عروس رفتند، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله داخل اتاق شد. و از آنجا كه پرده اى ميان حضرت و زنان آويزان بود، وقتى داخل شد، ديد تنها «اسماء بنت عميس» آنجاست. فرمود: تو كيستى؟ چرا با زنها براى تهيه وسائل عروسى بيرون نرفتى؟ در پاسخ گفت: من زنى هستم كه از دختر شما نگهدارى مى كنم، چرا كه مى دانم شب زفاف دوشيزه اى، بايد زنى در دسترس او باشد كه اگر حاجتى داشت يا فرمانى صادر كرد، آن زن آنرا بر آورده سازد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: از خدا مى خواهم تا تو را از برابر و از پشت سر و از راست و چپ از گزند شيطان در امان بدارد...... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 آنگاه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسّلام را بحضور طلبيد. حضرت زهرا عليها السّلام وارد اتاق رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شد و على عليه السّلام را ديد كه در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نشسته است، در اين هنگام گريست! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بيمناك شد كه مبادا گريه زهرا عليها السّلام از بينوائى و تهيدستى على عليه السّلام باشد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چرا گريه مى كنى؟ فكر نمى كردم كه تو براى تهيدستى على عليه السّلام ناراحت شوى، حال آنكه تورا به ازدواج بهترين فرد خاندانم در آوردم؛ به خدايى كه جان من در دست تواناى اوست، تو را به همسرى بزرگوارى در آوردم كه در دنيا از نيكبختى كاملى برخوردار است و در آخرت هم از نيكو كاران بشمار مى آيد. (۱) سپس به «اسماء بنت عميس» دستور داد تا ظرف آبى بياورد. «اسماء» ظرف آبى بحضورش آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آن آب را در دهان مبارك چرخاند و پس از آن آب را در ظرف ريخت و صورت و دو پايش را با آن آب، مسح كرد و فاطمه عليها السّلام را بحضور طلبيد و مشتى از آن آب را بر سر و مشتى را ميان دو پستان آن حضرت ريخت. آنگاه مقدارى آب را بر پشت خود و پشت دخترش پاشيد و او را نزديك خويش خواند و فرمود: پروردگارا! فاطمه عليها السّلام از من است و من از اويم. بار الها! همانطور كه مرا از پليدى رهائى بخشيدى و از هر گونه آلودگى پاكيزه ساختى، على و فاطمه را از هر گونه پليدى پاكيزه بساز. سپس ظرف آب ديگرى طلبيد و على عليه السّلام را بحضور خواست و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله همان رفتارى را كه با فاطمه عليها السّلام انجام داده بود، با حضرت على عليه السّلام انجام داد. و براى آن حضرت دعا كرد، آن چنانكه براى فاطمه عليها السّلام دعا كرده بود. بعد از اين خطاب به على و زهرا عليهما السّلام، فرمود: اينك از جا برخيزيد و به اتاق خود برويد. اميد است خداى تعالى در نهانگاه ميان شما جمع نمايد و دل شما را به يكديگر الفت بخشد و خواسته هاى شما را روا سازد. فاطمه عليها السّلام و على عليه السّلام وارد اتاق بخت شدند و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با دست مبارك خويش در را به روى آنها بست. «ابن عباس» گفته است كه «اسماء بنت عميس» اطلاع داد كه همواره مواظب و متوجه بودم كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دعاى ويژه اى براى على و زهرا عليهما السّلام مى فرمود و ديگرى را در اين دعا مشاركت نمى داد تا هنگامى كه وارد حجره خود شد. «هيثمى» گفته است كه اين روايت را «طبرانى» هم نقل نموده است. 📚مؤلف گويد: مختصرى از روايت فوق را «ابو نعيم» هم در [حلية ۲/ ۷۵] ياد كرده است. (۱) [همان كتاب ۹/ ۲۰۶] از «انس» روايت كرده است كه در ملاقاتى كه «عمر بن خطّاب» با «ابو بكر» داشت به او، گفت: چرا از فاطمه دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خواستگارى نمى كنى؟ در پاسخ گفت: پيغمبرم او را به همسرى من نامزد نمى كند! «عمر» گفت: اگر به همسرى تو حاضر نشود، پس چه كسى با دخترش، هم پيوند خواهد شد؟ تو (ابو بكر) در پيشگاه مقدس او از همه گرامى تر و سابقه اسلام تو هم از ديگران زيادتر است!! «ابو بكر» تشويق شده و به خانه دخترش «عايشه»رفت و خطاب به او، گفت: هر گاه ديدى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با خاطرى آسوده به سويت آمد به حضرتش گوشزد كن كه پدرم قصد دارد به خواستگارى دخترت فاطمه بيايد. ممكن است خداى تعالى بوسيله وساطت تو در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، كار مرا آسان كند و من بتوانم افتخار همسرى دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را به دست بياورم. «عايشه» توصيه پدرش را شنيد و هنگامى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با خوشحالى بر او وارد شد، عرض كرد: پدرم، «ابو بكر»، خواهان دختر شماست و مرا مأمور ساخته تا شما را در جريان امر بگذارم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: .... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تا خدا چه خواهد و قضاى الهى چه باشد. طولى نكشيد «ابو بكر» با «عايشه» ملاقات كرد و نتيجه امر را از او جويا شد. «عايشه» در پاسخ گفت: اى پدر! دوست مى داشتم كه پيشنهاد تو را به عرض پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله نمى رسانيدم! به دنبال آنچه از «عايشه» شنيد با «عمر» ملاقات كرد و چگونگى امر و اعراض پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را بازگو كرد. «عمر» كه در انتظار فرصت مناسب بود، به خانه دخترش، «حفصه»، رفته به او گفت: اى حفصه! هر گاه احساس كردى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با طيب خاطر بر تو وارد مى شود و با نشاط هست، پيشنهاد مرا نسبت به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام به عرض رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برسان. ممكن است خداى تعالى از وساطت تو وسيله آرام بخشى ايجاد كند و افتخار همسرى دختر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به دست آورم. «حفصه» پيام پدرش، «عمر»، را عهده دار شد و هنگامى كه حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بر او وارد شد و احساس نشاط در رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نمود، پيشنهاد پدرش را به اطلاع آن حضرت رسانيد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: تا خدا چه خواهد و قضاى الهى چه باشد. «عمر» با دخترش ملاقات كرد و نتيجه پيامش را جويا شد. «حفصه» گفت: دوست مى داشتم كه چنان پيامى را به عرض رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نمى رسانيدم (تا با چنان پاسخى دل سرد كننده روبرو شوم). (۱) «عمر» در ملاقاتى كه با حضرت على عليه السّلام داشت گفت: چه چيز مانع است كه تو از زهراى مرضيه عليها السّلام خواستگارى نمى كنى؟ فرمود: بيم آن دارم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خواستگارى مرا نپذيرد. «عمر» گفت: پس اگر دخترش را به همسرى شما در نياورد، به همسرى چه كسى در خواهد آورد؟ حال آنكه شما از همه آفريدگان به آن حضرت نزديكتريد، على عليه السّلام پيشنهاد او را پذيرفت و بدون آنكه مانند «عايشه» و «حفصه» واسطه اى داشته باشد، شخصا با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ملاقات كرد و به عرض رسانيد: بحضور مبارك شرفياب شده‌ام تا از حضرت فاطمه عليها السّلام خواستگارى نمايم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بلافاصله و با كمال خرسندى پيشنهاد حضرت على عليه السّلام را پذيرفت و فرمود: هر چه زودتر مقدمات ازدواج با دخترم را فراهم آورد. حضرت على عليه السّلام عرض كرد: همانطور كه مى دانيم از ثروت دنيا جز زره «حطميّه» «۱» چيز ديگرى ندارم! فرمود: هر چه دارى از خرد و كلان، همه را حاضر كن. حضرت على عليه السّلام به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مايملك خويش را تخمين زده، دوازده أوقيه (معادل چهارصد و هشتاد درهم) بود. همگى آنها را _________ _ (۱) «حطميّه» منسوب به «حطمة بن محارب» است كه زره ساز معروفى بوده است و يا زرهى است كه از استوارى، شمشيرها را مى شكند و يا زره سنگينى است. (مؤلف) حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشت (۱) و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فاطمه عليها السّلام را به همسرى آن حضرت در آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن مبلغ را به سه بخش نمود و آنها را در اختيار «امّ ايمن» قرار داد و فرمود:.... