🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸🌸
#بخش_سی_و_نهم
فرمان #معاویه برای جمع آوری #لشگر 🌺🔹
معاویه پس از مطالعه نامه آن حضرت فهمید که نمی تواند امام را گول بزند، لذا برای تحصیل خلافت ظالمانه، چاره ای غیر از جنگ ندیده و برای تهیه مقدمات آن، فرمانی بدین مضمون به جمیع سران لشکر شام صادرکرد: این دستور است از طرف بنده خدا معاویه امیرالمؤمنین! به فلان پسر فلان! اما بعد حمد بر خدایی که کفایت کرد دشمن شما وکشندگان خلیفه شما را ; همانا خدا به کرم خویش! مردی را برانگیخت که از در حیله علی بن ابی طالب (علیه السلام) را بکشت واصحاب او را خدا پراکنده کرد، اینک اصحاب او به من نامههایی نوشته و درخواست امان بر نفس و قبیله خویش کرده اند هر موقعی
که نامه من به شما رسید، بدون تأخیر با لشکر خود به سوی من حرکت کنید، منت خدایی را که خون خلیفه عثمان را گرفته وشما را بر مرکب آرزو سوار کرد! [۱]
همین که فرمان آن پلید به سران لشکر رسید، بدون معطلی تجهیز لشکر نموده و در درگاه او حاضر شدند ضحاک بن قیس فهری را که از جمله افرادی بود که خودشان را دربست به معاویه فروخته بودند، در شام جانشین قرارداده و خود در حالی که فرماندهی کل سپاه را به عهده گرفته بود، به طرف عراق حرکت کرده و در بیرون پایتخت لشکر را پس از سان دادن، برشصت هزار بالغ دیدند.
#تجهیز قوا از طرف #امام (علیه السلام) 🌸🔸
چون امام از موضوع لشگرکشی معاویه آگاه شد، دستور داد مردم درمسجد حاضر شوند; پس از اجتماع مردم; آن حضرت به منبر تشریف برده و فرمود! ای مردم هرگز به آرزو نخواهید رسید، مگر این که به آنچه که مکروه میدارید صبر کنید [۱] همانا به من خبر رسیدکه معاویه لشگر خویش را در کنار جسر منبج جمع کرده ومی خواهد به سوی ما بیاید، شما هم از شهر بیرون رفته ودر نخیله اجتماع کنید تا در این موضوع فکری بکنیم، امام خطبه را به پایان رسانید، ولی گویا در آنجا صاحب روحی نبود که صدایی بلند کند عدی بن حاتم طائی این رکورد را شکسته وگفت سبحان الله این چه کردار بدی است که از شما مشاهده میکنم، چرا به ندای امامتان لبیک نمی گوئید؟ کجا هستند خطبای قبیله مضر که زبانهای گویا داشته و در روزهای سخت چون شیر زخم دیده و غضبان بودند؟ آیا از غضب و دشمنی خدا نمی ترسید؟ سپس خطاب به امام کرده و گفت خداوند شما را
کامروا کرده وبلیات را ازوجود مبارکتان دور کند، امر شما را از ته دل اطاعت میکنم، پس از مسجد بیرون رفته و در لشگرگاه حاضر شد......
بعد از حرکت او جماعتی مثل او سخن گفته و راه نخیله پیش گرفتند; وامام از منبر پایین آمده پس از معرفی مغیرة بن نوفل به جانشینی خود روی به لشگرگاه کرده و مردم پشت سر آن حضرت در نخیله اجتماع کردند، پس از اندکی توقف در نخیله به طرف دیر عبدالرحمن رهسپار شد و سه روز در آنجا اقامت نمودند تا بقیه لشکر از کوفه حرکت کند، و پس از سه روز آمارگیری کرده و عدد لشگر را به چهل هزار بالغ دیدند [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: . ملاحظه کنید: که چقدر مردم شام احمق بوده و معاویه از حماقت آنها استفاده میکرد، که کسی پیدا نشد بگوید حالا که اصحاب علی (علیه السلام) به تو نامه نوشته وخط امان خواسته اند این همه لشکر کشی برای چیست؟ برای وضوح بیشتر به توضیح شماره دو رجوع شود. (ص۱۶۲)
[۱]: . ازطرزصحبت کردن امام در میآید که آن حضرت ازتثاقل مردم هراسان بود وحق هم داشت که بترسد زیراکه با چشم مبارک خود دیده بود که پدر عزیزش چندین مرتبه این مردم را به جنگ معاویه دعوت کرد وآنان تثاقل ورزیدند تا جایی که مولای متقیان آرزوی مرگ کردنه تنها اهل شهر کوفه سستی به خرج ندادند بلکه بنا به نوشته شیخ مفید وقتی که خبر وصول معاویه به جسرمنبج به امام رسید حجربن عدی را مأمور کرد که به عمال آن حضرت که در اطراف بودند پیغام بدهد که حرکت کنند حجر مأموریت خویش را انجام داده لکن آنان تثاقل کرده وحاضر نشدند.
