🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_پنجاه_هفتم🔹🔸
در #بخشى از #كرامات و قسمتى از #دعاهاى مستجاب #امیرالمومنین على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️
هم بسوى من مى نگريست. در اين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! در ضمن انجام مأموريت خويش چه ديده اى؟ گفتم:
كار شگفت آورى كه تاكنون نديده بودم؛ در خانه على عليه السّلام ديدم كه آسياب حركت مى كند ولى كسى آنرا حركت نمى دهد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! همانا براى خداى تعالى فرشتگان جهانگردى است كه ايشان را موظف داشته تا آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله را يارى كنند.
«ملّا» اين حديث را در «سيره» اش آورده است.
مؤلف گويد: مختصرى از اين حديث را «ابن حجر» هم در [📚صواعق ص ۱۰۵] ياد كرده و اظهار مى دارد كه «ملا» هم در «سيره» اش آنرا آورده است.
(۱) [📚ذخائر العقبى ص ۴۵] از «ابو سعيد» روايت كرده است كه در يكى از روزها، حضرت على عليه السّلام خطاب به حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام، فرمود: آيا غذاى آماده دارى، تناول كنم؟ فاطمه عليها السّلام فرمود: به خدائى كه پدرم را به پيغمبرى برانگيخته است، غذاى آماده براى شما ندارم و پس از شما هم غذائى نخواهيم
خورد، حتى مدت دو روز است كه غذائى براى مصرف خود و دو فرزندانم نداشتيم!
(۱) على عليه السّلام خطاب به فاطمه عليها السّلام، فرمود: چرا از اين جريان مرا مطلع نساخته اى تا غذائى براى شما تهيه ببينم؟ فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: از خداى تعالى شرم داشتم از اينكه تو را به كارى وادار كنم كه توان انجامش را ندارى. در اين هنگام، على عليه السّلام از خانه بيرون رفت و با اطمينان به خدا و خوش گمانى به حضرت حق تعالى، يك دينار وام گرفت. همچنان كه مبلغ مزبور در دست حضرتش بود و مى خواست غذائى براى خانواده خود تهيه كند، در راه با «مقداد» روبرو شد، و آن روز در نهايت گرمى بود چنانكه از بالا سر صورت «مقداد» را برافروخته كرده و از زير پا هم، از شدت حرارت آزار مى داد. حضرت على عليه السّلام كه او را به آن حال مشاهده كرد، از وى پرسيد: به چه سبب در چنين روز گرمى از خانه بيرون آمده اى؟ «مقداد» گفت: اى ابا حسن! مرا به حال خودم واگذار و از آنچه در وراى من اتفاق افتاده است، پرسش
مكن! حضرت على عليه السّلام خطاب به او، فرمود: اى برادرزاده! درست نيست كه چگونگى حال و پيشآمدت را از من پوشيده بدارى.
«مقداد» گفت: اكنون كه مرا وادار مى كنى تا شرح حالم را بگويم، به خدائى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به راستى به پيغمبرى برگزيده است، هيچ جهتى مرا وادار نكرد كه در چنين روزى از خانه بيرون بيايم، مگر گرسنگى و رنج نادارى؛ آن چنانكه زن و فرزندم از شدت گرسنگى تاب و توان را از دست داده و مى گريستند. آنگاه كه صداى ناله و گريه خانوادهام را شنيدم، چنان بود كه نيروى ماندن در روى زمين را در خود
احساس نمى كردم. با كمال رنج و محنت از خانه بيرون آمدم تا ناله خانوادهام را نشنوم. اين است حكايت حال من، ديدگان حضرت على عليه السّلام از شنيدن جريان «مقداد»، پر از اشك شد، بطوريكه قطرات اشك بر محاسن شريفش جارى گشت! آنگاه فرمود: اى مقداد! به آن كسى كه سوگند به نام و نشان او ياد كردى، من هم به همان جهت كه تو از خانه بيرون آمده اى، بيرون آمده ام. اينك، يك دينار وام گرفتهام و تو را در مصرف كردن آن دينار بر خود ترجيح مى دهم. در اين هنگام آن دينار را به مقداد داد و خود دست خالى بازگشت تا اينكه بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رسيد و نماز ظهر و عصر و مغرب را با آن حضرت بجاى آورد.
(۱) پس از اتمام نماز مغرب، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست و با پاى مبارك به على عليه السّلام كه در صف اول جماعت قرار داشت، اشاره اى كرد. حضرت على عليه السّلام از جاى خود برخاست و در پى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله راه افتاد تا اينكه در كنار در مسجد، به حضرتش ملحق شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: اى ابا حسن! آيا در منزل شما غذائى هست تا شام را مهمان شما باشم؟ حضرت على عليه السّلام سر به زير انداخت و در برابر شرمى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خود احساس مى كرد پاسخى نداد تا مبادا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اطلاع حاصل كند كه با چه حالى از خانه بيرون آمده است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا بگو غذائى حاضر ندارم تا از آمدن به خانه شما منصرف شوم، يا بگو غذائى آماده دارم تا به اتفاق تو، به خانه شما بيايم. ..... #ادامه_دارد
❌ #کپی فقط با ذکر #منبع کانال ❌
~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