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فاطمه عليها السّلام را به همسرى آن حضرت در آورد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن مبلغ را به سه بخش نمود و آنها را در اختيار «امّ ايمن» قرار داد و فرمود: يك بخش از آنرا به مصرف بوى خوش (عطر) برسان و به گمانم فرمود، مابقى آنرا براى خريد لوازم زنانگى به مصرف برسان. آنگاه، آنچه تهيه شده بود همگى را در اتاقى جمع كرد و به على عليه السّلام توصيه نمود، هنگامى كه وارد حجله شدى دست بكارى نمى زنى تا من به ملاقات تو بيايم. اينك هر دو تن در اتاق در انتظار آمدن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مى باشند. طولى نكشيد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وارد حجره شده در حالى كه حضرت زهرا عليها السّلام روبند به رخسار زده و على عليه السّلام در محل خويش آرام گرفته و «امّ ايمن» ظرف آبى حاضر كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آن آب را آشاميد و باقيمانده آنرا از دهان مباركش در آن ظرف ريخت. سپس به فاطمه زهرا عليها السّلام دستور داد كه مقدارى از آن آب را بياشامد. پس از آن، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آب ظرف را به پيشانى و ميان دو شانه و سينه مبارك حضرت زهرا عليها السّلام ريخت و به على عليه السّلام فرمود: مقدارى از آب اين ظرف را بياشام. سپس خود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آن آب را به پيشانى و ميان دو شانه اش ريخت. آنگاه به خدا عرض كرد: پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند، آنها را از پليدى برهان و به خوبى ايشان را پاكيزه گردان. پس از آن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله باتفاق «امّ ايمن» از آن اتاق بيرون آمدند و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: اينك تو و همسرت! «بزّاز» هم اين روايت را نقل كرده است. (۲) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۰] از «انس بن مالك» روايت كرده است كه «ابو بكر» حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و عرض كرد: همانطورى كه مى دانيد تا به حال از هيچگونه خدمتى فرو گذارى نكرده و از همه جلوتر به آئين اسلام گرويده ام! اينك حضور مبارك شرفياب شده‌ام تا از حضرت زهراى مرضيّه عليها السّلام خواستگارى نمايم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سكوت كرد و پاسخى نداد. «ابو بكر» از حضور مبارك مرخص شد و با «عمر» ملاقات كرد و گفت: هلاك شدم و هلاك كردم. «عمر» گفت: مگر چه پيشآمدى رخ داده است كه چنين مى گوئى؟! (۱) «ابو بكر» گفت: براى خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پاسخ مرا به سكوت برگزار كرد و جوابى نداد. «عمر» به او گفت: همين جا بمان، تا بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شوم. و آنچه را كه از آن حضرت خواستى، از ايشان بخواهم، به اين اميد كه پيشنهاد من مورد پذيرش حضرتش قرار گيرد. حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و در برابر حضرتش قرار گرفت و به عرض رسانيد: همانطور كه مى دانيد از هيچگونه خدمتى دريغ نكرده‌ام و پيشتر از ديگران به آئين اسلام گرويده ام! اينك خدمت رسيده‌ام تا فاطمه عليها السّلام را به همسرى من در آورى! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پاسخى نداد. «عمر» كه از هر جهت نااميد شده بود، از حضور مبارك مرخص شد. و با «ابو بكر» كه در انتظار او بود، ملاقات كرد و جريان را بازگو نمود و اظهار داشت: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در اين رابطه، منتظر فرمان الهى است. و اضافه كرد كه به ديدار على عليه السّلام برويم و از او بخواهيم تا آنچه را كه ما از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خواستيم، تقاضا كند. حضرت على عليه السّلام فرموده است: در حالى كه به آراستن نهالهاى خود مشغول بودم، «ابو بكر» و «عمر» به ملاقاتم آمدند و از من تقاضا كردند تا بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شوم و از حضرت زهرا عليها السّلام خواستگارى نمايم. پيشنهاد آنان را پذيرفتم. از جاى برخاستم و در حالى كه گوشه عبايم به روى زمين كشيده مى شد به خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله رفتم. بحضورش رسيده و عرض كردم: همانطور كه مستحضريد، من از همه مسلمانان پيشتر به آئين اسلام گرويده‌ام و از هيچگونه فداكارى هم دريغ نكرده ام. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اينك، چه مى خواهى؟ .... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اينك، چه مى خواهى؟ عرض كردم: براى خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام آمده ام. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اينك، چقدر نقدينه دارى؟ عرض كردم: اسب و سلاحى در اختيار دارم! (۱) پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بديهى است داشتن اسب جزء ضروريات است و گريزى از آن نيست. ليكن سلاحت را بفروش و به مصارف عروسى برسان! على عليه السّلام فرمود كه بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سلاح جنگى خويش را به چهار صد و هشتاد درهم فروختم و پول آنرا در اختيار پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گذاشتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مشتى از آن مبلغ را بدست مبارك برداشت و به «بلال» دستور داد تا بوى خوش (عطر و طيب) از آن بخرد. و به ديگران امر كرد تا جهيزيّه حضرت زهرا عليها السّلام را فراهم نمايند. جهيزيه عبارت بود از: تختى كه از شاخ و برگ درخت خرما به هم پيوسته بود، و بالشتى پوستى كه از ليف خرما پر شده بود. پيش از هر چيزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: هر گاه فاطمه عليها السّلام به خانه تو وارد شد به هيچ كارى اقدام نمى كنى تا من به ملاقات تو بيايم. على عليه السّلام مى فرمايد كه فاطمه عليها السّلام همراه با «امّ ايمن» به خانه‌ام وارد شدند و فاطمه عليها السّلام در يك طرف اتاق نشست و من هم در طرف ديگر اتاق نشستم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وارد شد و از «امّ ايمن»، پرسيد: برادرم در اين اتاق است؟ «ام ايمن» گفت: على عليه السّلام برادر توست، باز هم فاطمه را به همسرى او در آورده اى؟ پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آرى! با توجه به اينكه او برادر من است، دخترم را به ازدواج او در آورده ام! «۱» در اين هنگام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وارد اتاق شد. به فاطمه فرمود: مقدارى آب حاضر كن! فاطمه عليها السّلام از جاى برخاست و ظرف آبى كه در اتاق بود برداشت و پر از آب كرده و حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جرعه اى از آن آب را در دهان مبارك گرداند، سپس آنرا در ميان ظرف آب ريخت. آنگاه به زهرا عليها السّلام فرمود: پيش بيا! زهرا عليها السّلام نزديك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رفت. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مشتى از آن آب را برداشت بر سر و روى و ميان دو پستان حضرت _____ _ (۱) اين پاسخ به آن خاطر است كه مردم نپندارند كه برادر خوانده، برادر است، همانطور كه پسر خوانده، پسر نيست. (مترجم) فاطمه عليها السّلام ريخت (۱) و فرمود: پروردگارا! اين دختر و نوادگان او را از گزند شيطان رجيم، در امان بدار. پس از آن به زهرا عليها السّلام فرمود: پشتت را به طرف من قرار بده. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مقدارى آب در ميان دو شانه او ريخت و فرمود: پروردگارا! اين دختر و نوادگانش را از گزند شيطان رجيم، نگهدار. بار ديگر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دستور داد آب بياوريد. على عليه السّلام مى گويد: از آنجا كه دانستم تصميم حضرت چيست، بلافاصله از جاى برخاستم و ظرف را پر از آب كرده بحضور آوردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدارى از آن آب را در دهانش گرداند، سپس آب باقيمانده در دهان مبارك را در ميان ظرف آب ريخت و خطاب به من فرمود: پيش بيا! مقدارى آب ظرف را بر سر و سينه ام ريخت و فرمود: پروردگارا! اين بزرگوار و نوادگانش را از گزند شيطان، در پناه خودت قرار مى دهم. آنگاه به من امر كرد تا پشت به آن حضرت قرار بگيرم. مقدارى از آب ظرف را در ميان دو شانه‌ام ريخت و گفت: بار خدايا! اينك اين شخص و نوادگانش را از گزند شيطان رجيم، در پناه خودت قرار مى دهم. سرانجام به على عليه السّلام، فرمود: اينك، به نام خدا و در سايه بركت او، به اتاق زفاف وارد شو. «محب طبرى» گفته است كه اين حديث را «ابو حاتم» روايت كرده است و در صفحه ۱۸۱ مى نويسد: حديث مورد نظر را «امام احمد» در «المناقب» از حديث «ابو يزيد مدائنى» بيان كرده است و پس از آن، حديث مزبور را به صورت ديگرى نقل نموده كه به آنجا مراجعه شود. مؤلف گويد: «متّقى» هم در [📚كنز العمال ۷/ ۱۱۳] حديث مورد بحث را آورده است و اظهار مى دارد كه «ابن حجر» هم آنرا روايت نموده است و «هيثمى» نيز در [📚مجمع ۹/ ۲۰۹] به روايت آن پرداخته و مى گويد: اين حديث را «طبرانى» نقل كرده است...... فقط با ذکر برای امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 امیرالمومنین و عليهما السّلام 🌺🌸🌸 اين حديث را «طبرانى» نقل كرده است و «ابن حجر» هم در [صواعق ص ۸۴] روايت نموده و مى گويد كه اين حديث را «ابن ابو حاتم» متذكر شده است و «محب طبرى» هم در [📚ذخائر ص ۲۷] با اندك اختلافى آنرا ذكر كرده و گفته است: «ابو حاتم» هم به نقل آن پرداخته است. (۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۵/ ۷] به سند خود، از «ابن عباس» نقل كرده است، هنگام زفاف، كه زهراى مرضيه به خانه على عليه السّلام رفت، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پشت سرش و «جبرئيل» طرف راست و «ميكائيل» طرف چپ او و هفتاد هزار فرشته كه تا بامداد به تسبيح و تقديس خدا اشتغال داشتند، پشت سر آنها حركت مى كردند! مؤلف گويد: اين حديث را «محب طبرى» در [ذخائر ص ۳۲] نقل كرده و مى گويد: «حافظ ابو القاسم دمشقى» هم به نقل آن پرداخته است. (۲) [📚ذخائر العقبى محب طبرى ص ۲۹] قصه ازدواج حضرت زهرا عليها السّلام را از حضرت على عليه السّلام روايت كرده- تا آنجا كه آن حضرت فرمود- هنگامى كه زهرا عليها السّلام قرار بود به خانه‌ام وارد شود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من توصيه كرد تا هنگامى كه من به ملاقات شما نيامده‌ام دست به هيچ كارى نزنيد. طولى نكشيد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بر ما وارد شد. در آن هنگام قطيفه اى- يا عبائى- روى ما قرار داشت، به مجرديكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را مشاهده كرديم خواستيم به احترام آن حضرت حركت كنيم، فرمود: به حال خود باشيد. سپس ظرف آبى طلبيد و دعائى بر آن خواند. آنگاه آن آب را به روى ما ريخت. على عليه السّلام گويد: در آن حال از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم: يا رسول الله! من در پيشگاه شما محبوبترم، يا دخترتان زهرا عليها السّلام؟ فرمود: زهرا عليها السّلام از نظر من محبوبتر از توست و تو در پيشگاه من، عزيزتر و ارجمندتر از او هستى. «يحيى بن معين» اين حديث را روايت كرده است. (۳) 📚مؤلف گويد: حديث مورد بحث را «متّقى» در [كنز العمال ۶/ ۳۹۳] نقل كرده و اظهار مى دارد كه حديث مورد نظر را «حميدى»، «امام احمد حنبل»، «عدنى»، «مسدّد»، «دورقى» و «بيهقى» نقل كرده اند و در مجلد اول اين كتاب باب «على عليه السّلام نخستين كسى است كه اسلام اختيار كرد» برخى از اخبار زفاف على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام را آورده ايم. به آنجا مراجعه شود ❌ فقط با ذکر برای امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 سخن در 🌸🍃 امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در سخنی بسیار دردمندانه در مورد کسانی که بدون آگاهی از احکام الهی، درباره آن خودسرانه سخن می‌گویند، می‌فرماید: گاهی حکمی از احکام الهی را پیش یکی از آنها (قاضیها) می‌برند، او مطابق رأی خود حکم می‌کند، همان قضیه را نزد قاضی دیگری می‌برند او بر خلاف قاضی اولی حکم می‌کند. آنگاه همگان نزد رئیسی که آنان را در پست قضاوت منصوب کرده جمع می‌شوند و قضیه را برایش مطرح می‌کنند او سخنان همه را تصدیق می‌کند و رأی همه قاضیها را درست می‌داند، در صورتی که خدایشان یکی و قرآنشان یکی است. بنا بر این، حکم یک قضیه را با اختلاف بیان کردن برای چیست و تصدیق رئیس در مورد همه آنها بر اساس چه مبنایی است؟ آیا خداوند دستور داده که در مورد یک قضیه مخالف یکدیگر سخن بگویند، تا گفته شود همه آنها از فرمان الهی اطاعت می‌کنند؟ (چنین چیزی قطعا محال است). یا خداوند آنان را از اختلاف نهی کرده، ولی آنها خودشان نافرمانی می‌کنند و در نتیجه یک قضیه را با اختلاف بیان می‌کنند؟ و یا خدای سبحان دین اسلام را ناقص فرستاده و از آنان بر تکمیل آن کمک خواسته است؟ (این هم که قطعا صحیح نیست). یا آنان خود را شریک خداوند می‌دانند و به خود اجازه می‌دهند هر طور که خواستند قضاوت کنند، و خدا هم از آنان راضی شود؟! (این هم که محال است). یا خداوند دین اسلام را کامل فرستاده ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن و بیان آن کوتاهی کرده است، و از این راه اختلاف پیش آمده؟ این چنین هم نیست). زیرا خداوند می‌فرماید: «ما فرطنا فی الکتاب من شئ»: ما چیزی را در قرآن فروگذار نکردیم. و می‌فرماید: «فیه تبیان کل شیء»: این کتاب بیانگر همه چیزها است. و می‌فرماید: و بخشی از قرآن بخش دیگری را تصدیق نموده و اختلافی در آن نمی باشد. [۱] بنابراین، این گونه اختلافها یا ناشی از هوا و هوسها و یا عدم درک صحیح است. حضرت سلام الله علیها 🌼🍂 علی (علیه السلام) می‌فرماید: بعضی از پادشاهان عجم برده‌هایی را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه فرستادند، و من به فاطمه (علیها السلام) گفتم: نزد رسول خدا برو، و از او خدمتکاری درخواست کن (که در خانه به تو کمک کند). فاطمه (علیها السلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و از او درخواست نمود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا فرمود: فاطمه جان! چیزی را به تو عطا میکنم، که بهتر از خدمتکار است و هم چنین از دنیا و هر آنچه در آن است، می‌باشد: بعد از هر نماز سی و چهار بار الله اکبر بگو، و سی و سه بار الحمدالله، و سی و سه بار سبحان الله. سپس آن را به لا اله الا الله، ختم کن و این کار برای تو بهتر از آنچه می‌خواهی و نیز از دنیا و هر آنچه در آن است. پس از آن حضرت زهرا (علیها السلام) این تسبیح را بعد از هر نماز می‌گفت و منسوب به او گردید. [۱] مراحل حضرت سلام الله علیها 🌸🍃 حضرت فاطمه (علیها السلام) برای ذکر تسبیح، نخی را از جنس پشم رشته و به هم تابیده بود، و به عدد تکبیرها در آن گره زده، و در دست می‌گردانید، و تکبیر و تسبیح میگفت. تا این که حضرت حمزه بن عبدالمطلب به شهادت رسید، فاطمه تا از تربت قبر آن بزرگوار تسبیحی ساخت، و با آن ذکر میگفت. و پس از آن مردم نیز از آن حضرت پیروی کردند، از تربت تسبیح ساخته و با آن ذکر میگفتند، و هم چنان بود، تا امام حسین (علیه السلام) در کربلا به شهادت رسید، و از آن پس به دلیل این که تربت قبر حسین (علیه السلام) فضیلتی بیشتر داشت؛ از آن تسبیح ساختند. [۱] گرچه اکنون از چیزهای دیگر نیز تسبیح درست می‌کنند ولی آنچه فضیلت دارد تربت قبر امام حسین (علیه السلام) است. ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۲، ص ۲۸۴. [۱]: ب: ج ۸۵، ص ۳۳۶. [۱]: ب: ج ۸۵، ص ۳۳۳. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 پرده و النگوهای سلام الله علیها 🍃🍃🔹🔹 عادت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این بود هرگاه می‌خواست مسافرت برود آخرین کسی که با او خداحافظی می‌کرد فاطمه (علیه السلام) بود و از خانه دخترش زهرا به سفر می‌رفت. و چون از سفر بر می‌گشت، اول به دیدار فاطمه (علیها السلام) می‌رفت. سپس به خانه‌های همسران. یک بار رسول گرامی که به سفر رفت، علی (علیه السلام) مقداری از غنیمت‌های جنگی را که سهم آن حضرت شده بود، به فاطمه (علیها السلام) داد. زهرای اطهر با آن مبلغ دو النگوی نقره، و یک پرده تهیه کرد و بر در خانه اش آویخت. وقتی پیامبر گرامی از سفر برگشت، طبق معمول به خانه فاطمه (علیها السلام) رفت. فاطمه زهرا مشتاقانه به سوی حضرت شتافت و با شوق فراوان از پدر خود استقبال نمود. ناگاه چشم پیامبر گرامی به النگوها و پرده در خانه افتاد. با تعجب به فاطمه (علیها السلام) نگریست و فورا برگشت. بانوی اسلام که چنین رفتاری از پیامبر ندیده بود گریان و غمگین شد، و با خود گفت: تاکنون پیامبر با من چنین رفتاری نداشته است، لابد به خاطر دیدن پرده و النگوهاست، که داخل خانه نشد و زود برگشت. آنگاه حسن و حسین را خواست، پرده را گند و النگوها را از دستش بیرون آورد، النگوها را به یکی و پرده را به دیگری از فرزندانش داد و فرمود: نزد پدرم بروید، سلام مرا برسانید و بگویید ما پس از رفتن شما غیر از اینها چیزی را اضافه نکرده ایم، اکنون هرطور صلاح می‌دانید در مورد آنها انجام