[۱]: . ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا – معاویه با یک فرمانی شصت هزار نفر جمع نموده ولی امام با هزاران زحمت چهل هزار نفر جمع کرد، مستفاد از بعضی از اهل تاریخ این است که این چهل هزار نفر همان لشکری بود که امیرالمؤمنین (علیه السلام) میخواست آنها را به جنگ معاویه بفرستد لکن اجل مهلتش نداد، در عدد لشکر امام حرف زیاد است و مشهور چهل هزار نفر نوشته اند الا این که آنچه از بعضی از فرمایشات خود امام ظاهر میشود بیست هزار واندی بوده است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_چهل_و_دوم
#مخالفت مردم با امام #حسن (علیه السلام) ✨🍂
حالا محضر امام شرفیاب شدیم میشنویم که میگویند بزرگان کوفه کاغذهای تملق آمیزی به معاویه نوشته و بدین وسیله با او پیمان دوستی بسته اند و امام هم متوجه شده و خبر داده و فرموده است چطور به چنین لشگریانی خاطر جمع شوم؟ و جمعیتی خدمت آن سرور مشرف شده و عرض داشته اند که تو امام ما و فرزند و خلیفه امیرالمؤمنین هستی، ما مطیع تو هستیم هر امری دارید بفرمایید اطاعت شود امام هم در جواب آنها فرموده است به خدا قسم دروغ میگویید شما وفا نکردید به کسی که بهتر از من بود (امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ) چگونه به من وفا خواهید کرد اگر راست میگویید در مداین اجتماع کنید تا از آنجا به یاری قیس و به جنگ معاویه حرکت کنیم; میبینیم که خود امام راه مداین را پیش گرفت وعده ای هم از حضرتش پیروی نمودند، و جمعیت دیگری هم تقاعد ورزیده و بدان چه گفته بودند عمل نکردند، امام که جریان را این جور دیدند، فرمودند; ای مردم! فریب میدهید مرا کما این که پیش از من پدرم را فریب دادید [۱]
بعد از من با کدام پیشوایی میخواهید در راه خدا جهاد کنید؟ آیا میخواهید با پیشوای کافر و ظالمی (معاویه) جهاد کنید که به خدا و رسول او آنی ایمان نیاورده خودش و سایر بنی امیه از ترس جان ادعای اسلام کرده اند؟
#لشگر امام #مال حضرتش را #غارت میکنند:🍃✨
بالاخره آن حضرت به قصد مداین; دیرعبدالرحمن را ترک گفته و صبحگاهی در قریه ساباط نزدیک قنطره فرود آمد چون به حضرتش اطلاع داده بودند که معاویه به سران لشگر آن سرور نوشته که هر کس حسن (علیه السلام) را بکشد متعهد میشوم که سرلشگری یکی از لشگران شام را با دویست هزار درهم به او عطا کرده و دختری از دختران خود را به او تزویج کنم! لذا آن حضرت همیشه با لباس جنگ بوده و یک روز
ناگهان تیر بارانش کردند ولی آسیبی برایش نرسید، لازم دانست که لشگریان خود را امتحان کند تا برای آیندگان روشن شود که با چنین لشگری نمی شود به جنگ دشمن رفت، لذا روز دوم ورود به ساباط پس از ادای فریضه صبح به منبر تشریف برده و فرمود: مردم شما ولو این که به چیزی که موجب تفرقه و جدایی میشود دوستدارترید از چیزی که موجب اجتماع و جمعیت است لکن صلاح شما در این است که از دومی پیروی کرده و از اولی کناره جویی نمایید و بدانید آنچه را که من برای شما مصلحت میدانم، بهتر است از آنچه شما صلاحتان را در آن تصور میکنید، پس مخالفت من نکنید خداوند همه ماها را به چیزی که رضایتش در آن است، هدایت کند، سپس امام از منبرپایین آمده و مردم در تفسیر فرمایشات او صحبت میکردند در چنین موقعی یکی از دلبستگان معاویه به دروغ گفت ای مردم! لشگرعراقشکست خورده و قیس بن سعد به دست سپاهیان معاویه کشته شد [۱]
