🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
💠🔹 #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت 🔹💠
🔸🔹 #قسمت_صد_و_نود_و_هفتم🔹🔸
بيان #احاديثى كه از #شدت محبت و علاقه #رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله #نسبت به #على عليه السّلام #حكايت مى كند 🌺🌸🌸
(۲) مؤلف گويد: پيش از اين در باب «على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام آل پيغمبرند» در جلد اول، آورديم كه «امّ سلمه» روايت مى كند: در يكى از روزها، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند، بلافاصله رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله حسنين را در ميان دامان خود گذاشت و چهره ايشان را بوسيد. و آنگاه دستى به گردن على عليه السّلام ودست ديگرش را به گردن حضرت فاطمه عليها السّلام گذاشت و آنها را مى بوسيد. و در باب نود و پنجم ترجمه حاضر آمده است: نسل همه پيغمبران در صلب خود آنهاست و نسل من در صلب
على عليه السّلام است. حديثى از «ابن عباس» نقل شده كه گفت، در يكى از اوقات، بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و عرض سلام كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با كمال خوشروئى پاسخ او را داد. و از جا برخاست و على عليه السّلام را در آغوش گرفت و ميان دو ديدگانش را بوسيد و او را در طرف راست خود نشانيد (تا آخر حديث) از مضمون اين دو حديث بدست مى آيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله علاقه شديدى به على عليه السّلام داشته است.
و احاديث ديگر نيز حكايت مى كنند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بى اندازه به آن حضرت علاقه مند بوده است و ما آن احاديث را- با شتابى كه داشتيم- بدست آورده ايم كه به شرح ذيل مى باشد و لازم است دقت كامل را نسبت به آنها به عمل آوريم.
(۱) 📚[صحيح ترمذى ۱/ ۵۸] از حضرت على عليه السّلام روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من فرمود: يا على! آنچه براى خود دوست مى دارم، براى تو هم دوست مى دارم و آنچه مكروه طبع من است، براى تو هم مكروه مى دارم.
📚مؤلف گويد: اين حديث را «ابو داود طيالسى» در [مسند ۱/ ۲۵] و «امام احمد» در [مسند ۱/ ۱۴۶] و «دارقطنى» در [سنن ص ۴۴] و «متّقى» در [كنز العمال ۴/ ۲۲۹] آورده اند و «متّقى» گويد كه «دورقى» اين حديث را نقل كرده است و در [۸/ ۵۸] گفته كه «ابو اسحاق» در «امالى» و در [۸/ ۵۸] مى گويد: «قاضى
عبد الجبار» هم در «امالى» نقل كرده است و در [۸/ ۱۹۵] گفته است: «عبد الرزاق» و «بيهقى» هم از آن ياد آورى كرده اند.
(۲) [همان كتاب ۲/ ۳۰۱] به سند خود، از «امّ عطيّه» نقل مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لشكرى به جنگ با دشمن فرستاد كه على عليه السّلام هم شركت داشت. پس از آنكه لشكر عازم جنگ شد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم- در حالى كه دستهايش را بسوى آسمان بالا برده بود- مى فرمود: پروردگارا! عمر مرا به پايان مرسان، مگر آنگاه كه على را ببينم.
(۳)📚 [كنز العمال ۵/ ۲۸۲ و ۶/ ۱۵۸] از على عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز خندق، اظهار داشت: پروردگارا! «عبيدة بن حارث» را در روز بدر از من گرفتى، و «حمزة بن عبد المطّلب» را در روز احد از من گرفتى، اينك اين على عليه السّلام است! او را از من مگير و مرا تنها مگذار كه تو بهترين وارثان هستى.
«ديلمى» اين حديث را نقل كرده است. (۱) [📚مستدرك حاكم ۲/ ۶۲۰] به سند خود، از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه در يكى از اوقات بيمار شدم، رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به عيادتم آمد و من در آنحال چنين مناجات مى كردم:
«اللهمّ ان كان اجلى قد حضر، فارحنى؛ و ان كان متأخّرا، فارفعنى؛ و ان كان للبلاء فصبّرنى»
؛ «پروردگارا! اگر مرگ من فرا رسيده است، مرا آسوده ساز؛ و اگر اجل من به آينده موكول است، ناراحتىها را از من دور كن؛ و اگر بيمارى من به علت آزمايش و امتحان است، به من شكيبائى و صبر مرحمت فرما». رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: چه مى گوئى؟ آنچه را كه به عرض خدا رسانده بودم، بازگو كردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
«اللهمّ اشفه اللهم عافه» ؛ «پروردگارا! به على عليه السّلام شفا كرم كن و او را عافيت بده». سپس فرمود: يا على! برخيز. به فرمان حضرت از جاى برخاستم، در حالى كه هيچگونه احساس درد و ناراحتى نمى كردم و پس از آن هم هرگز بيمار نشدم! «حاكم» گفته است كه اين روايت با قواعد حديث شناسى «بخارى» و «مسلم»، صحيح بشمار مى آيد.
📚مؤلف گويد: اين حديث را «امام احمد حنبل» در [مسند ۱/ ۸۳ و ۸۴ و ۱۲۸] با اندك اختلافى و «ابو داود طيالسى» در [مسند ۱/ ۲۱]، «ابو نعيم» در [حلية ۵/ ۹۶] و «محب طبرى» در [الرياض النضرة ۲/ ۲۱۶] روايت كرده و افزوده كه «ابو حاتم» هم آنرا نقل كرده است.