دهید. چون حسنین محضر رسول گرامی رسیدند و پیام مادرشان را رساندند، پیامبر آنان را بوسید و در آغوش کشید و روی زانوی خود نشانید. سپس دستور داد آن دو النگو را شکستند. آنگاه اهل صفه [۱] را فرا خواند پاره‌های النگو را بین آنها تقسیم نمود و پرده را قطعه قطعه کرد و به چند نفر که برهنه بودند، قطعاتی از آن پرده را داد تا خویشتن را بپوشانند... سپس فرمود: خداوند رحمت کند فاطمه را و در عوض این پرده از لباسهای بهشتی به او بپوشاند و در مقابل این دو النگو از زیورهای بهشتی به او عنایت کند. [۲] از فاطمه 🍂🍂🔸🔸 ام ایمن یکی از خدمتگذاران حضرت فاطمه (علیها السلام) و بانوی بسیار ارجمند و پاک سرشت بود. هنگامی که حضرت فاطمه (علیها السلام) رحلت کرد قسم یاد کرد که در مدینه نماند. زیرا نمی توانست جای خالی فاطمه (علیها السلام) را ببیند، تصمیم گرفت به مکه برود و بقیه عمرش را در کنار خانه خدا سپری کند. بار سفر بست و به سوی مکه حرکت نمود، در بین راه به شدت تشنه شد طوری که نزدیک بود از تشنگی جان بسپارد. در این وقت روی به خدا نمود و عرض کرد: یا رب انا خادمه فاطمة تقتلنی عطشا؟ خدایا! من کنیز فاطمه هستم، آیا مرا بر اثر تشنگی می‌میرانی؟ طولی نکشید که خداوند سبوی پر از آب از آسمان برای او فرستاد. ام ایمن از آب نوشید، پس از آن تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد. گاهی در روزهای گرم، برای انجام کاری به بیابان می‌رفت ولی هرگز تشنه نمیشد. [۱] و رضایت 🍃🔹🔹 جابر بن عبد الله انصاری می‌گوید: روزی فاطمه (علیها السلام) با آسیاب دستی مشغول آرد کردن بود و چادری از پشم شتر بر سر داشت رسول خدا بر او وارد شد چشمش که به او افتادگریه اش گرفت و فرمود: فاطمه! تلخی‌ها و سختی‌های دنیای زودگذر را تحمل کن تا فردا به نعمت‌های آخرت دست یابی. خداوند در این وقت این آیه را بر پیامر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرمود: و للأخرة خیر لک الأولی و لسوف یعطیک ربک فترضی [۱] قطعا آخرت برای تو از دنیا نیکوتر خواهد بود، و به زودی پروردگارت به تو چندان عطا کند تا راضی شوی. [۲] ---------- 📚منابع: [۱]: گروهی از مهاجرین بودند که اموال و منزلی نداشتند، در گوشه مسجد رسول خدا زندگی میکردند. [۲]: ب: ج ۴۳، ص ۸۳ با اختلاف در متن در ص ۸۶ [۱]: ب: ج ۴۳، ص ۲۸. [۱]: سورة الضحی آیه‌های ۴ و ۵ [۲]: ب: ۱۶، ص ۱۴۳ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام در پيشگاه اكرم صلّى اللّه عليه و آله از عليها السّلام بود و حضرت عليها السّلام در آن حضرت از عليه السّلام مى آمد 🌺🍃🍃 (۲) [اسد الغابة ابن اثير ۵/ ۵۲۲] به سند خود، از حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: به عرض رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشتم كه كداميك از ما- من و فاطمه عليها السّلام- در نزد شما محبوبتر است؟ فرمود: فاطمه در نزد من محبوبتر از تو، و تو عزيزتر از او برايم هستى. (۳) 📚[خصائص نسائى ص ۳۷] به سند خود، از مردى نقل كرده است كه در يكى از روزها، على عليه السّلام در كوفه بالاى منبر تشريف داشت، در ضمن مطالب گيرا و شيواى خود، فرمود: هنگامى كه فاطمه زهرا عليها السّلام را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خواستگارى كردم، درخواست مرا پذيرفت. و زهرا عليها السّلام را به همسرى من در آورد. در همان اوقات، از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيدم: يا رسول اللّه! من در پيشگاه شما محبوبترم يا فاطمه عليها السّلام؟ فرمود: فاطمه، محبوبتر از توست در نزد من، و تو در نزدمن، عزيزتر از فاطمه اى. (۱)📚 [كنز العمال ۶/ ۳۹۳] از حضرت على عليه السّلام روايت مى كند كه فرمود: هنگامى كه تصميم گرفتم به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كنم، با خود گفتم با چه ثروت و مكنتى به خواستگارى زهرا عليها السّلام اقدام نمايم؟ به دنبال اين انديشه، بياد خويشاوندى و محبت ويژه اى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با من دارد افتادم آنگاه زهرا عليها السّلام را از حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خواستگارى نمودم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: يا على! آيا چيزى (پولى) دارى؟ عرض كردم: در حال حاضر از زر و سيم تهيدستم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: زره حطميّه را كه در فلان روز به تو اعطا كردم، چه كردى؟ گفتم: هنوز آن زره را دارم. فرمود: همان زره را به دختر من بده. بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله زره حطميّه را به آن مجلله عظيم الشأن تقديم كردم و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام را به همسرى من در آورد. هنگامى كه فاطمه عليها السّلام را به خانه من آوردند، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به هر دوى ما فرمود: در حجله عروسى دست به كارى نزنيد تا اينكه من به ملاقات شما بيايم. هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر ما وارد شد، ما در زير كساء (يا قطيفه) خوابيده بوديم. به مجردى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را ديديم، خواستيم تغيير حالت بدهيم، فرمود: همانطور در جاى خود بمانيد. در اين موقع، كاسه آبى طلبيد و دعائى بر آن كاسه خواند. و مقدارى از آن را به روى ما پاشيد. پرسيدم: يا رسول اللّه! من در پيشگاه شما محبوبترم يا فاطمه عليها السّلام؟ فرمود: فاطمه در نزد من محبوبتر از توست و تو عزيزتر از اوئى. «متّقى» گويد: اين حديث را «حميدى»، «امام احمد حنبل»، «عدنى»، «مسدد»، «دورقى» و «بيهقى» روايت كرده اند. مؤلف گويد: «محب طبرى» حديث مزبور را در [📚ذخائر ص ۲۹] روايت كرده و مى گويد: اين حديث را «يحيى بن معين» هم نقل كرده است. (۲) [📚همان كتاب ۶/ ۲۱۹] از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه خطاب به حضرت على عليه السّلام، فرمود: فاطمه در نزد من محبوبتر از تو و تو در پيشگاه من عزيزتر از اوئى. اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» از «ابو هريره» نقل كرده است.......‌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام در پيشگاه اكرم صلّى اللّه عليه و آله از عليها السّلام بود و حضرت عليها السّلام در آن حضرت از عليه السّلام مى آمد 🌺🍃🍃 اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» از «ابو هريره» نقل كرده است. مؤلف گويد: «مناوى» هم در [متن فيض القدير ۴/ ۴۲۲] آورده است و مى گويد: اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط»، از «ابو هريره» روايت كرده و مى گويد كه حديث مزبور، صحيح است. [كنوز الحقايق ص ۹۶] حديث مزبور را ياد كرده و مى گويد كه «طبرانى» هم به ذكر آن پرداخته است. (۱) و📚 «هيثمى» هم در [مجمع ۹/ ۱۷۳] حديث مزبور را روايت مى كند و از «ابو هريره» نقل مى نمايد كه على بن ابيطالب عليه السّلام از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى پرسد: يا رسول الله! كداميك از ما دو تن- فاطمه و من- در نزد شما محبوبترم؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: فاطمه در نزد من محبوبتر از تو و تو عزيزتر از او هستى. اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» آورده است. (۲) 📚[همان كتاب ۶/ ۱۵۹] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى دخترم! از آنجا كه تو فرزندم هستى، علاقه قلبى در كار است و تو محبوبترين افراد نزدم هستى، (ولى) على عليه السّلام در نزد من عزيزتر از تو مى باشد. «طبرانى» اين حديث را از «ابن عباس» نقل كرده است. مؤلف گويد: 📚اين حديث را «مناوى» در [كنوز الحقايق ص ۱۸۴] آورده است. و مى گويد: «طبرانى» هم اين حديث را روايت مى كند. مؤلف گويد: يك حديث باقى مانده است كه با احاديث مذكور مناسبت دارد، و ويژه شخصيت حضرت زهرا عليها السّلام و عنوانى از حضرت على عليه السّلام در آن نيست و مناسب است آن حديث را در پايان اين باب متذكر شويم. (۳) 📚حديث مزبور در [مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۵] چنين آمده است كه «حاكم» به سند خود، از «عمر» روايت مى كند بحضور فاطمه عليها السّلام دختر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و گفت: اى فاطمه! به خدا سوگند كه هيچكسى را در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محبوبتر از تو نديدم. به خدا سوگند! پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هيچ يك از مردم در نزد من، محبوبتر از تو نمى باشد (!!! ) «حاكم» مى گويد: اين حديث صحيح است ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