این حرف بر طغیان لشگریان آن حضرت اضافه نموده وکسانی که به دور امام برای گیرآوردن مال دنیا جمع شده بودند، از غلبه آن حضرت به معاویه مأیوس شده یک دفعه به خیمه آن حضرت ریخته و هر چه گیرشان آمد; حتی پوستی را که امام روی آن نماز میخواند از زیر پایش کشیده و به غارت بردند و عبدالرحمن بن عبدالله ازدی
عبای امام را از دوش مبارکش گرفت [۲]
، سپس آن حضرت با یاری عده ای از شیعیانش، از دست آن تیره دلان از خدا بی خبر، نجات یافته بر اسبی نشسته برای اتمام حجت راه مداین پیش گرفت.
----------
📚منابع:
[۱]: . یعنی در ظاهر ادعا کردید که کمک خواهید کرد ولکن وقتی که مرحله عمل رسید کناره جویی نمودید و چون امام مأمور است طبق ظاهر امر، کارها را انجام دهد لذا اسمش را فریب گذاشت والا امام فریب نمی خورد.
[۱]: . بنا به نوشته یعقوبی معاویه برای ایجاد فتنه در لشگر امام یک دفعه در مداین منتشر کرد که قیس بن سعد در مسکن با معاویه مصالحه کرده است و دفعه دیگر در مداین انتشار داد که قیس بن سعد کشته شد فرار کنید، و وقت دیگر در لشگر مسکن منتشر کرد که حسن (علیه السلام) با معاویه مصالحه کرده بیخود تن به جنگ ندهید.
[۲]: . بنا به نوشته حیات الحسن جریان غارت اموال دو دفعه اتفاق افتاده است.
❌ #کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_چهل_و_هفتم
#اجتماع سه #لشگر در #نخلیه:🍃🍃🌺
قیس بن سعد همین که از موضوع مصالحه امام با معاویه مطلع گشت متأثر شده ومجبور شد که لشگر خویش را به طرف نخلیه حرکت دهد، و امام هم با لشگر بی وفایی خویش مداین را به صوب نخلیه ترک گفته، و معاویه هم با سپاه خویش وارد نخلیه گردید، پس از اجتماع سه لشگر در نخلیه معاویه دستور داد مردم جمع شوند سپس به منبر رفته وگفت: هیچ امتی در عالم نشده است که بعد از پیغمبرشان اختلاف کنند مگر این که اهل باطل آن، بر اهل حقش غلبه نموده است، همین که این حرف حق از دهان آن عنصر ناپاک در آمد متوجه شد که اشتباه کرده است; پس از قدری سکوت وتأمل گفت مگر این امت که اهل حق آن بر اهل باطلش غلبه نموده! وبعد گفت ای اهل عراق من با شما جنگ نکردم که شما نماز بخوانید وروزه بگیرید و زکوة بدهید زیرا که این کارها را خودتان میکردید، بلکه من برای این که به شما سلطنت کنم با شما نبرد دادم و بدانید هر شرطی را که با حسن (علیه السلام) کردهام همه را زیر پا گذاشته و به هیچ یک عمل نخواهم کرد [۱] نگارنده گوید اگر قبول صلح هیچ فایده ای غیر این اعتراف معاویه، نداشت، برای روشن کردن ماهیت او کافی بود. بعد از منبر پایین آمده از امام خواستار شد که منبری برود به خیال این که اگر آن حضرت منبر تشریف ببرد خواهد گفت من خلافت را با رضا و رغبت خویش تسلیم معاویه کردم، امام منبر تشریف برده بر خلاف انتظار معاویه فرمود که معاویه حق مرا غصب کرد. و من برای این که خون مسلمانان بی خود ریخته نشود مجبور شدم که مصالحه کنم... معاویه به عنوان امیرالمؤمنی وارد کوفه میشود! سپس هر سه لشگر از نخلیه به طرف کوفه حرکت کرده معاویه از باب الفیل [۱] با هزاران تشریفات وارد مسجدکوفه گردید بعد از امام خواهش کرد که به منبر تشریف ببرد آن حضرت امتناع کرده ولیکن معاویه اصرار نمود بالاخره امام بالای منبر قرار گرفته مشغول بیان فضایل و مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) گردیده وفرمود: تا بنی امیه حکومت میکنند برای امت محمًد (صلی الله علیه و آله) راحتی نخواهد بود از خدا میخواهم جزای شما مردم را در مقابل ظلمی که به ما کردید بدهد، معاویه از استماع خطبه امام بسیار ناراحت شده به منبر رفته و گفت: حسن (علیه السلام) چون خودش را بر خلافت اهل نمی دید! از این است که آن را به من تسلیم کرد، و سپس به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و به امام حسن (علیه السلام) ناسزا گفت امام حسین (علیه السلام) از شنیدن این حرفها غضبناک شده و بلند شده خواست به معاویه جواب بدهد؛ لیکن امام حسن (علیه السلام) او را نشانده و امر به صبر کرده و خودشان بلند شده و فرمودند، ای کسی که علی (علیه السلام) را به زشتی یاد کردی منم حسن و پدرم علی (علیه السلام) و تویی معاویه و پدرت صخر (ابوسفیان) است مادر منفاطمه (علیها السلام) دختر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و مادر تو هند جگر خواره جد من رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجد تو عتبه ابن ربیعه جده من خدیجه کبری و جده تو قتیله است..... پس خدا لعنت کند از ما دو نفر، بر کسی که حسب و نسبش خبیث بوده و خودش خبیث است، همین که فرمایش امام به این جا رسید صدای اهل مسجد به آمین بلند شد. « ابن ابی الحدید » میگوید این حدیث را فضل ابن حسن مصری از یحیی بن معین نقل میکند فضل میگوید: که یحیی هم گفت آمین و من خودم (فضل) هم میگویم آمین و میگوید (ابن ابی الحدید) علی ابن حسین اصفهانی هم گفته است آمین. ابن ابی الحدید سپس میگوید من هم میگویم آمین [۲] (و نگارنده هم میگوید آمین امیدوارم که خواننده عزیز هم بگوید آمین یارب العالمین) بالاخره بعد امام شمه ای از فضایل اهل بیت را بیان کرده و فرمود: معاویه میخواهد شما را فریب دهد که میگوید من خودم را برای خلافت اهل ندانسته آن را به او تفویض کردم، و حال این که این حرف دروغ است زیرا که طبق منطق قرآن و بیان رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) ما لایق ترین مردم برای خلافت هستیم، ولی از وقتی که جد بزرگوارم دنیا را وداع گفت ما مظلوم شده ایم خداوند بین ما و کسانی که بر ما ظلم کردند حکم کند و به خدا سوگند اگر بعد از رحلت جدم مردم با پدرم بیعت میکردند هر آینه زمین و آسمان برکات خود را نازل میکردند و وقتی که خلافت را از اهل آن گرفتند حتی آزادشدگان و فرزندان آنان هم که تو (معاویه) و اصحاب تو باشند، در آن طمع کردند اگر جدم را کسی یاری میکرد به غار نمی رفت، و وقتی که پدرم کمک میخواست اگر کمکش میکردند حقش را از دست نمی داد، و وقتی که این امت مرا خوار کرده و با تو بیعت کردند من در پیشگاه خدا مسئولیتی ندارم، و اگر جستجو کنید امروز در مابین مشرق ومغرب کسی غیر از من و برادرم حسین (علیه السلام) را پیدا نمی کنید که فرزند پیغمبر (صلی الله علیه و آله) باشد با معاویه مصالحه کردم
ب