🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#داستان_های_بحارالانوار 🔶🔸🌺
#فصل_پانزدهم
#بخش_دویست_و_چهل
#تقسیم پرده و النگوهای #فاطمه سلام الله علیها 🍃🍃🔹🔹
عادت پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر این بود هرگاه میخواست مسافرت برود آخرین کسی که با او خداحافظی میکرد فاطمه (علیه السلام) بود و از خانه دخترش زهرا به سفر میرفت. و چون از سفر بر میگشت، اول به دیدار فاطمه (علیها السلام) میرفت. سپس به خانههای همسران.
یک بار رسول گرامی که به سفر رفت، علی (علیه السلام) مقداری از غنیمتهای جنگی را که سهم آن حضرت شده بود، به فاطمه (علیها السلام) داد. زهرای اطهر با آن مبلغ دو النگوی نقره، و یک پرده تهیه کرد و بر در خانه اش آویخت.
وقتی پیامبر گرامی از سفر برگشت، طبق معمول به خانه فاطمه (علیها السلام) رفت.
فاطمه زهرا مشتاقانه به سوی حضرت شتافت و با شوق فراوان از پدر خود استقبال نمود.
ناگاه چشم پیامبر گرامی به النگوها و پرده در خانه افتاد. با تعجب به فاطمه (علیها السلام) نگریست و فورا برگشت.
بانوی اسلام که چنین رفتاری از پیامبر ندیده بود گریان و غمگین شد، و با خود گفت: تاکنون پیامبر با من چنین رفتاری نداشته است، لابد به خاطر دیدن پرده و النگوهاست، که داخل خانه نشد و زود برگشت.
آنگاه حسن و حسین را خواست، پرده را گند و النگوها را از دستش بیرون آورد، النگوها را به یکی و پرده را به دیگری از فرزندانش داد و فرمود:
نزد پدرم بروید، سلام مرا برسانید و بگویید ما پس از رفتن شما غیر از اینها چیزی را اضافه نکرده ایم، اکنون هرطور صلاح میدانید در مورد آنها انجام دهید.
چون حسنین محضر رسول گرامی رسیدند و پیام مادرشان را رساندند، پیامبر آنان را بوسید و در آغوش کشید و روی زانوی خود نشانید.
سپس دستور داد آن دو النگو را شکستند. آنگاه اهل صفه [۱] را فرا خواند پارههای النگو را بین آنها تقسیم نمود و پرده را قطعه قطعه کرد و به چند نفر که برهنه بودند، قطعاتی از آن پرده را داد تا خویشتن را بپوشانند...
سپس فرمود:
خداوند رحمت کند فاطمه را و در عوض این پرده از لباسهای بهشتی به او بپوشاند و در مقابل این دو النگو از زیورهای بهشتی به او عنایت کند. [۲]
#کرامتی از فاطمه #زهرا 🍂🍂🔸🔸
ام ایمن یکی از خدمتگذاران حضرت فاطمه (علیها السلام) و بانوی بسیار ارجمند و پاک سرشت بود.
هنگامی که حضرت فاطمه (علیها السلام) رحلت کرد قسم یاد کرد که در مدینه نماند. زیرا نمی توانست جای خالی فاطمه (علیها السلام) را ببیند، تصمیم گرفت به مکه برود و بقیه عمرش را در کنار خانه خدا سپری کند.
بار سفر بست و به سوی مکه حرکت نمود، در بین راه به شدت تشنه شد طوری که نزدیک بود از تشنگی جان بسپارد.
در این وقت روی به خدا نمود و عرض کرد:
یا رب انا خادمه فاطمة تقتلنی عطشا؟
خدایا! من کنیز فاطمه هستم، آیا مرا بر اثر تشنگی میمیرانی؟
طولی نکشید که خداوند سبوی پر از آب از آسمان برای او فرستاد.
ام ایمن از آب نوشید، پس از آن تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد.
گاهی در روزهای گرم، برای انجام کاری به بیابان میرفت ولی هرگز تشنه نمیشد. [۱]
#عنایتهای #خداوند و رضایت #فاطمه 🍃🔹🔹
جابر بن عبد الله انصاری میگوید:
روزی فاطمه (علیها السلام) با آسیاب دستی مشغول آرد کردن بود و چادری از پشم شتر بر سر داشت رسول خدا بر او وارد شد چشمش که به او افتادگریه اش گرفت و فرمود:
فاطمه! تلخیها و سختیهای دنیای زودگذر را تحمل کن تا فردا به نعمتهای آخرت دست یابی.
خداوند در این وقت این آیه را بر پیامر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرمود:
و للأخرة خیر لک الأولی و لسوف یعطیک ربک فترضی [۱]
قطعا آخرت برای تو از دنیا نیکوتر خواهد بود، و به زودی پروردگارت به تو چندان عطا کند تا راضی شوی. [۲]
----------
📚منابع:
[۱]: گروهی از مهاجرین بودند که اموال و منزلی نداشتند، در گوشه مسجد رسول خدا زندگی میکردند.
[۲]: ب: ج ۴۳، ص ۸۳ با اختلاف در متن در ص ۸۶
[۱]: ب: ج ۴۳، ص ۲۸.
[۱]: سورة الضحی آیههای ۴ و ۵
[۲]: ب: ۱۶، ص ۱۴۳
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